هنر یا عاملِ جرمزا؟
سمانه سوادی
کارشناس ارشد جرمشناسی
وقتی که میگوییم «هنر» و وقتی زیر همین عنوان کلی از «موسیقی» حرف میزنیم، ما درباره یکی از شاخههای هنر میگوییم، اما زمانی که پای مخاطب به میان میآید، موضوع ابعاد تازهای میتواند داشته باشد.
شکی در این نیست که موسیقی یکی از محبوبترین هنرها بین تمام اقشار جامعه بهخصوص جوانان است. احتمالا دلیل این اهمیت، جریان داشتن موسیقی در بسیاری از لحظات زندگی اشخاص باید باشد. اکثر مردم در روزهای شاد، موسیقی شاد و روزهای غمگین، موسیقی غمگین گوش میدهند.
از اینجا به بعد یعنی در روزهای شاد و در روزهای غمگین است که موضوع کمی ابعاد جدیدی پیدا میکند.
کارشناس ارشد جرمشناسی
وقتی که میگوییم «هنر» و وقتی زیر همین عنوان کلی از «موسیقی» حرف میزنیم، ما درباره یکی از شاخههای هنر میگوییم، اما زمانی که پای مخاطب به میان میآید، موضوع ابعاد تازهای میتواند داشته باشد.
شکی در این نیست که موسیقی یکی از محبوبترین هنرها بین تمام اقشار جامعه بهخصوص جوانان است. احتمالا دلیل این اهمیت، جریان داشتن موسیقی در بسیاری از لحظات زندگی اشخاص باید باشد. اکثر مردم در روزهای شاد، موسیقی شاد و روزهای غمگین، موسیقی غمگین گوش میدهند.
از اینجا به بعد یعنی در روزهای شاد و در روزهای غمگین است که موضوع کمی ابعاد جدیدی پیدا میکند.
سمانه سوادی
کارشناس ارشد جرمشناسی
وقتی که میگوییم «هنر» و وقتی زیر همین عنوان کلی از «موسیقی» حرف میزنیم، ما درباره یکی از شاخههای هنر میگوییم، اما زمانی که پای مخاطب به میان میآید، موضوع ابعاد تازهای میتواند داشته باشد.
شکی در این نیست که موسیقی یکی از محبوبترین هنرها بین تمام اقشار جامعه بهخصوص جوانان است. احتمالا دلیل این اهمیت، جریان داشتن موسیقی در بسیاری از لحظات زندگی اشخاص باید باشد. اکثر مردم در روزهای شاد، موسیقی شاد و روزهای غمگین، موسیقی غمگین گوش میدهند.
از اینجا به بعد یعنی در روزهای شاد و در روزهای غمگین است که موضوع کمی ابعاد جدیدی پیدا میکند. اینجا، جایی است که پایِ ترانه و محتوای آن به میان میآید.
همذاتپنداری شنونده با خواننده شاید یکی از مهمترین عواملِ استقبال از یک قطعه میشود و درست همین جا است که پای علم جرمشناسی به میان میآید.
جرمشناسی رشتهای است از علوم جنایی که در خصوص عواملِ جرمزا و کیفیات و مقتضیات و شرایط فردی و محیطی و اجتماعی در وقوع جرم و صور گوناگون بزه به تحقیق میپردازد و شاید بتوان انواعِ گوناگونِ ترانهها را در بستری جرمشناسانه مورد بررسی قرار داد و این ادعا را ثابت کرد که همانقدر که نوعِ رفتار و گفتارِ نادرست والدین در سنین کودکی میتواند بستری جرمزا را فراهم کند، محتوای بعضی از ترانههایی که میشنویم نیز میتوانند در ایجاد یا توسعه این بستر موثر باشند.
برایِ تشخیصِ میزان تاثیر ترانههای ضداجتماعی و ضدعشق بر روی جرم و مجازات باید ابتدا چگونگی این تاثر را بررسی کنیم.
از منظر جرمشناسی علتِ جرمزا از مجموعه یا اقتران و ترکیبِ چندین عاملِ جرمزا و فقدان موانع یا عواملِ بازدارنده پدید میآید، به عبارتی اگر مقتضی موجود و مانع مفقود باشد، علت به وجود میآید، به همین دلیل باید در کاربرد واژه علت بسیار محتاط بود. با توجه به این تعریف یقینا ترانههای ضدعشق نمیتوانند علت بروز جرم باشند.
شرایط (شرطهای بروز بزه) در جرمشناسی فقط میتوانند اتفاقاتی را پدید آورند یا تحریکات اضافی را برانگیزانند، بنابراین شرایط میتوانند موجب روشن شدن یک عاملِ احتمالی گردد که در علتشناسی جنایی حائز اهمیت است و پر واضح است شنیدنِ ترانههای ضدعشق نمیتواند شرط وقوع بزه باشد.
اما عامل، هر وضع جسمانی یا روانی یا اجتماعی را گویند که میتوانند در پیدایش یا افزایش جرم نقش موثر داشته باشد، اما این تاثیر مطلق نیست و در تمام موارد نمیتواند قاطعیت داشته باشد. این عوامل به چهار دسته تقسیم میشوند:
۱) عوامل فردی یا بیولوژیک
2) عوامل روانی
۳) عوامل محیطی
4) عوامل اجتماعی
سینما، تلویزیون و رسانهها را میتوان در زمره عوامل اجتماعی قرار داد و با توجه به فراگیر بودن موسیقی و جایگاه آن در جامعه ترانههای ضدعشق را هم باید جزو عواملِ اجتماعی دانست.
ترانههای ضدعشق در واقع عاملیِ اجتماعی هستند که میتوانند باعث تحریک و تهییجِ احساسات فرد شده و عواملِ روانی را پدید آورند.
هرکدام از این عوامل به هر درجه از شدت که باشد گاهی به تنهایی و به خودی خود اثر بخش نیستند و بدونِ ترکیب با دیگر عوامل، عامل محسوسی به حساب نمیآید و گاهی نیز میتوانند به تنهایی بستری مناسب برایِ ارتکابِ جرم را فراهم کنند، در واقع میزانِ آمادگی اشخاص برایِ ارتکابِ جرم متفاوت است، همانطور که در دیگر پیشامدهای زندگی هم افراد واکنشهای متفاوتی بروز میدهند.
طبقهبندیهای متفاوتی برای عواملِ جرمزا وجود دارد که شایعترین آنها عوامل داخلی یا فردی و عواملِ بیرونی یا اجتماعی است، اما طبقهبندی که در گفتار بیشتر کارگشا است طبقهبندی عوامل جرمزا به عوامل آمادهکننده یا معد و عوامل موجبه یا ایجادکننده است.
عوامل موجبه آن دسته از عوامل جرمزا هستند که به منزله جرقه ناچیزیاند که به انبار باروت میرسند و موجب انفجار میگردند.
ترانههای ضداجتماعی و ضدعشق در این گروه جای میگیرند. عاشق شکستخوردهای که در حال کلنجار رفتن با احساسات خود است و از شرایط روحی مناسبی برخوردار نیست، با شنیدنِ ترانهای که عشق را سراب میپندارد یا انتقام را حق مسلم میشمارد میتواند دستخوش احساساتی شود که او را به سمت ارتکاب جرم سوق دهد، انتقامجویی، پرخاشگری، خودخواهی، مهرطلبی غیرعادی، نفرت، بیپروایی، ضعف احساسات اخلاقی، ضعف اراده، حقارت و سبک عقلی همه از جمله عواملِ روانی است که میتواند به واسطه شنیدنِ ترانههای ضد عشق در فرد بروز کند و او را از یک فرد عادی به جانی مبدل کند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، میزان آمادگی افراد برای ارتکاب جرم بر اساس شرایط روحی و محیطی و اجتماعی آنها متفاوت است و نمیتوان به قطع و یقین گفت هر فردی که در وضعیت نابسامان عاطفی به سر میبرد با شنیدن ترانه ضد عشق مرتکبِ جرم میشود، اما ترانههای ضدعشق میتوانند با تحریک احساسات گوناگون در فرد نتایج مختلفی را بر روی افراد مختلف بگذارند و شرایط را برایِ تولد یک «بزهکار اتفاقی» فراهم کنند.
