توران؛ سرزمین یوز و گور ایرانی
عکس: علی پیری
پیشنهادها:
برنامه قلعهبالا و رضاآباد را باید در زمستان یا در ایام نوروز برگزار کرد.
در قلعه بالا میتوانید صنایع دستی نظیر پارچهبافی و یا محصولاتی نظیر رب انار و. . . را از محلیها تهیه کنید.
پیش از سفر به رضاآباد، بهتر است هدیهای برای کودکان روستا داشته باشید، شیرینی میتواند یک گزینه خوب باشد برای کودکانی که در دل کویر و در روستایی فاقد امکانات زندگی میکنند.
گرچه شاهرودیها یا طرفداران طبیعت این شهر، شاهرود را به نام قاره کوچک میشناسند، اما از این شهر تنها نام جنگل ابر است که در فهرست تورهای گردشگری قرار دارد.
عکس: علی پیری
پیشنهادها:
برنامه قلعهبالا و رضاآباد را باید در زمستان یا در ایام نوروز برگزار کرد.
در قلعه بالا میتوانید صنایع دستی نظیر پارچهبافی و یا محصولاتی نظیر رب انار و... را از محلیها تهیه کنید.
پیش از سفر به رضاآباد، بهتر است هدیهای برای کودکان روستا داشته باشید، شیرینی میتواند یک گزینه خوب باشد برای کودکانی که در دل کویر و در روستایی فاقد امکانات زندگی میکنند.
گرچه شاهرودیها یا طرفداران طبیعت این شهر، شاهرود را به نام قاره کوچک میشناسند، اما از این شهر تنها نام جنگل ابر است که در فهرست تورهای گردشگری قرار دارد. آخر هر هفته تورها با اتوبوسها و میدل باسها و خانوادههای شاهرودی با ماشینهای شخصی، به سمت این جنگل رهسپار میشوند، به این امید که صبح روز بعد، دور و برشان را مه گرفته باشد، ابرهایی که دره را پر میکنند و از آنجا بالا و بالاتر میآیند، تا جایی که نگریستن به پیرامون دشوار میشود و قطرههای نم از موها به پیشانی میریزد، اما اینها همهاش احتمال است و ممکن است خوش شانس نباشید و به جای هجوم مه تنها با جنگلی تنک روبهرو شوید. زمستان و پاییز که فرا میرسد و حتی در بهار و تعطیلات نوروز جنگل ابر تعطیل است، هوا سرد میشود و برف، عبور و تردد در آن را مشکل و گاه خطرناک میکند، اما آیا نامگذاری شاهرود به قاره کوچک تنها برای خاطر قرارگیری جنگل ابر در آن است یا مناطق دیگری نیز در این استان هستند که مجموعه آنها این نام را برای شاهرود به ارمغان آورده است؟ میگویند در شاهرود شما هم نخل و خرما دارید و هم درختهای سوزنی برگ مناطق سردسیری را، بنابراین خودتان را در
رفتن به این شهر محدود به جنگل ابر نکنید، این جنگل تنها یکی از گزینههاست، مناطق دیگری نیز هست که به اندازه این جنگل باستانی جاذبه دارند. همسفر برنامه ما میگفت، پیش از رفتن به کویر شاهرود، تنها جنگل ابر را میشناختم، اما کسی که کویر را تجربه کرده باشد، دیگر درخت را تنها معیار سفرش قرار نمیدهد.
بنابراین پیشنهاد ما برای تعطیلات نوروز به شما این است، حال که همه شهرهای مقصد گردشگری شلوغ هستند و با زحمت و مرارت میتوانید جایی برای اسکان آن هم با قیمت بالا تهیه کنید، برای یک بار هم که شده به جای گذشتن از شاهرود برای رسیدن به شهری دیگر، مقصد خود را شاهرود قرار دهید، شهری که هنوز به واسطه عدم آشنایی گردشگران طبیعتش، بکر بودن خود را حفظ کرده است. مقصد ما در این سفر پیشنهادی روستای قلعهبالا و رضا آباد و در کنار آنها پارک ملی توران است. آنجا که گونههای کمیاب ایرانی یعنی گور ایرانی ، یوز ایرانی و زاغ بور را در خود جای داده است.
