سگکشی روایت دروغ و خیانت - ۹ آذر ۹۱
حسن پورشیرازی
بازیگر
وقتی بخواهیم سینمای ایران را در خانه مرور کنیم، شاید بهتر باشد به سراغ فیلمهایی برویم که تاریخ این سینما را از ابتدا تاکنون رقم زدهاند. فیلمهایی که همیشه جزو نامهای ماندگار سینما تلقی میشوند. به دنبال آثاری باشیم که جدا از پر کردن اوقات خالیمان، درسی از هنر سینما برایمان آورده باشند. پیشنهاد من در این مورد فیلم «سگکشی» استاد بهرام بیضایی است.
فیلم سگکشی را شاید بتوان از جمله فیلمهایی برشمرد که واقعیت آن در جامعه کنونی کمابیش به چشم میخورد.
زنی در تلاطم بیرحم زندگی و برای نجات همسرش از بار گرفتاریها و مشکلات، کولهباری ازسختیها را به دوش میکشد تا شاید خود را در معضلات پیش آمده همسرش شریک بداند، اما غافل از اینکه خود بازیچهای بیش در دستان همسرش نبوده است.
بازیگر
وقتی بخواهیم سینمای ایران را در خانه مرور کنیم، شاید بهتر باشد به سراغ فیلمهایی برویم که تاریخ این سینما را از ابتدا تاکنون رقم زدهاند. فیلمهایی که همیشه جزو نامهای ماندگار سینما تلقی میشوند. به دنبال آثاری باشیم که جدا از پر کردن اوقات خالیمان، درسی از هنر سینما برایمان آورده باشند. پیشنهاد من در این مورد فیلم «سگکشی» استاد بهرام بیضایی است.
فیلم سگکشی را شاید بتوان از جمله فیلمهایی برشمرد که واقعیت آن در جامعه کنونی کمابیش به چشم میخورد.
زنی در تلاطم بیرحم زندگی و برای نجات همسرش از بار گرفتاریها و مشکلات، کولهباری ازسختیها را به دوش میکشد تا شاید خود را در معضلات پیش آمده همسرش شریک بداند، اما غافل از اینکه خود بازیچهای بیش در دستان همسرش نبوده است.
حسن پورشیرازی
بازیگر
وقتی بخواهیم سینمای ایران را در خانه مرور کنیم، شاید بهتر باشد به سراغ فیلمهایی برویم که تاریخ این سینما را از ابتدا تاکنون رقم زدهاند. فیلمهایی که همیشه جزو نامهای ماندگار سینما تلقی میشوند. به دنبال آثاری باشیم که جدا از پر کردن اوقات خالیمان، درسی از هنر سینما برایمان آورده باشند. پیشنهاد من در این مورد فیلم «سگکشی» استاد بهرام بیضایی است.
فیلم سگکشی را شاید بتوان از جمله فیلمهایی برشمرد که واقعیت آن در جامعه کنونی کمابیش به چشم میخورد.
زنی در تلاطم بیرحم زندگی و برای نجات همسرش از بار گرفتاریها و مشکلات، کولهباری ازسختیها را به دوش میکشد تا شاید خود را در معضلات پیش آمده همسرش شریک بداند، اما غافل از اینکه خود بازیچهای بیش در دستان همسرش نبوده است.
در جامعهای که مشکلات اقتصادی و مادی مردم را سخت مضطرب کرده است و معدود افراد در رفاه به سر میبرند، باز هم افراد طمعکاری وجود دارند که برای کسب پول بیشتر از راههای نامشروع به کارهای نادرستی هم دست میزنند و این موضوع در فیلم سگکشی به خوبی مشهود است.
ناصر معاصر و گلرخ کمالی زن و شوهر این فیلم با شخصیتی کاملا متفاوت از هم ظاهر شدهاند؛ ناصر شخصیتی سرشار از دروغ و ریا و سنگدلی و اما گلرخ شخصیتی مثبت و فداکار که برای جامعه امروزی قابل باور است.
در فیلم، ناصر کاراکتری دارد که برای رسیدن به خواستههایش از اعتماد شریکش و حتی عشق واقعی و ساده همسرش گلرخ سوء استفاده میکند و در مقابل گلرخ کسی است که در برابر تمامی ناملایمات و مشکلات پیش رویش به مقابله با شخصیتهای داستان میپردازد. شاید مبارزه گلرخ که در طی داستان کاملا نمایان است از نقاط قوت فیلم باشد؛ چراکه سرسختی یک زن آن هم به این صورت و برای حفظ زندگی مشترک خود تحسینبرانگیز است.
فیلم سگکشی بیانگر جامعهای دروغگو و فریبکار است که تا حدودی بار خیانت را نیز بر دوش میکشد. در این فیلم آدمها در نقاب انسانهای ساده و بیریا به سادگی حق همدیگر را پایمال میکنند و در چنین جامعهای بیاعتمادی شاید جزء لاینفک زندگی مردم به شمار برود.
