فقدان درک محضر دیگران در حضور تکنولوژی
صدرا محقق
با آذر تشکر جامعهشناس و متخصص فضاهای شهری در این گفتوگو از تاثیر تکنولوژی بر تغییر و تحول حوزه عمومی و حوزه خصوصی در جامعه ایرانی سخن گفتیم. به تعبیر او، این تغییر و تحولات بیش از هر چیز ناشی از ورود و گسترش عرصههای زیر سلطه تکنولوژیهای مدرن در جامعه بوده است. تشکر در این گفتوگو به خصوص بر اهمیت موضوع «درک محضر دیگری» یا بهرهگیری افراد از حضور واقعی همدیگر تاکید داشت، درک محضر دیگران همان چیزی است که به دلیل توسعه ارتباطات مجازی از زاویه تلفن، اینترنت و دیگر ابزارها در عصر جدید رفته رفته به فراموشی سپرده میشود.
با آذر تشکر جامعهشناس و متخصص فضاهای شهری در این گفتوگو از تاثیر تکنولوژی بر تغییر و تحول حوزه عمومی و حوزه خصوصی در جامعه ایرانی سخن گفتیم. به تعبیر او، این تغییر و تحولات بیش از هر چیز ناشی از ورود و گسترش عرصههای زیر سلطه تکنولوژیهای مدرن در جامعه بوده است. تشکر در این گفتوگو به خصوص بر اهمیت موضوع «درک محضر دیگری» یا بهرهگیری افراد از حضور واقعی همدیگر تاکید داشت، درک محضر دیگران همان چیزی است که به دلیل توسعه ارتباطات مجازی از زاویه تلفن، اینترنت و دیگر ابزارها در عصر جدید رفته رفته به فراموشی سپرده میشود.
صدرا محقق
با آذر تشکر جامعهشناس و متخصص فضاهای شهری در این گفتوگو از تاثیر تکنولوژی بر تغییر و تحول حوزه عمومی و حوزه خصوصی در جامعه ایرانی سخن گفتیم. به تعبیر او، این تغییر و تحولات بیش از هر چیز ناشی از ورود و گسترش عرصههای زیر سلطه تکنولوژیهای مدرن در جامعه بوده است. تشکر در این گفتوگو به خصوص بر اهمیت موضوع «درک محضر دیگری» یا بهرهگیری افراد از حضور واقعی همدیگر تاکید داشت، درک محضر دیگران همان چیزی است که به دلیل توسعه ارتباطات مجازی از زاویه تلفن، اینترنت و دیگر ابزارها در عصر جدید رفته رفته به فراموشی سپرده میشود. این گفتوگو را بخوانید.
به نظر میرسد استفاده و وابستگی مردم ما به تکنولوژی حالتی استثنایی دارد، یعنی تبعات و عوارض آن گاهی بر شیوههای صحیح استفاده از آن میچربد. به عنوان مثال به یاد بیاورید مساله و بحرانی را که بلوتوث در اوایل دورهای که گوشیهای بلوتوثدار به ایران آمده بود، در مترو و دیگر فضاهای عمومی ایجاد کرده بود فایلهای مختلف و مشکلدار توسط افراد به دیگران ارسال میشد و در بیشتر مواقع مزاحمتهایی برای افراد درست میشد. آیا میتوان چنین چیزی را تایید کرد، یا این ویژگی مختص جامعه ایرانی نیست و در همه جای جهان چنین چیزی رخ میدهد؟
به نظرم ابتدا باید دید تکنولوژی چه تاثیراتی بر روابط اجتماعی ما گذاشته است، بحثی نیست که این ابزارهای نوین زندگی ما را از بسیاری جهات راحتتر کرده است. این راحتی که به ما داده شده در ابتدا منجر به لذت و هیجانزدگی در ما میشود، مثل هر مصرف کننده دیگری. از طرفی چون جایگاه ما در عرصه تکنولوژی جایگاه مصرفکنندگی است، اگرچه در برخی دولتها تلاش شد این جایگاه عوض شود و ما از مصرفکننده صرف به تولید کنند ارتقا پیدا کنیم، اما در نهایت با همه شعارهایی که داده شد اینطور نشد اگر هم در برخی موارد معدود چنین شد بیشتر از هر چیز کپی کاری بود تا تولید خلاقه. یعنی اول اینکه ما در جایگاه تولیدکنندگی قرار نداریم و مصرفکننده هستیم. دیگر کشورهای دنیا اغلب در جایگاه تولیدکننده هستند. حتی برخی کشورهایی که ما تصورش را هم نمیکنیم، مثل هند امروزه از تولیدکنندگان برجسته این صنعت هستند. وقتی کشوری تولیدکننده این تکنولوژیها باشد، مناسبات اجتماعی آن به شکلی روی هم چیده میشود تا برسد به تشیخص مشکل و پیدا کردن راه حل برای آن. در نتیجه همه اینها روی هم سوار میشود تا در نهایت اخلاق استفاده از آن محصول به وجود بیاید و در نهایت مشکلی اگر ایجاد میشود، هم در راستای ارتقای امنیت و بهرهوری از آن است، اما چون ما مصرفکننده هستیم، این موضوع برای ما مشکلزا میشود، نه فقط در زمینه ابزارهای جدید، از