مارتین هایدگر فیلسوفی چند لایه و به شدت تفسیر‌پذیر است و شاید بتوان او را آینه روزگار هزارپاره قرن بیستم نامید. ابهام، جزو سرشت فلسفی هایدگر است و همه شارحان آراء او در این مورد اتفاق نظر دارند؛ اما این ابهام در ایران بسیار شدیدتر است و محل مناقشه فراوان بین نحله‌های فلسفی.

نام هایدگر در ایران یادآور احمد فردید و برخی دیگر از فلسفه دانان زنده و درگذشته است که از او تفسیرهایی معارض ارائه می‌کنند. یک سوی طیف تفسیرها، هایدگر را حامل اندیشه‌های آخرالزمانی و ناب می‌دانند که حتی می‌توان تا انقلاب ایران را در پرتو نظریاتش تفسیر همدلانه کرد و در سر دیگر طیف، باور بر این است که هایدگر گزافه‌گویی پریشان حال بود و پیروانِ ایرانی اش پریشان حال‌تر از خود او. اما به هرحال فارغ از این داوری‌های متضاد، هایدگر مورد توجه متفکران و دانشجویان ایرانی است و از جهاتی منزلتی شبیه نیچه دارد. طرفداران اندیشه‌های فضیلت محور و کل گرا آثار هایدگر را می‌خوانند تا از درون آن لوازم رستاخیز بشری و انقلاب‌های خجسته را استخراج کنند و طرفداران اندیشه‌های آزادی محور، در نوشته‌های این فیلسوف آلمانی، امکان‌های تحقق آرمانِ آزادی را می‌جویند. بی‌حکمت نیست که هرکس می‌خواهد جریان‌های انتقادی مارکسیستی و پسا مدرن را بشناسد و یا نظم‌های مستقر و مبتنی بر آزادی لیبرالی را یاری دهد، گوشه چشمی هم به هایدگر دارد. شماری از کتاب‌های هایدگر و نقدها و شرح هایی که دیگران بر اندیشه‌های او نوشته اند به شرح زیر است: