گرایش به اعتیاد نخستین اثر موسیقی اعتراضی در غرب بود
یکی از مهمترین آسیبهای ناشی از موسیقی اعتراضی در غرب گرایش به موادمخدر و شیوع آن بوده است. دکتر عزتالله کردمیرزا که از اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور است، از سال ۱۳۷۱ در زمینه گرایش به مواد مخدر کار میدانی و پژوهشی انجام داده است. این روانشناس ۴۵ ساله میگوید: «شخصا شک دارم موسیقیهایی که الفاظ رکیک و مفاهیم نفرین در خود جای دادهاند منجر به عمل مجرمانهای شوند، اما از لحاظ روانشناختی موجب بروز بدبینی میشوند. » او گرچه احتمال وقوع جرم ناشی از خواندن و تکرار ترانههایی با مفاهیم منفی را رد میکند، اما رواج این نوع موسیقی را موجب شکستن قبح به کار بردن کلمات و عباراتی میداند که روابط بین فردی را تحتتاثیر قرارداده و موجب رفتارهای ضداجتماعی میشود.
یکی از مهمترین آسیبهای ناشی از موسیقی اعتراضی در غرب گرایش به موادمخدر و شیوع آن بوده است. دکتر عزتالله کردمیرزا که از اعضای هیات علمی دانشگاه پیام نور است، از سال 1371 در زمینه گرایش به مواد مخدر کار میدانی و پژوهشی انجام داده است. این روانشناس 45 ساله میگوید: «شخصا شک دارم موسیقیهایی که الفاظ رکیک و مفاهیم نفرین در خود جای دادهاند منجر به عمل مجرمانهای شوند، اما از لحاظ روانشناختی موجب بروز بدبینی میشوند.» او گرچه احتمال وقوع جرم ناشی از خواندن و تکرار ترانههایی با مفاهیم منفی را رد میکند، اما رواج این نوع موسیقی را موجب شکستن قبح به کار بردن کلمات و عباراتی میداند که روابط بین فردی را تحتتاثیر قرارداده و موجب رفتارهای ضداجتماعی میشود. مشروح این بحث را در ادامه میخوانید:
مدتی است که نوعی از ترانهسرایی و خوانندگی در کشورمان باب شده است که در آن از از الفاظ رکیک و مفاهیم نفرین بسیار استفاده میشود. به کار بردن چنین کلمات و مفاهیمی آن هم به صورتی که با آهنگ و موسیقی عجین شده است به نظر خطرناک نمیآید؟
موسیقیهایی از این دست فلسفه خاص خود را در کشورهای غربی داشته است. اینکه در کشور ما هم همین فلسفه موجب بروز و نمود آن شده باشد، جای تردید دارد. در غرب و به ویژه بعد از سال ۱۹۶۰ جنبشهای اعتراضی - اجتماعی بسیاری به شکلهای مختلف شکل گرفت، حتی این وضع سبب شد که آمار اعتیاد در فاصله سالهای بعد از ۱۹۶۰ افزایش چشمگیری داشته باشد. در واقع، آنچه موجب این جنبشهای اعتراضی شد آن بود که بسیاری معتقد بودند جوانان به آنچه میخواستند نرسیدند و همین ناکامی در خواستهها، به شکل آسیب خود را نمایان کرد. قطعا برونریزی میتواند از آسیب و سرخوردگی ممانعت کند و مانع از تبعات بعدی آن شود.
یکی از ویژگیهای این نوع موسیقی و ترانهسرایی استفاده بیپروا از کلمات و عباراتی است که هر بدی را برای معشوق خود که احتمالا به آنها خیانت کرده است میخواهند. به کار بردن نفرین برای دیگری که احتمالا تا چندی قبل عزیز بوده جای سوال دارد و آیا ممکن است منجر به عملی ناخوشایند شود؟ به ویژه آنکه در کشور ما رفتار احساسی بسیار دیده میشود و گاه افرادی هستند که با شنیدن نه از فرد مورد علاقه خود او را به قتل رساندهاند (مثل ماجرای پل مدیریت در سال 1390) یا اسیدپاشی.
