رشد مشارکت اقتصادی- اجتماعی زنان سیستانی و بلوچستانی
نرجس خاتون براهویی*
ریشسفیدان، به زنان رای میدهند
وقتی «خانم دکتر حلیمه عالی» در بهار امسال به عنوان نماینده مردم زابل به مجلس دوره نهم راه یافت، یکی از روزنامههای تهران این خبر را تیتر اول خود کرد و این، از معدود مواردی بود که اتفاقی در استان سیستان و بلوچستان، غیر از عملیات تروریستی «مالک ریگی»، توجه روزنامههای پایتخت را به خود جلب کرد.
یادداشتی که در آن روزنامه درباره نماینده شدن یک خانم در سیستان و بلوچستان نوشته شده بود، نشان میداد که این اتفاق از آن جهت جالب بوده که اساسا با تصورات موجود درباره آن منطقه تفاوت داشت- منطقهای که «عقب مانده» خوانده میشود و مردها مسلط بر زندگی خانوادگی و اجتماعی هستند- از این جهت این اتفاق خود نشانهای بود از تغییرات مهمی که در آنجا، همراه با تحولات کل کشور، در بخش زنان در حال رخ دادن است.
ریشسفیدان، به زنان رای میدهند
وقتی «خانم دکتر حلیمه عالی» در بهار امسال به عنوان نماینده مردم زابل به مجلس دوره نهم راه یافت، یکی از روزنامههای تهران این خبر را تیتر اول خود کرد و این، از معدود مواردی بود که اتفاقی در استان سیستان و بلوچستان، غیر از عملیات تروریستی «مالک ریگی»، توجه روزنامههای پایتخت را به خود جلب کرد.
یادداشتی که در آن روزنامه درباره نماینده شدن یک خانم در سیستان و بلوچستان نوشته شده بود، نشان میداد که این اتفاق از آن جهت جالب بوده که اساسا با تصورات موجود درباره آن منطقه تفاوت داشت- منطقهای که «عقب مانده» خوانده میشود و مردها مسلط بر زندگی خانوادگی و اجتماعی هستند- از این جهت این اتفاق خود نشانهای بود از تغییرات مهمی که در آنجا، همراه با تحولات کل کشور، در بخش زنان در حال رخ دادن است.
نرجس خاتون براهویی*
ریشسفیدان، به زنان رای میدهند
وقتی «خانم دکتر حلیمه عالی» در بهار امسال به عنوان نماینده مردم زابل به مجلس دوره نهم راه یافت، یکی از روزنامههای تهران این خبر را تیتر اول خود کرد و این، از معدود مواردی بود که اتفاقی در استان سیستان و بلوچستان، غیر از عملیات تروریستی «مالک ریگی»، توجه روزنامههای پایتخت را به خود جلب کرد.
یادداشتی که در آن روزنامه درباره نماینده شدن یک خانم در سیستان و بلوچستان نوشته شده بود، نشان میداد که این اتفاق از آن جهت جالب بوده که اساسا با تصورات موجود درباره آن منطقه تفاوت داشت- منطقهای که «عقب مانده» خوانده میشود و مردها مسلط بر زندگی خانوادگی و اجتماعی هستند- از این جهت این اتفاق خود نشانهای بود از تغییرات مهمی که در آنجا، همراه با تحولات کل کشور، در بخش زنان در حال رخ دادن است.
انکار نباید کرد که جامعه سیستان و بلوچستان، بهرغم اقدامات توسعهای که در منطقه انجام شده، هنوز جامعهای سنتی به شمار میرود، هم از حیث روابط میان افراد در قالب روابط خانوادگی، فامیلی و اجتماعی و هم از حیث توسعه در همه بخشها و حوزهها، از زمینههای اقتصادی گرفته تا فرهنگی و اجتماعی...؛ به همین دلیل است که دولت در فقدان نهادهای کارآی مدرن یا بر اثرِ نارسایی نهادهای مدرن مانند امر قضا و ...، هنوز از ظرفیت نهادهای سنتی در جامعه، مانند نهاد «ریشسفیدی»، برای حل و فصل اختلافات میان طوایف و گروههای مختلف جامعه استفاده میکند و آن را به رسمیت شناخته است.