ابتدای دوره مدرن هر ابزار نویی که محصول دنیای مدرن بود با ورود به ایران در وهله اول مشکل ایجاد کرد، مثل ورود اتومبیل که البته هنوز هم در کشور ما قربانیهای زیادی میگیرد. دلیل آن هم این است که چون تولید این ابزارها محصول نیاز و در ادامه خلاقیت خود جامعه نیست، هر گاه وارد شده برای ما معارضهایی ایجاد کرده است. ما شروع میکنیم به اینکه خودمان را تخریب کردن با گفتن اینکه ما بلد نیستیم، فرهنگ استفاده درست را نداریم و... بخشی از این مربوط به این میشود که طبیعتا در بازار مصرف هیجانزدگی برای کل سیستم اجتماعی ایجاد میکند، مثل موبایل و اینترنت و ما معمولا در انتقال این هیجانزدگی به فرآیند عقلانی دچار مشکل هستیم، چرا که این هیجان زدگی برای ما ادامه پیدا میکند. تکنولوژی ما را دچار حیرت میکند؛ یعنی وقتی این حیرت را دارید، در موضع خلع سلاح هستید و خصلت خودبنیادی خود را از دست میدهید. این حیرت و هیجان باعث میشود که افراد متوجه نباشند که در زمینه تکنولوژی صرفا افرادی انتخابگر هستند. قرار نیست هر چیز جدیدی که میآید تنها به دلیل جدید بودن، معنای خوب بودن را هم داشته باشد. باید یاد بگیریم این ابزارها را با توجه به شرایط و نیازهایمان تهیه کرده و استفاده کنیم. الان خیلی از افراد هیچ نقش اجتماعی خاصی ندارند، اما به جدیدترین تکنولوژیهای روز مثل موبایل، تبلت، اینترنت پرسرعت و ... مجهز هستند. در حقیقت، این ابزارها برای کسانی است که ارتباطات وسیع و مهمی دارد، مثل روزنامهنگارها، بیزینسمنها و ... در حالی که باید بدانیم فردیت خودبنیاد ما جایگاهی انتخابگر دارد و این وجه آن مهم است، چون ما از عقلانیت و قدرت استدلال برخورداریم.
در صحبتهایتان از معارضهایی که این ابزارهای تکنولوژی برای جامعه ایجاد کردهاند سخن گفتید. سالهای قبل بحثها و حاشیهها پیرامون این ابزارهای جدید بیشتر بود، انتشار بیاجازه عکسها و فیلمهای خصوصی افراد در اینترنت یکی از این بحثها بوده، امروزه استفاده از این ابزارها آنقدر گسترده و همه گیر شده است که به نوعی از مباحثی که پیش از این تابو محسوب میشد، حالا به مواردی عادی بدل شده، یک وجه این ماجرا یعنی تغییر و جابهجایی در سنتهای جامعه، به نظرتان این مساله در مجموع امری مثبت است یا منفی؟
برای روشن شدن بحث، اجازه دهید به صورت خاص روی اینترنت بحث کنیم، وقتی اینترنت آمد، ابتدا هیجانزدگی بسیاری ایجاد کرد، بسیاری از محققان اجتماعی هم تاکید کردند که این تکنولوژی باعث شده مردم با هم بهتر و بیشتر ارتباط بگیرند که گفته درستی است؛ یعنی شما ارتباطاتتان تسهیل شده، مساله دوم مرتبط با این موضع آن چیزی است ما در نظام سنتی نداریم؛ یعنی موضوع آزادیهای فردی. در آن نظام انواع مسائل باعث میشد که ما خودمان را پشت نقابها یا حفاظهای مختلف پنهان کنیم و سنگر بگیریم. وقتی تکنولوژی جدید امکانی را برای حضور افراد فراهم میکند در ابتدا همه از هویتها و اسامی مستعار استفاده میکردند. به یاد بیاورید شبکههای اجتماعی اولیه را. افراد در آن شبکهها نه جنسشان معلوم بود نه سن و سال و دیگر مشخصهای هویتیشان. افراد با هویت کاذب در فضای عمومی اینترنت حاضر میشدند. الان اما عوض شده و مردم با هویت واقعی خودشان در این شبکهها حضور دارند. این را در روانشناسی دنیای مدرن خودبیانگری مینامند، یعنی افراد از ارائه و معرفی خود به دیگران هراسی نداشته باشند و پشت نقابی پنهان نشوند و به هویت و اصالت زندگی خود افتخار بکنند. از نظر من این یکی از دستاوردهای بسیار مفید این تکنولوژیها است اینکه افراد بدون هراس خود را به دیگران معرفی بکنند. چون فردیتی که بنیان مدرنیته است این است که فرد بتواند با شفافیت خود را بیان کرده و بتواند ارتباط هم بگیرد. به اعتقاد من آنچه شما گفتید در مجموع امری مثبت است، چون در دنیای مدرن هر چقدر افراد پنهان کارتر و چند چهرهتر باشند، به روابط اجتماعی صدمه وارد میکنند، چون نمیتوانند روابط اجتماعی پایدار ایجاد کنند.
