شاید هریک از ما یک نخبه هستیم! - ۳۰ شهریور ۹۱
زهرا محمودآبادی
پژوهشگر علوم اجتماعی
بنیاد ملی نخبگان مرجعی است برای شناسایی، جذب و حمایت مادی و معنوی از نخبگان که با حمایت مقام معظم رهبری، توسط شورایعالی انقلاب فرهنگی تاسیس شده است. اساسنامه بنیاد در پانصد و شصتودومین جلسه مورخ دهم خردادماه ۱۳۸۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی در یک مقدمه، چهار فصل، شانزده ماده و نه تبصره به تصویب رسید. بنا به اساسنامه بنیاد؛ هدف از تاسیس بنیاد، برنامهریزی و سیاستگذاری برای شناسایی، هدایت، حمایت مادی و معنوی نخبگان؛ جذب، حفظ و بهکارگیری و پشتیبانی از آنان در راستای ارتقای تولید علم، فناوری و توسعه علمی و متوازن کشور و احراز جایگاه برتر علمی، فناوری و اقتصادی در منطقه بر اساس سند چشمانداز کشور در افق ۱۴۰۴ است.
پژوهشگر علوم اجتماعی
بنیاد ملی نخبگان مرجعی است برای شناسایی، جذب و حمایت مادی و معنوی از نخبگان که با حمایت مقام معظم رهبری، توسط شورایعالی انقلاب فرهنگی تاسیس شده است. اساسنامه بنیاد در پانصد و شصتودومین جلسه مورخ دهم خردادماه ۱۳۸۴ شورای عالی انقلاب فرهنگی در یک مقدمه، چهار فصل، شانزده ماده و نه تبصره به تصویب رسید. بنا به اساسنامه بنیاد؛ هدف از تاسیس بنیاد، برنامهریزی و سیاستگذاری برای شناسایی، هدایت، حمایت مادی و معنوی نخبگان؛ جذب، حفظ و بهکارگیری و پشتیبانی از آنان در راستای ارتقای تولید علم، فناوری و توسعه علمی و متوازن کشور و احراز جایگاه برتر علمی، فناوری و اقتصادی در منطقه بر اساس سند چشمانداز کشور در افق ۱۴۰۴ است.
زهرا محمودآبادی
پژوهشگر علوم اجتماعی
بنیاد ملی نخبگان مرجعی است برای شناسایی، جذب و حمایت مادی و معنوی از نخبگان که با حمایت مقام معظم رهبری، توسط شورایعالی انقلاب فرهنگی تاسیس شده است. اساسنامه بنیاد در پانصد و شصتودومین جلسه مورخ دهم خردادماه 1384 شورای عالی انقلاب فرهنگی در یک مقدمه، چهار فصل، شانزده ماده و نه تبصره به تصویب رسید. بنا به اساسنامه بنیاد؛ هدف از تاسیس بنیاد، برنامهریزی و سیاستگذاری برای شناسایی، هدایت، حمایت مادی و معنوی نخبگان؛ جذب، حفظ و بهکارگیری و پشتیبانی از آنان در راستای ارتقای تولید علم، فناوری و توسعه علمی و متوازن کشور و احراز جایگاه برتر علمی، فناوری و اقتصادی در منطقه بر اساس سند چشمانداز کشور در افق 1404 است.
در تاریخ بیستم فروردین ماه ۱۳۸۵ احکام اعضای هیات امنای بنیاد توسط رییسجمهور، آقای دکتر احمدینژاد صادر شد. در تاریخ بیستوپنجم اردیبهشت ماه ۱۳۸۵ اولین جلسه بنیاد ملی نخبگان، تشکیل شد و معاون اول وقت؛ آقای دکتر داوودی مسوولیت اداره بنیاد ملی نخبگان را بهعهده گرفت.
طبق تعریفی که شورایعالی انقلاب فرهنگی در پانصد و هشتاد و نهمین جلسه خود، در آییننامه احراز استعدادهای برتر و نخبگی آورده، نخبه به فرد برجسته و کارآمدی گفته میشود که اثرگذاری او در تولید و گسترش علم، هنر، فناوری، فرهنگسازی و مدیریت کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی، در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور گردد. استعداد برتر، به فردی اطلاق میشود که به صورت بالقوه نخبه باشد ولی هنوز زمینههای لازم برای شناسایی کامل یا بروز استعدادهای ویژه او فراهم نشده است. درضمن استعداد برتر و نخبگی یک فرآیند پویا است و باید تداوم شرایط در دورههای زمانی مشخص، در احراز نخبگی معیار قرار گیرد.