بزهکار اتفاقی کسی است که فعالیت جنایی او بر اساسِ اوضاع و احوالِ خاصی رخ داده و بیانگر استعداد جنایی ِفرد نیست. هرچند که بزهکار اتفاقی میتواند در آینده مرتکب بزههای دیگری هم گردد.
نکته حائز اهمیت این است که ترانههای ضد عشق نه تنها میتوانند به صورت موردی در زمره عوامل جرمزا باشند بلکه قابلیت این را دارند که ذائقه جنایی جامعه را تغییر دهند.
از آنجایی که هنرمندان همیشه جزو اقشار محبوب جامعه هستند و هنر تریبونی است برای آنان تا نظرات خود را اعلام کنند احتمالِ اینکه بتوانند با ترانههای ضدعشق شخصی را به سمت جرم سوق دهند بسیار بالا میرود و همچنین زمانی که از این دست ترانهها به کرات شنیده شوند میتواند کمکم قبح رفتارهای ضداجتماعی را کم کند و با مرور زمان انتقام به حق مسلم افراد تبدیل شود و دیگر جوانان تقدسی برایِ عشق قائل نباشند. در واقع ترانهسرا بدونِ توجه به پیامدهای بیانِ احساساتش در لحظهای ترانهای ضدعشق را میسراید و خوانندهای آن را میخواند و حاصل آن آهنگی میشود که بارها و بارها و بارها توسط افراد شنیده میشود و آرامآرام بر روی نظرات فرد نسبت به مقوله عشق تاثیر میگذارد و همچنین این خطر وجود دارد که نوجوانان و جوانانی که با شنیدنِ این قبیل آهنگها رشد میکنند شکستهای عشقی خود را یکی از عوامل موجهه
جرم بپندارند.
در پایان خاطرنشان میشود که مسلما شنیدن ترانه ضدعشق به تنهایی نمیتواند موجب بروز جرم شود و عوامل محیطی و فردی و روانی فرد نیز مطمئنا در روند شکلگیری جرم موثرند، اما نکته اینجا است که ترانهسرا و خواننده یک اثر آن را برای قشر خاصی از جامعه وارد بازار موسیقی نمیکنند و مخاطبانِ آنها از تمامی اقشار جامعهاند و یک آهنگ میتواند به منزله کبریتی باشد که در انبار باروت میافتد و آتش هرگز هدفِ هنر نیست.
کارشناس ارشد جرمشناسی
وقتی که میگوییم «هنر» و وقتی زیر همین عنوان کلی از «موسیقی» حرف میزنیم، ما درباره یکی از شاخههای هنر میگوییم، اما زمانی که پای مخاطب به میان میآید، موضوع ابعاد تازهای میتواند داشته باشد.
شکی در این نیست که موسیقی یکی از محبوبترین هنرها بین تمام اقشار جامعه بهخصوص جوانان است. احتمالا دلیل این اهمیت، جریان داشتن موسیقی در بسیاری از لحظات زندگی اشخاص باید باشد. اکثر مردم در روزهای شاد، موسیقی شاد و روزهای غمگین، موسیقی غمگین گوش میدهند.
از اینجا به بعد یعنی در روزهای شاد و در روزهای غمگین است که موضوع کمی ابعاد جدیدی پیدا میکند. اینجا، جایی است که پایِ ترانه و محتوای آن به میان میآید.