حتی روابط اجتماعی و حس اعتماد عمومی به دیگران هم در چنین شرایطی دچار آسیب میشود؟
دقیقا همینطور است، فرهنگ پنهانکاری و قایم شدن پشت نقابهای مختلف به اعتماد عمومی آسیب میزند. از آن سو هر چقدر افراد بتوانند این نقابها را کنار بزنند این خوب است، اما باید دید این در حوزه عمومی چه تاثیری دارد.
در این زمینه پرسش این است، که اگرچه تکنولوژی و ابزارهای جدید برای تسهیل در روابط اجتماعی افراد آمده، اما آسیبهایی هم به جا گذاشته، به عنوان مثال افرادی که به واسطه این ابزارها حریم خصوصی و زندگی شخصیشان با انتشار یک فیلم یا عکس دچار مشکل شده است؛ یعنی در واقع به حریم خصوصی آنها تجاوز شده است، مثل ویدئوهایی که از افرادی سادهدل یا گاه ناآگاه منتشر میشود و اسباب تمسخر دیگران را فراهم میکند.
بهراحتی و خیلی سادهانگارانه نمیشود گفت افراد سادهاند و کارهایی را انجام میدهند. وقتی گفته میشود آگاهی مساله است برخی میگویند باید برای آگاهی دادن به مردم کلاس آموزشی و جلسه توجیهی برگزار کرد. این اگر چه خوب است، اما یک مرحله است. مساله اینجاست که از هر سوراخی که مدرنیته وارد شد، شما باید مناسبات آن را تجربه کنید و یاد بگیرید آن هم در جریان عمل. نمیتوان تا ابد فکر کنی این تکنولوژی است و به من ارتباطی ندارد. اخلاق و مناسبات ویژه آن با کلاس برگزار کردن حاصل نمیشود باید تجربه زیسته داشته باشند. باید ضررش را ببینید، محاسنش را درک کنند و ... مثل ماجرای کمربند ایمنی که تا خیلیها کشته نشدند قانون بستن آن الزامی نشد. در کشور ما تکنولوژی یک بار دیگر تجربه میشود. اینکه گفته میشود مردم آگاهی ندارند خیلی تکراری است، نقد تکنولوژی کمک میکند دوباره مردم درباره آن فکر کنند و از منظری جدید با آن روبهرو شوند. نه اینکه فقط مصرف کننده صرف آن باشند. علاوه بر این باید دید تکنولوژی چه تغییری در فضاها ایجاد میکند. همیشه در تاریخ مملکت ما یک درگیری میان فضای خصوصی و فضای عمومی بوده است. فضای خصوصی برای جامعه سنتی فوقالعاده غنی و بزرگ و محافظت شده است، اگرچه فضای عمومی وجود دارد، اما برخلاف وجه عمومی بودنش خیلی مراقبت شده و با نردهکشی و گاردهای مشخص حفاظت میشود و ورود و استفاده از آن برای همه به اندازهای برابر ممکن نیست. آن جریان سیال بین فضای عمومی و خصوصی که در جامعه مدرن وجود دارد، اینجا نیست، حالا این مساله اصلی جامعه ما است، اما یکباره تکنولوژی وارد جامعه ما میشود ، ما میدانیم که حوزه عمومی عبارت است از حوزهای که نه بازار در آن دخالت دارد و نه دولت. یعنی حوزه آزاد شهروندان است. وقتی تکنولوژیهای جدید مثل شبکههای اجتماعی آمدند اغلب محققان اجتماعی ما اعلام کردند که چه خوب است و آدمها میتوانند به راحتی در این فضا ارتباط برقرار کنند. البته در پارهای از مواقع هم همینطور بود، حضور افراد برجسته در فضای وب، شبکههای اجتماعی و... بخشی از نشانههای خوب این ماجرا بود؛ یعنی به مدد این ابزارها ما از نظر اطلاعات اجتماعی نسبتا در مرحله خوبی قرار داریم، ولی بحث این است که ما آیا آن جریان سیال را توانستیم ایجاد کنیم یا اینکه همان را دوباره تبدیل کردهایم به یک دژ مستحکم و حفاظت شده دیگر؟ چون اگرچه این تکنولوژیها مدرن هستند، اما با ورود به کشور ما به سبک و سیاق داخلی درآمده و مانند بقیه فضاهای خصوصی در درون دژهایی قرار میگیرند. ما الان در حوزه خصوصی با یک وضعیت تکنولوژیک مواجه هستیم، یعنی بسیاری از افراد را میبینیم که از آخرین فناوریهای نرمافزاری و سختافزاری برخوردار هستند تا حوزه خصوصی خود را از بهترین ابزارهای مدرن غنی بکنند با این هدف که ارتباطات خود را سرعت بخشیده و گسترش دهند، ولی بحث این است که این غنیسازی با چه هدفی انجام میشود؟ اینجا است که حالتی اتفاق میافتد به این شکل که ارتباط برای ارتباط است، نه برای برانگیختن کنشی دیگر. در حالی که معمولا باید چنین باشد. چون ارتباطات اجتماعی برای کنشهای دیگر است، افراد ارتباط میگیرند که برای جامعه کاری بکنند، اما وقتی ارتباط فقط به همین ارتباط برای ارتباط خلاصه شود، آن وقت نمیتوانید هیچ کنش دیگری انجام دهید. اینگونه حاصل کار میشود یک زندان مجهز در درون فضای خصوصی که من از آن با نام «گتو» یاد میکنم. گتو فضایی است که آدمها میتوانند از آن خارج شوند، اما شانسهای دیگر زندگیشان در آن محدود میشود. گتو یک مفهوم جامعهشناختی فضایی است. در تاریخ هم زیاد بوده است، در دورههایی از تاریخ ایران یهودیها در گتو زندگی میکردند؛ یعنی در محلههای خاص خودشان. در خیلی از کشورها هنوز هم همینطور است، در ژاپن بوده در آمریکا محلههای زندگی سیاهپوستان و... با فقرا در همین گتوها زندگی میکردند که بتوانند ارتباطشان با خود و همجنسانشان باشند ... این شکل افراد فضای خصوصی خود را با وجود داشتن همه ابزارهای مدرن ارتباطی به فضایی گتویی تبدیل میکنند، اما جریان سیالی در جامعه به معنای فضای عمومی نخواهید داشت.
اجازه دهید سوالی در همین رابطه طرح کنم، این روزها در حول و حوش خیلیهایمان افرادی هستند که وابستگی شدیدی به ارتباط تکنولوژیک دارند، یعنی حتی در جمع فامیل، دوستان یا در خیابان و دیگر جاها همیشه در حال ور رفتن با موبایل یا تبلتشان هستند، یعنی در حقیقت در حال برقراری ارتباط با دوستانشان در فضای مجازی هستند، اما با اطرافیانشان در فضای واقعی بهندرت ارتباط برقرار میکنند. آیا میشود این افراد را افرادی تنها و منزوی به حساب آورد یا این تعریف از تنهایی تعریفی سنتی نیست؟
در ابتدای بحث موضوع هیجان زدگی و حیرت ناشی از تکنولوژی را طرح کردیم، ارتباط از اساس به چندین دسته تقسیم میشود، معمولا اینطور نباید دید که ارتباط مراتب دارد، ارتباط مراتب ندارد اما نوعهای مختلف دارد. یعنی اینطور نیست که ارتباطهای خصوصی دوستانت را داری بعد آنها را رها میکنی و به سراغ ارتباطات مجازی میروی. به این معنا که از قبلی میبری و به بعدی وصل میشوی. نه ممکن است شما به صورت هم ارز همه اینها را داشته باشی. اگر فرض کنیم فردی در فضای خانوادگی، محل و شهری که در آن زندگی میکند دچار مشکل باشد، ولی همین فرد در فضای مجازی و وبلاگ و فیسبوک آدم مهم و تاثیرگذاری است. این از نظر ما آدم پاتولوژیکی است. همه میگویند این فرد نمیتواند دو کلمه حرف بزند، اما خوب مینویسد و ... این به وضوح نشاندهندهای این است که مشکلی وجود دارد. در جامعهشناسی مبحثی هست تحت عنوان «دانش ملموس» یا «دانش حضوری» یعنی دانشی که از حضور واقعی آدمها کسب میکنی، که از طریق مجازی و پشت تلفن و چت و فیسبوک منتقل نمیشود. حس برقراری ارتباط با موجود زنده که شامل میمیک چهره، زبان بدن، حرکت دستها و ... میشود. چنین چیزی را ما در سنتهایمان هم داریم. یعنی اینکه شما کتاب یک استاد را بخوانید یک بحث است، اینکه در محضر او حاضر میشدید بحثی دیگر. این شکل از کسب دانش خیلی ارزشمندتر از کسب دانش به شیوه خواندن کتابهای افراد است. درک محضر استاد علائم و نشانههایی دارد که جز با حضور واقعی و رو در رو در محضر او حاصل نمیشد. حالا تفاوت ارتباطات مجازی و واقعی هم مشابه همین است. یعنی درک محضر اجتماعی بسیار متفاوت از برقراری ارتباط به شیوه مجازی است. حالا اگر این درکی که ما از محضر همدیگر میبریم حذف شود، یعنی نکتهای مهم از جامعه سنتی حذف شود و به دریای بیکران تکنولوژی بیافتیم. بحث مهم این است که آنچه را داریم با آنچه که نو و مدرن است بتوانیم خوب تلفیق کنیم. این باعث میشود سوبژکتیویته (خودبنیادی فردی) مدرن ما رشد کند. این البته فقط به نظام سنتی ما محدود نمیشود در همه دنیا همین طور است.