در چنین وضعی طبیعتا نقش زنان نیز تا حد زیادی تحت تاثیر سنت تعیین میشود. بنابراین انتظار هم این است که سنت، که میدانیم به تعبیری پدرسالارانه یا مردسالارانه است، نقش زنان را در موارد زیادی تحدید کند. اما در این میان تحول دیگری هم اتفاق افتاده است و آن اینکه اسلامیشدن جامعه، یعنی پوشش زنان یا حجاب، بر زندگی آن بخش جامعه که سنتی میزیستند، تاثیر گذاشته و به آنها اطمینان لازم را از جهت بیخطر بودن فضای جامعه برای حضور دختران و زنانشان داده است. این امر که تحولی بزرگ را در حوزه زنان دربرداشته، باعث شده زنان از نقشهایی که سنت برای آنها در نظر گرفته - مانند جایگاه محترمانهای که مادرانگی در خانواده دارد- استفاده کنند و به سوی مشارکت در زندگی اجتماعی گام بردارند. آمادگی و توان برای مشارکت حتی در جامعه کمتر پیشرفتهای مانند سیستان و بلوچستان نیز، بهتدریج در گروههای مختلف زنان به مشارکت مداخلهآمیز یا تقاضای جدی برای آن تبدیل شده است.
خانم معلمها نشسته بر کرسی سیاست
بر اثر این تحولات اجتماعی، دختران بیشتری به مدرسه و پس از آن به دانشگاه رفتند- هرچند که در این منطقه امکانات آموزشی، از تعداد مدارس گرفته تا کیفیت مدارس، هنوز در سطحی نازلتر از سایر مناطق ایران قرار دارد- همچنین سازمانها و ادارات دولتی، بهخصوص در روستاها و مناطق دورافتاده در بخش آموزش و پرورش و بهداشت و درمان، درصدد بهکارگیری و استفاده از زنان تحصیلکرده- حتی با سطح تحصیل کمتر از استاندارد- و استخدام در مشاغل بهیاری و ... برآمدند. این امر که در وهله اول به نیاز اقتصادی خانوادهها به درآمد زنان و فرزندان (دختر) پاسخ میگفت، تاثیر مثبتی بر تجربه حضور زنان در عرصه اجتماع و آن بخشی که بیشتر زنانه بود، گذاشت.
به همین دلیل اولین حوزههای حضور زنان در سطح جامعه، حوزههایی بود که در فهم مألوف عام، ارتباط بیشتری با زنان داشت: یکی بهداشت و دیگری آموزش و پرورش. تا چندی پیش، دخترانی که میخواستند در آموزش و پرورش استخدام شوند، 4 یا 5 سال تا رسمی شدن را میبایست در روستاهای بلوچستان خدمت کنند. این خدمت اجباری هم به آموزش و سوادآموزی کمک کرد و هم برای خانم معلم جوان تجربه جدیدی از استقلال و ارتباط فردی با جامعه (نه به عنوان عضوی از خانواده) به دست داد و همین باعث شد زنان نسبت به پذیرفتن وظایف اجتماعی بزرگتر شجاعت بیشتری پیدا کنند. شاید به همین دلیل، اغلب زنانی که وارد انتخابات شوراهای شهر شدند، خانم معلمها بودند.
افقهای جدید در زندگی زنان سیستان و بلوچستان
اشتغال زنان در حوزههای دیگر نیز، با توجه به تنوع تخصصها و به دلیل افزایش تعداد رشتههای تحصیلی در دانشگاهها، هرچند به سرعت آموزش و پرورش نبود، اما با سیر آرامتری ادامه یافت. در سراسر استان 38 دانشگاه فعالیت میکنند که بر تعداد تحصیلکردههای دختر و پسر این منطقه افزوده است. این دانشگاهها غیر از زاهدان در همه شهرهای استان از جمله خاش، چابهار، زابل، سراوان، ایرانشهر، نیکشهر و بمپور و زهک قرار دارند. در سال 1385 تعداد تحصیلکردههای استان یک میلیون و 378 هزار و 547 نفر اعلام شده است. این تعداد تحصیلکرده و از جمله زنان تحصیلکرده، سرمایههای انسانی آن منطقه برای کمک به پیشرفت جامعه محسوب میشوند.
