مرگ دیگری در کار نیست
آرزو شهبازی
مجموعه شعر«باران بگیرد میرویم» تازهترین اثر واهه آرمن است و بهانهای برای یک گپ کوتاه با او که پیش از اینترجمه گزیده شعر ارمنستان با عنوان «سطر اول را نمینویسم»،ترجمه گزیدهای از شعرهای ادوارد حقوردیان، مجموعههای شعر فارسی «بالهایش را کنار شعرم جا گذاشت و رفت» و «پس از عبور درناها»، مجموعههای شعر ارمنی «بهسوی آغاز» و «جیغ» و همچنینترجمه مجموعه «کلید درم نور خورشید است» (منتخبی از شعر شش شاعر معاصر ارمنستان) و «پاییزی کاملا متفاوت» شامل شعرهای هووانس گریگوریان- شاعر اهل ارمنستان- را منتشر کرده است.
مجموعه شعر«باران بگیرد میرویم» تازهترین اثر واهه آرمن است و بهانهای برای یک گپ کوتاه با او که پیش از اینترجمه گزیده شعر ارمنستان با عنوان «سطر اول را نمینویسم»،ترجمه گزیدهای از شعرهای ادوارد حقوردیان، مجموعههای شعر فارسی «بالهایش را کنار شعرم جا گذاشت و رفت» و «پس از عبور درناها»، مجموعههای شعر ارمنی «بهسوی آغاز» و «جیغ» و همچنینترجمه مجموعه «کلید درم نور خورشید است» (منتخبی از شعر شش شاعر معاصر ارمنستان) و «پاییزی کاملا متفاوت» شامل شعرهای هووانس گریگوریان- شاعر اهل ارمنستان- را منتشر کرده است.
آرزو شهبازی
مجموعه شعر«باران بگیرد میرویم» تازهترین اثر واهه آرمن است و بهانهای برای یک گپ کوتاه با او که پیش از اینترجمه گزیده شعر ارمنستان با عنوان «سطر اول را نمینویسم»،ترجمه گزیدهای از شعرهای ادوارد حقوردیان، مجموعههای شعر فارسی «بالهایش را کنار شعرم جا گذاشت و رفت» و «پس از عبور درناها»، مجموعههای شعر ارمنی «بهسوی آغاز» و «جیغ» و همچنینترجمه مجموعه «کلید درم نور خورشید است» (منتخبی از شعر شش شاعر معاصر ارمنستان) و «پاییزی کاملا متفاوت» شامل شعرهای هووانس گریگوریان- شاعر اهل ارمنستان- را منتشر کرده است. آرمن همچنین قرار است مجموعهای ازشعرها و یادداشتهایش را با عنوان «دوست دارم گاهی شاعر نباشم» منتشر کند که در حقیقت زندگینامه خودنوشت او در قالب مجموعهای از نظم و نثر است. اما بهانه گفتوگو با آرمن ، شاید از جایی دورتر و قدیمتر از این کلمات میآید. مثل همان بهانههایی که کبوترهای کنار پنجرهاش را سالها است همخانه و همنشین او کرده. واهه آرمن، از آن آدمهایی است که، حتی اگر شعر هم نگوید، شاعر است.
اولین برخورد ما در شعرهای شما، با مفهومی به نام سادگی است. اگرچه این مفهوم معمولا در بین شاعران ما دچار بدفهمی میشود و تمایزی میان سادگی و بیمایگی قائل نمیشوند. به نظر میآید شما معتقد به ارائه مفهوم پیچیده در یک روایت ساده هستید. این طور نیست؟
همینطور است. من دوست دارم که شعر هم مثل هر هنر دیگر، مخاطبش را همزمان با مسحور کردن، به تفکر و تعقل وادارد و این اندیشیدن و آن شیفتگی، او را ویران کند. روایت ساده شعر من کمک میکند تا این اتفاق برای خوانندهام در مفهوم پیچیده شعرم بیفتد و تاثیرگذاریاش دوچندان شود. اما اگر شاعرانی درک درستی از مفهوم سادگی ندارند و تمایزی میان سادگی و بیمایگی قائل نمیشوند، بسیار تاسفآور است، زیرا چنین «شاعرانی» خوانندگان و شاعران تازهپا را نیز با خود به بیراهه میکشانند...
