علیرضا طبایی
زندگی مجموعه‌ای از فرصت‌های رنگین است، طیفی منشورگون. فرصت‌هایی برای اندیشه‌ورزی و آموختن، فرصت‌هایی برای کار و سازندگی، فرصت‌هایی برای مهرورزی و همدلی و سرانجام فرصت‌هایی برای تعمق و در خود نگریستن یا به کلامی دیگر فرصت‌هایی برای بازنگریستن در خود، در تجربه‌های دیگران و در زیستن. مجموعه این فرصت‌های طیف گون، همانند رنگین کمان، شکل دهنده هستی و حیات انسان است بر این کره خاکی. باید این فرصت‌ها را شناخت و دریافت، از آنها بهره برد و از کنار هم چیدن آنها تصویری رنگین و کارآمد، آرامش دهنده و مفید پرداخت که هم به زندگی فردی مفهوم ببخشد و هم زندگی جمعی انسان‌ها را تحمل‌پذیرتر کند تا به فرجام انسان، این برگزیده خاکی اندیشه ورز، با سرانجامی نیک در سرزمین معهود به اصطلاح مدینه فاضله خود و هستی خویشتن را سرشار از مرورزی‌ها، روشنی‌ها و نیکبختی‌ها بنا کند و هدف خالق تحقق یابد. روزها و لحظه‌های «رمضان» در شمار فرصت‌های طلایی انسان است. فرصتی برای پرداختن به خویشتن خویش برای پالایش درون از غبارها و تاریکی‌هایی که در طول یک‌سال بر جامه روح و تن نشسته است. خلوت گزیدن با خود و آمیختن با انسان‌های دیگر، احساس یگانگی کردن با مردمانی که در طول ماه‌ها و هفته‌ها و روزهای دیگر سال، بیگانه‌وار از کنار ما می‌گذرند و گاه در کنار ما زندگی می‌کنند و حتی گاهی حتی به احترام ما لبخندی بر لب می‌آورند و کلاه از سر بر می‌دارند؛ اما هرگز فرصت همدلی با آنها فراهم نمی‌آید.
هرگز نمی‌توان دریچه روح آنها راگشود و پرنده‌وار در فضای جان و روح و اندیشه آنان پرواز کرد، به زوایای تاریک یا روشن روح و جانان آنان دست یافت و رمضان این فرصت را فراهم می‌آورد. این امکان را میسر می‌سازد تا در آینه روح و جان خود دقیق‌تر از زمان‌های دیگر بنگریم و غبار و ناپاکی‌ها را از سطح آن پاک کنیم و هم از طریق همدلی و «همذات ‌‌پنداری»، از مسیر گفت و شنیدهای شفاف و نیک‌منشانه با اندیشه‌های آنان بیامیزیم. دریافت‌‌ها، نیازها، باورها و طرز تفکر آنها را بشناسیم.
دست‌های دوستی یکدیگر را بفشاریم. از کاستی‌ها و کمبودهای زندگی آنان آگاه شویم تا اگر ممکن بود گرهی را بگشاییم، غباری را برگیریم، سفره‌ای را برای آنان بیاراییم و زنجیره را از دست و پای زندگی کسانی برگشاییم که زخم تلخی روزگار بر دست و پا دارند. دست‌ها بر سر خردسالی بکشیم که گرمی محبت و یاری پدر و مادر یا هر دو را هرگز بر سر و روی خود احساس نکرده است. بکوشیم تا سرمایه‌های انسانی خود را وزن کنیم، خود را بشناسیم و به راستی و روشنی دریابیم تا چه میزان به آرایه‌های انسان بودن، خوب بودن، نیک‌منش بودن آراسته‌ایم. به راستی و روشنی دریابیم که سهم خود را در یاری رساندن به بنی نوع آدم، در خانواده بزرگ بشری و در جامعه انسانی میهن خود ادا می‌کنیم یا ...
اما به باور من، والاترین فرصتی را که رمضان در اختیار ما قرار می‌دهد این است که دریابیم آیا با زیرکی‌های حسابگرانه، خود را فریب می‌دهیم و با لفاظی‌های عوام‌فریبانه و طرح جملات دلپسند با سخنرانی‌های پرطنطنه، چهره‌ای موجه و انسانی، ‌چهره‌ای متعهد و مسوول از خود برای دیگران به تصویر می‌کشیم و به اصطلاح «واعظ غیرمتعظ» یا به واقع می‌کوشیم پا به پای تبلیغ نیکی و همراه با دعوت دیگران به روشنی‌ها و خوبی‌ها و خواندن آنان به ضیافت مهربانی‌ها، خود ما هم به صورت عملی در این امور شرکت فعالانه خواهیم داشت؟ پرسش این است آیا فرصت رمضان را نه در حرف و کلام که در عمل پاس می‌داریم.