عبارات توام با خشم الزاما نماد خشم و نمایانگر خشم نیست. توجه به ماهیت موسیقی این نکته را برجسته میکند که کسی که پرخاشگری میکند، دیگر رو به موسیقی نمیآورد. بنابراین خواندن شعر و ترانهای دارای کلمات خشمگینانه و نفرین موجب اعمال خشم نمیشود. از سوی دیگر شرایطی که در کشور ما بر موسیقی حاکم شده نشان از آن دارد که بدون شناخت آن فلسفههای زیربنایی که موجب تولد موسیقی اعتراضی در غرب شده چنین موسیقیهایی رواج پیدا کرده است. شخصا شک دارم آنچه موجب پدید آمدن موسیقی زیرزمینی در کشور ما شده و نوجوانها و جوانهای ما اشعاری را دور هم جمع میکنند و میخوانند موجب عمل مجرمانهای شده باشد. شاید بتوان گفت مهمترین امر خلاف واقع و جرمی که این عده مرتکب میشوند این است که کارشان خلاف سیستم نظارتی است و آنچه ضبط و پخش میکنند فاقد مجوزهای لازم است. با این حال به نظر میرسد هنوز بر روی این کار پژوهشی - میدانی صورت نگرفته باشد و نیاز است برای بررسی بیشتر چنین تحقیقی انجام گیرد.
اما از منظر تخصص شما نیز این کار قابل تایید نیست. اینکه کسی بدی برای دیگری بخواهد. آیا ممکن است همین خواستن بدی برای دیگری در قالب موسیقی و تکرار آن به ذهنیت تبدیل شده و بعد به عمل منفی علیه دیگری منجر شود؟
رویکرد روانشناختی میگوید هر آنچه نشاندهنده ردپایی از بدبینی در آن باشد، میتوان دربارهاش چنین حدس زد که در آن روال جاری روابط بین فردی به هم خورده است. در واقع بیش از هر نگرانی دیگری باید نگران رواج بدبینی درون اشعار باشیم. در واقع تلاش ما بر این است که روابط و فعالیتها براساس خوشبینی تعریف شود و شکل بگیرد.
حال اگر از فرضیه وقوع اعمال مجرمانه ناشی از این اشعار و ترانهها و موسیقی بگذریم، یک بحث دیگر هم قابل طرح است و آن اینکه عادیسازی به کار بردن کلمات و الفاظی ناشایست چقدر در روابط اجتماعی تاثیرمیگذارد؟
به کار بردن الفاظ رکیک، قبح این کار را از بین میبرد. این جای نگرانی دارد. درواقع باید نگران این بود که به جای آنکه امید و خوشبینی در افراد نهادینه شود، قبح به کار بردن کلمات رکیک ریخته میشود و به نظر نمیآید با بهکارگیری چنین کلماتی کار به برونریزی خشم بکشد. درواقع آنچه به اصطلاح «بددهنی» میخوانیمش یک بحث است و محتوای آنچه در «بددهنی» به کار میرود یک بحث دیگر است. به نظر میرسد آنچه در کلمات و اشعار خوانندگان این نوع موسیقی به کار رفته است و مخاطبان آنها از آن تاثیر میگیرند القای بدبینی باشد. درواقع این اشعار و موسیقی حامل آن میتواند هرکسی را به سوی بدبینیها و جنبههای منفی سوق دهد.
یعنی میتوان چنین گفت که رواج چنین نوعی از موسیقی به رفتارهای ضداجتماعی منجر میشود؟
این موضوع نه فقط درباره موسیقی رپ که درباره هر آنچه که رفتار فردی را در جهت خلاف هنجارهای جاری جامعه قرار دهد حکم میکند. آنچه برخلاف هنجارهای رایج جامعه باشد، خواهناخواه نوعی تهدید برای جامعه محسوب میشود. لزوما الفاظ و کلماتی که ماهیت بدبینی دارند منجر به مرگ یا کشتار نمیشود که آن را منشا جنایت تلقی کنیم.
آیا صرف اینکه کلمات دارای بار منفی و نفرین در ترانهای به کار برده شود میتوان آن محصول را اعتراضی نامید؟
وقتی با خود دستاندرکاران این موسیقی صحبت میکنیم شاهد نوعی برخورد آنها در برابر نقد کارشان هستیم. وقتی به آنها اعتراض میشود که به کاربردن این الفاظ رکیک و ضداخلاقی درست نیست، آنها با تاکید بر اینکه ما با محتوای آن عبارت یا کلمه کاری نداریم و صرفا بر اعتراضی بودن آن کار داریم، موضوع را توجیه میکنند. تصور کنید در جمعی حضور دارند و بعد هر لفظ رکیکی را به زبان میآورند و توجیه میکنند که این کلمات برای اعتراض بوده است. در حالی که استفاده از چنین کلماتی با بار معنایی منفی موجب شکستن حرمت جامعه و حرمت روابط بین فردی میشود. ما ردپای چنین چیزی را در جنبشهای اعتراضی اروپایی نمیبینیم. عقل سلیم هم این را تایید میکند که وقتی ترانهای یا شعری در خود الفاظ رکیکی دارد دیگر نمیتوان آن را هرجایی خواند یا شنید و مسلم است که بسیاری از علاقهمندان به این نوع موسیقی خود جلوی خانواده از شنیدن و بازخوانی آن امتناع میکنند.
