زمینه حل مساله هسته‌ای در دولت آینده فراهم می‌شود
عکس: دنیای اقتصاد، آکو سالمی منوچهر متکی در گفت‌وگو با «دنیای‌اقتصاد»:
زمینه حل مساله هسته‌ای در دولت آینده فراهم می‌شود
اولین کار دولت بعدی باید حل موضوع هسته‌ای باشد
با دنیا خوب حرف بزنیم و حرف خوب بزنیم
تولید ثروت و ارتقای درآمد ملی مغفول مانده است
افزایش یارانه باید از دل اقتصاد بجوشد، نه از راه‌های میانبر
باید همه مقررات را به نفع تولید تغییر دهیم
دنیای‌اقتصاد- منوچهر متکی، اولین وزیر امور خارجه دولت احمدی‌نژاد بود و از زمان خروج غیرمترقبه‌اش از کابینه دهم، بحث کاندیداتوری‌اش در انتخابات ریاست‌جمهوری مطرح بوده و پای ثابت سخنرانی‌های دانشگاهی به‌ویژه در باب موضوعات مربوط به سیاست خارجی بوده است. متکی البته در گفت‌وگو با «دنیای‌اقتصاد» به سوابق خود به عنوان نماینده مجلس اشاره می‌کند و می‌گوید در زمانی که وزارت امور خارجه در دست او بوده، معاونت دیپلماسی اقتصادی را ایجاد کرده و همین موید این است که او صاحب دغدغه‌های اقتصادی نیز هست. هرچند که از معرفی تیم اقتصادی خود خودداری می‌کند و آن را به بعد از زمان ثبت نام رسمی در انتخابات موکول کرد.
با این حال متکی اولویت‌های اقتصادی خود را مطرح کرده که در راس آنها توجه به تولید قرار دارد و البته افزایش درآمد و ثروت ملی. او می‌گوید که می‌خواهد با جهشی در اقتصاد، ولوله‌ای در تولید ایجاد کند. همچنین به عقیده او باید همه سیستم‌های اقتصادی از بانکی گرفته تا قوانین و مقررات را به نفع تولید تغییر داد. به اعتقاد متکی برخی از تحرکاتی که در عرصه اقتصادی صورت گرفته به ویژه در قانون هدفمندی یارانه‌ها به نوعی میانبر بوده است. او اگرچه به روشنی نمی‌گوید که برنامه‌اش درباره ادامه پرداخت یارانه نقدی به مردم چگونه است، اما تاکید دارد که این پرداخت باید از دل فعالیت‌های اقتصادی بجوشد نه از راه‌هایی مثل افزایش نرخ دلار و غیره.
متکی معتقد است اولویت دولت آینده، باید اول اقتصاد، بعد روابط خارجی و سوم هم تعامل مسوولان با یکدیگر باشد. می‌گوید در عرصه سیاست خارجی باید حرف خوب زدن و خوب حرف زدن با دنیا را جایگزین کرد. او تاکید کرد که اولین کار دولت بعدی باید حل موضوع هسته‌ای باشد. موضوعی که به اعتقاد او برایش متدولوژی خاصی خواهد داشت و از آنجا که اراده حل موضوع در غرب هم ایجاد شده، با تغییر در متدولوژی‌ها می‌توان این موضوع را حل کرد.
متکی از تغییر سناریوها برای برنامه هسته‌ای گفت و خبر داد که در زمان حضورش در وزارت خارجه، پیشنهادی مشابه پیشنهاد موسوم به «گام به گام» را به مقام معظم رهبری ارائه داده و برای تقویت آن هم تیم چهارنفره‌ای را در وزارت امور خارجه تشکیل داده است. موضوعی که به دلیل خروجش از وزارت خارجه بی‌نتیجه مانده است.
متکی که این روزها شهر به شهر سفر می‌کند و وقتی هم که به «دنیای‌اقتصاد» آمد، گفت که ظرف یکی دو روز گذشته در ایلام و کرمانشاه بوده، گفت‌وگویی چندمحوره را با ما انجام داد. اصولگرایی که معتقد است هم از دل ائتلاف انتخاباتی‌ای که در آن حضور دارد (موسوم به ائتلاف پنج نفره اصولگرایان) به عنوان فرد برگزیده خارج می‌شود و هم شانس خود را نسبت به سایر دیپلمات‌هایی که در معرض کاندیداتوری هستند، بیشتر می‌بیند. منوچهر متکی امید زیادی به پیروزی در انتخابات پیش رو دارد.

آقای متکی در شرایط فعلی به لحاظ اقتصادی، کشور در وضعیت مناسبی به سر نمی‌برد، در تحلیل این شرایط نظریه‌های مختلفی مطرح می‌شود؛ از جمله اینکه برخی معتقدند مسائل و مشکلات سیاست خارجی باعث مشکلات اقتصادی ما شده است. البته منظور، فقط تحریم‌ها نیست، بلکه مجموعه رفتارهایی که دولت در حوزه سیاست‌های خارجی داشته و در دولت آقای احمدی‌نژاد باب شده و برخی از آنها هم در سخنرانی‌های او انعکاس یافته است. این عده معتقدند اشکالاتی که ما در سیاست خارجی‌مان داشته‌ایم، باعث شده است که شرایط اقتصادی‌ مان به وضع فعلی برسد. شما چقدر با این نظر موافقید؟ آیا درست است که نخستین اولویت دولت آینده این باشد که وضعیت کشور را با دنیا روشن کند و روابط بهتری با سایر کشورها داشته باشد؟
من اعتقاد ندارم که سیاست خارجی جمهوری اسلامی موجب برخی مشکلات یا مسائلی در حوزه اقتصادی کشورمان شده باشد. ملت ایران در ۲۲ بهمن ۵۷ نظامی را پایه‌گذاری کرد که کاملا متفاوت از ماهیت نظامی بود که در گذشته وجود داشت. شاخص برجسته نظام گذشته یعنی نظام پهلوی، وابستگی بود و ملت ایران استقلال را مطلوب نظر خودش قرار داد. طبیعی است که انقلاب مواضع خاص خودش را مبتنی بر استقلال رای در موضوعات و مباحث بین‌المللی داشته باشد و این احیانا خوشایند عده‌ای نباشد.
