زلزله دنبال جان تهران
آیا می‌شود هر بار که زلزله‌ای مخرب در نقطه‌ای از کشور اتفاق می‌افتد، موج تازه‌ای از نگرانی‌ها نیز بر آسمان شهر تهران، نقش ببندد و لحظه‌شماری کرد، کی زلزله احتمالی می‌آید تا آن وقت، نتیجه تبعات بی‌توجهی دولت‌ها در این سال‌ها مشخص شود؟! ظاهرا مقدر شده است سه‌ شنبه‌های هر هفته، یک جای کشور با لرزشی شدیدتر از زلزله‌های نامنظم سال‌های گذشته، به لرزه دربیاید.
در دو سه‌‌شنبه متوالی (بیستم و بیست‌وهفتم فروردین سال۹۲) به ترتیب در استان‌های بوشهر و سیستان‌وبلوچستان، زلزله‌هایی به قدرت ۱/۶ و ۷/۷ ریشتر به وقوع پیوست.
موقعیت ژئوفیزیکی ایران به گونه‌ای است که سالانه حداقل ده زلزله پرقدرت در نقاط مختلف کشور اتفاق می‌افتد، اما شدت آنچه در یکی دو سال گذشته، برخی استان‌ها را به لرزه درآورده به مراتب بیشتر از حد توان -ریشتر- زلزله‌های سال‌های اخیر بوده است.
تهران فعلا از «زلزله‌بزرگ» جان سالم به در برده است.
برخی مطالعات قدیمی زلزله‌شناسان ایرانی که البته این روزها توسط زلزله‌شناسان جدیدتر، مردود اعلام شده است، بر این پایه استوار است که در محدوده شهری تهران -محدوده شهری تهران الزاما پایتخت فعلی را دربر نمی‌گیرد، بلکه شهرهای اطراف پایتخت را هم شامل می‌شود- هر 150 سال یکبار یک زلزله مخرب (ریشتر بالا) اتفاق می‌افتد.
با اتکا به این فرضیه، اکنون ده‌ها سال است که در وقوع زلزله‌مخرب یا همان «زلزله بزرگ» تاخیر به‌وجود آمده است.
این فرضیه در حال حاضر با منطقی که گروه دیگری از زلزله‌شناسان مطرح می‌کنند، تقریبا باطل است. به این علت که گفته‌ می‌شود فرضیه وقوع یک زلزله بزرگ در هر 150 سال در تهران، متکی به تحرکات یا فعل‌وانفعالات یک گسل به‌خصوص در زیر زمین تهران نیست.
در مخالفت با این فرضیه تاکید می‌شود: اگر بتوان رفتارسنجی جامع و کاملی از همه گسل‌های فعال، نیمه‌فعال و غیرفعال شهر تهران تهیه کرد و سابقه لرزه‌ای این گسل‌ها را در دامنه ۱۰۰ تا ۱۵۰ سال گذشته، مورد شناسایی قرار داد، آن وقت می‌توان احتمال داد در چه دوره‌ای، کدام یک از حداقل ۸ گسل موجود در تهران، تهدید محسوب می‌شود و اینکه در چه دوره‌ای زمان باید منتظر لرزه‌زایی یکی از این گسل‌ها بود.
در حال حاضر چنین مطالعه‌ای در دست نیست و طرفداران فرضیه «هر 150سال یک زلزله بزرگ در تهران» صرفا با مبنا قراردادن یک یا چند زلزله منبعث از یک تا نهایتا دو گسل مشهور تهران، برای زلزله‌های آتی، الگو تعریف کرده‌اند. لذا باید کماکان به فرضیه تاخیر در زلزله‌بزرگ پایبند بود.
اما آیا می‌توان نگران هم بود؟
آیا می‌شود هر بار که زلزله‌ای مخرب در نقطه‌ای از کشور اتفاق می‌افتد، موج تازه‌ای از نگرانی‌ها نیز بر آسمان شهر تهران، نقش ببندد و لحظه‌شماری کرد کی زلزله‌بزرگ می‌آید تا آن وقت، نتیجه تبعات بی‌توجهی دولت‌ها در این سال‌ها مشخص شود؟!