تاثیر رواج این نوع موسیقی را در نسل نوجوان و جوان کنونی چگونه میتوان ردیابی و بررسی کرد؟
به نظر من در این نسل اتفاقی روی نمیدهد، زیرا هنوز ارزشهای خانوادگی و ارزشهای اجتماعی نسل حاضر مانع از آن است که تغییری رخ بدهد. اگر این موسیقی بتواند تاثیری گذاشته و موجب بداخلاقیهایی در جامعه شود، در نسل بعدی جامعه نمود پیدا خواهد کرد که نسلی فارغ از مسئولیتهای اجتماعی به وجود میآید. برای همین به نظر میرسد مسوولان جامعه و متولیان امر موسیقی باید به صورتی رسمی و جدی پژوهشی در زمینه این نوع موسیقی و رواج آن شکل دهند تا از یک سو مانع انتقال ضدارزشها به نسل نوجوان و جوان جامعه شوند و از سوی دیگر با هدایت درست پتانسیلها از آسیبرسانی به مفاهیم هنری جلوگیری کنند.
مدتی است که نوعی از ترانهسرایی و خوانندگی در کشورمان باب شده است که در آن از از الفاظ رکیک و مفاهیم نفرین بسیار استفاده میشود. به کار بردن چنین کلمات و مفاهیمی آن هم به صورتی که با آهنگ و موسیقی عجین شده است به نظر خطرناک نمیآید؟
موسیقیهایی از این دست فلسفه خاص خود را در کشورهای غربی داشته است. اینکه در کشور ما هم همین فلسفه موجب بروز و نمود آن شده باشد، جای تردید دارد. در غرب و به ویژه بعد از سال ۱۹۶۰ جنبشهای اعتراضی - اجتماعی بسیاری به شکلهای مختلف شکل گرفت، حتی این وضع سبب شد که آمار اعتیاد در فاصله سالهای بعد از ۱۹۶۰ افزایش چشمگیری داشته باشد. در واقع، آنچه موجب این جنبشهای اعتراضی شد آن بود که بسیاری معتقد بودند جوانان به آنچه میخواستند نرسیدند و همین ناکامی در خواستهها، به شکل آسیب خود را نمایان کرد. قطعا برونریزی میتواند از آسیب و سرخوردگی ممانعت کند و مانع از تبعات بعدی آن شود.
یکی از ویژگیهای این نوع موسیقی و ترانهسرایی استفاده بیپروا از کلمات و عباراتی است که هر بدی را برای معشوق خود که احتمالا به آنها خیانت کرده است میخواهند. به کار بردن نفرین برای دیگری که احتمالا تا چندی قبل عزیز بوده جای سوال دارد و آیا ممکن است منجر به عملی ناخوشایند شود؟ به ویژه آنکه در کشور ما رفتار احساسی بسیار دیده میشود و گاه افرادی هستند که با شنیدن نه از فرد مورد علاقه خود او را به قتل رساندهاند (مثل ماجرای پل مدیریت در سال 1390) یا اسیدپاشی.
عبارات توام با خشم الزاما نماد خشم و نمایانگر خشم نیست. توجه به ماهیت موسیقی این نکته را برجسته میکند که کسی که پرخاشگری میکند، دیگر رو به موسیقی نمیآورد. بنابراین خواندن شعر و ترانهای دارای کلمات خشمگینانه و نفرین موجب اعمال خشم نمیشود. از سوی دیگر شرایطی که در کشور ما بر موسیقی حاکم شده نشان از آن دارد که بدون شناخت آن فلسفههای زیربنایی که موجب تولد موسیقی اعتراضی در غرب شده چنین موسیقیهایی رواج پیدا کرده است. شخصا شک دارم آنچه موجب پدید آمدن موسیقی زیرزمینی در کشور ما شده و نوجوانها و جوانهای ما اشعاری را دور هم جمع میکنند و میخوانند موجب عمل مجرمانهای شده باشد. شاید بتوان گفت مهمترین امر خلاف واقع و جرمی که این عده مرتکب میشوند این است که کارشان خلاف سیستم نظارتی است و آنچه ضبط و پخش میکنند فاقد مجوزهای لازم است. با این حال به نظر میرسد هنوز بر روی این کار پژوهشی - میدانی صورت نگرفته باشد و نیاز است برای بررسی بیشتر چنین تحقیقی انجام گیرد.
