طنز وجوک از دل فرهنگ مردم آمده است - ۲۷ مهر ۹۱
مهسا جزینی
جوک در فرهنگ امروزی ما، با موضوع قومیت گره خورده است. همیشه واکنشهایی نسبت به آن وجود داشته و دارد. همگی خاطرات تلخی از شوخی با قومیتهای ایرانی و واکنشهای تندی پس از آن را در ذهن داریم. این شوخیها که در قالب جوک هستند، گاهی به توهینهای سخیف بدل میشوند. عدهای آنها را برنامهریزی شده میدانند، عدهای آنها را با اغراض سیاسی ارزیابی میکنند، اما دکتر امانالله قرائی مقدم، جامعهشناس، نظر دیگری دارد، با او درباره این پدیده گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم. دکتر قرائی، ما در لفظ فرنگی یا فرهنگ انگلیسی، چیزی به اسم جوک داریم که به فرهنگ ما هم وارد شده در حالی که ما در ایران یک دایره ما به ازایی وسیع از لغاتی مثل، طنز، شوخی، مطایبه، هجو، هزل،.
جوک در فرهنگ امروزی ما، با موضوع قومیت گره خورده است. همیشه واکنشهایی نسبت به آن وجود داشته و دارد. همگی خاطرات تلخی از شوخی با قومیتهای ایرانی و واکنشهای تندی پس از آن را در ذهن داریم. این شوخیها که در قالب جوک هستند، گاهی به توهینهای سخیف بدل میشوند. عدهای آنها را برنامهریزی شده میدانند، عدهای آنها را با اغراض سیاسی ارزیابی میکنند، اما دکتر امانالله قرائی مقدم، جامعهشناس، نظر دیگری دارد، با او درباره این پدیده گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم. دکتر قرائی، ما در لفظ فرنگی یا فرهنگ انگلیسی، چیزی به اسم جوک داریم که به فرهنگ ما هم وارد شده در حالی که ما در ایران یک دایره ما به ازایی وسیع از لغاتی مثل، طنز، شوخی، مطایبه، هجو، هزل،.
مهسا جزینی
جوک در فرهنگ امروزی ما، با موضوع قومیت گره خورده است. همیشه واکنشهایی نسبت به آن وجود داشته و دارد. همگی خاطرات تلخی از شوخی با قومیتهای ایرانی و واکنشهای تندی پس از آن را در ذهن داریم. این شوخیها که در قالب جوک هستند، گاهی به توهینهای سخیف بدل میشوند. عدهای آنها را برنامهریزی شده میدانند، عدهای آنها را با اغراض سیاسی ارزیابی میکنند، اما دکتر امانالله قرائی مقدم، جامعهشناس، نظر دیگری دارد، با او درباره این پدیده گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم. دکتر قرائی، ما در لفظ فرنگی یا فرهنگ انگلیسی، چیزی به اسم جوک داریم که به فرهنگ ما هم وارد شده در حالی که ما در ایران یک دایره ما به ازایی وسیع از لغاتی مثل، طنز، شوخی، مطایبه، هجو، هزل،... راداریم. به نظر میرسد در فرهنگ ایرانی قضیه کمی متفاوتتر از فرهنگ غربی بوده است. آیا چیزی که به اسم جوک الان ما میشناسیم همانی است که در گذشته بهآن طنز و هجو و هزل میگفتند؟
طنز، هجو، ژآژگویی، مسخرهکردن، دست انداختن و این گونه مسائل در ایران ریشه تاریخی دارد و از دو بعد قابل بررسی است: یک بعد مساله هجو و لغز خوانی و مسخره کردن در جامعه ما، شرایط اجتماعی و تاریخی است و بعد دیگر مساله لذت و تفریح دور همی است. مردم در گذشتههای دور وقتی میخواستند خواص و بزرگان را مورد تمسخر قرار دهند و مکنونات قلبی و خواستههایشان را درباره آنها بیان کنند، به طنز و مسخره کردن و شوخی و بدگویی روی میآوردند تا در نتیجه عقدههای دلشان را خالی کنند. این درواقع هنری بود که عوام به آن پناه میبردند برای اینکه خواص و بزرگان را مورد تمسخر قرار دهند، چون زورشان در همین حد میرسید، راه