در واقع میتوان گفت برخی امکانات یا اتفاقات بهتدریج به مثابه کانون کوچکی از تغییر در دل جامعه بزرگ عمل کرده است. این کانونهای کوچک هم بهتدریج در حال افزایش هستند و هم نیاز به افزایش دارند.
ورزش، با اینکه حتی در بخش مردان، حوزه فعالی در منطقه نیست اما فعالیت تعداد اندک ورزشکاران زن در سطح تیم ملی مانند «خانم لاله کشاورز» در رشته کوهنوردی و گروه کوچک تیم «کَبِدی» زنان استان (که به قول خودشان همواره برنده هستند و تاکنون چندین بار در مسابقات کشوری قهرمان یا نایب قهرمان شدهاند و هم عضو در تیم ملی بانوان این رشته دارند)، تاثیر زیادی بر بخشی از جامعه دختران جوان در استان گذاشته است و کانون کوچکی را برای تغییر در جامعه زنان در استان ایجاد کرده است. سفرهای ورزشی، برنده شدن در مسابقات کشوری و انتخاب در تیم ملی، افق جدیدی را برای برای کار و زندگی دختران جوان گشوده است.
نمونهای دیگر، برخی گروههای کوچک از زنان فقیر هستند، که زمانی به مثابه یک «سازمان غیردولتی» سامان داده شده بودند. از جمله اینها باید از «گروه زنان خوداشتغال شیرآباد» در منطقهای فقیر و حاشیهای در زاهدان یاد کرد که به کمک برخی نهادهای دولتی از جمله شورای شهر زاهدان، سپاه پاسداران و جهاد سازندگی، محصولات تولیدی خانگی خود (مانند کارهای سوزندوزی که هنر منحصربهفرد زنان بلوچ است) را برای کمک به اقتصاد خانواده، و در مواردی تنها منبع تامین معاش خانواده، میفروشند.
زنان خودسرپرستی که تحت سرپرستی کمیته امداد قرار دارند، کانون دیگر تغییر در جامعه زنان هستند. «محمدرضا میری»، معاون حمایت و سلامت کمیته امداد امام خمینی در استان، در حال حاضر تعداد خانوارهایی را که زنان سرپرست آنها هستند، 55 درصد خانوارهای تحت سرپرستی این سازمان اعلام کرده است. این زنان در عین حال که مستمری میگیرند، برای کار کردن، بهویژه کارهای خانگی مانند خیاطی، سوزندوزی و .... نیز مورد حمایت قرار میگیرند. این حمایت علاوه بر تاثیر اقتصادی که بر معاش آنها دارد، احساسی از شناسایی توسط جامعه و دولت نیز به آنها میدهد.
علاوه بر موضوع کار و اشتغال، چنانکه در بالا گفته شد، شوراهای محلی شهر و روستا اولین حوزههایی بودند که زنان برای ورود به عرصه بزرگتری از اجتماع انتخاب کردند. در شهر زاهدان «خانم آذر کشمیری» در دوره نخست شوراها وارد شورای شهر زاهدان شد. «خانم فاطمه زیرکی» عضو دوره دوم شوراها از شهر زاهدان بود. در زابل «خانم زهره محبی»، عضو دوره دوم و سوم شورای شهر زابل است و در چابهار «خانم زینب خسروی» به عضویت شورای شهر ایرانشهر دوره دوم انتخاب شده بود.