اما از منظر تخصص شما نیز این کار قابل تایید نیست. اینکه کسی بدی برای دیگری بخواهد. آیا ممکن است همین خواستن بدی برای دیگری در قالب موسیقی و تکرار آن به ذهنیت تبدیل شده و بعد به عمل منفی علیه دیگری منجر شود؟
رویکرد روانشناختی میگوید هر آنچه نشاندهنده ردپایی از بدبینی در آن باشد، میتوان دربارهاش چنین حدس زد که در آن روال جاری روابط بین فردی به هم خورده است. در واقع بیش از هر نگرانی دیگری باید نگران رواج بدبینی درون اشعار باشیم. در واقع تلاش ما بر این است که روابط و فعالیتها براساس خوشبینی تعریف شود و شکل بگیرد.
حال اگر از فرضیه وقوع اعمال مجرمانه ناشی از این اشعار و ترانهها و موسیقی بگذریم، یک بحث دیگر هم قابل طرح است و آن اینکه عادیسازی به کار بردن کلمات و الفاظی ناشایست چقدر در روابط اجتماعی تاثیرمیگذارد؟
به کار بردن الفاظ رکیک، قبح این کار را از بین میبرد. این جای نگرانی دارد. درواقع باید نگران این بود که به جای آنکه امید و خوشبینی در افراد نهادینه شود، قبح به کار بردن کلمات رکیک ریخته میشود و به نظر نمیآید با بهکارگیری چنین کلماتی کار به برونریزی خشم بکشد. درواقع آنچه به اصطلاح «بددهنی» میخوانیمش یک بحث است و محتوای آنچه در «بددهنی» به کار میرود یک بحث دیگر است. به نظر میرسد آنچه در کلمات و اشعار خوانندگان این نوع موسیقی به کار رفته است و مخاطبان آنها از آن تاثیر میگیرند القای بدبینی باشد. درواقع این اشعار و موسیقی حامل آن میتواند هرکسی را به سوی بدبینیها و جنبههای منفی سوق دهد.
یعنی میتوان چنین گفت که رواج چنین نوعی از موسیقی به رفتارهای ضداجتماعی منجر میشود؟
این موضوع نه فقط درباره موسیقی رپ که درباره هر آنچه که رفتار فردی را در جهت خلاف هنجارهای جاری جامعه قرار دهد حکم میکند. آنچه برخلاف هنجارهای رایج جامعه باشد، خواهناخواه نوعی تهدید برای جامعه محسوب میشود. لزوما الفاظ و کلماتی که ماهیت بدبینی دارند منجر به مرگ یا کشتار نمیشود که آن را منشا جنایت تلقی کنیم.
آیا صرف اینکه کلمات دارای بار منفی و نفرین در ترانهای به کار برده شود میتوان آن محصول را اعتراضی نامید؟
وقتی با خود دستاندرکاران این موسیقی صحبت میکنیم شاهد نوعی برخورد آنها در برابر نقد کارشان هستیم. وقتی به آنها اعتراض میشود که به کاربردن این الفاظ رکیک و ضداخلاقی درست نیست، آنها با تاکید بر اینکه ما با محتوای آن عبارت یا کلمه کاری نداریم و صرفا بر اعتراضی بودن آن کار داریم، موضوع را توجیه میکنند. تصور کنید در جمعی حضور دارند و بعد هر لفظ رکیکی را به زبان میآورند و توجیه میکنند که این کلمات برای اعتراض بوده است. در حالی که استفاده از چنین کلماتی با بار معنایی منفی موجب شکستن حرمت جامعه و حرمت روابط بین فردی میشود. ما ردپای چنین چیزی را در جنبشهای اعتراضی اروپایی نمیبینیم. عقل سلیم هم این را تایید میکند که وقتی ترانهای یا شعری در خود الفاظ رکیکی دارد دیگر نمیتوان آن را هرجایی خواند یا شنید و مسلم است که بسیاری از علاقهمندان به این نوع موسیقی خود جلوی خانواده از شنیدن و بازخوانی آن امتناع میکنند.
تاثیر رواج این نوع موسیقی را در نسل نوجوان و جوان کنونی چگونه میتوان ردیابی و بررسی کرد؟
به نظر من در این نسل اتفاقی روی نمیدهد، زیرا هنوز ارزشهای خانوادگی و ارزشهای اجتماعی نسل حاضر مانع از آن است که تغییری رخ بدهد. اگر این موسیقی بتواند تاثیری گذاشته و موجب بداخلاقیهایی در جامعه شود، در نسل بعدی جامعه نمود پیدا خواهد کرد که نسلی فارغ از مسئولیتهای اجتماعی به وجود میآید. برای همین به نظر میرسد مسوولان جامعه و متولیان امر موسیقی باید به صورتی رسمی و جدی پژوهشی در زمینه این نوع موسیقی و رواج آن شکل دهند تا از یک سو مانع انتقال ضدارزشها به نسل نوجوان و جوان جامعه شوند و از سوی دیگر با هدایت درست پتانسیلها از آسیبرسانی به مفاهیم هنری جلوگیری کنند.
ارسال نظر