دیگری برای مقابله نداشتند. مثلا وقتی حاکم خراسان ابو منظر اسدبن عابد از امیر ختلان و خاقان ترک شکست میخورد، مردم و بزرگان فرصت را برای تحقیر و هجو کردنش مناسب میبینند ترانهای در این زمینه از دل مردم برمیخیزد و بر لب کودکان جاری میشود، میگویند: «از ختلان آمده با روی تباه آمده آواره باز آمده با روی تباه آمده» یا یزیدبن مفرغ، شاعر تازی نژاد که در آغاز عهد اموی در ایران میزیست به هجو کردن عبادبن زیاد برادر عبیدالله زیاد، که مورد تنفر ما هم هست دست زد و برای همین مورد خشم قرار گرفت و دستور داد به او شبرنگ شیرین زهراگین بدهند و بعد با ریسمان او را ببندند و در شهر بگردانند، در حالی که دچار شکم روی شده بوده، چند کودک فارسیزبان او را میبینند و سوال میکنند این کثافت چیست، شاعر در پاسخ میگوید آب است و نبیذ است عصارات زبیب است ... یعنی در همان وضعیت هم دست از هجو و طنز بر نمیدارد و نیشش را به عبیدالله که مادرش روسپی بوده است میزند. همچنین در کتاب ثنایی ملاحظه میشود که با هزل، سخنان رکیکی زده میشود. یا هزلیات سعدی که معروف است یا اوحدی مراغهای یا اشعار حافظ یا اخلاقالاشراف، همینطور منظومه موش و گربه عبید زاکانی، قاآنی و حتی یغما که در هجو چیرهدست بوده است، البته این مختص ایران نیست در آثار شکسپیر و جاهای دیگر در دن کیشوت سروانتس هم ما میبنیم و اصولا هزل کردن و هجو کردن و مسخره کردن، به اصطلاح امروز جوک درست کردن، همواره در فرهنگها وجود داشته است.
پس به اعتقاد شما آنچه امروزه جوک گفته میشود همه ریشه تاریخی دارد؟
بله، به لحاظ اجتماعی سیاسی، وقتی جامعه بسته بود و حکام به مردم مجال سخن نمیدادند، مردم به لایههای دیگری از فرهنگ برای بروز اعتراض خود روی میآوردند. مردم نمیتوانستند حرفشان را بزنند به شوخی در محافل جوک میساختند و ممارست داشتند و عدهای در این کار تبحر داشتند.
یعنی عدهای پیدا شدند که کارشان ساخت این، به اصطلاح امروزی جوکها و در گذشته، هجو و هزلها بود؟
بله و در بین مردم شایع میکردند و به این طریق حکومتهای مستبد را از درون مثل موریانه میخوردند و اثرگذار هم بود.
از چه نظر اثرگذار بوده است؟
ببینید از دورهای به بعد ایرانیان همواره مورد تهاجم قرار میگرفتند و از مهاجم شکست میخوردند. از حمله اسکندر تا مغول یا عثمانی و... این طنز و مسخره کردن و استهزا و سرکوچه و بازار و برزن مطرح کردن به نوعی یک شیوه دفاعی بوده است، به خصوص که بچهها را جلو میانداختند و این الفاظ توسط بچهها جاری میشد، در مقابل اما برخوردی از سوی مهاجمان با کودکان صورت نمیگرفت. میگفتند چون بچهاند نمیفهمند، اما اثر اجتماعیاش را در درازمدت میبخشید. به نظر من همین شیوه باعث شد که خاک ایران از لوث مهاجم پاک شود.
البته ما انواع مختلفی از جوک یا طنز و هزل و هجو هم داریم که مشخصا رابطه بین مردم و حکام را نمایان نمیسازد. البته درست کردن شوخی و شیرینی مزه زندگی است. در واقع نقل مجالس است (همه به ضم و هم به فتح نون) که همان بخش دوم بود که من ابتدا طرح کردم و مردم مثلا همدیگر را مسخره میکنند، نیویورکیها واشنگتنیها را یا تگزاسیها را، انگلیسیها ایرلندیها را و همینطور برعکس. اینجا هم جوکهای زیادی ساخته میشود. من در برنامه کولهپشتی هم این را گفتم که مردم براساس تجارب شخصی و فردی و زندگی با افراد، دیگران را مورد تمسخر قرار دادهاند.