نظرتان نسبت به شعربلند چیست؟ این سوال را از این بابت میپرسم که شعرهای شما اکثرا کوتاه هستند و فکر میکنم بر این عقیده استوارند که مخاطب امروز دیگر حوصله شعر بلند را ندارد.
شاید تعداد شعرهای کوتاه من بیشتر از شعرهای بلندم است، اما این به آن معنا نیست که شعر بلند را در هر حال نمیپسندم. درست است، مخالف سرسخت پرچانگی و یاوهسرایی در داستان و به خصوص در شعر هستم، اما فراموش نکنیم که شعرها و داستانهای بلند بسیاری خواندهایم و میخوانیم که نویسندگانشان به هیچ وجه بیهودهگویی نکردهاند و هیچ سطری از آثارشان را نمیتوان حذف کرد. اما در مقابل، شعرها و داستانهای کوتاه بسیاری خواندهایم و میخوانیم که پر از بیهودهگوییاند و به راحتی میتوان سطرهایی از آنها را حذف کرد. من هیچوقت پیش از سرودن شعر تصمیم نمیگیرم که فرم شعرم چه باشد؛ کوتاه، بلند، عروضی، آهنگین یا سپید. مهمترین ویژگی ساختاری شعر من محتوای آن است و هم اوست که درباره فرم شعرم تصمیم میگیرد.
به عنوان مترجم اشعار ارمنی، فکر میکنید مهمترین ویژگی شعر ارمنی و همچنین تفاوت آن با شعر فارسی چیست. آیا این دو در برههای از زمان بر هم تاثیرگذار بودهاند؟
با آنکه فارسی و ارمنی هر دو از خانواده زبانهای هندواروپاییاند و مشترکات زبانی بسیاری دارند، اما به دلایلی مثل نبودن روابط فرهنگی تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی، بر یکدیگر چندان تاثیرگذار نبودهاند. در ارمنستان، پس از یک جنبش ادبی گسترده که از اواخر قرن نوزدهم آغاز و در دهههای آغازین قرن بیستم به اوج خود رسید، شعر کلاسیک رفته رفته جای خود را به شعر آزاد داد. در ایران، نیما یوشیج پیشگام و بانی شعر نو بود، اما در ارمنستان این به شکل یک جریان بود که شاخصترین چهرههای این جریان که با ایجاد تحول در زمینه فرم و محتوا، به ادبیات و به ویژه به شعر ارمنی روحی تازه دمید، عبارتند از هوانس هوانسیان، هوانس تومانیان، آودیک ایساهاکیان، واهان دِریان، سیامانتو، دانییل واروژان، روبن سواک، بارویر سواک و دیگران. این تحولات در شعر ارمنی، با یقیشه چارنتس که افکار فوتوریستی، تفکرات سوسیالیستی و شور انقلابی در شعر او جایگاه ویژهای داشتند، به اوج رسید. در همان سالها و حتی پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ادبیات روسیه بیشترین تاثیر را بر ادبیات ارمنی داشته و دارد. در سالهای اخیر نیز با ایجاد روابط فرهنگی نسبتا خوب بین ایران و ارمنستان، آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان دو کشور به زبانهای فارسی و ارمنیترجمه شدهاند.
در مورد چاپ شعر، همواره این مساله وجود داشته که ناشران ما به خاطر وضعیت بازار رغبتی برای چاپ شعر نداشتهاند. این معضل شاید در شرایط فعلی و با گران شدن کاغذ بیش از گذشته دامن شعر را بگیرد. فکر میکنید شعر امروز باید از کدام روزنهها راه خودش را به سوی مخاطب طی کند؟ و راهحل شما برای برونرفت از این بن بست چیست؟
فکر میکنم پاسخ شما پشت سطرهای همین پرسش پنهان است... همه میدانند که ناشران به خاطر وضعیت بازار رغبتی برای چاپ شعر و به طور کلی چاپ آثار باارزش ادبی ندارند. همه میدانند که موسسات پخش به خاطر مشکلات مالی انگیزه چندانی برای توزیع عادلانه کتابها ندارند، همه میدانند که کتابفروشها به خاطر همین اوضاع و همین مشکلات باید مثل ناشران و توزیعکنندگان کتاب رفتار کنند، اما هیچکس نمیداندکه بسیاری از شاعران و نویسندگان میدانند که «ما شاعریم / و به نظر میرسد / مرگ دیگری در کار نیست»...