قرار است در ساعتهای پایانی روز به سمت شاهرود حرکت کنیم، هماهنگی با میدل باس و اهالی خانه محلی ما در قلعه بالا و شاهرود انجام شده و تنها منتظر روز حرکت هستیم که فرا برسد، وسایل و تجهیزات اندک سفرمان را مرور میکنیم و چهارشنبه شب از ترمینال بیهقی عازم شاهرود میشویم. میدل باس از دل شب و کویر میگذرد، به دامغان که میرسیم هوا خنکتر میشود، تنها ساعتی تا شاهرود مانده و سه ربع بعد انگور ابتدایی میدان شاهرود به عنوان نماد محصولات این شهر نمایان میشود، دانشگاه آزاد و صنعتی و ساعت میدان هفت تیر را پشت سر میگذاریم، ماشین یکراست پیش میرود تا از میدان مرکزی و امام و آزادی میگذرد و به سرچشمه یا میدان امام رضا میرسد، در خیابان ابوذر، مهمان یک خانواده شاهرودی هستیم تا صبحانه را آنجا صرف کرده و دو ساعتی استراحت کنیم. چای حاضر است و آنها با پنیر و تخم مرغ محلی از ما پذیرایی میکنند. گشتی در حیاط خانه و خیابان دو ساعت را تمام میکند؛ به دستور سرپرست سوار ماشین میشویم تا به سمت بیارجمند برویم. بیارجمند شهری است در شاهرود که در آن بزرگترین ذخیرهگاه زیست کره ایران قرار گرفته است. از پلیس راه میامی میگذریم، همچنان
پیش میرویم تا به تابلوی بیارجمند میرسیم و پس از آن با راهنمایی دوستانی که قبلا به قلعه بالا رفتهاند، به سمت این روستا حرکت میکنیم. اولین چیزی که جلب نظر میکند، تمیزی روستاست و خانههایی که همچنان بافت قدیمی خود را حفظ کردهاند. کوچهها سنگفرش شده و ماشین به واسطه شیبها و فرم پلکانی قادر به حرکت در محوطه روستا نیست. نزدیک میدانگاهی روستا پیاده میشویم و از آنجا عازم منزل عمو حسین میشویم که قرار است شب را در منزل او و برادرزنش به صبح برسانیم. به واسطه کوچک بودن خانهها، به حکم سرپرست نیمی از همسفران وارد یکی از خانه شده و وسایلشان را در آنجا میگذارند، این خانه از دو اتاق و یک آشپزخانه کوچک تشکیل شده است. حیاط خانه در واقع همان بالکن است که از آن میتوان نمایی از روستا و منظره خانهها و باغها را مشاهده کرد. خانه دوم اما منزل عمو حسین و خانوادهاش است، یک اتاق تودر تو که گویا برای مهمانانشان ساختهاند، آشپزخانه و بخش دیگر خانه را ما نمیتوانیم ببینیم. تنها اتاق دیگری هست که در آنجا شومینه چوبی و میز و چراغ لامپا گذاشتهاند و مهمانان را برای گفتوگو و روشن کردن آتش به آنجا فرا میخوانند. گشت زدن در
روستا تا زمان ناهار اولین بخش سفر ماست، از میان کوچه پس کوچههای پیچ در پیچ میگذریم، گاه کوچهها به فضایی دشت مانند ختم میشوند و گاه به کوچه باغی و زمانی هم به میدانگاهی روستا. بازدید از حمام قدیمی و گرفتن عکس در آن از بخشهای جذاب سفرما است. اسفند است و شکوفهها تازه باز شدهاند و میتوان اولین عکس بهاری را در این کوچه باغها گرفت. به منزل عمو حسین برمیگردیم، دیگ مسی ناهار در حیاط است و زن عمو حسین آماده کشیدن غذا، ناهار برایمان قیمه و قورمه سبزی آماده کردهاند، را به عنوان نوشیدنی، شربتی از انگور میآورند. تازه بودن گوشت و سالم بودنش مشهود است، همه کسانی که در گروهمان رژیم غذایی دارند تصمیم میگیرند رژیمشان را برای یک روز بشکنند تا بتوانند از این غذای خوشمزه به هر اندازه که میخواهند صرف کنند. پس از جمع کردن سفره و دادن آن به پسر عمو حسین، به همراه سرپرست عازم بازدید از پارک ملی توران میشویم. دو دستگاه وانت مهیاست که ما را ابتدا به محل تفرج روستاییان و از آنجا به منطقه توران و بازدید از یوز و گور ایرانی ببرد. پیچ و خمهای راه زیاد است، برای ما که تجربه رفتن به علم کوه را سابقا داشتهایم، پیچ و خم و
سختی گردنهها مشابه رفتن از پناهگاه به منطقه علم کوه برای صعود از این قله است، آنجا هم تنها وسیله حمل و نقل وانت یا ماشینهای شاسی بلند است و نمیتوان با ماشینهای سبک رهسپار شد. کنار حوضچه آب وانتها نگه میدارند، اینجا منطقهای است که محلیها برای تفریح به آن روی میآورند. در کنار چنار بلند و کهنسال عکس میگیرم و به سرعت سوار ماشین میشویم تا یوز ایرانی را از نزدیک ببینیم. پیچ و خم جاده کمتر شده و ما به محیط بانی میرسیم. راننده صحبتی با ماموران میکند و اجازههای لازم را میگیرد، از کنار فنسها میگذریم، آنجا که چهار گور ایرانی زندگی میکنند. هنوز نتوانستهایم هیچکدام از گورها را به واسطه بزرگی محوطه فنسها ببینیم. دوستانمان دوربین شکاری را مدام بین خودشان میگردانند تا شاید با دیدن حرکتی بتوانند این گونه نادر را ببینند، اما محوطهای که یوز ایرانی در آن نگهداری میشود، بسیار غمانگیز است. یوز ایرانی روی لانهاش دراز کشیده و به ما در هیات بازدیدکنندگانی سرخوش مینگرد. هیچ تکانی در یوز دیده نمیشود. یکی از همراهانمان که پیش از ما نیز به این سفر آمده میگوید یوز لاغرتر شده و غمگینتر، گویا سرنوشت محتوم
خویش را پذیرفته است. محوطه قفس کوچک است و حیوان نمیتواند با قدمهای تیزپای خود بیابان را درنوردد، تنها برای او محوطهای کوچک اختصاص دادهاند و استقبالکنندگانی که هرازگاه به او سرمیزنند و خندهای و گاه ذکر تاسفی و تمام.