پس نکته اول تحلیل این است که ما مواضع تعریف‌شده‌ای برآمده از قانون اساسی‌مان در سیاست خارجی و روابط بین‌الملل داریم که از آنها عدول نمی‌کنیم. اما اینکه اجرای دیپلماسی باید با پختگی توام باشد و ما در کشورداری بیهوده هزینه افزایی نکنیم، مطلب درستی است. من مایلم بگویم که سیاست خارجی یعنی حرف خوب زدن با دنیا، و خوب حرف زدن با دنیا. گاهی ممکن است ما یک حرف خوبی را در دنیا نزنیم و این برای ما هزینه زا باشد. به‌عنوان مثال، وقتی آقای هاشمی در پایان دولت اول خودش اظهارنظری در مورد کشتن صهیونیست‌ها می‌کند و می‌گوید که در ازای شهادت هر فلسطینی باید 5 نفر اسرائیلی کشته بشوند، خب این بازتاب‌های خاص خودش را داشت، تبعات خاص خودش را داشت و مسائلی را به وجود آورد. ما در مسائل خاورمیانه دیدگاه‌های روشن خودمان را داریم اما اینکه این مواضع روشن را چگونه بیان کنیم، می‌تواند برای ما هزینه زا باشد یعنی هزینه‌های اضافی تولید بکند یا خیر. بنابراین با بخش دوم صحبت جنابعالی من موافقم که برخی از اظهارات ممکن است برای ما در حوزه سیاست خارجی و روابط خارجی هزینه‌های اضافی در کشورداری را به وجود بیاورد. اما اینکه فرمودید در دولت آینده سیاست خارجی هم باید در اولویت باشد، به اعتقاد من درست است.
سیاست خارجی یکی از اولویت‌ها باشد یا اولویت نخست؟
من معتقدم که مسائل اقتصادی اولویت نخست ما است و روابط خارجی اولویت دوم ما و رفتار مسوولان و تعامل آنها با هم نیز در اولویت سوم قرار می‌گیرد. البته موضوعات دیگری در بحث کشورداری وجود دارد که جای خودش را دارد. مثل فرهنگ و مسائل اجتماعی و حوزه‌های دیگری که مطرح است. اول برخی در جامعه معتقدند که حوزه روابط خارجی اولویت اول را دارد. به این دلیل که می‌گویند دست کم بخشی از مشکلات اقتصادی برآمده از نوع روابط خارجی است و لذا من تصور می‌کنم ما موضوعات مهمی در دستور کار روابط خارجی داریم که دولت آینده حتما باید برای آنها تدبیر کند.از جمله مساله هسته‌ای یا گفتمانی که باید بین ایران و طرف‌های خارجی وجود داشته باشد و باید ایران پرهیز کند از اینکه فقدان گفتمان را بر کشور تحمیل کنند. ما یک رژیم را به رسمیت نمی‌شناسیم و مشروع نمی‌دانیم، اما با دیگران مشکلی برای گفت و گو نداریم. در این رابطه آمریکا هم وضعیت خاصی دارد و درباره آن هم در جای خودش می‌شود بحث کرد.
من از صحبت‌های شما این نتیجه را می‌گیرم که اولویت نخست دولت احتمالی شما سیاست خارجی نیست، بلکه اولویت دوم است. چون این تفاوت‌ دیدگاه، ممکن است تفاوت‌هایی را در سیاست‌های رییس‌جمهور آینده ایجاد کند. اگر ما فرض را بر این بگذاریم که ریشه بخش مهمی از مشکلات اقتصادی ما در روابط خارجی یا تحریم‌ها یا امثال آن است...
ما دیپلمات‌ها معمولا برای پاسخ این سوال، راه مناسبی پیدا می‌کنیم. مثلا موقعی که قطعنامه 598 می‌خواست نوشته شود، در بند نخستش آمده بود که اولین گام آتش‌بس است. اما برای ما (طرف ایرانی) اولین اولویت عقب‌نشینی دشمن بود. تعبیری که در قطعنامه به کار رفته بود این بود the first step اولین قدم cease fire، یعنی آتش‌بس است. طرف ایرانی پیشنهاد داد که کلمه the را به a تغییر بدهید، یعنی بشودa first step
یعنی یکی از قدم‌های نخست...
بله. یعنی یکی از قدم‌های اول cease fire است و another first step is withdraw قدم دیگر عقب‌نشینی.
در واقع این دو اقدام همزمان شدند؟
بله. من گمان می‌کنم که الان هم این دو را به موازات هم می‌شود دید. به نظر من بین سیاست خارجی و اقتصاد نمی‌توان خط کشی کرد. اینها آمیخته به هم هستند. اقتصادمان وابسته به سیاست خارجی است، سیاست خارجی‌مان هم وابسته به اقتصاد است.
اما به هر حال ما باید یک موضوع را اولویت قرار بدهیم. وقتی می‌گوییم که مشکلات اقتصادی مهم‌تر است، ممکن است در رفع مشکلات اقتصادی سیاست‌های درون‌زایی را اتخاذ کنیم.
ببینید، وقتی شما می‌گویید اقتصاد اولویت اول ما است، شما هستید با مردمتان. اما وقتی که می‌گویید روابط خارجی، شما هستید و طرف خارجی. دولت که تشکیل شد باید در ارتباط خود و مردمش کارش را شروع کند. اولویتی که به ارتباط دولت و طرف خارجی برمی‌گردد ترتیبات خاص خودش را دارد. یعنی دو طرف دارد که شما در طرف مقابل هم باید آمادگی‌های لازم را ببینید. شما نمی‌توانید یک راست بروید سراغ طرف خارجی و بگویید که من دولت جدید تشکیل دادم و حالا آمدم در سیاست خارجی با شما صحبت کنم. اصلا محیط بین‌المللی این طور نیست. محیط بین‌الملل زمینه‌سازی‌ها و آماده‌سازی‌هایی را می‌خواهد، در حالی که شما باید در دوران انتخابات و فعالیت‌های انتخاباتی و بلافاصله بعد از تشکیل دولت با مردم حرف بزنید. مردم انتظار دارند شما با آنها صحبت کنید و از برنامه‌هایتان بگویید. بنابراین اقتصاد به جهت اینکه نیاز ملموس مردم و نیاز هر روزه مردم است، شما بلافاصله به آن ورود پیدا می‌کنید و تصمیم‌سازی‌هایی را در آن حوزه‌ها انجام می‌دهید. اما در روابط خارجی یک گام برمی‌دارید و منتظر می‌مانید که طرف مقابل هم گام مناسب خودش را بردارد، چون موضوع دو طرف دارد.
حالا فرض کنیم که شما اولویت نخست را بر اقتصاد گذاشتید و لازمه اصلاح اقتصاد، اصلاح روابط خارجی بود...