شاید برخی ساکنان شهرها و استان‌های مختلف کشور از اینکه ابعاد نگرانی‌ها درباره زلزله تهران بیشتر از سایر نقاط زلزله‌خیز کشور، متعجب شوند و گاهی هم نسبت به این موضوع حساس شوند.
اما نکته اینجاست که نگرانی از زلزله تهران صرفا برای مردم ساکن این شهر نیست. نبض مبادلات اقتصادی و فعالیت‌های سیاسی کشور در تهران جریان دارد و اگر زلزله‌های در حد و حدود بالای 5 ریشتر در تهران به وقوع بپیوندد در صورت مقاوم نبودن، صرف‌نظر از تلفات سنگین انسانی در پهنه تهران، اداره کشور برای مدتی مختل خواهد شد.
همچنین آنچه خطرات جبران ناپذیر تهران هنگام زلزله را با سایر شهرها متفاوت کرده است، ارتفاع بلند ساختمان‌ها، تنگ بودن معابر، شبکه‌های در هم تنیده برق و گاز و در نهایت تلاقی چندین گسل خطرزا در این محدوده است.
هر سال که به پایان می‌رسد مردم شهر تهران نگران‌تر از نزدیک‌شدن به زلزله‌بزرگ و افزایش احتمال وقوع آن، به دنبال راه چاره‌ برای آرامش خاطر می‌گردند.
در این میان، مسوولان دولتی و شهرداری به یکسری مانور خلاصه‌شده بسنده کرده‌اند و عملا اقدامی برای آسودگی از حفظ جان تهران انجام نمی‌دهند.
هر چند دولت در سال89 بحث کاهش جمعیت تهران به تعداد 5 میلیون نفر آن هم با تمرکز بر انتقال کارمندان دولت به سایر شهرها را در دستور کار قرار داد برای آنکه تهران سبک شود اما این طرح به شکست انجامید.
تازه اگر هم شکست نمی‌خورد، سبک‌سازی جمعیت تهران، دردی از درد زلزله دوا نمی‌کرد. تصور کنید زلزله‌ای به قدرت ۶ یا ۷ ریشتر در تهران بیاید، این زلزله چه جمعیت تهران ۹ میلیون نفر باشد چه ۴ میلیون نفر، در صورت مقاوم نبودن شهر، خسارت خود را به بار می‌آورد.
غفلت مسوولان از زلزله‌بزرگ تهران، بی‌توجهی به ساختار شهر است.
چیدمان شهری تهران -ساختمان‌ها و معابر- به گونه‌ای است که فارغ از میزان جمعیت، در برابر زلزله‌بزرگ، فوق‌العاده آسیب‌پذیر است.
برخی مطالعات در شهرداری‌تهران و دستگاه‌های دولتی نشان می‌دهد: معمای زلزله‌تهران، نحوه امداد و نجات به بازماندگان زلزله است. عدم آمادگی تهرانی‌ها و هراسی که هنگام زلزله به آنها وارد می‌شود باعث خواهد شد بخش قابل توجهی از جمعیت، حین فرار از ساختمان‌ها آسیب ببینند. بخشی دیگر از جمعیت محبوس مانده در ساختمان‌های نیمه‌ویران، در اثر گیر افتادن ماموران امداد و نجات در خیابان‌های مسدود شده و پل‌های ویران‌شده، از بین خواهند رفت و بخشی دیگردر اثر انفجار شبکه‌های گاز و اتصالی شبکه‌های برق تلف خواهند شد. بنابراین به نظر می‌رسد در شرایطی که به هیچ وجه نمی‌توان جلوی حوادث طبیعی را گرفت و «زلزله» جزوی از فعل و انفعالات طبیعت به حساب می‌آید و دیر یا زود دامن تهران را هم خواهد گرفت، باید از طریق راهکارهای کوتاه‌مدت و بلندمدت، درجه آسیب‌پذیری تهران را تا حد ممکن کاهش داد. در این پرونده‌ راهکارهای ممکن مورد بررسی قرار گرفته است.