زنان دلسوزانهتر کار میکنند
در انتخابات مجلس نهم خانم عالی، تنها زنی نبود که کاندیدای نمایندگی مجلس شده بود، «خانم مهین اسماعیلزهی» نیز از شهر چابهار کاندیدای ورود به مجلس بود. اما اولین بار بود که در این استان زنی توانست رای مردم را به دست آورد و به عنوان نماینده دوم استان به مجلس راه یابد. پیش از آن، «خانم حمیرا ریگی» به سِمت بخشدار مرکزی چابهار انتخاب شده بود. هرچند تجربه چنین مشاغلی برای جامعه بهویژه مردان در آغاز با مقاومت همراه بود، اما بهتدریج مقاومت مردان، به همکاری و پذیرش زنان در مشاغل جدید تبدیل شده است. خانم حلیمه عالی درباره برخورد جامعه مردان با کاندیداتوریاش برای انتخابات مجلس میگوید: مردان (چه روستایی و چه شهری، بیسواد و باسواد) برخورد خوبی داشتند و او را پذیرفته بودند، «بسیاری از آنها در دفاع از من گفتند که خانمها دلسوزانهتر کار میکنند یا به سوابق کاری به قول خودشان، دلسوزانه من به عنوان پزشک اشاره کردند». اما وی میگوید برخوردهای نامناسب را مردانی نشان دادند که در انتخابات رقیبش بودند. «برخی از این رقبای تحصیلکرده وقتی میخواستند رای مردم را از من برگردانند، به زن بودن من به عنوان عامل ناتوانی اشاره میکردند، اینکه یک زن چگونه میتواند از عهده کار نمایندگی برآید؛ اما رای مردم نشان داد که این نگاه به زن منسوخ شده است.»
خانم ریگی درباره شغل خود و تجربه مواجهه با جامعه پیرامون خود شرح میدهد که وقتی به عنوان بخشدار مرکزی شهرستان چابهار منصوب شد، مقاومتهای بسیاری، هم مذهبی و هم قومی و سنتی، در برابر این تصمیم وجود داشت؛ اما همین که مدتی از کارش گذشت، مردم به فرماندار وقت چابهار توصیه میکردند بخشداران و دهیاران را هم از زنان انتخاب کنند. وی میگوید: «حتی یکی از ریشسفیدان آمده و از من میخواست دخترش را که اتفاقا تحصیلکرده هم بود ترغیب کنم تا در انتخابات شوراهای روستایی شرکت کند. » خانم ریگی بنا بر تجربه خود معتقد است، «اعتمادسازی در بین ریشسفیدان، مولویها و روحانیون میتواند به مشارکت و مدیریت زنان کمک کند.»
در حال حاضر به مدد این کانونهای کوچک تغییر، بر اساس آمار مرکز آمار ایران، ۱۶درصد مشاغل مدیریتی استان در اختیار خانمها است هرچند زنان مشاغل بیشتر مدیریتی را هم انتظار دارند. با اینکه استان سیستان و بلوچستان محرومترین استان کشور است، براساس آمار سال ۱۳۸۸، از لحاظ اشتغال زنان، از برخی استانها پیشی گرفته است (البته شاید این عدد به دلیل جمعیت بیشتر سیستان و بلوچستان نسبت به آن استانها باشد) و ۸۶ هزار و ۶۲۲ نفر از زنان استان شاغل هستند.
با اینهمه، هنوز استان سیستان و بلوچستان بیشترین رقم بیسوادی را در کل کشور دارد و در میان بیسوادان، سهم دختران بیش از پسران است. فقر خانوادهها در درجه اول، نیاز خانوادهها به درآمد کودکان و نیز ملاحظات سنتی از دلایل بالا بودن تعداد بیسوادان دختران نسبت به پسران است. در سالهای نه چندان دور که هنوز مدارس کپری در استان دایر و تعداد معلمان نیز ناکافی بود، گاه پنج پایه ابتدایی و نیز دانشآموزان دختر و پسر در یک کلاس درس میخواندند. این موضوع باعث میشد که خانوادهها وقتی دخترشان به سن تکلیف میرسید، دیگر حاضر نشوند او در کنار پسران در یک کلاس درس بخواند. هنوز هم زنان در بخشهایی از جامعه، «زنان پردهنشین» هستند و در تصمیمات خانوادگی تاثیری ندارند. هنوز هم برخی از زنان با اینکه شوهر و بچه دارند، مانند برخی از کودکان شناسنامه ندارند. هنوز هم برخی از زنان در این منطقه تن به ازدواجهای ثبتنشده میدهند و هنوز هم با اینکه در زمینه کاهش مرگ و میر نوزادان و مادران اقدامات زیادی صورت گرفته، بالاترین نرخ مرگ و میر مادر و فرزند از آن سیستان و بلوچستان است.
