تاریخ انقضای این ترانهها رسیده است
عکس: صبا طاهریان
با نیلوفر لاریپور شاعر و ترانه سرا که این روزها نویسندگی رادیو هفت را برعهده دارد و کتابهایش همچون «زیبای اساطیری» و «چهل بسمالله» تجدید چاپ شدهاند درباره ترانههای دیس لاو گفتوگو کردیم. به نظر او این ترانهها تاریخ مصرف دارند و بعد از مدتی در خاطر هیچکس نخواهند ماند. . .
خانم لاریپور، چقدر ترانههای موسوم به دیس لاو را برگرفته از مکتب واسوخت میدانید؟
تمام ترانههای ما برگرفته از یک مکتب شعری است. درست است که مکتب واسوخت از قرن ۱۰ به بعد به عنوان یک مکتب مشخص شعری شناخته شد، اما پیش از آن شاعرانی مثل سعدی در اشعارشان گاهی از این سبک گویش استفاده میکردند.
با نیلوفر لاریپور شاعر و ترانه سرا که این روزها نویسندگی رادیو هفت را برعهده دارد و کتابهایش همچون «زیبای اساطیری» و «چهل بسمالله» تجدید چاپ شدهاند درباره ترانههای دیس لاو گفتوگو کردیم. به نظر او این ترانهها تاریخ مصرف دارند و بعد از مدتی در خاطر هیچکس نخواهند ماند. . .
خانم لاریپور، چقدر ترانههای موسوم به دیس لاو را برگرفته از مکتب واسوخت میدانید؟
تمام ترانههای ما برگرفته از یک مکتب شعری است. درست است که مکتب واسوخت از قرن ۱۰ به بعد به عنوان یک مکتب مشخص شعری شناخته شد، اما پیش از آن شاعرانی مثل سعدی در اشعارشان گاهی از این سبک گویش استفاده میکردند.
عکس: صبا طاهریان
با نیلوفر لاریپور شاعر و ترانه سرا که این روزها نویسندگی رادیو هفت را برعهده دارد و کتابهایش همچون «زیبای اساطیری» و «چهل بسمالله» تجدید چاپ شدهاند درباره ترانههای دیس لاو گفتوگو کردیم. به نظر او این ترانهها تاریخ مصرف دارند و بعد از مدتی در خاطر هیچکس نخواهند ماند...
خانم لاریپور، چقدر ترانههای موسوم به دیس لاو را برگرفته از مکتب واسوخت میدانید؟
تمام ترانههای ما برگرفته از یک مکتب شعری است. درست است که مکتب واسوخت از قرن ۱۰ به بعد به عنوان یک مکتب مشخص شعری شناخته شد، اما پیش از آن شاعرانی مثل سعدی در اشعارشان گاهی از این سبک گویش استفاده میکردند. اصل مکتب واسوخت عتاب به معشوق است. لحن آن هم عتاب آمیز و کنایهآمیز است. اما در شعر کلاسیک این عتاب و خطاب محترمانه است. شاید بشود یکی از نمونههای بارز این نوع شعرگویی را در شعر وحشی بافقی پیدا کرد که میگوید: ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم/امید ز هرکس که بریدیم، بریدیم/دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند/از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم/رم دادن صید خود از آغاز غلط بود/حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم/کوی تو که باغ ارم و روضه خلد است/انگار که دیدیم، ندیدیم، ندیدیم...
این مکتب در دوره مشروطه و در اشعار دهخدا، شهریار و میرزاده عشقی دیده میشود. در شعری شهریار میگوید: برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم/حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم/ عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران/ سادهدل من که قسمهای تو باور کردم/ به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود/ زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم...
اما من در نمونههایی که عرض کردم خواستم شما متوجه شوید این عتاب کاملا محترمانه است، ولی در ترانههای امروزی که عدهای با افتخار مدعی میشوند که اولینش مال ما است این محترمانگی به چشم نمیخورد. واسوخت را اگر بخواهیم معناشناسی کنیم، باید بگوییم واسوخت یعنی روی برگرداندن از معشوق یعنی دیگر برای معشوق نمیسوزی. به نظرم فضای اجتماعی آن دوره باعث به وجود آمدن شعر واسوخت بود. نمونههای این اشعار زیاد است. به نظرم یکی از بهترین نمونههای آنکه مربوط به دورههای معاصر است ترانه معروف «آرزو دارم که مرگت را ببینم/ بر مزارت دستههای گل بچینم» اثر محمدصالحاعلا باشد که با موسیقی خوب تورج شعبانخانی پیش از انقلاب خوانده شد. من فکر میکنم همه اینها به المانهای زندگیمان و ناهنجاریهایمان بازگردد.
فکر میکنید چقدر این ترانهها میتواند در ارتکاب جرم موثر باشد؟
بستگی به آدمش دارد. ممکن است در یکی از این ترانهها باعث تخلیه شدن هیجان شود و در دیگری باعث برانگیختگی احساسات شود.گاهی طرف با دوتا شیشه شکستن آرام شود ولی وقتی کسی برنامهریزی میکند که برود و اسید بپاشد این چیزها رویش تاثیر نمیگذارد. همه ما ژوکر را در فیلم بتمن دیدهایم، اما از میان همه ما چند نفر میروند و به شیوه ژوکر آدم میکشند. ممکن است این مساله فاکتورهای روانی داشته باشد.