با آذر تشکر جامعهشناس و متخصص فضاهای شهری در این گفتوگو از تاثیر تکنولوژی بر تغییر و تحول حوزه عمومی و حوزه خصوصی در جامعه ایرانی سخن گفتیم. به تعبیر او، این تغییر و تحولات بیش از هر چیز ناشی از ورود و گسترش عرصههای زیر سلطه تکنولوژیهای مدرن در جامعه بوده است. تشکر در این گفتوگو به خصوص بر اهمیت موضوع «درک محضر دیگری» یا بهرهگیری افراد از حضور واقعی همدیگر تاکید داشت، درک محضر دیگران همان چیزی است که به دلیل توسعه ارتباطات مجازی از زاویه تلفن، اینترنت و دیگر ابزارها در عصر جدید رفته رفته به فراموشی سپرده میشود. این گفتوگو را بخوانید.
به نظر میرسد استفاده و وابستگی مردم ما به تکنولوژی حالتی استثنایی دارد، یعنی تبعات و عوارض آن گاهی بر شیوههای صحیح استفاده از آن میچربد. به عنوان مثال به یاد بیاورید مساله و بحرانی را که بلوتوث در اوایل دورهای که گوشیهای بلوتوثدار به ایران آمده بود، در مترو و دیگر فضاهای عمومی ایجاد کرده بود فایلهای مختلف و مشکلدار توسط افراد به دیگران ارسال میشد و در بیشتر مواقع مزاحمتهایی برای افراد درست میشد. آیا میتوان چنین چیزی را تایید کرد، یا این ویژگی مختص جامعه ایرانی نیست و در همه جای جهان چنین چیزی رخ میدهد؟
به نظرم ابتدا باید دید تکنولوژی چه تاثیراتی بر روابط اجتماعی ما گذاشته است، بحثی نیست که این ابزارهای نوین زندگی ما را از بسیاری جهات راحتتر کرده است. این راحتی که به ما داده شده در ابتدا منجر به لذت و هیجانزدگی در ما میشود، مثل هر مصرف کننده دیگری. از طرفی چون جایگاه ما در عرصه تکنولوژی جایگاه مصرفکنندگی است، اگرچه در برخی دولتها تلاش شد این جایگاه عوض شود و ما از مصرفکننده صرف به تولید کنند ارتقا پیدا کنیم، اما در نهایت با همه شعارهایی که داده شد اینطور نشد اگر هم در برخی موارد معدود چنین شد بیشتر از هر چیز کپی کاری بود تا تولید خلاقه. یعنی اول اینکه ما در جایگاه تولیدکنندگی قرار نداریم و مصرفکننده هستیم. دیگر کشورهای دنیا اغلب در جایگاه تولیدکننده هستند. حتی برخی کشورهایی که ما تصورش را هم نمیکنیم، مثل هند امروزه از تولیدکنندگان برجسته این صنعت هستند. وقتی کشوری تولیدکننده این تکنولوژیها باشد، مناسبات اجتماعی آن به شکلی روی هم چیده میشود تا برسد به تشیخص مشکل و پیدا کردن راه حل برای آن. در نتیجه همه اینها روی هم سوار میشود تا در نهایت اخلاق استفاده از آن محصول به وجود بیاید و در نهایت مشکلی اگر ایجاد میشود، هم در راستای ارتقای امنیت و بهرهوری از آن است، اما چون ما مصرفکننده هستیم، این موضوع برای ما مشکلزا میشود، نه فقط در زمینه ابزارهای جدید، از ابتدای دوره مدرن هر ابزار نویی که محصول دنیای مدرن بود با ورود به ایران در وهله اول مشکل ایجاد کرد، مثل ورود اتومبیل که البته هنوز هم در کشور ما قربانیهای زیادی میگیرد. دلیل آن هم این است که چون تولید این ابزارها محصول نیاز و در ادامه خلاقیت خود جامعه نیست، هر گاه وارد شده برای ما معارضهایی ایجاد کرده است. ما شروع میکنیم به اینکه خودمان را تخریب کردن با گفتن اینکه ما بلد نیستیم، فرهنگ استفاده درست را نداریم و... بخشی از این مربوط به این میشود که طبیعتا در بازار مصرف هیجانزدگی برای کل سیستم اجتماعی ایجاد میکند، مثل موبایل و اینترنت و ما معمولا