در واقع آنچه باعث کاهش مشارکت زنان در امور اجتماعی میشود یا به مثابه مانعی برای مشارکت بیشتر و موثرتر زنان به عنوان بخشی از نیروی انسانی عمل میکند، تنها سنت نیست، چه سنت در مواجهه با شرایط جدید بهتدریج منعطف شده و کنارآمده است؛ آنچه تاکنون به مثابه مانع جدی نه تنها برای پیشرفت و مشارکت زنان، بلکه پیشرفت و توسعه منطقه به طورکلی عمل کرده، فقر در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن است.
تغییرات در جامعه سنتی سیستان و بلوچستان، هم آرام و هم آشتیجویانه و باتوافق است. اما افزایش تعداد تحصیلکردهها و رونق و گسترش شبکه اینترنت، سطح جدیدی از مطالبات را در میان زنان ایجاد میکند و اگر دولت به عنوان بالاترین نهاد مسوول در چنین مناطقی، نتواند بهموقع و همزمان با افزایش مطالبات، تغییرات توسعهای در زیرساختها برای پاسخگویی به این مطالبات ایجاد کند، این تحولات و تغییرات آرام به بستری تند و رادیکال کشانده میشود.
*روزنامهنگار و پژوهشگر مسائل سیستان و بلوچستان
ریشسفیدان، به زنان رای میدهند
وقتی «خانم دکتر حلیمه عالی» در بهار امسال به عنوان نماینده مردم زابل به مجلس دوره نهم راه یافت، یکی از روزنامههای تهران این خبر را تیتر اول خود کرد و این، از معدود مواردی بود که اتفاقی در استان سیستان و بلوچستان، غیر از عملیات تروریستی «مالک ریگی»، توجه روزنامههای پایتخت را به خود جلب کرد.
یادداشتی که در آن روزنامه درباره نماینده شدن یک خانم در سیستان و بلوچستان نوشته شده بود، نشان میداد که این اتفاق از آن جهت جالب بوده که اساسا با تصورات موجود درباره آن منطقه تفاوت داشت- منطقهای که «عقب مانده» خوانده میشود و مردها مسلط بر زندگی خانوادگی و اجتماعی هستند- از این جهت این اتفاق خود نشانهای بود از تغییرات مهمی که در آنجا، همراه با تحولات کل کشور، در بخش زنان در حال رخ دادن است.
انکار نباید کرد که جامعه سیستان و بلوچستان، بهرغم اقدامات توسعهای که در منطقه انجام شده، هنوز جامعهای سنتی به شمار میرود، هم از حیث روابط میان افراد در قالب روابط خانوادگی، فامیلی و اجتماعی و هم از حیث توسعه در همه بخشها و حوزهها، از زمینههای اقتصادی گرفته تا فرهنگی و اجتماعی...؛ به همین دلیل است که دولت در فقدان نهادهای کارآی مدرن یا بر اثرِ نارسایی نهادهای مدرن مانند امر قضا و ...، هنوز از ظرفیت نهادهای سنتی در جامعه، مانند نهاد «ریشسفیدی»، برای حل و فصل اختلافات میان طوایف و گروههای مختلف جامعه استفاده میکند و آن را به رسمیت شناخته است.
در چنین وضعی طبیعتا نقش زنان نیز تا حد زیادی تحت تاثیر سنت تعیین میشود. بنابراین انتظار هم این است که سنت، که میدانیم به تعبیری پدرسالارانه یا مردسالارانه است، نقش زنان را در موارد زیادی تحدید کند. اما در این میان تحول دیگری هم اتفاق افتاده است و آن اینکه اسلامیشدن جامعه، یعنی پوشش زنان یا حجاب، بر زندگی آن بخش جامعه که سنتی میزیستند، تاثیر گذاشته و به آنها اطمینان لازم را از جهت بیخطر بودن فضای جامعه برای حضور دختران و زنانشان داده است. این امر که تحولی بزرگ را در حوزه زنان دربرداشته، باعث شده زنان از نقشهایی که سنت برای آنها در نظر گرفته - مانند جایگاه محترمانهای که مادرانگی در خانواده دارد- استفاده کنند و به سوی مشارکت در زندگی اجتماعی گام بردارند. آمادگی و توان برای مشارکت حتی در جامعه کمتر پیشرفتهای مانند سیستان و بلوچستان نیز، بهتدریج در گروههای مختلف زنان به مشارکت مداخلهآمیز یا تقاضای جدی برای آن تبدیل شده است.