همذاتپنداری شنونده با خواننده شاید یکی از مهمترین عواملِ استقبال از یک قطعه میشود و درست همین جا است که پای علم جرمشناسی به میان میآید.
جرمشناسی رشتهای است از علوم جنایی که در خصوص عواملِ جرمزا و کیفیات و مقتضیات و شرایط فردی و محیطی و اجتماعی در وقوع جرم و صور گوناگون بزه به تحقیق میپردازد و شاید بتوان انواعِ گوناگونِ ترانهها را در بستری جرمشناسانه مورد بررسی قرار داد و این ادعا را ثابت کرد که همانقدر که نوعِ رفتار و گفتارِ نادرست والدین در سنین کودکی میتواند بستری جرمزا را فراهم کند، محتوای بعضی از ترانههایی که میشنویم نیز میتوانند در ایجاد یا توسعه این بستر موثر باشند.
برایِ تشخیصِ میزان تاثیر ترانههای ضداجتماعی و ضدعشق بر روی جرم و مجازات باید ابتدا چگونگی این تاثر را بررسی کنیم.
از منظر جرمشناسی علتِ جرمزا از مجموعه یا اقتران و ترکیبِ چندین عاملِ جرمزا و فقدان موانع یا عواملِ بازدارنده پدید میآید، به عبارتی اگر مقتضی موجود و مانع مفقود باشد، علت به وجود میآید، به همین دلیل باید در کاربرد واژه علت بسیار محتاط بود. با توجه به این تعریف یقینا ترانههای ضدعشق نمیتوانند علت بروز جرم باشند.
شرایط (شرطهای بروز بزه) در جرمشناسی فقط میتوانند اتفاقاتی را پدید آورند یا تحریکات اضافی را برانگیزانند، بنابراین شرایط میتوانند موجب روشن شدن یک عاملِ احتمالی گردد که در علتشناسی جنایی حائز اهمیت است و پر واضح است شنیدنِ ترانههای ضدعشق نمیتواند شرط وقوع بزه باشد.
اما عامل، هر وضع جسمانی یا روانی یا اجتماعی را گویند که میتوانند در پیدایش یا افزایش جرم نقش موثر داشته باشد، اما این تاثیر مطلق نیست و در تمام موارد نمیتواند قاطعیت داشته باشد. این عوامل به چهار دسته تقسیم میشوند:
۱) عوامل فردی یا بیولوژیک
2) عوامل روانی
۳) عوامل محیطی
4) عوامل اجتماعی
سینما، تلویزیون و رسانهها را میتوان در زمره عوامل اجتماعی قرار داد و با توجه به فراگیر بودن موسیقی و جایگاه آن در جامعه ترانههای ضدعشق را هم باید جزو عواملِ اجتماعی دانست.
ترانههای ضدعشق در واقع عاملیِ اجتماعی هستند که میتوانند باعث تحریک و تهییجِ احساسات فرد شده و عواملِ روانی را پدید آورند.
هرکدام از این عوامل به هر درجه از شدت که باشد گاهی به تنهایی و به خودی خود اثر بخش نیستند و بدونِ ترکیب با دیگر عوامل، عامل محسوسی به حساب نمیآید و گاهی نیز میتوانند به تنهایی بستری مناسب برایِ ارتکابِ جرم را فراهم کنند، در واقع میزانِ آمادگی اشخاص برایِ ارتکابِ جرم متفاوت است، همانطور که در دیگر پیشامدهای زندگی هم افراد واکنشهای متفاوتی بروز میدهند.
طبقهبندیهای متفاوتی برای عواملِ جرمزا وجود دارد که شایعترین آنها عوامل داخلی یا فردی و عواملِ بیرونی یا اجتماعی است، اما طبقهبندی که در گفتار بیشتر کارگشا است طبقهبندی عوامل جرمزا به عوامل آمادهکننده یا معد و عوامل موجبه یا ایجادکننده است.
عوامل موجبه آن دسته از عوامل جرمزا هستند که به منزله جرقه ناچیزیاند که به انبار باروت میرسند و موجب انفجار میگردند.