یعنی به نظر شما ریشه ساخت جوکهای قومیتی خود مردم بودهاند؟ چون گاهی گفته میشود که در برخی دورهها خود حکومتهای مرکزی یا حتی استعمار و خارجیها برای ایجاد تفرقه و اهداف خودشان کمک به رواج جوکهایی درباره گروهها یا منطقهای خاص کردهاند یا حداقل زمینهسازش بودهاند.
نه. هیچ حکومتی دنبال اختلاف قومیتی نیست. خارجی هم نمیتوانسته به این شکل پشت قضیه باشد او با جزییات و ریزهکاریهای بافت فرهنگی ما آشنا نیست که بخواهد اینچنین وارد شود جوک قومیتی از دل مردم برمیخیزد، مردم میخواهند مجلس را شاد و لذتبخش کنند و از طرفی هم خود را از دیگران متمایز و برتر بشمارند، این است که دست به ساخت چنین جوکهایی میزنند. همه جای دنیا مردم دیگران را مسخره میکنند، چون خود را تافته جدابافته میدانند که به آن نوعی خودبالی میگویند. جوک مثل همینهایی که امروزه در گوشیهای همراه رد و بدل میشود چون از دل مردم برمیخیزد، لاجرم بر دل هم مینشیند. جوک از لحاظ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی روانی، نوعی درمان است و حالت التیام بخش دارد. بعد هم اینکه مردم در شبنشینیهای خود، از جوک به عنوان یک عامل سرگرمکننده استفاده میکردند. امروزه شاید این اثرش کم شده باشد اما جای دیگری برای خود یافته است و آن گوشیهای همراه است؛ مثلا یکی از کارکردهای گوشیهای همراه در فرهنگ ایرانی ارسال جوک است.
وقتی جامعه مدرنتر میشود، نوع این جوکها چه تغییری میکند؟ مثلا آیا در جوامع مدرن ما کمتر شاهد جوکهای قومیتی هستیم؟
از یک سو بله، چون درگیری و مشغله افراد بیشتر میشود. استهزاء و مسخرگی بیشتر کار بیکاران است. البته مسخرگی و جوکگویی بسته به طبقه اجتماعی افراد هم متفاوت است.
یعنی چطور؟
هر طبقه نوع خاصی از هزلیات و مسخره کردنها را استفاده میکند. تحصیلات و طبقه میتواند هم در کاستن و هم در نوع جوک اثر بگذارد. در برخی طبقات از جوکهایی که کلمات رکیک داشته باشد استفاده نمیشود. البته در گذشته کار برخی این بوده است که برای شاهان و حاکمان شعرهای هزل و هجو میساختند و آنها هم برای خوشگذرانی این اشعار را روی در و دیوار خود مینوشتند.