طبیعی است اگر بخواهیم موضوعی صحبت کنیم به نظر من دولت آینده در حوزه روابط خارجی باید اولین دستور کارش را حل مساله هسته‌ای با گروه 1+5 قرار دهد.
به جای خوبی رسیدیم. شما فکر می‌کنید اولین دستور کار در روابط خارجی که طبعا هم روی مسائل اقتصادی تاثیر می‌گذارد، حل موضوع هسته‌ای با گروه ۱+۵ است. اگر شما پیروز انتخابات باشید، برنامه شما برای حل این موضوع چیست و ظرف چه مدت زمانی می‌توانید این مساله را حل کنید؟ مثلا ظرف یک سال چه کارهایی می‌خواهید در این باره انجام دهید؟ با توجه به صبغه دیپلماتیک شما، اگر بخواهم وارد مصادیق مذاکرات بشوم نکته مهم این است که ما مدت‌هاست در مورد غنی‌سازی ۲۰ درصدی اورانیوم مشغول رایزنی با غرب هستیم یا با آژانس درباره پارچین بحث می‌کنیم. راجع به اینها چه کار می‌شود کرد؟ یعنی اولا رییس‌جمهور چه قدرتی در این زمینه دارد که بخواهد این موضوعات را حل کند و شما در یک زمان‌بندی مشخص چه کاری می‌خواهید انجام دهید؟
من در ماه‌های پایانی فعالیتم در وزارت خارجه دیداری با مقام معظم رهبری داشتم و در آنجا اشاره کردم که ما در بحث هسته‌ای، دست برتر را داریم. یعنی به چیزهایی که می‌خواستیم رسیده‌ایم و معمولا کشورهایی که در روابط خارجی‌شان، دست برتر را پیدا می‌کنند، برای اینکه آن موضوع را حل و فصل کنند، به دیپلماسی تکیه می‌کنند. من گفتم ما می‌خواهیم سناریویی تهیه کنیم که براساس آن گفت‌‌وگوی جدیدی را با 1+5 شروع کنیم و این سناریو برای طرفین این حسن را دارد که هر دو طرف حس می‌کنند دستاوردی از این گفت‌وگو‌ها داشته‌اند. وقتی این موضوع را من خدمتشان مطرح کردم، ایشان اشاره کردند چگونه؟
خدمتشان عرض کردم که ما خواسته خودمان را در یک کفه ترازو و خواسته آنها را در کفه دیگر قرار می‌دهیم. بعد ببینیم که این خواسته‌ها را با چه مکانیزمی می‌توانیم اجرایی و عملیاتی کنیم. خواسته ما در یک کفه ترازو این است که به حق هسته‌ای ما اذعان کنند و این حق تثبیت بشود. همچنین در کفه دیگر آنها نمی‌توانند با حق انرژی هسته‌ای ما مخالفت کنند. از ابتدا هم هر وقت که لازم بود می‌گفتند که ما مخالفتی با حق هسته‌ای ایران نداریم، اما حرفی که می‌زدند این بود که ایران به دنبال سلاح هسته‌ای است و سعی می‌کردند با این عنوان، نوعی اجماع بین‌المللی بر علیه ما ایجاد بکنند.
البته بر روی همین حق هسته‌ای هم اختلاف نظر هست...
حق هسته‌ای روشن است. یعنی برخورداری از چرخه سوخت برای غنی‌سازی.
مثلا بدون محدودیت یا با محدودیت در میزان غنی‌سازی اورانیوم؟
ما معتقدیم بر اساس آنچه قانون برای ما حق قائل است. قانون یعنی مقررات آژانس در چارچوب NPT که آن را به‌عنوان حق برای ما می‌شناسند. اینجا وارد جزئیات نمی‌شویم. در بحث سلاح هسته‌ای که ۱+۵ و عمدتا با محوریت اروپایی‌ها و آمریکایی‌ها این ادعا را مطرح می‌کنند، ما باید مولفه‌هایی را در اختیار گروه ۱+۵ بگذاریم که آنها بتوانند ادعا کنند که ایرانی‌ها را متقاعد کردند که دنبال تولید سلاح هسته‌ای نروند.
من خدمت مقام معظم رهبری عرض کردم که چه چیزی را ما در کفه دوم قراردهیم؟ اولین آن فتوای ایشان است. من گفتم شما تولید سلاح هسته‌ای را حرام اعلام کردید و قدرت و استحکام این فتوا از قانون مجلس ما بالاتر است. چون مجلس یک قانونی را تصویب می‌کند و 6 ماه بعد نماینده‌ها می‌توانند آن را عوض کنند. اما فتوای مرجع دینی به این سادگی عوض‌شدنی نیست. دوم اینکه ما خیلی صریح و شفاف اعلام کنیم که در دکترین نظامی ایران سلاح هسته‌ای وجود ندارد. سوم به طور کامل با آژانس اعلام همکاری کنیم. مبنی بر اینکه تمام فعالیت‌های هسته‌ای ما زیر چتر نظارت آژانس است. یعنی تحت نظر دوربین‌ها و بازرسی‌ها و سایر مواردی که طی یک روند اعتمادسازی بتواند برای آنها اعتماد به وجود بیاورد. سایر جزئیات هم در دل مذاکرات تعریف می‌شود. من در شرایط فعلی نمی‌خواهم به جزئیات، درصد غنی‌سازی یا موارد دیگر وارد بشوم. به هر حال کلیت این طرح و سناریو را ایشان پذیرفتند و ما تیم 4 نفره‌ای را در وزارت خارجه تشکیل دادیم البته به صورت غیرآشکار و این بحث را شروع کردیم. اما بعد از آن به فاصله یکی دو ماه، من از وزارت امور خارجه منفک شدم.
اما آقای متکی این اتفاقات الان هم در حال رخ دادن است. یعنی ما به فتوای مقام معظم رهبری در مذاکرات استناد می‌کنیم و تاکید داریم که با آژانس همکاری می‌کنیم اما تنها دستاورد آن تداوم مذاکرات است. ضمن اینکه این صحبت شما مربوط به زمانی است که این تحریم‌های تشدیدشده فعلی را نداشتیم. یعنی این موضوع برای دو سال قبل است و زمانی که شما از وزارت خارجه رفتید، این تحریم‌ها هنوز اعمال نشده بود. چرا فکر می‌کنید که با دولت جدید، ممکن است روند تغییر کند؟ یعنی همین حالا هم ما همین روش را داریم پیگیری می‌کنیم، ولی هیچ تغییر محسوسی اتفاق نیفتاده است.