ترانههای ضداجتماعی و ضدعشق در این گروه جای میگیرند. عاشق شکستخوردهای که در حال کلنجار رفتن با احساسات خود است و از شرایط روحی مناسبی برخوردار نیست، با شنیدنِ ترانهای که عشق را سراب میپندارد یا انتقام را حق مسلم میشمارد میتواند دستخوش احساساتی شود که او را به سمت ارتکاب جرم سوق دهد، انتقامجویی، پرخاشگری، خودخواهی، مهرطلبی غیرعادی، نفرت، بیپروایی، ضعف احساسات اخلاقی، ضعف اراده، حقارت و سبک عقلی همه از جمله عواملِ روانی است که میتواند به واسطه شنیدنِ ترانههای ضد عشق در فرد بروز کند و او را از یک فرد عادی به جانی مبدل کند.
همانطور که پیشتر اشاره شد، میزان آمادگی افراد برای ارتکاب جرم بر اساس شرایط روحی و محیطی و اجتماعی آنها متفاوت است و نمیتوان به قطع و یقین گفت هر فردی که در وضعیت نابسامان عاطفی به سر میبرد با شنیدن ترانه ضد عشق مرتکبِ جرم میشود، اما ترانههای ضدعشق میتوانند با تحریک احساسات گوناگون در فرد نتایج مختلفی را بر روی افراد مختلف بگذارند و شرایط را برایِ تولد یک «بزهکار اتفاقی» فراهم کنند.
بزهکار اتفاقی کسی است که فعالیت جنایی او بر اساسِ اوضاع و احوالِ خاصی رخ داده و بیانگر استعداد جنایی ِفرد نیست. هرچند که بزهکار اتفاقی میتواند در آینده مرتکب بزههای دیگری هم گردد.
نکته حائز اهمیت این است که ترانههای ضد عشق نه تنها میتوانند به صورت موردی در زمره عوامل جرمزا باشند بلکه قابلیت این را دارند که ذائقه جنایی جامعه را تغییر دهند.
از آنجایی که هنرمندان همیشه جزو اقشار محبوب جامعه هستند و هنر تریبونی است برای آنان تا نظرات خود را اعلام کنند احتمالِ اینکه بتوانند با ترانههای ضدعشق شخصی را به سمت جرم سوق دهند بسیار بالا میرود و همچنین زمانی که از این دست ترانهها به کرات شنیده شوند میتواند کمکم قبح رفتارهای ضداجتماعی را کم کند و با مرور زمان انتقام به حق مسلم افراد تبدیل شود و دیگر جوانان تقدسی برایِ عشق قائل نباشند. در واقع ترانهسرا بدونِ توجه به پیامدهای بیانِ احساساتش در لحظهای ترانهای ضدعشق را میسراید و خوانندهای آن را میخواند و حاصل آن آهنگی میشود که بارها و بارها و بارها توسط افراد شنیده میشود و آرامآرام بر روی نظرات فرد نسبت به مقوله عشق تاثیر میگذارد و همچنین این خطر وجود دارد که نوجوانان و جوانانی که با شنیدنِ این قبیل آهنگها رشد میکنند شکستهای عشقی خود را یکی از عوامل موجهه
جرم بپندارند.
در پایان خاطرنشان میشود که مسلما شنیدن ترانه ضدعشق به تنهایی نمیتواند موجب بروز جرم شود و عوامل محیطی و فردی و روانی فرد نیز مطمئنا در روند شکلگیری جرم موثرند، اما نکته اینجا است که ترانهسرا و خواننده یک اثر آن را برای قشر خاصی از جامعه وارد بازار موسیقی نمیکنند و مخاطبانِ آنها از تمامی اقشار جامعهاند و یک آهنگ میتواند به منزله کبریتی باشد که در انبار باروت میافتد و آتش هرگز هدفِ هنر نیست.
ارسال نظر