در انتقال این هیجانزدگی به فرآیند عقلانی دچار مشکل هستیم، چرا که این هیجان زدگی برای ما ادامه پیدا میکند. تکنولوژی ما را دچار حیرت میکند؛ یعنی وقتی این حیرت را دارید، در موضع خلع سلاح هستید و خصلت خودبنیادی خود را از دست میدهید. این حیرت و هیجان باعث میشود که افراد متوجه نباشند که در زمینه تکنولوژی صرفا افرادی انتخابگر هستند. قرار نیست هر چیز جدیدی که میآید تنها به دلیل جدید بودن، معنای خوب بودن را هم داشته باشد. باید یاد بگیریم این ابزارها را با توجه به شرایط و نیازهایمان تهیه کرده و استفاده کنیم. الان خیلی از افراد هیچ نقش اجتماعی خاصی ندارند، اما به جدیدترین تکنولوژیهای روز مثل موبایل، تبلت، اینترنت پرسرعت و ... مجهز هستند. در حقیقت، این ابزارها برای کسانی است که ارتباطات وسیع و مهمی دارد، مثل روزنامهنگارها، بیزینسمنها و ... در حالی که باید بدانیم فردیت خودبنیاد ما جایگاهی انتخابگر دارد و این وجه آن مهم است، چون ما از عقلانیت و قدرت استدلال برخورداریم.
در صحبتهایتان از معارضهایی که این ابزارهای تکنولوژی برای جامعه ایجاد کردهاند سخن گفتید. سالهای قبل بحثها و حاشیهها پیرامون این ابزارهای جدید بیشتر بود، انتشار بیاجازه عکسها و فیلمهای خصوصی افراد در اینترنت یکی از این بحثها بوده، امروزه استفاده از این ابزارها آنقدر گسترده و همه گیر شده است که به نوعی از مباحثی که پیش از این تابو محسوب میشد، حالا به مواردی عادی بدل شده، یک وجه این ماجرا یعنی تغییر و جابهجایی در سنتهای جامعه، به نظرتان این مساله در مجموع امری مثبت است یا منفی؟
برای روشن شدن بحث، اجازه دهید به صورت خاص روی اینترنت بحث کنیم، وقتی اینترنت آمد، ابتدا هیجانزدگی بسیاری ایجاد کرد، بسیاری از محققان اجتماعی هم تاکید کردند که این تکنولوژی باعث شده مردم با هم بهتر و بیشتر ارتباط بگیرند که گفته درستی است؛ یعنی شما ارتباطاتتان تسهیل شده، مساله دوم مرتبط با این موضع آن چیزی است ما در نظام سنتی نداریم؛ یعنی موضوع آزادیهای فردی. در آن نظام انواع مسائل باعث میشد که ما خودمان را پشت نقابها یا حفاظهای مختلف پنهان کنیم و سنگر بگیریم. وقتی تکنولوژی جدید امکانی را برای حضور افراد فراهم میکند در ابتدا همه از هویتها و اسامی مستعار استفاده میکردند. به یاد بیاورید شبکههای اجتماعی اولیه را. افراد در آن شبکهها نه جنسشان معلوم بود نه سن و سال و دیگر مشخصهای هویتیشان. افراد با هویت کاذب در فضای عمومی اینترنت حاضر میشدند. الان اما عوض شده و مردم با هویت واقعی خودشان در این شبکهها حضور دارند. این را در روانشناسی دنیای مدرن خودبیانگری مینامند، یعنی افراد از ارائه و معرفی خود به دیگران هراسی نداشته باشند و پشت نقابی پنهان نشوند و به هویت و اصالت زندگی خود افتخار بکنند. از نظر من این یکی از دستاوردهای بسیار مفید این تکنولوژیها است اینکه افراد بدون هراس خود را به دیگران معرفی بکنند. چون فردیتی که بنیان مدرنیته است این است که فرد بتواند با شفافیت خود را بیان کرده و بتواند ارتباط هم بگیرد. به اعتقاد من آنچه شما گفتید در مجموع امری مثبت است، چون در دنیای مدرن هر چقدر افراد پنهان کارتر و چند چهرهتر باشند، به روابط اجتماعی صدمه وارد میکنند، چون نمیتوانند روابط اجتماعی پایدار ایجاد کنند.
