مهسا جزینی
Mark Keathley متولد ۱۹۶۳ در خانواده‌ای مزرعه دار و گاوچران در شرق تگزاس بزرگ شد و به‌عنوان یک کابوی علاقه‌مند به نقاشی پا به عرصه هنر گذاشت.

او در سن پنچ سالگی بارها علاقه خود را در کشیدن نقاشی نشان داد. دشت‌های باز، جنگل‌های سرسبز، گله‌هایی که توسط گاوچران‌ها هدایت می‌شدند و جعبه وسایل نقاشی مادرش در اتاق زیر شیروانی، چیزهایی بود که در بیشتر اوقات فراغت نظر او را جلب می‌کرد. مارک بالاخره 11 سال بیشتر نداشت که تقریبا چهارده ساعت در روز و شش روز در هفته را به نقاشی‌های الهام بخش می‌پرداخت تاجایی که ظرف یک سال توانست خود را به عنوان یک نوجوان نقاش مطرح معرفی کند. او بعدها توانست توسط یکی از دوستانش در کلاس هنر کالج آثار هنری‌اش را به فروش برساند. در اوایل دهه ۱۹۹۰ بود که مارک توانست جوایزی نیز در عالم هنر نقاشی را از آن خود کند. این سوال همیشگی خانواده ایرانی است که چه طور می‌شود که نظر کودکان ما در اوقات فراغت به چیزی جلب شود؟ چیزی که علاقه یا استعداد آنها را قلقلک کند و بطلبد که پیگیرانه دنبالش کنند.واقعیت این است که تعریف اوقات فراغت در ایران خیلی با کشورهای توسعه یافته متفاوت است اوقات فراغت معنای اوقات بطالت دارد که باید به نوعی طی یا پر شود.



اوقات فراغت ترکیبی است چند پهلو و علت آن هم خود کلمه فراغت است. فراغت از چی؟ از کار، خواب خانواده، تحصیل یا چیزهای دیگر؟ تنها یک چیز معلوم است و آن این است که فراغت، مال این روزها است، نه مال آن روزهای پرمشغله گذشته که نان صبحانه را می‌پختند و آتش غذا را می‌ساختند و آب آشامیدنی را از سرچشمه می‌آوردند. فراغت، مال این روزهاست که زندگی آدم‌ها تفکیک و تخصصی شده است. توسعه تکنولوژی و جایگزینی آن به جای نیروی انسانی، فرصتی برای انسان‌ها ایجاد کرد تا بتوانند اوقات خود را آن جور که دلشان می‌خواهد استفاده کنند. پیدایش چنین پنداره‌ای، دانشمندان و عالمان اجتماعی را نیز به سمت مطالعه این رخداد هدایت کرد. به این ترتیب شاخه‌های علمی جدیدی چون جامعه شناسی فراغت (‌Sociology of Leisure‌) و انسان‌شناسی فراغت (Anthropology of Leisure به منظور بررسی و مطالعه جایگاه و اشکال متنوع فراغت در زندگی مردم ایجاد شد. انسان‌شناسی فراغت «که زیر شاخه» انسان‌شناسی فرهنگی قلمداد می‌شود، فراغت را به مثابه بخشی از سبک زندگی انسان‌ها مطالعه کرده و تمامی عواملی را که با این مفهوم در ارتباطند چون فضاها و اماکن فراغتی، مصرف‌کنندگان فراغت و شرایط و زمینه‌های فرهنگی و اجتماعی حاکم بر آن چون سن، جنس، طبقه اجتماعی، درآمد، خانواده، قومیت، جغرافیا و... همچنین اشکال متعدد گذران فراغت را مورد بررسی قرار می‌دهد. در این شاخه علمی براستفاده از روش‌های تحقیقاتی ژرفایی به منظور واکاوی عمیق پدیده فراغت تاکید می‌شود چرا که صاحبنظران این دیدگاه معتقدند کشف لایه‌های ساده و پیچیده، آشکار و نهان این پنداره مستلزم بهره‌گیری از روش‌های کیفی و مردم شناختی است، بنابراین فعالیت‌هایی که در اوقات فراغت انجام می‌شوند باید کاملا حساب شده