صحبت در مورد چنین اثری، به دلیل وجود عناصر مهم و زیبای تشکیلدهنده فیلم که درهمتنیده نیز هستند؛ امر راحتی نیست. اما از آنجا که مفهوم کل روایت، پس از دیدن فیلم، مهمترین نکته نشسته در ذهن من بود، پرداختن به فیلمنامه و زیرساختهای فنی و معنایی آن را یکی از بهترین نقاط برای آغاز این نوشته میدانم. در چارچوب تلخاندیشی بدبینانه بیضایی، سگکشی، جهانی ترسناک و تکاندهنده را به نمایش میگذارد. اندیشیدن به زندگی در میان آدمهایی چنین نامرد و رویارویی ناگزیر با آنان، آدم را تکان میدهد. آنچه در سگکشی دیده میشود، آیا نمودی از جهانی است که در آن زندگی میکنیم؟ آن آدمها، همین آدمهای پیرامون ما هستند؟ پاسخگویی به این پرسشها، آسان نیست. بیضایی اما، در هیچ فیلم دیگرش، چنین سرراست و بیپروا، به آدمها نتاخته است. بیپروایی او در سگکشی، نشان از ژرفای زخمی دارد که بر دل او نشسته است، از هیچکس درنمیگذرد و همه را از دم تیغ میگذراند. جهان درون سگکشی، یک سگدانی تاریک است و بیضایی در این جهان ترسناک، هیچ روزنهای بهسوی روشنایی نشان نمیدهد.
بازیگر
وقتی بخواهیم سینمای ایران را در خانه مرور کنیم، شاید بهتر باشد به سراغ فیلمهایی برویم که تاریخ این سینما را از ابتدا تاکنون رقم زدهاند. فیلمهایی که همیشه جزو نامهای ماندگار سینما تلقی میشوند. به دنبال آثاری باشیم که جدا از پر کردن اوقات خالیمان، درسی از هنر سینما برایمان آورده باشند. پیشنهاد من در این مورد فیلم «سگکشی» استاد بهرام بیضایی است.
فیلم سگکشی را شاید بتوان از جمله فیلمهایی برشمرد که واقعیت آن در جامعه کنونی کمابیش به چشم میخورد.
زنی در تلاطم بیرحم زندگی و برای نجات همسرش از بار گرفتاریها و مشکلات، کولهباری ازسختیها را به دوش میکشد تا شاید خود را در معضلات پیش آمده همسرش شریک بداند، اما غافل از اینکه خود بازیچهای بیش در دستان همسرش نبوده است.
در جامعهای که مشکلات اقتصادی و مادی مردم را سخت مضطرب کرده است و معدود افراد در رفاه به سر میبرند، باز هم افراد طمعکاری وجود دارند که برای کسب پول بیشتر از راههای نامشروع به کارهای نادرستی هم دست میزنند و این موضوع در فیلم سگکشی به خوبی مشهود است.
ناصر معاصر و گلرخ کمالی زن و شوهر این فیلم با شخصیتی کاملا متفاوت از هم ظاهر شدهاند؛ ناصر شخصیتی سرشار از دروغ و ریا و سنگدلی و اما گلرخ شخصیتی مثبت و فداکار که برای جامعه امروزی قابل باور است.
در فیلم، ناصر کاراکتری دارد که برای رسیدن به خواستههایش از اعتماد شریکش و حتی عشق واقعی و ساده همسرش گلرخ سوء استفاده میکند و در مقابل گلرخ کسی است که در برابر تمامی ناملایمات و مشکلات پیش رویش به مقابله با شخصیتهای داستان میپردازد. شاید مبارزه گلرخ که در طی داستان کاملا نمایان است از نقاط قوت فیلم باشد؛ چراکه سرسختی یک زن آن هم به این صورت و برای حفظ زندگی مشترک خود تحسینبرانگیز است.
فیلم سگکشی بیانگر جامعهای دروغگو و فریبکار است که تا حدودی بار خیانت را نیز بر دوش میکشد. در این فیلم آدمها در نقاب انسانهای ساده و بیریا به سادگی حق همدیگر را پایمال میکنند و در چنین جامعهای بیاعتمادی شاید جزء لاینفک زندگی مردم به شمار برود.
صحبت در مورد چنین اثری، به دلیل وجود عناصر مهم و زیبای تشکیلدهنده فیلم که درهمتنیده نیز هستند؛ امر راحتی نیست. اما از آنجا که مفهوم کل روایت، پس از دیدن فیلم، مهمترین نکته نشسته در ذهن من بود، پرداختن به فیلمنامه و زیرساختهای فنی و معنایی آن را یکی از بهترین نقاط برای آغاز این نوشته میدانم. در چارچوب تلخاندیشی بدبینانه بیضایی، سگکشی، جهانی ترسناک و تکاندهنده را به نمایش میگذارد. اندیشیدن به زندگی در میان آدمهایی چنین نامرد و رویارویی ناگزیر با آنان، آدم را تکان میدهد. آنچه در سگکشی دیده میشود، آیا نمودی از جهانی است که در آن زندگی میکنیم؟ آن آدمها، همین آدمهای پیرامون ما هستند؟ پاسخگویی به این پرسشها، آسان نیست. بیضایی اما، در هیچ فیلم دیگرش، چنین سرراست و بیپروا، به آدمها نتاخته است. بیپروایی او در سگکشی، نشان از ژرفای زخمی دارد که بر دل او نشسته است، از هیچکس درنمیگذرد و همه را از دم تیغ میگذراند. جهان درون سگکشی، یک سگدانی تاریک است و بیضایی در این جهان ترسناک، هیچ روزنهای بهسوی روشنایی نشان نمیدهد.
ارسال نظر