حتی روابط اجتماعی و حس اعتماد عمومی به دیگران هم در چنین شرایطی دچار آسیب میشود؟
دقیقا همینطور است، فرهنگ پنهانکاری و قایم شدن پشت نقابهای مختلف به اعتماد عمومی آسیب میزند. از آن سو هر چقدر افراد بتوانند این نقابها را کنار بزنند این خوب است، اما باید دید این در حوزه عمومی چه تاثیری دارد.
در این زمینه پرسش این است، که اگرچه تکنولوژی و ابزارهای جدید برای تسهیل در روابط اجتماعی افراد آمده، اما آسیبهایی هم به جا گذاشته، به عنوان مثال افرادی که به واسطه این ابزارها حریم خصوصی و زندگی شخصیشان با انتشار یک فیلم یا عکس دچار مشکل شده است؛ یعنی در واقع به حریم خصوصی آنها تجاوز شده است، مثل ویدئوهایی که از افرادی سادهدل یا گاه ناآگاه منتشر میشود و اسباب تمسخر دیگران را فراهم میکند.
بهراحتی و خیلی سادهانگارانه نمیشود گفت افراد سادهاند و کارهایی را انجام میدهند. وقتی گفته میشود آگاهی مساله است برخی میگویند باید برای آگاهی دادن به مردم کلاس آموزشی و جلسه توجیهی برگزار کرد. این اگر چه خوب است، اما یک مرحله است. مساله اینجاست که از هر سوراخی که مدرنیته وارد شد، شما باید مناسبات آن را تجربه کنید و یاد بگیرید آن هم در جریان عمل. نمیتوان تا ابد فکر کنی این تکنولوژی است و به من ارتباطی ندارد. اخلاق و مناسبات ویژه آن با کلاس برگزار کردن حاصل نمیشود باید تجربه زیسته داشته باشند. باید ضررش را ببینید، محاسنش را درک کنند و ... مثل ماجرای کمربند ایمنی که تا خیلیها کشته نشدند قانون بستن آن الزامی نشد. در کشور ما تکنولوژی یک بار دیگر تجربه میشود. اینکه گفته میشود مردم آگاهی ندارند خیلی تکراری است، نقد تکنولوژی کمک میکند دوباره مردم درباره آن فکر کنند و از منظری جدید با آن روبهرو شوند. نه اینکه فقط مصرف کننده صرف آن باشند. علاوه بر این باید دید تکنولوژی چه تغییری در فضاها ایجاد میکند. همیشه در تاریخ مملکت ما یک درگیری میان فضای خصوصی و فضای عمومی بوده است. فضای خصوصی برای جامعه سنتی فوقالعاده غنی و بزرگ و محافظت شده است، اگرچه فضای عمومی وجود دارد، اما برخلاف وجه عمومی بودنش خیلی مراقبت شده و با نردهکشی و گاردهای مشخص حفاظت میشود و ورود و استفاده از آن برای همه به اندازهای برابر ممکن نیست. آن جریان سیال بین فضای عمومی و خصوصی که در جامعه مدرن وجود دارد، اینجا نیست، حالا این مساله اصلی جامعه ما است، اما یکباره تکنولوژی وارد جامعه ما میشود ، ما میدانیم که حوزه عمومی عبارت است از حوزهای که نه بازار در آن دخالت دارد و نه دولت. یعنی حوزه آزاد شهروندان است. وقتی تکنولوژیهای جدید مثل شبکههای اجتماعی آمدند اغلب محققان اجتماعی ما اعلام کردند که چه خوب است و آدمها میتوانند به راحتی در این فضا ارتباط برقرار کنند. البته در پارهای از مواقع هم همینطور بود، حضور افراد برجسته در فضای وب، شبکههای اجتماعی و... بخشی از نشانههای خوب این ماجرا بود؛ یعنی به مدد این ابزارها ما از نظر اطلاعات اجتماعی نسبتا در مرحله خوبی قرار داریم، ولی بحث این است که ما آیا آن جریان سیال را توانستیم ایجاد کنیم یا اینکه همان را دوباره تبدیل کردهایم به یک دژ مستحکم و حفاظت شده دیگر؟ چون اگرچه این تکنولوژیها مدرن هستند، اما با ورود به کشور ما به سبک و سیاق داخلی درآمده و مانند بقیه فضاهای خصوصی در درون دژهایی قرار میگیرند. ما الان در حوزه خصوصی با یک وضعیت تکنولوژیک مواجه هستیم، یعنی بسیاری از افراد را میبینیم که از آخرین فناوریهای نرمافزاری و سختافزاری برخوردار هستند تا حوزه خصوصی خود را از بهترین ابزارهای مدرن غنی بکنند با این هدف که ارتباطات خود را سرعت بخشیده و گسترش دهند، ولی بحث این است که این غنیسازی با چه هدفی انجام میشود؟ اینجا است که حالتی اتفاق میافتد به این شکل که ارتباط برای ارتباط است، نه برای برانگیختن کنشی دیگر. در حالی که معمولا باید چنین باشد. چون ارتباطات اجتماعی برای کنشهای دیگر است، افراد ارتباط میگیرند که برای جامعه کاری بکنند، اما وقتی ارتباط فقط به همین ارتباط برای ارتباط خلاصه شود، آن وقت نمیتوانید هیچ کنش دیگری انجام دهید. اینگونه حاصل کار میشود یک زندان مجهز در درون فضای خصوصی که من از آن با نام «گتو» یاد میکنم. گتو فضایی است که آدمها میتوانند از آن خارج شوند، اما شانسهای دیگر زندگیشان در آن محدود میشود. گتو یک مفهوم جامعهشناختی فضایی است. در تاریخ هم زیاد بوده است، در دورههایی از تاریخ ایران یهودیها در گتو زندگی میکردند؛ یعنی در محلههای خاص خودشان. در خیلی از کشورها هنوز هم همینطور است، در ژاپن بوده در آمریکا محلههای زندگی سیاهپوستان و... با فقرا در همین گتوها زندگی میکردند که بتوانند ارتباطشان با خود و همجنسانشان باشند ... این شکل افراد فضای خصوصی خود را با وجود داشتن همه ابزارهای مدرن ارتباطی به فضایی گتویی تبدیل میکنند، اما جریان سیالی در جامعه به معنای فضای عمومی نخواهید داشت.