برگزیدگان و محققان ایرانی هم که براساس معیارهای موسسات معتبر اطلاعات علمی بینالمللی و داخلی، تعداد ارجاعها به مقالات آنها کافی باشد یا سایر شاخصهای مرتبط به عنوان پژوهشگران ودانشمندان ملی و بینالمللی را داشته باشند، با معرفی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یا وزارت بهداشت نخبه محسوب میشوند.
اما اکنون سوالی که مطرح میشود این است که شرایط پیشبینی شده برای احراز نخبگی، به چه میزان با نظر اندیشمندان دنیا، همپوشانی دارد و آیا مفهوم نخبگی، با توجه به موقعیت کنونی کشور ایران، مفهوم کارآمدی است؟
پیشینه مفهوم نخبه
در واقع مفهوم نخبه در کشورهای مختلف و سنتهای مختلف به معانی گوناگونی به کار رفته است. پیشینه مفهوم نخبه (نخبه ترجمه واژه elite در زبان فرانسه به معنای انتخاب کردن و برگزیدن است که معادل تقریبی آن در انگلیسی to elect است) به اندیشههای نیکولو ماکیاولی (فیلسوف و جامعه شناس ایتالیایی، 1527- 1469) باز میگردد. او نخبه را به مفهوم گروههای حاکمی تلقی میکرد که برای پاسداری از مبانی قدرت، اراده خود را آشکار میسازند. ماکیاولی در یک مفهوم کلی، تمام فرآیندهای اجتماعی را به واقعیتهای اساسی تفاوت میان نخبگان و غیرنخبگان ربط میداد.
مفهوم نخبه در آرای تنی چند از اندیشمندان
براساس آرای ویلفردو پارهتو (جامعهشناس، اقتصاددان، مهندس و فیلسوف ایتالیایی،۱۸۴۸-۱۹۲۳)، نخبگی از ویژگیهای انسانی و تواناییهای فردی یا غریزهها ریشه میگیرد. نخبگی را نباید در نیروهای ناشناختنی و ماورالطبیعی یا در فرآوردههای طبیعی پیشرفت فنی و تکنولوژیک دید، بلکه باید آن را در جنبههای زیستی-روانی و نابرابریهای ذاتی افراد جستوجو کرد.
پارهتو دو تعریف از نخبگان ارائه میدهد. در تعریف نخست، برگزیدگان اجتماعی و در تعریف محدودتر دوم، آنان را تنها نخبگان حکومت میداند. طبق تعریف نخست، برگزیدگان، شماری اندک از شهروندان هستند که در فعالیتهای خود توانستهاند به جایگاه بالایی در سلسله مراتب
حرفهای برسند.
بنابراین، اگر همه رشتههای فعالیت بشری برای هر فرد شاخصهایی در نظر گرفته شود که استعدادهای او را مانند نمرههایی که در امتحان به درسهای گوناگون میدهند تعیین کند، فرد برگزیده کسی است که بالاترین نمره را به دست آورد. به بیان دیگر، از دید پارهتو نخبگان کسانی هستند که در مسابقه زندگی نمرههای خوب گرفتهاند. نخبگان حاکم آن دسته از انسانهای موفقی هستند که در زمینههای سیاسی و اجتماعی دارای وظایف حکومتی هستند. به تعبیر دیگر، کسانی هستند که مستقیم یا غیرمستقیم بر تصمیمگیریهای کلان سیاسی
تاثیر میگذارند.
هارولد لاسول (نظریهپرداز ارتباطات و دانشمند برجسته علوم سیاسی آمریکایی ۱۹۷۸ -۱۹۲۰)، نخبگان را به منزله کسانی که بیشترین دسترسی به ارزشها و بیشترین کنترل را بر آنها دارند، تعریف کرده است؛ دارندگان مواضع دقیق در جامعهای معین. از نظر وی به تعداد ارزشها، نخبه وجود دارد. در واقع در یک جامعه، نخبه ثروت، نخبه دانش، نخبه سیاست و... وجود دارد. وی در ادامه این مطلب را بیان میکند که چون برای اشخاصی که در رابطه با ارزشهای گوناگون برگزیده شدهاند، به اصطلاحی نیاز داریم، اصطلاح نخبه را به کار میبریم.