خانم معلمها نشسته بر کرسی سیاست
بر اثر این تحولات اجتماعی، دختران بیشتری به مدرسه و پس از آن به دانشگاه رفتند- هرچند که در این منطقه امکانات آموزشی، از تعداد مدارس گرفته تا کیفیت مدارس، هنوز در سطحی نازلتر از سایر مناطق ایران قرار دارد- همچنین سازمانها و ادارات دولتی، بهخصوص در روستاها و مناطق دورافتاده در بخش آموزش و پرورش و بهداشت و درمان، درصدد بهکارگیری و استفاده از زنان تحصیلکرده- حتی با سطح تحصیل کمتر از استاندارد- و استخدام در مشاغل بهیاری و ... برآمدند. این امر که در وهله اول به نیاز اقتصادی خانوادهها به درآمد زنان و فرزندان (دختر) پاسخ میگفت، تاثیر مثبتی بر تجربه حضور زنان در عرصه اجتماع و آن بخشی که بیشتر زنانه بود، گذاشت.
به همین دلیل اولین حوزههای حضور زنان در سطح جامعه، حوزههایی بود که در فهم مألوف عام، ارتباط بیشتری با زنان داشت: یکی بهداشت و دیگری آموزش و پرورش. تا چندی پیش، دخترانی که میخواستند در آموزش و پرورش استخدام شوند، 4 یا 5 سال تا رسمی شدن را میبایست در روستاهای بلوچستان خدمت کنند. این خدمت اجباری هم به آموزش و سوادآموزی کمک کرد و هم برای خانم معلم جوان تجربه جدیدی از استقلال و ارتباط فردی با جامعه (نه به عنوان عضوی از خانواده) به دست داد و همین باعث شد زنان نسبت به پذیرفتن وظایف اجتماعی بزرگتر شجاعت بیشتری پیدا کنند. شاید به همین دلیل، اغلب زنانی که وارد انتخابات شوراهای شهر شدند، خانم معلمها بودند.
افقهای جدید در زندگی زنان سیستان و بلوچستان
اشتغال زنان در حوزههای دیگر نیز، با توجه به تنوع تخصصها و به دلیل افزایش تعداد رشتههای تحصیلی در دانشگاهها، هرچند به سرعت آموزش و پرورش نبود، اما با سیر آرامتری ادامه یافت. در سراسر استان 38 دانشگاه فعالیت میکنند که بر تعداد تحصیلکردههای دختر و پسر این منطقه افزوده است. این دانشگاهها غیر از زاهدان در همه شهرهای استان از جمله خاش، چابهار، زابل، سراوان، ایرانشهر، نیکشهر و بمپور و زهک قرار دارند. در سال 1385 تعداد تحصیلکردههای استان یک میلیون و 378 هزار و 547 نفر اعلام شده است. این تعداد تحصیلکرده و از جمله زنان تحصیلکرده، سرمایههای انسانی آن منطقه برای کمک به پیشرفت جامعه محسوب میشوند.
در واقع میتوان گفت برخی امکانات یا اتفاقات بهتدریج به مثابه کانون کوچکی از تغییر در دل جامعه بزرگ عمل کرده است. این کانونهای کوچک هم بهتدریج در حال افزایش هستند و هم نیاز به افزایش دارند.
ورزش، با اینکه حتی در بخش مردان، حوزه فعالی در منطقه نیست اما فعالیت تعداد اندک ورزشکاران زن در سطح تیم ملی مانند «خانم لاله کشاورز» در رشته کوهنوردی و گروه کوچک تیم «کَبِدی» زنان استان (که به قول خودشان همواره برنده هستند و تاکنون چندین بار در مسابقات کشوری قهرمان یا نایب قهرمان شدهاند و هم عضو در تیم ملی بانوان این رشته دارند)، تاثیر زیادی بر بخشی از جامعه دختران جوان در استان گذاشته است و کانون کوچکی را برای تغییر در جامعه زنان در استان ایجاد کرده است. سفرهای ورزشی، برنده شدن در مسابقات کشوری و انتخاب در تیم ملی، افق جدیدی را برای برای کار و زندگی دختران جوان گشوده است.