من تصورم این است که در گذشته اراده سیاسی لازم برای حل این موضوع در غرب وجود نداشته است. از سوی دیگر غرب هنوز امیدوار بود به اینکه سیاست فشار می‌تواند پاسخ بدهد. هم‌اکنون صاحب نظرانی که با دولت آمریکا اختلاف نظر دارند، اعم از سیاستمداران سابق دولت و غیره، اعتقاد دارند که دیگر بس است. تحولاتی که در یکی دو ماه گذشته در گفت‌و‌گوها به وجود آمده است، یک نشانه است و نشانه‌های دیگری را هم ما داریم که غرب تقریبا دارد به یک جمع‌بندی می‌رسد برای اینکه در بحث هسته‌ای با ایران به نوعی از تفاهم دست یابد. با این نگاه من معتقدم که اگر دولت یازدهم با تدبیر وارد این مقوله شود و تخصصی، فنی و دیپلماتیک وارد یک مذاکره اساسی با غرب شود، امکان یک تحول جدید و زمینه‌سازی برای تفاهم وجود دارد که البته در متدولوژی گفت‌وگوها با 1+5 هم من پیشنهادهایی دارم که در وقت خودش مطرح خواهم کرد.
ولی نکته‌ای که مقامات مسوول در موضوع هسته‌ای مرتبا روی آن پافشاری می‌کنند این است که تغییر دولت در ایران، تغییری در روند موضوع هسته‌ای ایجاد نخواهد کرد. شما چطور می‌گویید که می‌خواهید در دولت جدید، یک پنجره جدید برای موضوع هسته‌ای باز کنید؟
آنچه در تغییر دولت‌ها نباید تغییر کند، حقوق ملت‌ها است. حق ملت ایران با تغییر دولت در ایران تغییر نمی‌کند. شما در شرایطی متفاوت می‌توانید با کار کرد متفاوت و متدولوژی متفاوت به نتیجه‌ای که در یک شرایط دیگر نمی‌توانستید به آن برسید، دست پیدا کنید. ما الان تصورمان این است که تحولاتی در طرف مقابل ما به وجود می‌آید و اگر ما بتوانیم تصویرهای جدیدی ارائه دهیم که این تصویرها مبتنی بر اعتمادسازی و نوعی از همکاری باشد که حقوق طرفین در آن محفوظ شمرده شود، یعنی حقوق ملت ایران از یک طرف و رفع نگرانی‌های غرب از طرف دیگر؛ می‌توان این موضوع را حل کرد.
دقیقا برای اعتمادسازی چه کاری می‌خواهید انجام دهید؟ ما الان هم تاکید داریم که همه فعالیت‌های هسته‌ای ما زیر نظر دوربین‌های آژانس و بازرسی‌های این نهاد است. شما علاوه بر اینها چه کاری می‌خواهید انجام دهید که مسیر را تغییر دهید؟ می‌خواهم بدانم که چه اتفاق تازه‌ای قرار است بیفتد؟ چرا که سیاست کلی نظام در این مورد تغییر نخواهد کرد.
من تصور می‌کنم اراده آنها (غرب) و شیوه‌های ما (ایران) می‌تواند تغییر کند. متدولوژی‌ها می‌تواند تغییر کند. تغییر متدولوژی به معنی تغییر استراتژی و تغییر اهداف نیست. اما شما سیگنال مثبتی به طرف مقابل می‌دهید. من زمانی که وقتش برسد پیرامون شیوه کارهای جدیدی که می‌تواند به ایجاد آن فضای مثبت برای رسیدن به تفاهم کمک کند، صحبت خواهم کرد.
پس شما امیدوار هستید با تغییر دولت در ایران، در آمادگی طرف غربی هم تغییراتی ایجاد می‌شود؟
امیدوار که نه، من مطمئنم در دولت جدیدی که این فکر را پذیرفته باشد این آمادگی به وجود می‌آید. طبیعی است در دولت آینده اگر مسوول دولت باشم، اطمینان دارم که زمینه برای ایجاد تحول و تغییرات در مقوله مذاکرات هسته‌ای وجود دارد و این را به صراحت می‌گویم.
چرا در دوره‌ای که شما وزیر امور خارجه بودید، این امکان فراهم نشد؟
اراده لازم در طرف مقابل برای رسیدن به تفاهم وجود نداشت.
اجازه بدهید وارد بحث برنامه‌های انتخاباتی شویم. شما در حوزه سیاست خارجی صاحب نظر هستید و خودتان می‌توانید نظر بدهید و تصمیم گیری کنید؛ ولی در حوزه اقتصادی که خودتان هم فرمودید ما مشکلات زیادی داریم، اولا از چه کسانی ممکن است مشورت بگیرید؟ یعنی در تیم اقتصادی خود می‌خواهید از چه کسانی استفاده کنید که نشان دهنده دیدگاه اقتصادی‌ شما هم باشند؟ علاوه بر این، برای حل معضلات اقتصادی چه مولفه‌هایی را موثر می‌دانید؟
من از مهرماه گذشته تیمی از دوستانم متشکل از اساتید دانشگاه و مدیران اجرایی را جمع کردم تا بتوانیم یک کار جمعی را شروع کنیم. شرایط اقتصادی کشور را رصد کردیم و محور‌های اصلی مشکلات اقتصادی کشور را استخراج کردیم. هم‌اکنون هم برای به دست آوردن راهکارهای برون‌رفت از شرایط کنونی به سوی شرایط مطلوب در کشور همفکری می‌کنیم.
بنابراین کار جمعی فشرده با متخصصین در بحث مساله اقتصادی را بنده شروع کرده‌ام و تصورم این است که نسبت به وضعیت اقتصادی کشور رصد خوبی صورت گرفته است و روی راه‌های برون‌رفت هم فکرهای خوبی شده است و در آینده نزدیک من دومین نامه‌ام را خطاب به خانواده‌های ایرانی با محور مسائل اقتصادی منتشر می‌کنم. این نامه هم نگاه ما را به شرایط اقتصادی کشور تشریح می‌کند و هم هدفگذاری‌هایی را که در بحث تحول اقتصادی برای کشور در ذهنمان است جانمایی و مشخص می‌کند.