بنابراین، نخبگان اقلیتی هستند که به دلیل برتری یا فضیلت در یک یا چند توزیع متفاوت و اقتدار، از بقیه مردم جدا میشوند. در میان انبوه نخبگان، نخبگان راهبردی به منزله نخبگانی هستند که بیشترین و بزرگترین چشمانداز و شدیدترین نفوذ را بر کل جامعه دارند.
بنا به تعریفی که گیروشه (جامعه شناس کانادایی، ۱۹۲۴) ارائه کرده است، نخبگان اشخاص و گروههایی هستند که در نتیجه قدرتی که به دست میآورند و تاثیری که بر جای میگذارند، یا به وسیله تصمیماتی که اتخاذ میکنند یا به وسیله ایدهها، احساسات و هیجاناتی که به وجود میآورند در کنش تاریخی جوامع موثر واقع میشوند.
محمود سریع القلم (پژوهشگر حوزه توسعه، علوم سیاسی و تاریخ معاصر ایران، 1338)، در کتاب عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران، به ذکر این نکته میپردازد که لغت نخبگان به معنای بزرگان، صاحبان فکر، شخصیت و تواناییهای وسیع فکری و سازماندهی است. وی نخبگان را به دو گروه کلی تقسیم میکند، نخبگان فکری و نخبگان ابزاری. نخبگان فکری، اندیشه و فکر، روشهای بهینه، تئوری آیندهنگری و دوراندیشی تولید میکنند و نخبگان ابزاری صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی هستند.
رالف دارندروف (جامعه شناس، فیلسوف و سیاستمدار آلمانی-انگلیسی ۲۰۰۹ - ۱۹۲۹)، نخبگان را گروههایی میداند که انجام کار ویژهای را بر عهده دارند، وی بر این اساس نخبگان را به هفت دسته تقسیم میکند؛ نخبگان اقتصادی، نخبگان سیاسی، نخبگان علمی، نخبگان مذهبی (روحانیون)، نخبگان وسایل ارتباط جمعی، نخبگان ارتش و نخبگان دستگاه قضایی. اما در بیشتر بررسیها، بر چهار دسته نخبه عمده تاکید شده است؛ نخبه قدرت (سیاسی)، نخبه اقتصادی، نخبه نظامی، نخبه فکری.
نتیجهگیری
به عقیده بسیاری از اندیشمندان حوزه جامعه شناسی توسعه، سرمایه انسانی هر جامعهای، ارزشمندترین سرمایه آن جامعه است. رسالت بنیاد علمی نخبگان که تنها بانی حمایت از نخبگان است، ایجاب میکند که اندیشه پویا و کارآمد و گستردهتری را در زمینه مفهوم نخبگی بهکار بندد، تا قشر تحصیلکرده و فرهیخته که به دنبال زمینه مناسبی است تا به آموزههای علمی و فرهنگی خویش جامه عمل بپوشاند، پتانسیل لازم برای تحقق این امر را در داخل کشور مشاهده کند و با موانع ساختاری و اجتماعی و... مواجه نشود. زیرا در صورت مهیا نبودن شرایط، این سرمایههای بیبدیل و غیرقابل جایگزین، ناگزیر برای دست یافتن به شرایط بهتر، به خیل عظیم مهاجران میپیوندند.
پژوهشگر علوم اجتماعی
بنیاد ملی نخبگان مرجعی است برای شناسایی، جذب و حمایت مادی و معنوی از نخبگان که با حمایت مقام معظم رهبری، توسط شورایعالی انقلاب فرهنگی تاسیس شده است. اساسنامه بنیاد در پانصد و شصتودومین جلسه مورخ دهم خردادماه 1384 شورای عالی انقلاب فرهنگی در یک مقدمه، چهار فصل، شانزده ماده و نه تبصره به تصویب رسید. بنا به اساسنامه بنیاد؛ هدف از تاسیس بنیاد، برنامهریزی و سیاستگذاری برای شناسایی، هدایت، حمایت مادی و معنوی نخبگان؛ جذب، حفظ و بهکارگیری و پشتیبانی از آنان در راستای ارتقای تولید علم، فناوری و توسعه علمی و متوازن کشور و احراز جایگاه برتر علمی، فناوری و اقتصادی در منطقه بر اساس سند چشمانداز کشور در افق 1404 است.