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
مجموعهای از شعر- یادداشتهایم در دست چاپ است. راستش این مجموعه را ماهها پیش از «باران بگیرد، میرویم» آماده چاپ کرده بودم، اما به دلایلی که برای من هم مشخص نیست، هنوز منتشر نشده است.
مجموعه شعر«باران بگیرد میرویم» تازهترین اثر واهه آرمن است و بهانهای برای یک گپ کوتاه با او که پیش از اینترجمه گزیده شعر ارمنستان با عنوان «سطر اول را نمینویسم»،ترجمه گزیدهای از شعرهای ادوارد حقوردیان، مجموعههای شعر فارسی «بالهایش را کنار شعرم جا گذاشت و رفت» و «پس از عبور درناها»، مجموعههای شعر ارمنی «بهسوی آغاز» و «جیغ» و همچنینترجمه مجموعه «کلید درم نور خورشید است» (منتخبی از شعر شش شاعر معاصر ارمنستان) و «پاییزی کاملا متفاوت» شامل شعرهای هووانس گریگوریان- شاعر اهل ارمنستان- را منتشر کرده است. آرمن همچنین قرار است مجموعهای ازشعرها و یادداشتهایش را با عنوان «دوست دارم گاهی شاعر نباشم» منتشر کند که در حقیقت زندگینامه خودنوشت او در قالب مجموعهای از نظم و نثر است. اما بهانه گفتوگو با آرمن ، شاید از جایی دورتر و قدیمتر از این کلمات میآید. مثل همان بهانههایی که کبوترهای کنار پنجرهاش را سالها است همخانه و همنشین او کرده. واهه آرمن، از آن آدمهایی است که، حتی اگر شعر هم نگوید، شاعر است.
اولین برخورد ما در شعرهای شما، با مفهومی به نام سادگی است. اگرچه این مفهوم معمولا در بین شاعران ما دچار بدفهمی میشود و تمایزی میان سادگی و بیمایگی قائل نمیشوند. به نظر میآید شما معتقد به ارائه مفهوم پیچیده در یک روایت ساده هستید. این طور نیست؟
همینطور است. من دوست دارم که شعر هم مثل هر هنر دیگر، مخاطبش را همزمان با مسحور کردن، به تفکر و تعقل وادارد و این اندیشیدن و آن شیفتگی، او را ویران کند. روایت ساده شعر من کمک میکند تا این اتفاق برای خوانندهام در مفهوم پیچیده شعرم بیفتد و تاثیرگذاریاش دوچندان شود. اما اگر شاعرانی درک درستی از مفهوم سادگی ندارند و تمایزی میان سادگی و بیمایگی قائل نمیشوند، بسیار تاسفآور است، زیرا چنین «شاعرانی» خوانندگان و شاعران تازهپا را نیز با خود به بیراهه میکشانند...
نظرتان نسبت به شعربلند چیست؟ این سوال را از این بابت میپرسم که شعرهای شما اکثرا کوتاه هستند و فکر میکنم بر این عقیده استوارند که مخاطب امروز دیگر حوصله شعر بلند را ندارد.