در آنجا محورهای اساسی مشکلات را مشخص کردیم، نگاهمان را نسبت به تحولات اقتصادی هم بیان کردیم و بعد حدود 14 محور از موضوعات مهم اقتصادی مثل بیکاری، تورم، بورس، نقدینگی، نرخ سود بانکی و نرخ برابری ارز و مباحث دیگری که سرفصل‌های عمده در یک پکیج اقتصادی برای تصمیم‌سازی است را طرح کردیم. دیدگاه خودم را در این نامه نسبت به این محورها تبیین کردم و نهایتا این نامه را برای بیش از یکصد نفر از اساتید علم اقتصاد در کشور به علاوه مدیران اقتصادی ارسال می‌کنم و از آنها نظرخواهی می‌کنم و براساس نظرات آنها و دیدگاهی که خودمان داریم، بعد از ثبت‌نام رسمی، اصول حاکم بر برنامه اقتصادی دولتم را به اطلاع مردم می‌رسانم.
الان نمی‌خواهید یک بخشی‌ از آن را بگویید و به طور خلاصه بفرمایید که مشکلات اقتصادی را در چه مواردی می‌بینید و اولویت‌ها برای رفع آن‌چه چیزهایی هستند؟
در یک نگاه خیلی ساده و از منظر بررسی مردم عادی، شما به هر خانواده‌ای رجوع کنید، دو مشکل خودش را بروز می‌دهد. اول مشکل بیکاری است و دیگری گرانی و تورم است. این دو محور اساسی است که در مشکلات وجود دارد.
در مباحث اقتصادی آنجا که به پروژه‌های عمرانی، ساخت‌وسازها، تولید انرژی، سدسازی، نیروگاه‌ها و جاده و زیرساخت‌های اقتصادی در کشور برمی‌گردد، دولت‌های مختلف گذشته گام‌های خیلی بلندی را برداشتند که ما باید تقدیر کنیم. در تمام دولت‌های منتهی به دولت آخر آقای خاتمی تولید برق در کشور ما به ۳۶ هزار مگاوات رسید. این تولید انرژی برق در دولت نهم و دهم به مرز دو برابر رسید. بنابراین همه دولت‌ها در آن حوزه‌ها گام‌هایی را برداشتند، اما بخشی از اقتصاد که مغفول ماند، بخش تولید ثروت و ارتقای درآمد ملی جامعه بوده است. ما در این حوزه نه تنها برنامه‌ریزی شفافی نداشتیم، بلکه عملا مقررات، سیستم بانکی، بوروکراسی اداری و محاکم قضایی ما نوعا حامی تولید نبودند. به اعتقاد من شاه‌کلید حل مشکل بیکاری و مشکل گرانی تولید است. کشورهایی را که ما به عنوان یک تجربه موفق مورد بررسی قرار می‌دهیم می‌بینیم که هم در مقرراتشان و هم در سایر سیاست‌هایشان حمایت از تولید را جدی گرفته‌اند. در ایران اما این حمایت‌های ما جدی نیست. مثلا عوارض گمرکی برای کالاهایی که جهت تولید وارد کشور می‌شوند، باید بسیار نازل باشد در مقایسه با عوارض گمرکی کالاهای ساخته شده. سیستم بانکی در دنیا وقتی تسهیلات در اختیار تولیدکننده قرار می‌دهد، تولیدکنندگان با تولید، ارتقای جایگاه پیدا می‌کنند و وضعشان خوب می‌شود. دولت هم به واسطه فعالیت اقتصادی آنها به درآمد بیشتر می‌رسد و می‌تواند برای مردم رفاه بیشتری تولید کند، افزون بر خدماتی که به مردم می‌دهد.
اما در سیستم بانکی ما، بانک‌ها روز به روز ساختمان هایشان بالاتر می‌رود، اما وام‌گیرندگان روز به روز پایین‌تر می‌روند. این نشان دهنده یک بیماری در سیستم بانکی است. بخشی از این بیماری حتما بهره بانکی است. در ابتدای دولت نهم به مدت یک سال مدام سخن از این گفته می‌شد که نرخ بهره بانکی ربا است. این بحث مطرح بود و باید بگردیم دنبال راهکاری که این نرخ را متعادل و منطقی کرده و تقریبا تثبیت کنیم.
منظور از منطقی و متعادل، حرکت رو به پایین است؟
بله. البته ما نمی‌توانیم به کشورهایی که نرخ بهره بانکی‌شان نیم درصد یا یک درصد است برسیم. البته منظور من شعار دوره اول آقای احمدی‌نژاد است که بهره دستوری را ترجیح می‌دادند و آمدند چنین کاری کنند که موفق هم نشدند. برای اینکه اصلا اقتصاد دستوری نیست. همان طور که عرض کردم باید مولفه‌های مختلف اقتصادی را در یک پکیج بررسی کنیم. رسیدن به یک چارچوب منطقی‌ای که تولید را در کشور سودآور کند و اشتغال را راه‌اندازی کند و تورم را به جای افسارگسیختگی، مهار کند، گرانیگاه‌ها و جاهایی است که ما باید به آن توجه کنیم.
بله، شاه کلید حل مشکلات ما در تولید است، اما در روش‌های اجرایی اختلافاتی وجود دارد. شما طبعا چون سوابقتان در حوزه سیاست خارجی بوده، انتظار هم نمی‌رود که شخصا بخواهید راجع به این موضوع تصمیم‌گیری کنید. ولی خوب است که بدانیم مشاوران اقتصادی شما از کدام گروه‌ها هستند؟ در ائتلاف ۵ نفره‌ای که شما الان عضو هستید، آقای آل اسحاق و آقای باهنر اشخاصی هستند که تا حدودی صاحبنظر اقتصادی هستند. آیا ما می‌توانیم با نگاه به این افراد، رویکردها و دیدگاه‌های اقتصادی شما را حدس بزنیم یا باید به کسان دیگری نگاه کنیم و حدس بزنیم که دولت منوچهر متکی چگونه خواهد بود؟ مثلا از آقای احمدی‌نژاد خواهد بود یا از طیف مشابه دولت آقای خاتمی؟
ببینید ائتلاف ما ائتلاف انتخاباتی است. ما هیچ گپ و گفت برنامه‌ای برای انتخابات با همدیگر نداریم. ما کنار هم قرار گرفتیم و بنا است که بر اساس مقبولیت و رای‌آوری که در نظرسنجی‌ها معلوم می‌شود، یک نفر از این ائتلاف بماند و بقیه دیگر به رقابت ادامه ندهند. پس این موضوع مطرح نیست. اما خودمان یک کار تیمی می‌کنیم و در این کار تیمی من می‌توانم گوشه هایی از نگاه به مسائل اقتصادی را به شما بگویم و شما استنباط‌های خودتان را داشته باشید.