فکر میکنید شاعران این دست از ترانهها در چه شرایطی به گفتن این ترانهها دست میزنند؟
چیزی که در این شعرها رایج شده این است که اکثر شاعران این ترانهها خیلی معروف و حرفهای نیستند. این را میشود با شعر و تصویرسازی شاعرانه گفت، اما وقتی این گلایهها دیگر تبدیل به نفرینهای خاله خانباجیها میشود دیگر اسمش شعر نیست. این ترانهها هم بسته به مد روز مثل یک تب میآیند و تمام میشوند، چرا که نه ریتمیک هستند و نه تصویرسازی شاعرانه دارند. این شعرها تاریخ مصرف دارند.
با نیلوفر لاریپور شاعر و ترانه سرا که این روزها نویسندگی رادیو هفت را برعهده دارد و کتابهایش همچون «زیبای اساطیری» و «چهل بسمالله» تجدید چاپ شدهاند درباره ترانههای دیس لاو گفتوگو کردیم. به نظر او این ترانهها تاریخ مصرف دارند و بعد از مدتی در خاطر هیچکس نخواهند ماند...
خانم لاریپور، چقدر ترانههای موسوم به دیس لاو را برگرفته از مکتب واسوخت میدانید؟
تمام ترانههای ما برگرفته از یک مکتب شعری است. درست است که مکتب واسوخت از قرن ۱۰ به بعد به عنوان یک مکتب مشخص شعری شناخته شد، اما پیش از آن شاعرانی مثل سعدی در اشعارشان گاهی از این سبک گویش استفاده میکردند. اصل مکتب واسوخت عتاب به معشوق است. لحن آن هم عتاب آمیز و کنایهآمیز است. اما در شعر کلاسیک این عتاب و خطاب محترمانه است. شاید بشود یکی از نمونههای بارز این نوع شعرگویی را در شعر وحشی بافقی پیدا کرد که میگوید: ما چون ز دری پای کشیدیم، کشیدیم/امید ز هرکس که بریدیم، بریدیم/دل نیست کبوتر که چو برخاست نشیند/از گوشه بامی که پریدیم، پریدیم/رم دادن صید خود از آغاز غلط بود/حالا که رماندی و رمیدیم، رمیدیم/کوی تو که باغ ارم و روضه خلد است/انگار که دیدیم، ندیدیم، ندیدیم...
این مکتب در دوره مشروطه و در اشعار دهخدا، شهریار و میرزاده عشقی دیده میشود. در شعری شهریار میگوید: برو ای ترک که ترک تو ستمگر کردم/حیف از آن عمر که در پای تو من سرکردم/ عهد و پیمان تو با ما و وفا با دگران/ سادهدل من که قسمهای تو باور کردم/ به خدا کافر اگر بود به رحم آمده بود/ زآن همه ناله که من پیش تو کافر کردم...
اما من در نمونههایی که عرض کردم خواستم شما متوجه شوید این عتاب کاملا محترمانه است، ولی در ترانههای امروزی که عدهای با افتخار مدعی میشوند که اولینش مال ما است این محترمانگی به چشم نمیخورد. واسوخت را اگر بخواهیم معناشناسی کنیم، باید بگوییم واسوخت یعنی روی برگرداندن از معشوق یعنی دیگر برای معشوق نمیسوزی. به نظرم فضای اجتماعی آن دوره باعث به وجود آمدن شعر واسوخت بود. نمونههای این اشعار زیاد است. به نظرم یکی از بهترین نمونههای آنکه مربوط به دورههای معاصر است ترانه معروف «آرزو دارم که مرگت را ببینم/ بر مزارت دستههای گل بچینم» اثر محمدصالحاعلا باشد که با موسیقی خوب تورج شعبانخانی پیش از انقلاب خوانده شد. من فکر میکنم همه اینها به المانهای زندگیمان و ناهنجاریهایمان بازگردد.
فکر میکنید چقدر این ترانهها میتواند در ارتکاب جرم موثر باشد؟
بستگی به آدمش دارد. ممکن است در یکی از این ترانهها باعث تخلیه شدن هیجان شود و در دیگری باعث برانگیختگی احساسات شود.گاهی طرف با دوتا شیشه شکستن آرام شود ولی وقتی کسی برنامهریزی میکند که برود و اسید بپاشد این چیزها رویش تاثیر نمیگذارد. همه ما ژوکر را در فیلم بتمن دیدهایم، اما از میان همه ما چند نفر میروند و به شیوه ژوکر آدم میکشند. ممکن است این مساله فاکتورهای روانی داشته باشد.
فکر میکنید شاعران این دست از ترانهها در چه شرایطی به گفتن این ترانهها دست میزنند؟
چیزی که در این شعرها رایج شده این است که اکثر شاعران این ترانهها خیلی معروف و حرفهای نیستند. این را میشود با شعر و تصویرسازی شاعرانه گفت، اما وقتی این گلایهها دیگر تبدیل به نفرینهای خاله خانباجیها میشود دیگر اسمش شعر نیست. این ترانهها هم بسته به مد روز مثل یک تب میآیند و تمام میشوند، چرا که نه ریتمیک هستند و نه تصویرسازی شاعرانه دارند. این شعرها تاریخ مصرف دارند.
ارسال نظر