شاید تعداد شعرهای کوتاه من بیشتر از شعرهای بلندم است، اما این به آن معنا نیست که شعر بلند را در هر حال نمیپسندم. درست است، مخالف سرسخت پرچانگی و یاوهسرایی در داستان و به خصوص در شعر هستم، اما فراموش نکنیم که شعرها و داستانهای بلند بسیاری خواندهایم و میخوانیم که نویسندگانشان به هیچ وجه بیهودهگویی نکردهاند و هیچ سطری از آثارشان را نمیتوان حذف کرد. اما در مقابل، شعرها و داستانهای کوتاه بسیاری خواندهایم و میخوانیم که پر از بیهودهگوییاند و به راحتی میتوان سطرهایی از آنها را حذف کرد. من هیچوقت پیش از سرودن شعر تصمیم نمیگیرم که فرم شعرم چه باشد؛ کوتاه، بلند، عروضی، آهنگین یا سپید. مهمترین ویژگی ساختاری شعر من محتوای آن است و هم اوست که درباره فرم شعرم تصمیم میگیرد.
به عنوان مترجم اشعار ارمنی، فکر میکنید مهمترین ویژگی شعر ارمنی و همچنین تفاوت آن با شعر فارسی چیست. آیا این دو در برههای از زمان بر هم تاثیرگذار بودهاند؟
با آنکه فارسی و ارمنی هر دو از خانواده زبانهای هندواروپاییاند و مشترکات زبانی بسیاری دارند، اما به دلایلی مثل نبودن روابط فرهنگی تا پیش از فروپاشی اتحاد شوروی، بر یکدیگر چندان تاثیرگذار نبودهاند. در ارمنستان، پس از یک جنبش ادبی گسترده که از اواخر قرن نوزدهم آغاز و در دهههای آغازین قرن بیستم به اوج خود رسید، شعر کلاسیک رفته رفته جای خود را به شعر آزاد داد. در ایران، نیما یوشیج پیشگام و بانی شعر نو بود، اما در ارمنستان این به شکل یک جریان بود که شاخصترین چهرههای این جریان که با ایجاد تحول در زمینه فرم و محتوا، به ادبیات و به ویژه به شعر ارمنی روحی تازه دمید، عبارتند از هوانس هوانسیان، هوانس تومانیان، آودیک ایساهاکیان، واهان دِریان، سیامانتو، دانییل واروژان، روبن سواک، بارویر سواک و دیگران. این تحولات در شعر ارمنی، با یقیشه چارنتس که افکار فوتوریستی، تفکرات سوسیالیستی و شور انقلابی در شعر او جایگاه ویژهای داشتند، به اوج رسید. در همان سالها و حتی پس از فروپاشی اتحاد شوروی، ادبیات روسیه بیشترین تاثیر را بر ادبیات ارمنی داشته و دارد. در سالهای اخیر نیز با ایجاد روابط فرهنگی نسبتا خوب بین ایران و ارمنستان، آثار بسیاری از شاعران و نویسندگان دو کشور به زبانهای فارسی و ارمنیترجمه شدهاند.
در مورد چاپ شعر، همواره این مساله وجود داشته که ناشران ما به خاطر وضعیت بازار رغبتی برای چاپ شعر نداشتهاند. این معضل شاید در شرایط فعلی و با گران شدن کاغذ بیش از گذشته دامن شعر را بگیرد. فکر میکنید شعر امروز باید از کدام روزنهها راه خودش را به سوی مخاطب طی کند؟ و راهحل شما برای برونرفت از این بن بست چیست؟
فکر میکنم پاسخ شما پشت سطرهای همین پرسش پنهان است... همه میدانند که ناشران به خاطر وضعیت بازار رغبتی برای چاپ شعر و به طور کلی چاپ آثار باارزش ادبی ندارند. همه میدانند که موسسات پخش به خاطر مشکلات مالی انگیزه چندانی برای توزیع عادلانه کتابها ندارند، همه میدانند که کتابفروشها به خاطر همین اوضاع و همین مشکلات باید مثل ناشران و توزیعکنندگان کتاب رفتار کنند، اما هیچکس نمیداندکه بسیاری از شاعران و نویسندگان میدانند که «ما شاعریم / و به نظر میرسد / مرگ دیگری در کار نیست»...
در حال حاضر مشغول چه کاری هستید؟
مجموعهای از شعر- یادداشتهایم در دست چاپ است. راستش این مجموعه را ماهها پیش از «باران بگیرد، میرویم» آماده چاپ کرده بودم، اما به دلایلی که برای من هم مشخص نیست، هنوز منتشر نشده است.
ارسال نظر