ما وقتی به جامعه نگاه می‌کنیم، اولین پدیده‌ای که توجه ما را در وضع زندگی مردم به خودش جلب می‌کند، دهک‌های پایین جامعه است. دهک‌های پایین جامعه یعنی کسانی که دخل و خرج‌شان با هم نمی‌خواند. برنامه‌ریزی ما برای این هدف است که دهک‌های پایین جامعه تا جایی که مقدور است به طبقه متوسط جامعه ارتقای جایگاه پیدا بکند. طبقه متوسط جامعه یعنی کسانی که دخل و خرجشان با هم می‌خواند.از این هدفگذاری شما می‌توانید این نگاه را استنباط کنید که ما به دو سوی جامعه توجه داریم. یکی به دهک پایین که باید وضعشان ارتقا پیدا کند، دوم جایی که وسیله‌ساز این ارتقای جایگاه است و آن تولید ثروت در کشور است.
بنده معتقدم ما باید به عنوان اولین کارها در حوزه اقتصاد و البته در بحث تولید، همه مقررات را به نفع تولید تغییر دهیم. همه سیاست‌های بانکی را به نفع تولید اصلاح کنیم تا دیگر کسی در کشور به خودش اجازه ندهد به هر دلیل یا بدون دلیلی تولیدکنندگان را مورد تعقیب قرار دهد و در واقع امنیت اقتصادی را در کشور دچار خدشه کند.
شما وقتی کشوری مثل امارات یا سایر کشورهای حوزه خلیج‌فارس یا کشورهای اروپایی و آسیایی را نگاه می‌کنید اینها با چند معافیت یا چند ترغیب و تشویق، سرمایه‌گذار ایرانی را به راحتی می‌توانند جذب کنند که برود و در آنجا سرمایه‌گذاری کند. سرمایه‌گذار ایرانی که در جبل علی، در هامبورگ و مونیخ، در چین و هند و حتی در خود آمریکا می‌تواند سرمایه‌گذاری کند، چطور در کشور خودش نمی‌تواند سرمایه‌گذاری کند؟ من گمان می‌کنم که ما تولید ثروت و ارتقای جایگاه کشور از نظر درآمد ملی را در حوزه اقتصادی باید یک هدف مهم خودمان قرار دهیم و سیاست‌هایمان را در این راستا دنبال کنیم.
بنده دیده‌ام که دیگران چگونه در سیاست‌گذاری‌هایشان در این باره، تشویق‌ها را به وجود می‌آورند و با این نگاه من مصمم هستم که تولید را به یک ولوله در کشور تبدیل کنم. این درحالی است که امروزه شما می‌بینید که تولیدگران ما یا کارخانه‌هایشان در حال تعطیل شدن است یا با 29 درصد و 30 درصد ظرفیت کاری‌ هنوز سرپا هستند. حتی بسیاری از کارگاه‌های کوچکی که ما درست کردیم،‌ اینها تعطیل شده و دچار مشکل شده چرا؟ برای اینکه حمایت از تولید را یک پروسه و فرآیند ندیدیم و فکر کردیم حمایت از تولید یعنی صدور یک مجوز و کاغذ برای ساخت کارخانه. همین کاغذ را هم به جای اینکه ظرف یک روز یا یک هفته به طرف بدهیم، دو سال او را دواندیم. وقتی که طرف می‌بیند که دو سال زمان گذاشته است برای گرفتن یک کاغذ می‌گوید من چند سال دیگر باید بگذارم تا ساختن کارخانه و تولید؟ ترجیح می‌دهد که این کاغذ را بفروشد به جای اینکه برود تولید کند.
پس مشکل این است که حمایت‌ها و سیاست‌های ما، حمایت از تولید نیست. نکته مهم دیگری که وجود دارد این است که من اعتقاد به مدیریت و اقتصاد دولتی جز در محدوده‌ای که در قانون تعریف شده، ندارم. حتی اصل ۴۴ قانون اساسی که رهبری چند سال قبل تفسیر جدیدی از آن را مطرح کردند، چرا؟ چون اقتصاد در کشور باید مردمی باشد. یکی از مشکلات اساسی این است که الان بعد از ۳۳، ۳۴ سال که همه می‌گویند دولت تاجر خوبی نیست، دولت کشاورز خوبی نیست و سرمایه‌دار خوبی نیست، کماکان ۸۰ درصد اقتصادمان دولتی و شبه دولتی است و این اشکال است. کشور ما یک سال یا ماه‌ها معطل بحثی می‌شود که آقای مرتضوی رییس سازمان تامین اجتماعی باشد یا نباشد. در حالی که کسی سراغ خود تامین اجتماعی نمی‌رود. تامین اجتماعی به اندازه چندین بنیاد «راکفلر» است، تامین اجتماعی یک کارتل عظیم اقتصادی است. وقتی می‌روید در داخل آن -که من رفتم و بررسی کردم- می‌بینید که رقم معتنابهی از این شرکت‌ها ضرردهی دارند، چرا؟ برای اینکه دولت برای تصدی‌گری کار اقتصادی مدیر خوبی نیست. بنده فکر می‌کنم که خصوصی سازی باید انجام شود اما نه به سبکی که دولت کارخانه‌ای را بفروشد و شرکت نیمه دولتی در آن سو آن را بخرد. یا دولت بانکی را خصوصی کند و شهرداری بانکی را تاسیس کند، اینها با باور به کار اقتصادی و مردمی کردن اقتصاد که رهبری مطرح کردند، منافات دارد.
گویا ما این را عیب می‌دانیم که مثلا وقتی رییس‌جمهور یا وزیر خارجه به خارج از کشور می‌رود، مجموعه‌ای از تجار و پیمانکاران ایرانی همراهش بروند. نخست وزیر وقت ترکیه (زمانی که من سفیر بودم) وقتی به ایران می‌آمد، 500 نفر در هواپیما با او به ایران می‌آمدند. در واقع رییس جمهور چانه زنی با مقامات کشورهای دیگر را برای ایجاد فرصت بازار، برای شرکت‌های خودش، یک افتخار می‌دانست. ما این کار را نکردیم و علتش هم این بود که اقتصاد کشورمان import oriented بوده. یعنی اساسش بر واردات بوده و در جهت اینکه ما به سمت تولید حرکت کنیم و صادرات داشته باشیم، نبوده است.