اجازه دهید سوالی در همین رابطه طرح کنم، این روزها در حول و حوش خیلیهایمان افرادی هستند که وابستگی شدیدی به ارتباط تکنولوژیک دارند، یعنی حتی در جمع فامیل، دوستان یا در خیابان و دیگر جاها همیشه در حال ور رفتن با موبایل یا تبلتشان هستند، یعنی در حقیقت در حال برقراری ارتباط با دوستانشان در فضای مجازی هستند، اما با اطرافیانشان در فضای واقعی بهندرت ارتباط برقرار میکنند. آیا میشود این افراد را افرادی تنها و منزوی به حساب آورد یا این تعریف از تنهایی تعریفی سنتی نیست؟
در ابتدای بحث موضوع هیجان زدگی و حیرت ناشی از تکنولوژی را طرح کردیم، ارتباط از اساس به چندین دسته تقسیم میشود، معمولا اینطور نباید دید که ارتباط مراتب دارد، ارتباط مراتب ندارد اما نوعهای مختلف دارد. یعنی اینطور نیست که ارتباطهای خصوصی دوستانت را داری بعد آنها را رها میکنی و به سراغ ارتباطات مجازی میروی. به این معنا که از قبلی میبری و به بعدی وصل میشوی. نه ممکن است شما به صورت هم ارز همه اینها را داشته باشی. اگر فرض کنیم فردی در فضای خانوادگی، محل و شهری که در آن زندگی میکند دچار مشکل باشد، ولی همین فرد در فضای مجازی و وبلاگ و فیسبوک آدم مهم و تاثیرگذاری است. این از نظر ما آدم پاتولوژیکی است. همه میگویند این فرد نمیتواند دو کلمه حرف بزند، اما خوب مینویسد و ... این به وضوح نشاندهندهای این است که مشکلی وجود دارد. در جامعهشناسی مبحثی هست تحت عنوان «دانش ملموس» یا «دانش حضوری» یعنی دانشی که از حضور واقعی آدمها کسب میکنی، که از طریق مجازی و پشت تلفن و چت و فیسبوک منتقل نمیشود. حس برقراری ارتباط با موجود زنده که شامل میمیک چهره، زبان بدن، حرکت دستها و ... میشود. چنین چیزی را ما در سنتهایمان هم داریم. یعنی اینکه شما کتاب یک استاد را بخوانید یک بحث است، اینکه در محضر او حاضر میشدید بحثی دیگر. این شکل از کسب دانش خیلی ارزشمندتر از کسب دانش به شیوه خواندن کتابهای افراد است. درک محضر استاد علائم و نشانههایی دارد که جز با حضور واقعی و رو در رو در محضر او حاصل نمیشد. حالا تفاوت ارتباطات مجازی و واقعی هم مشابه همین است. یعنی درک محضر اجتماعی بسیار متفاوت از برقراری ارتباط به شیوه مجازی است. حالا اگر این درکی که ما از محضر همدیگر میبریم حذف شود، یعنی نکتهای مهم از جامعه سنتی حذف شود و به دریای بیکران تکنولوژی بیافتیم. بحث مهم این است که آنچه را داریم با آنچه که نو و مدرن است بتوانیم خوب تلفیق کنیم. این باعث میشود سوبژکتیویته (خودبنیادی فردی) مدرن ما رشد کند. این البته فقط به نظام سنتی ما محدود نمیشود در همه دنیا همین طور است.
ارسال نظر