جوک در فرهنگ امروزی ما، با موضوع قومیت گره خورده است. همیشه واکنشهایی نسبت به آن وجود داشته و دارد. همگی خاطرات تلخی از شوخی با قومیتهای ایرانی و واکنشهای تندی پس از آن را در ذهن داریم. این شوخیها که در قالب جوک هستند، گاهی به توهینهای سخیف بدل میشوند. عدهای آنها را برنامهریزی شده میدانند، عدهای آنها را با اغراض سیاسی ارزیابی میکنند، اما دکتر امانالله قرائی مقدم، جامعهشناس، نظر دیگری دارد، با او درباره این پدیده گفتوگوی کوتاهی انجام دادیم. دکتر قرائی، ما در لفظ فرنگی یا فرهنگ انگلیسی، چیزی به اسم جوک داریم که به فرهنگ ما هم وارد شده در حالی که ما در ایران یک دایره ما به ازایی وسیع از لغاتی مثل، طنز، شوخی، مطایبه، هجو، هزل،... راداریم. به نظر میرسد در فرهنگ ایرانی قضیه کمی متفاوتتر از فرهنگ غربی بوده است. آیا چیزی که به اسم جوک الان ما میشناسیم همانی است که در گذشته بهآن طنز و هجو و هزل میگفتند؟
طنز، هجو، ژآژگویی، مسخرهکردن، دست انداختن و این گونه مسائل در ایران ریشه تاریخی دارد و از دو بعد قابل بررسی است: یک بعد مساله هجو و لغز خوانی و مسخره کردن در جامعه ما، شرایط اجتماعی و تاریخی است و بعد دیگر مساله لذت و تفریح دور همی است. مردم در گذشتههای دور وقتی میخواستند خواص و بزرگان را مورد تمسخر قرار دهند و مکنونات قلبی و خواستههایشان را درباره آنها بیان کنند، به طنز و مسخره کردن و شوخی و بدگویی روی میآوردند تا در نتیجه عقدههای دلشان را خالی کنند. این درواقع هنری بود که عوام به آن پناه میبردند برای اینکه خواص و بزرگان را مورد تمسخر قرار دهند، چون زورشان در همین حد میرسید، راه دیگری برای مقابله نداشتند. مثلا وقتی حاکم خراسان ابو منظر اسدبن عابد از امیر ختلان و خاقان ترک شکست میخورد، مردم و بزرگان فرصت را برای تحقیر و هجو کردنش مناسب میبینند ترانهای در این زمینه از دل مردم برمیخیزد و بر لب کودکان جاری میشود، میگویند: «از ختلان آمده با روی تباه آمده آواره باز آمده با روی تباه آمده» یا یزیدبن مفرغ، شاعر تازی نژاد که در آغاز عهد اموی در ایران میزیست به هجو کردن عبادبن زیاد برادر عبیدالله زیاد، که مورد تنفر ما هم هست دست زد و برای همین مورد خشم قرار گرفت و دستور داد به او شبرنگ شیرین زهراگین بدهند و بعد با ریسمان او را ببندند و در شهر بگردانند، در حالی که دچار شکم روی شده بوده، چند کودک فارسیزبان او را میبینند و سوال میکنند این کثافت چیست، شاعر در پاسخ میگوید آب است و نبیذ است عصارات زبیب است ... یعنی در همان وضعیت هم دست از هجو و طنز بر نمیدارد و نیشش را به عبیدالله که مادرش روسپی بوده است میزند. همچنین در کتاب ثنایی ملاحظه میشود که با هزل، سخنان رکیکی زده میشود. یا هزلیات سعدی که معروف است یا اوحدی مراغهای یا اشعار حافظ یا اخلاقالاشراف، همینطور منظومه موش و گربه عبید زاکانی، قاآنی و حتی یغما که در هجو چیرهدست بوده است، البته این مختص ایران نیست در آثار شکسپیر و جاهای دیگر در دن کیشوت سروانتس هم ما میبنیم و اصولا هزل کردن و هجو کردن و مسخره کردن، به اصطلاح امروز جوک درست کردن، همواره در فرهنگها وجود داشته است.
پس به اعتقاد شما آنچه امروزه جوک گفته میشود همه ریشه تاریخی دارد؟
بله، به لحاظ اجتماعی سیاسی، وقتی جامعه بسته بود و حکام به مردم مجال سخن نمیدادند، مردم به لایههای دیگری از فرهنگ برای بروز اعتراض خود روی میآوردند. مردم نمیتوانستند حرفشان را بزنند به شوخی در محافل جوک میساختند و ممارست داشتند و عدهای در این کار تبحر داشتند.
یعنی عدهای پیدا شدند که کارشان ساخت این، به اصطلاح امروزی جوکها و در گذشته، هجو و هزلها بود؟
بله و در بین مردم شایع میکردند و به این طریق حکومتهای مستبد را از درون مثل موریانه میخوردند و اثرگذار هم بود.