بخشی از تعطیلی تولید و کاهش ظرفیت‌های کارخانه‌ها که به آن اشاره فرمودید، از اثرات نحوه اجرای هدفمندی یارانه‌ها است. چیزی که روشن است، این است که کسی نمی‌تواند این به‌راحتی‌ها پرداخت یارانه‌های نقدی را در دولت آینده حذف کند. بفرمایید که راجع به این موضوع چه برنامه‌ای دارید و چطور می‌توانید با وعده یارانه ۲۵۰ هزار تومانی رقابت کنید؟ ضمن اینکه راجع به بخش تولید فکر می‌کنید چه باید کرد و چطور می‌توان مشکلات تولید را که ناشی از افزایش قیمت حامل‌های انرژی و اجرای قانون هدفمندی بوده، حل کرد؟
قانونگذاران موقعی که در مجلس هدفمندی یارانه‌ها را تصویب می‌کردند، در کنار پرداخت مستقیم به مردم، دو ضلع دیگر را هم برای این مثلث در نظر گرفتند. ضلع اول اینکه در واقع شیب افزایش قیمت‌ها و آزادسازی قیمت‌ها شیب ملایمی باشد و زمان را برایش 5 ساله تعریف کردند و نکته دوم اینکه 30 درصد از یارانه‌ها را برای تولید در نظر گرفتند، چرا؟ برای اینکه شما وقتی در سال 36 یا 35 هزار میلیارد تومان پول نقد در اختیار مردم می‌گذارید یعنی اندازه همین مقدار تقاضا برای خرید و برای کالا و خدمات به وجود می‌آورید. به موازات این باید در جامعه کالا عرضه بشود و به نظر من قانونگذار خوب دقت کرد. گفت 30 درصد این یارانه باید به طرف تولید برود تا بتواند پاسخگوی آن نیاز ایجاد شده به واسطه تزریق پول نقد باشد. من هم معتقدم همان طور که رهبری اشاره کردند که یارانه‌ها با پرداخت نقدی به مردم، مساله‌اش مثل مساله ساختمان نیمه تمام است. نمی‌توانیم این ساختمان را رها کنیم و باید ادامه دهیم. چرا؟ برای اینکه بخش قابل توجهی از طبقات پایین جامعه ما در روستاها که سبد کالاهای مصرفی‌شان بسیار محدود است، اینها خودشان را با این پول تطبیق داده‌اند و شما نمی‌توانید این پول را از سبد درآمدی آنها حذف کنید. اما اگر افزایش درآمد کشور را با رعایت همان سه ضلع مثلث، حق مردم بدانیم، باید بخشی از این درآمد در امور عمومی کشور و زیرساخت‌ها مصرف شود و بخشی از آن به مردم باید داده شود در قالب پول، کالا و
خدمات.
اینکه ما درآمد بیشتری داشته باشیم و بخواهیم آن را به مردم بدهیم و اینکه این درآمد به چه شیوه‌ای تقسیم شود جای مطالعه دارد. من معتقد نیستم در بحث یارانه‌ها، این قوه بگوید که مرکز تصمیم‌گیری منم و آن قوه بگوید که منم. باید یک هماهنگی صورت بگیرد. یارانه‌ها اگر بخواهد افزایش پیدا کند باید روی آن مطالعه بشود و اگر مجلس به این تصمیم رسید، که لازم‌الاجراست اگر نه که فکر کنم دولت آینده باید برای آن تدبیر کند. یکی از راهکارهایی را که ما با دوستانمان مورد بررسی قرار دادیم، ایجاد مراکز تولید درآمد با بنیه یارانه‌ای در هر استانی است. یعنی شما در آنجا مراکزی را به وجود می‌آوردید که توسط خود مردم هم باید اداره شود و به تولید درآمد
بپردازد.
منظورتان از این مراکز دقیقا چه جور چیزی است؟
مرکز تولیدی، کارخانه، بنگاه اقتصادی و هر چیزی که این گونه باشد.
پس بنابراین شما مثل دولتی‌ها یا مثل آقای محسن رضایی که وعده افزایش یارانه نقدی داده اند، فعلا چنین وعده‌ای نمی‌دهید؟
من معتقدم که به میزان تولید درآمد در کشور باید سهم مردم را به خودشان داد. نحوه دادن این سهم ممکن است متفاوت باشد. کشورهایی که در سیستم رفاه اجتماعی پیشرفته هستند و سابقه دارند، مثل کشورهای اسکاندیناوی، فرانسه، ژاپن و... بسته‌ای که به مردمشان می‌دهند، یا احیانا پول نقد یا خدماتی که به مردمشان می‌دهند، منبع مالی‌ آن از کجا تامین می‌شود؟ طبیعی است که از اقتصادشان می‌جوشد و تامین می‌شود. یعنی پول ناشی ازفعالیت اقتصادی‌ است که بین مردم تقسیم می‌شود. ما یکی از اشکالاتمان این است که این پول را از دل اقتصاد درنمی‌آوریم، گاهی میان‌بر می‌زنیم. مثلا می‌گوییم دلار ۱۰۰۰ تومان است، اگر این دلار ۱۰۰۰ تومانی را کردیم ۲۰۰۰ تومان، می‌توانیم یارانه را ۲ برابر کنیم. غافل از اینکه وقتی دلار ۱۰۰۰ تومان است قیمت مثلا «یک لیوان» هم ۱۰۰۰ تومان است، ولی وقتی این دلار را شما بدون اینکه در زمین تحرک اقتصادی‌ای صورت بگیرد ۲۰۰۰ تومان کنید، ارزش پول ملی‌تان را نصف کرده‌اید و لیوان هم ۲۰۰۰ تومان می‌شود. شما پول را اضافه کردید. اما قدرت خرید مردم نصف شده است. من یک توضیحی هم بدهم. شما خیلی تاکید کردید که من تبحرم در سیاست خارجی است، اما لازم است بگویم که در دوره مسوولیت من در وزارت خارجه دیپلماسی اقتصادی به طور جدی در دستور کار قرار گرفت و این نشان از نگاه من به روابط اقتصادی در دنیا بوده است.
بله، این موضوع، توجه شما به مساله اقتصادی را می‌رساند، اما دیدگاهی که در روش‌ها پیاده می‌شود، یک مقدار فراتر از اینها است. شاید خوب باشد که شما هم مثل بعضی از دوستان وزیر اقتصاد یا رییس بانک مرکزی معرفی کنید.