در راه بازگشت هستیم که میبینیم گورها به سمت ما میآیند. راننده ماشین را نگه میدارد، نزدیک و نزدیکتر میشوند تا آنجا که به وضوح میتوانیم آنها را ببینیم و از لابهلای فنسها از آنها عکس بگیریم. به روستا بازمیگردیم تا پس از کمی استراحت، شام را مهمان عمو حسین و خانوادهاش باشیم. پیش از آن اما او برایمان آتش روشن میکند، سیبزمینی آتشی، چای زغالی، شعر و گفتوگو بخش دیگری از سفر ماست و پس از آن به اوقات شام میرسیم، آشی محلی که اهالی خانه برایمان مهیا کردهاند. نوبت استراحت است و ما که شب قبل را هم در اتوبوس گذرانده بودیم، حال مهیای خواب میشویم تا صبح خیلی زود بتوانیم به سمت روستای رضا آباد برویم.
ساعت شش و نیم ساعت بیدارباش است، تا وسایلمان را جمع کنیم و صبحانه بخوریم به هشت و ربع رسیدهایم، میدل باس منتظر ماست سوار میشویم و به سمت روستای رضا آباد به راه میافتیم. جاده ناهموار است و خاکی، کمی که پیش میرویم، شترها در دو طرف جاده به چشم میخورند. ماشین نگه میدارد تا دوستان ما بتوانند با شترها عکس بگیرند. به واسطه کمبود وقت سریع به ماشین سوار میشویم. ساعتی بعد خانههای گنبدی رضا آباد پیدا میشود. رضا آباد روستای کوچکی است که به واسطه رملهای بلندش در ایران شناخته شده است. زنان روستا بچه به بغل، کیف و گلیم را زیر بغل گذاشتهاند و آنها را به ما عرضه میکنند. کلاه با پشم شتر، پادری، کیفهای کوچک و بزرگ، قالیچه پشمی و... از جمله این سوغاتهاست که با قیمت خوب و مناسبی میتوانید آنها را تهیه کنید. رملها در نزدیکی روستاست و نیازی به سوار شدن مجدد نیست، میتوان کفشها را درآورد و پا بر شن کوبید و از تپهها بالا رفت. دراز کشیدن زیر آسمان کویر آن هم بر ماسههای روان تجربهای است دلانگیز که هر گردشگری را راضی میکند. کودکان روستا در محوطه روبهروی رملها مشغول تاب بازی و الاکلنگ هستند، با مشاهده
گردشگران آنها هم به سمت رملها روانه میشوند. برای تهیه نان به روستا بازمیگردیم، زن رضا آبادی از سختیهای زندگی در این روستای کوچک میگوید، از اوضاع نامساعد مالی و اقتصادی که تنها با دام میچرخد. به انتهای سفر نزدیک شدهایم، از رضاآباد به سمت شاهرود بازمیگردیم، در مسیر، محلی خوش آب و هوا را برای ناهار برمیگزینیم. تا به تهران برسیم ساعت از نیمه شب گذشته است و ما با عکسهایی از کویر و مردمان صمیمی از بیارجمند شاهرود بازگشتهایم.
هزینههای سفرهزینههای سفر
کرایه میدل باس؛ دو روز و نیم: 10000000ریال
اجاره منزل در قلعه بالا: هر نفر ۴۰۰۰ تومان
یک وعده نهار گرم: هر نفر 8000 تومان
یک وعده شام گرم: هر نفر ۳۰۰۰ تومان
اجاره نیسان: هر نیسان 60 هزار تومان
یک وعده شام سرد: هر نفر ۳۰۰۰ تومان
یک وعده صبحانه: هر نفر 2500 تومان
دست مزد راهنما: ۵۰۰۰۰ریال
شماره تلفنهای مورد نیاز
آقای مهدی ادم پیران: راننده میدل باس ۰۹۱۲۱۵۷۳۶۰۶
آقای حسین کیقبادی: میزبان قلعه بالا 09123735794
مهدیمهرانمنش، هماهنگی غذای شاهرود: ۰۹۱۹۲۷۴۹۱۶۵
ارسال نظر