گناه در شان ما نیست - ۱۲ بهمن ۹۱
۱۰ سال پس از مرگ «حاج آقا» کسانی که حاجی را میشناختند در سالروز رفتن او درباره او میگویند، از نوع رفتار و اینکه چرا حاجی اینقدر محبوب بود! کمال تبریزی: او همواره بزرگی روح و کرامت بنیبشر را به رخ میکشید! طوری که همه احساس غرور میکردیم که اشرف مخلوقاتیم و یقین داشتیم که گناه در شان ما نیست!
رضا کیانیان: از راستترین تا چپترین گرایشها پای منبر او مینشستند. . منبر که نه. . منبر در عرف رایج یک تعریفی دارد، اما «حاج اسماعیل» قاعده و تعریف نداشت. تنها قاعدهای که رعایت میکرد این بود که از منبر بالا میرفت.
رضا کیانیان: از راستترین تا چپترین گرایشها پای منبر او مینشستند. . منبر که نه. . منبر در عرف رایج یک تعریفی دارد، اما «حاج اسماعیل» قاعده و تعریف نداشت. تنها قاعدهای که رعایت میکرد این بود که از منبر بالا میرفت.
10 سال پس از مرگ «حاج آقا» کسانی که حاجی را میشناختند در سالروز رفتن او درباره او میگویند، از نوع رفتار و اینکه چرا حاجی اینقدر محبوب بود! کمال تبریزی: او همواره بزرگی روح و کرامت بنیبشر را به رخ میکشید! طوری که همه احساس غرور میکردیم که اشرف مخلوقاتیم و یقین داشتیم که گناه در شان ما نیست!
رضا کیانیان: از راستترین تا چپترین گرایشها پای منبر او مینشستند.. منبر که نه.. منبر در عرف رایج یک تعریفی دارد، اما «حاج اسماعیل» قاعده و تعریف نداشت. تنها قاعدهای که رعایت میکرد این بود که از منبر بالا میرفت.. نه.. چون بعضی وقتها بالا هم نمیرفت. وقتی هم بالا میرفت گاهی حرف میزد... گاهی حرف هم نمیزد. گاهی با همه حرف میزد، گاهی فقط با یک نفر.
هادی حیدری: برای حاجی، «انسان» دارای ارزش بود. همین بود که حرفهایش در گام اول برای شناخت «خود» بود: «خودت را بشناس که خیلی بزرگ آفریده شدی. خدای بزرگ ما را آفریده پس حتماً بزرگ آفریده چون بزرگ، کار کوچک نمیکند؛ پس چون خیلی بزرگ آفریده، بنابراین غصهای وجود ندارد. جا ندارد که کاسهای شکست، گریه کنیم. یکی اولاد نداشت، یکی زیاد داشت، یکی کم داشت، غصه بخوریم.»
مهدی افشاری نیک: هنوز به گمانم آن دویست نفر روزهای شنبه «حیرانند». همانهایی که از گوشه گوشه تهران بیصدا و گم در شهر، معمولا با پای پیاده خود را به حسینیه «مکتبالزهرا»ی دولاب میرساندند. تمام حرفهای حاجی تلنگری بود که آدم را از سرگشتگیها جدا کند و به خودشناسی و رهیافتگی برساند: «بچه شیفته ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود. وقتی هم متوجه میشود که دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است؛ در حالی که در واقع خودش گم شده است.»
حسامالدین سراج: قرار گذاشتیم و با هم به جلسه حاجی رفتیم. وارد جلسه شدیم و نشستیم و تصور من این بود که حاجی نمیدانند که من اهل آوازم. دوستی گفت: «حاج آقا صدات میکنه.» اولین باری بود که «حاج اسماعیل» را میدیدم. وارد که شدم، حاجی گفتند: «بنشین و یه چیزی بخون.»
متن کامل یادداشت ها را به همراه سایر مطالب و تصاویر در پرونده یادواره در صفحه 38 ببینید.
آخر هفته ها با «آخر هفته دنیای اقتصاد»
شما میتوانید از طریق شماره تلفن 87762120 نظر خود را در مورد مطالب «آخر هفته» با ما در میان بگذارید.
رضا کیانیان: از راستترین تا چپترین گرایشها پای منبر او مینشستند.. منبر که نه.. منبر در عرف رایج یک تعریفی دارد، اما «حاج اسماعیل» قاعده و تعریف نداشت. تنها قاعدهای که رعایت میکرد این بود که از منبر بالا میرفت.. نه.. چون بعضی وقتها بالا هم نمیرفت. وقتی هم بالا میرفت گاهی حرف میزد... گاهی حرف هم نمیزد. گاهی با همه حرف میزد، گاهی فقط با یک نفر.
هادی حیدری: برای حاجی، «انسان» دارای ارزش بود. همین بود که حرفهایش در گام اول برای شناخت «خود» بود: «خودت را بشناس که خیلی بزرگ آفریده شدی. خدای بزرگ ما را آفریده پس حتماً بزرگ آفریده چون بزرگ، کار کوچک نمیکند؛ پس چون خیلی بزرگ آفریده، بنابراین غصهای وجود ندارد. جا ندارد که کاسهای شکست، گریه کنیم. یکی اولاد نداشت، یکی زیاد داشت، یکی کم داشت، غصه بخوریم.»
مهدی افشاری نیک: هنوز به گمانم آن دویست نفر روزهای شنبه «حیرانند». همانهایی که از گوشه گوشه تهران بیصدا و گم در شهر، معمولا با پای پیاده خود را به حسینیه «مکتبالزهرا»ی دولاب میرساندند. تمام حرفهای حاجی تلنگری بود که آدم را از سرگشتگیها جدا کند و به خودشناسی و رهیافتگی برساند: «بچه شیفته ویترین مغازهها میشود و دست پدر را رها میکند و در بازار گم میشود. وقتی هم متوجه میشود که دیگر پدر را نمیبیند، گمان میکند پدرش گم شده است؛ در حالی که در واقع خودش گم شده است.»
حسامالدین سراج: قرار گذاشتیم و با هم به جلسه حاجی رفتیم. وارد جلسه شدیم و نشستیم و تصور من این بود که حاجی نمیدانند که من اهل آوازم. دوستی گفت: «حاج آقا صدات میکنه.» اولین باری بود که «حاج اسماعیل» را میدیدم. وارد که شدم، حاجی گفتند: «بنشین و یه چیزی بخون.»
متن کامل یادداشت ها را به همراه سایر مطالب و تصاویر در پرونده یادواره در صفحه 38 ببینید.
آخر هفته ها با «آخر هفته دنیای اقتصاد»
شما میتوانید از طریق شماره تلفن 87762120 نظر خود را در مورد مطالب «آخر هفته» با ما در میان بگذارید.
ارسال نظر