و برای شخص و جامعه مفید باشد. جامعه‌شناسان، اوقات فراغت را لحظه‌هایی می‌دانند که فرد، فارغ از کار و مسوولیت، آن را بر اساس تمایل شخصی خود تنظیم می‌کند و برنامه آن در مورد هرکس متفاوت است و به سلیقه، نیازهای روحی، سن و توان مالی فرد بستگی دارد. در جوامع توسعه‌یافته رسم شده که برای این اوقاعت برنامه‌ریزی می‌کنند. این برنامه هم شامل دولت و حکومت است و هم خانواده‌ها و افراد اما در ایران چه؟ یک سوال خوب وجود دارد و آن اینکه اصلا چند درصد از ایرانی‌ها از اول هفته برای تعطیلی آخر هفته‌شان برنامه‌ریزی می‌کنند؟ چنددرصد ایرانی‌ها اگر روزچهارشنبه‌ از آنها بپرسی‌‌: «آخر هفته چکاره‌ای؟» جواب مشخصی برای این سوال دارند و چند درصد پاسخ می‌دهند: «حالا ببینیم چه می‌شود»؟ این همه بی‌برنامگی برای یک روز و نیم در هفته! این همه باری به هرجهت و خود را به پیشامد‌ها سپردن و هدر دادن هزاران ساعت وقت در سال؟

می‌گویند ما در کشورمان نسبت به مقیاس جهانی، اوقات فراغت بیشتری داریم متوسط زمان اوقات فراغت در ایران، 90روز درسال ودر جهان 80 روز در سال است. اگر روزهای بین التعطیل و تعطیلی‌های غیر مترقبه یا یک دفعه‌ای (آلودگی هوا یا مثلا اجلاس اخیر یا...) را هم به آن اضافه کنیم احتمالا میزان روزهای تعطیل ما بیش از این خواهد بود.می‌گویند لحظه لحظه «اوقات فراغت» در جامعه امروز، نشان‌دهنده «فرهنگ» جامعه است. به این معنی که چگونگی گذراندن اوقات فراغت افراد یک جامعه، تا حد بسیاری معرف ویژگی‌های فرهنگی و میزان توسعه‌یافتگی آن جامعه است. در واقع اوقاعت فرغت در جامعه مدرن برای همه است، زن، مرد، کودک، مادر، پدر و فرزند. اما گفته می‌شود که اوقات فراغت اغلب مردم به بطالت می‌گذرد و غنی‌سازی اوقات فراغت در ایران متولی و تعریف شفاف و خاصی ندارد پژوهش‌ها نشان می‌‏دهد که مثلا بسیاری از زنان ایرانی از داشتن وقت آزاد و پرداختن به فعالیت‏های فراغتی احساس گناه می‌‏کنند و اغلب گوش دادن به رادیو و تماشای تلویزیون و کارهای فراغتی‌ از این دست را با انجام کارهای اضافی خانه مانند اتوکشیدن، شست‏وشو یا کارهای بافتنی و مواردی این چنینی همراه می‌کنند. یا از طرف دیگر گفته می‌شود که اوقات فراغت و تفریحات در کشور ما تعریف شفافی ندارد، و بیش از 30دستگاه و سازمان مانند بسیج، وزارتخانه‌های فرهنگ و ارشاد اسلامی، آموزش و پرورش، علوم، ورزش و جوانان، سازمان تبلیغات اسلامی، کانون مساجد، صدا و سیما و چندین سازمان دیگردر این زمینه فعالیت می‌کنند، به‌صورت جزیره‌ای تصمیم‌گیری می‌شود و هر سازمان و دستگاهی برنامه‌ها را به سلیقه خود اجرا می‌کند و بسیاری از مواقع برنامه‌های آنان موازی‌کاری است و دور تسلسل.غنی‌سازی اوقات فراغت شهروندان برای کودکان و نوجوانان به ویژه موضوع حائز اهمیتی است که هنوز به‌طور جدی مورد توجه مسوولان امر قرار نگرفته است. بنا به گفته مسوولان، آمار بزهکاری در فصل تعطیلی مدارس افزایش می‌یابد، تعطیلی دانش‌آموزان ناهماهنگی بین دستگاه‌های ذی‌ربط را درخصوص غنی‌سازی‌ اوقات فراغت نمایان می‌سازد.