من معاون اول خودم را بعد از ثبت نام به مردم معرفی خواهم کرد و در آنجا بخشی از این جهت‌گیری‌ها را مردم متوجه خواهند شد که ما در اقتصاد چگونه نگاه می‌کنیم. پیشرفت و عدالت دو عنصری است که ما در اقتصاد به آن توجه داریم. پیشرفت، مدل توسعه دیگران است که تولید می‌کنند و عدالت بر اساس الگوی توسعه جمهوری اسلامی است که آن را نسبت به کشورهای دیگر متمایز می‌کند. اگر تولیدی نباشد و ثروتی نباشد ما ناگزیر می‌شویم که فقر را عادلانه توزیع کنیم. بنابراین من گمان می‌کنم که با توجه به شرایطی که به لحاظ روحی بین مردم به وجود آمده، ما این شرایط را باید با یک کار جهشی تغییر دهیم و راه آن رونق بازار کسب‌وکار، تولید و ظرفیت‌های جدیدی است که در کشور می‌تواند به وجود بیاید. در سمت‌وسو و جهت‌گیری‌ها ما به مرور ان‌شا‌الله در فرصت‌های دیگری که پیش می‌آید، می‌گوییم که چگونه خواهیم بود. بخشی از آن را در نامه آینده هم می‌توانید ببینید.
بسیار خوب. می‌خواهم راجع به رقابت در انتخابات از شما بپرسم. فکر می‌کنم دست‌کم 4 دیپلمات داریم که اعلام کاندیداتوری کرده‌اند یا در معرض آن هستند. آقای روحانی، آقای ولایتی، آقای سعید جلیلی و شما. در بین این دیپلمات‌ها چه کسی را رقیب اصلی خودتان می‌دانید؟
من تصور می‌کنم که حضور من در دیپلماسی به روز تر از دیگران و گسترده‌تر از دیگران و با رویکردی که در وزارت خارجه داشتیم، جامع ‌تر از سایر دوستان است. ما در حوزه دیپلماسی اقتصادی گام‌های بلندی را برداشتیم که در واقع فرصت سازی برای اقتصاد داخلی از منظر سیاست خارجی بود و لذا تصورم این است که تجربه، به روز بودن، و جامعه نگری‌ای را که بنده در حوزه روابط خارجی دارم، دیگران ندارند یا مثل دوست دیگرمان سالیان طولانی است که از حضورش در دیپلماسی گذشته است. بنابراین خیلی رقیب جدی نمی‌بینم.
به طور کلی چطور آقای متکی؟ شما از ائتلاف 5 نفره‌ای هستید که طبعا با آن 4 نفر دیگر رقابت نخواهید کرد. اگر از دل ائتلاف، شما برای رقابت با سایر کاندیداها بیرون آمدید، رقیب اصلی‌تان را در میان سایر اصولگرایان می‌بینید یا در کاندیدای احتمالی تیم دولت یا در میان اصلاح طلبان که البته هنوز خیلی تکلیفشان معلوم نیست.
قاعدتا در یک انتخابات، چه به لحاظ جریانی و سیاسی و حزبی و چه به لحاظ شخصیت خود رقبا، یک نامزد همه را رقیب خودش می‌داند و همه کسانی که نهایتا وارد این عرصه می‌شوند، رقیب انتخاباتی محسوب می‌شوند و من تصور می‌کنم که باید براساس چارچوب‌ها و براساس نگاهی که به انتخابات داریم و برنامه هایی که مدنظر داریم، ابعاد مختلف را برای مردم توضیح دهیم و مردم انتخاب‌کننده خوبی هستند.
خیلی دیپلماتیک جواب دادید. بگذارید این طور از شما بپرسم: فکر می‌کنید در مقابل کاندیداتوری آقای مشایی، شانس‌تان چقدر است؟ می‌توانید آقای مشایی را شکست دهید یا خیر؟
من تصورم این است که شناختی که جامعه نسبت به من دارد و روز به روز هم این شناخت به روز تر می‌شود -البته به دلیل حضور نسبتا گسترده و هر روزه‌ای که من با مردم در بخش‌های مختلف کشور دارم- موقعیت خاصی را برای من به وجود آورده و این احتمال را می‌دهم به ظن قوی و به یاری خدا و به تدبیر مردم، خروجی از کل کاندیداها برای انتخابات
باشم.
با توجه به اطلاعاتی که از دولتی‌ها دارید، فکر می‌کنید آقای مشایی کاندیدای نهایی دولت باشد یا کس دیگری مدنظرشان است؟ شاید یک دیپلمات دیگر مثل آقای صالحی؟
رغبت آقای احمدی‌نژاد به آقای مشایی است و اگر زمینه آن فراهم نباشد، در آن صورت دو احتمال وجود دارد: یا از بین گزینه‌های دیگری که مطرح می‌شود، یک کسی معرفی می‌شود یا اینکه از کاندیدای جبهه پایداری حمایت می‌کنند.
از اصلاح‌طلبان چطور؟ مثلا آقای خاتمی یا آقای هاشمی کاندیدا می‌شوند، یا فرد دیگری از این میان کاندیدا می‌شود؟
ممکن است این تصمیم را بگیرند، به خودشان مربوط است. ولی معمولا آقای هاشمی سعی می‌کند که تا آخرین روزها همه شرایط انتخاباتی را به خودش گره بزند و متصل به خودش داشته باشد. این شگردی است که ایشان طی 16 سال گذشته در بحث انتخابات داشتند و اینکه بیایند یا نه به خودشان بستگی دارد، اما قاعدتا باید محاسبه کنند که می‌توانند رقابت کنند یا نه. در میان اصلاح‌طلبان هم که آقای خاتمی مطرح است، من از آخرین تصمیمات ایشان خبری ندارم، ولی بررسی هایشان را می‌کنند. یک احتمالی که به نظر می‌رسد آقای هاشمی در دستور کار خودش دارد این است که بتواند جریانی که به نام کارگزاران است و جریان اصلاح طلبان را به کاندیدای واحدی برساند و اگر چنین اتفاقی بیفتد، ترجیح آقای هاشمی، آقای روحانی است.
آقای متکی، احتمال اینکه شما به نفع کسی کناره‌گیری کنید هست؟
من انتخابات را یک امر جدی دیده‌ام و برای آن برنامه‌ریزی کرده‌ام، کناره‌گیری برای چنین عزمی معنا ندارد!
اگر در قالب ائتلاف ۵ نفره مجبور شوید که به نفع یک نفر دیگر از رقابت کناره‌گیری کنید؛ چه طور؟
ان‌شاالله خروجی ائتلاف، من خواهم بود!
عکس: آکو سالمی