از چه نظر اثرگذار بوده است؟
ببینید از دورهای به بعد ایرانیان همواره مورد تهاجم قرار میگرفتند و از مهاجم شکست میخوردند. از حمله اسکندر تا مغول یا عثمانی و... این طنز و مسخره کردن و استهزا و سرکوچه و بازار و برزن مطرح کردن به نوعی یک شیوه دفاعی بوده است، به خصوص که بچهها را جلو میانداختند و این الفاظ توسط بچهها جاری میشد، در مقابل اما برخوردی از سوی مهاجمان با کودکان صورت نمیگرفت. میگفتند چون بچهاند نمیفهمند، اما اثر اجتماعیاش را در درازمدت میبخشید. به نظر من همین شیوه باعث شد که خاک ایران از لوث مهاجم پاک شود.
البته ما انواع مختلفی از جوک یا طنز و هزل و هجو هم داریم که مشخصا رابطه بین مردم و حکام را نمایان نمیسازد. البته درست کردن شوخی و شیرینی مزه زندگی است. در واقع نقل مجالس است (همه به ضم و هم به فتح نون) که همان بخش دوم بود که من ابتدا طرح کردم و مردم مثلا همدیگر را مسخره میکنند، نیویورکیها واشنگتنیها را یا تگزاسیها را، انگلیسیها ایرلندیها را و همینطور برعکس. اینجا هم جوکهای زیادی ساخته میشود. من در برنامه کولهپشتی هم این را گفتم که مردم براساس تجارب شخصی و فردی و زندگی با افراد، دیگران را مورد تمسخر قرار دادهاند.
یعنی به نظر شما ریشه ساخت جوکهای قومیتی خود مردم بودهاند؟ چون گاهی گفته میشود که در برخی دورهها خود حکومتهای مرکزی یا حتی استعمار و خارجیها برای ایجاد تفرقه و اهداف خودشان کمک به رواج جوکهایی درباره گروهها یا منطقهای خاص کردهاند یا حداقل زمینهسازش بودهاند.
نه. هیچ حکومتی دنبال اختلاف قومیتی نیست. خارجی هم نمیتوانسته به این شکل پشت قضیه باشد او با جزییات و ریزهکاریهای بافت فرهنگی ما آشنا نیست که بخواهد اینچنین وارد شود جوک قومیتی از دل مردم برمیخیزد، مردم میخواهند مجلس را شاد و لذتبخش کنند و از طرفی هم خود را از دیگران متمایز و برتر بشمارند، این است که دست به ساخت چنین جوکهایی میزنند. همه جای دنیا مردم دیگران را مسخره میکنند، چون خود را تافته جدابافته میدانند که به آن نوعی خودبالی میگویند. جوک مثل همینهایی که امروزه در گوشیهای همراه رد و بدل میشود چون از دل مردم برمیخیزد، لاجرم بر دل هم مینشیند. جوک از لحاظ فرهنگی، اجتماعی، سیاسی و حتی روانی، نوعی درمان است و حالت التیام بخش دارد. بعد هم اینکه مردم در شبنشینیهای خود، از جوک به عنوان یک عامل سرگرمکننده استفاده میکردند. امروزه شاید این اثرش کم شده باشد اما جای دیگری برای خود یافته است و آن گوشیهای همراه است؛ مثلا یکی از کارکردهای گوشیهای همراه در فرهنگ ایرانی ارسال جوک است.
وقتی جامعه مدرنتر میشود، نوع این جوکها چه تغییری میکند؟ مثلا آیا در جوامع مدرن ما کمتر شاهد جوکهای قومیتی هستیم؟
از یک سو بله، چون درگیری و مشغله افراد بیشتر میشود. استهزاء و مسخرگی بیشتر کار بیکاران است. البته مسخرگی و جوکگویی بسته به طبقه اجتماعی افراد هم متفاوت است.
یعنی چطور؟
هر طبقه نوع خاصی از هزلیات و مسخره کردنها را استفاده میکند. تحصیلات و طبقه میتواند هم در کاستن و هم در نوع جوک اثر بگذارد. در برخی طبقات از جوکهایی که کلمات رکیک داشته باشد استفاده نمیشود. البته در گذشته کار برخی این بوده است که برای شاهان و حاکمان شعرهای هزل و هجو میساختند و آنها هم برای خوشگذرانی این اشعار را روی در و دیوار خود مینوشتند.
ارسال نظر