اوقات فراغت در تاریخ
اوقات فراغت برای همه است .برای کودکان، بزرگسالان، پدران و برای مادران. می‌گویند آنچه که در همه دوران‏ها بر روی اوقات فراغت و چگونگی گذران آن تاثیر گذارده فلسفه زندگی و نگرش انسان به جهان بوده است. در دوران تمدن‏های باستان اوقات فراغت مختص نخبگان بود و تنها وقتی برای همه مردم امکان پیدایش یافت که فشار برای رفع نیازهای اولیه کاهش یافت. در جوامع ابتدایی بین کار و اوقات فراغت مرز مشخصی ترسیم نشده است. گاه ساعات کار چنان سخت و طولانی بوده که اساسا وقتی برای فراغت وجود نداشته. در یونان باستان ابعاد مختلف زندگی یونانیان تحت تاثیر تفکر افلاطون و ارسطو بود. در این دوره، ما شاهد حرفه‏ای شدن ورزش، سرگرمی‏های عمومی و مسابقه‏ها و در عین حال یکنوع اصول اخلاقی فراغتی و استفاده هوشمندانه از وقت آزاد هستیم. دو جنبه از تمدن یونان تا قرن بیستم ادامه یافت:
۱) تمایز کار از فراغت و ۲) اصول اخلاق فراغتی یونان. به اعتقاد ارسطو فلسفه زندگی چگونگی کسب سعادت و خوشبختی است. ارسطو تجارت و جنگ را در یکسو و اوقات فراغت و صلح را در سوی دیگر قرار می‏داد. بنابراین تمایزی میان کار و فراغت قائل نمی‏شد. او تنها موسیقی و تفکر را با ارزش و در زمره فراغت نام می‏برد. به علاوه سبک زندگی و فراغت که برای انسان آزاد در نظر گرفته می‏شد تنها برای طبقه ممتاز امکان پذیر و تنها برای بخش کوچکی از جمعیت قابل وصول بود. از این رو فراغت آرمانی یونانی تنها مختص نخبگان و چیزی در حد افسانه بود. در کل، زندگی در سده‌های میانه برای عموم مردم، سخت و طاقت‏فرسا بود. با پیدایش صنعت چاپ مطالعه از انحصار دیرها، دانشگاه‏ها و اشراف درآمد و موسیقی، رقص، نمایش و تحصیل دانش، عمومیت بیشتری یافت. اشراف حامی انواع هنرها شدند و رنسانس یک اشرافیت لذت‏جو، آمادگی برای ورزش‏های خشن و قمار، و نهضت روشنگری کلیسایی دنیادوست را ایجاد کرد. همه این‏ها موجب نهضت کالونی شد.. درنتیجه رواج نگرش کالونی بسیاری از فعالیت‏های تفریحی کاهش یافت و حتی از بازی کودکان نیز ممانعت ‏شد؛ زیرا ترویج تن‏پروری تلقی می‏شد. جیمز اول پادشاه انگلستان در راستای مقابله با کالونیسم و برای ترویج مجدد فعالیت‏های تفریحی کتاب ورزش را منتشر کرد و کارگران را مجاز دانست تا خارج از ساعات کار به بازی و مسابقه بپردازند.
در سده‌های 17 و 18 پارک‏ها و باغ‏هایی برای تفریح و شکار اشراف و چمنزارها و میدان‏هایی برای عموم مردم ایجاد شد.گرچه رنسانس آزادی بیشتری برای اوقات فراغت به وجود آورد اما نهضت اصلاح‏گری تاثیر بیشتری بر روی طرزفکر غربی داشت. این نهضت، کار را مهم تلقی کرده و به اوقات فراغت و مضراتی که می‏تواند داشته باشد بدبین بود. در سرتاسر قرن بیستم روی اصول اخلاقی کار پافشاری می‏شد و اندیشه اومانیستی رنسانس به دنبال رشد و خلاقیت مردم از طریق آموزش و ایجاد آزادی بیشتر در زمینه اوقات فراغت بود.در این شرایط انقلاب دیگری وقوع یافت که سبب شد اوقات فراغت توده مردم مجددا سرکوب و محدود شود. انقلاب صنعتی قرون 18 و19 سبب رشد کارخانه‏ها و رشد شهرها شد. افزایش مهاجرت و جمعیت شهری به ازدحام،‏ مسکن نامرغوب، فقر، جنایت، افزایش ساعات کار و کار کودکان انجامید. که همه این‏ها مردم را از داشتن اوقات فراغت باز می‌داشت. در اواخر قرن 19 و آغاز قرن بیستم به تدریج به اهمیت آسایش افراد و کودکان در شهرها توجه و زمان‏ها و فضاهایی برای تفریح افراد و استراحت آنها ایجاد شد. فرض بر این بود که تفریح پیامدهای مفیدی در زندگی فرد دارد با این حال هنوز در دنیای معاصر و در دنیای صنعت و تجارت به کار بیشتر و عدم غیبت از کار و بهره‏وری و روحیه کار بالا بهای زیادی داده می‏شود.در این زمان نظریه‏هایی درباره بازی و تفریح پدیدار شد..توده مردم برای کسب وقت و زمان فراغت بیشتر با سیاستمداران و قدرتمندان جامعه به چانه‏زنی پرداختند. نصف روز تعطیل شنبه‏ها (برای ما ایرانیان پنج‏شنبه‏ها) نقطه عطف مهمی در جهت پذیرش ضرورت و اهمیت فراغت برای توده مردم بود.
به تدریج طبقه کارگر شروع به درخواست اوقات فراغت (به عنوان استراحت) کرد و اتحادیه‏های کارگری در این راستا شروع به فعالیت کردند. در قرن بیستم بازی به منزله یک روش تعلیم و تربیت برای جوانان و اوقات فراغت به منزله امری خوشی‏آفرین و لذت‏بخش و نه صرفا نوعی استراحت و رفاه موردتوجه قرار گرفت و نگاه به بازی و به فراغت رو به دگرگونی گذارد. بازی لازمه رشد جسمی و روانی کودک و نوجوان و فراغت نه به منزله رفاه، بلکه به منزله فعالیتی شادی‏آفرین و لذت‏بخش تلقی شد. رواج مصرف‏گرایی، فردگرایی و هدونیسم به این نگرش‏ها دامن زد و فراغت تبدیل به امری آمیخته با مصرف و تجارت شد.