نمونهای دیگر، برخی گروههای کوچک از زنان فقیر هستند، که زمانی به مثابه یک «سازمان غیردولتی» سامان داده شده بودند. از جمله اینها باید از «گروه زنان خوداشتغال شیرآباد» در منطقهای فقیر و حاشیهای در زاهدان یاد کرد که به کمک برخی نهادهای دولتی از جمله شورای شهر زاهدان، سپاه پاسداران و جهاد سازندگی، محصولات تولیدی خانگی خود (مانند کارهای سوزندوزی که هنر منحصربهفرد زنان بلوچ است) را برای کمک به اقتصاد خانواده، و در مواردی تنها منبع تامین معاش خانواده، میفروشند.
زنان خودسرپرستی که تحت سرپرستی کمیته امداد قرار دارند، کانون دیگر تغییر در جامعه زنان هستند. «محمدرضا میری»، معاون حمایت و سلامت کمیته امداد امام خمینی در استان، در حال حاضر تعداد خانوارهایی را که زنان سرپرست آنها هستند، 55 درصد خانوارهای تحت سرپرستی این سازمان اعلام کرده است. این زنان در عین حال که مستمری میگیرند، برای کار کردن، بهویژه کارهای خانگی مانند خیاطی، سوزندوزی و .... نیز مورد حمایت قرار میگیرند. این حمایت علاوه بر تاثیر اقتصادی که بر معاش آنها دارد، احساسی از شناسایی توسط جامعه و دولت نیز به آنها میدهد.
علاوه بر موضوع کار و اشتغال، چنانکه در بالا گفته شد، شوراهای محلی شهر و روستا اولین حوزههایی بودند که زنان برای ورود به عرصه بزرگتری از اجتماع انتخاب کردند. در شهر زاهدان «خانم آذر کشمیری» در دوره نخست شوراها وارد شورای شهر زاهدان شد. «خانم فاطمه زیرکی» عضو دوره دوم شوراها از شهر زاهدان بود. در زابل «خانم زهره محبی»، عضو دوره دوم و سوم شورای شهر زابل است و در چابهار «خانم زینب خسروی» به عضویت شورای شهر ایرانشهر دوره دوم انتخاب شده بود.
زنان دلسوزانهتر کار میکنند
در انتخابات مجلس نهم خانم عالی، تنها زنی نبود که کاندیدای نمایندگی مجلس شده بود، «خانم مهین اسماعیلزهی» نیز از شهر چابهار کاندیدای ورود به مجلس بود. اما اولین بار بود که در این استان زنی توانست رای مردم را به دست آورد و به عنوان نماینده دوم استان به مجلس راه یابد. پیش از آن، «خانم حمیرا ریگی» به سِمت بخشدار مرکزی چابهار انتخاب شده بود. هرچند تجربه چنین مشاغلی برای جامعه بهویژه مردان در آغاز با مقاومت همراه بود، اما بهتدریج مقاومت مردان، به همکاری و پذیرش زنان در مشاغل جدید تبدیل شده است. خانم حلیمه عالی درباره برخورد جامعه مردان با کاندیداتوریاش برای انتخابات مجلس میگوید: مردان (چه روستایی و چه شهری، بیسواد و باسواد) برخورد خوبی داشتند و او را پذیرفته بودند، «بسیاری از آنها در دفاع از من گفتند که خانمها دلسوزانهتر کار میکنند یا به سوابق کاری به قول خودشان، دلسوزانه من به عنوان پزشک اشاره کردند». اما وی میگوید برخوردهای نامناسب را مردانی نشان دادند که در انتخابات رقیبش بودند. «برخی از این رقبای تحصیلکرده وقتی میخواستند رای مردم را از من برگردانند، به زن بودن من به عنوان عامل ناتوانی اشاره میکردند، اینکه یک زن چگونه میتواند از عهده کار نمایندگی برآید؛ اما رای مردم نشان داد که این نگاه به زن منسوخ شده است.»
خانم ریگی درباره شغل خود و تجربه مواجهه با جامعه پیرامون خود شرح میدهد که وقتی به عنوان بخشدار مرکزی شهرستان چابهار منصوب شد، مقاومتهای بسیاری، هم مذهبی و هم قومی و سنتی، در برابر این تصمیم وجود داشت؛ اما همین که مدتی از کارش گذشت، مردم به فرماندار وقت چابهار توصیه میکردند بخشداران و دهیاران را هم از زنان انتخاب کنند. وی میگوید: «حتی یکی از ریشسفیدان آمده و از من میخواست دخترش را که اتفاقا تحصیلکرده هم بود ترغیب کنم تا در انتخابات شوراهای روستایی شرکت کند. » خانم ریگی بنا بر تجربه خود معتقد است، «اعتمادسازی در بین ریشسفیدان، مولویها و روحانیون میتواند به مشارکت و مدیریت زنان کمک کند.»
در حال حاضر به مدد این کانونهای کوچک تغییر، بر اساس آمار مرکز آمار ایران، ۱۶درصد مشاغل مدیریتی استان در اختیار خانمها است هرچند زنان مشاغل بیشتر مدیریتی را هم انتظار دارند. با اینکه استان سیستان و بلوچستان محرومترین استان کشور است، براساس آمار سال ۱۳۸۸، از لحاظ اشتغال زنان، از برخی استانها پیشی گرفته است (البته شاید این عدد به دلیل جمعیت بیشتر سیستان و بلوچستان نسبت به آن استانها باشد) و ۸۶ هزار و ۶۲۲ نفر از زنان استان شاغل هستند.
با اینهمه، هنوز استان سیستان و بلوچستان بیشترین رقم بیسوادی را در کل کشور دارد و در میان بیسوادان، سهم دختران بیش از پسران است. فقر خانوادهها در درجه اول، نیاز خانوادهها به درآمد کودکان و نیز ملاحظات سنتی از دلایل بالا بودن تعداد بیسوادان دختران نسبت به پسران است. در سالهای نه چندان دور که هنوز مدارس کپری در استان دایر و تعداد معلمان نیز ناکافی بود، گاه پنج پایه ابتدایی و نیز دانشآموزان دختر و پسر در یک کلاس درس میخواندند. این موضوع باعث میشد که خانوادهها وقتی دخترشان به سن تکلیف میرسید، دیگر حاضر نشوند او در کنار پسران در یک کلاس درس بخواند. هنوز هم زنان در بخشهایی از جامعه، «زنان پردهنشین» هستند و در تصمیمات خانوادگی تاثیری ندارند. هنوز هم برخی از زنان با اینکه شوهر و بچه دارند، مانند برخی از کودکان شناسنامه ندارند. هنوز هم برخی از زنان در این منطقه تن به ازدواجهای ثبتنشده میدهند و هنوز هم با اینکه در زمینه کاهش مرگ و میر نوزادان و مادران اقدامات زیادی صورت گرفته، بالاترین نرخ مرگ و میر مادر و فرزند از آن سیستان و بلوچستان است.
در واقع آنچه باعث کاهش مشارکت زنان در امور اجتماعی میشود یا به مثابه مانعی برای مشارکت بیشتر و موثرتر زنان به عنوان بخشی از نیروی انسانی عمل میکند، تنها سنت نیست، چه سنت در مواجهه با شرایط جدید بهتدریج منعطف شده و کنارآمده است؛ آنچه تاکنون به مثابه مانع جدی نه تنها برای پیشرفت و مشارکت زنان، بلکه پیشرفت و توسعه منطقه به طورکلی عمل کرده، فقر در همه ابعاد اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی آن است.
تغییرات در جامعه سنتی سیستان و بلوچستان، هم آرام و هم آشتیجویانه و باتوافق است. اما افزایش تعداد تحصیلکردهها و رونق و گسترش شبکه اینترنت، سطح جدیدی از مطالبات را در میان زنان ایجاد میکند و اگر دولت به عنوان بالاترین نهاد مسوول در چنین مناطقی، نتواند بهموقع و همزمان با افزایش مطالبات، تغییرات توسعهای در زیرساختها برای پاسخگویی به این مطالبات ایجاد کند، این تحولات و تغییرات آرام به بستری تند و رادیکال کشانده میشود.
*روزنامهنگار و پژوهشگر مسائل سیستان و بلوچستان
ارسال نظر