در تاریخ بیستم فروردین ماه ۱۳۸۵ احکام اعضای هیات امنای بنیاد توسط رییسجمهور، آقای دکتر احمدینژاد صادر شد. در تاریخ بیستوپنجم اردیبهشت ماه ۱۳۸۵ اولین جلسه بنیاد ملی نخبگان، تشکیل شد و معاون اول وقت؛ آقای دکتر داوودی مسوولیت اداره بنیاد ملی نخبگان را بهعهده گرفت.
طبق تعریفی که شورایعالی انقلاب فرهنگی در پانصد و هشتاد و نهمین جلسه خود، در آییننامه احراز استعدادهای برتر و نخبگی آورده، نخبه به فرد برجسته و کارآمدی گفته میشود که اثرگذاری او در تولید و گسترش علم، هنر، فناوری، فرهنگسازی و مدیریت کشور محسوس باشد و هوش، خلاقیت، کارآفرینی و نبوغ فکری وی، در راستای تولید و گسترش دانش و نوآوری موجب سرعت بخشیدن به رشد و توسعه علمی و اعتلای جامعه انسانی کشور گردد. استعداد برتر، به فردی اطلاق میشود که به صورت بالقوه نخبه باشد ولی هنوز زمینههای لازم برای شناسایی کامل یا بروز استعدادهای ویژه او فراهم نشده است. درضمن استعداد برتر و نخبگی یک فرآیند پویا است و باید تداوم شرایط در دورههای زمانی مشخص، در احراز نخبگی معیار قرار گیرد.
برگزیدگان و محققان ایرانی هم که براساس معیارهای موسسات معتبر اطلاعات علمی بینالمللی و داخلی، تعداد ارجاعها به مقالات آنها کافی باشد یا سایر شاخصهای مرتبط به عنوان پژوهشگران ودانشمندان ملی و بینالمللی را داشته باشند، با معرفی وزارت علوم، تحقیقات و فناوری یا وزارت بهداشت نخبه محسوب میشوند.
اما اکنون سوالی که مطرح میشود این است که شرایط پیشبینی شده برای احراز نخبگی، به چه میزان با نظر اندیشمندان دنیا، همپوشانی دارد و آیا مفهوم نخبگی، با توجه به موقعیت کنونی کشور ایران، مفهوم کارآمدی است؟
پیشینه مفهوم نخبه
در واقع مفهوم نخبه در کشورهای مختلف و سنتهای مختلف به معانی گوناگونی به کار رفته است. پیشینه مفهوم نخبه (نخبه ترجمه واژه elite در زبان فرانسه به معنای انتخاب کردن و برگزیدن است که معادل تقریبی آن در انگلیسی to elect است) به اندیشههای نیکولو ماکیاولی (فیلسوف و جامعه شناس ایتالیایی، 1527- 1469) باز میگردد. او نخبه را به مفهوم گروههای حاکمی تلقی میکرد که برای پاسداری از مبانی قدرت، اراده خود را آشکار میسازند. ماکیاولی در یک مفهوم کلی، تمام فرآیندهای اجتماعی را به واقعیتهای اساسی تفاوت میان نخبگان و غیرنخبگان ربط میداد.
مفهوم نخبه در آرای تنی چند از اندیشمندان
براساس آرای ویلفردو پارهتو (جامعهشناس، اقتصاددان، مهندس و فیلسوف ایتالیایی،۱۸۴۸-۱۹۲۳)، نخبگی از ویژگیهای انسانی و تواناییهای فردی یا غریزهها ریشه میگیرد. نخبگی را نباید در نیروهای ناشناختنی و ماورالطبیعی یا در فرآوردههای طبیعی پیشرفت فنی و تکنولوژیک دید، بلکه باید آن را در جنبههای زیستی-روانی و نابرابریهای ذاتی افراد جستوجو کرد.
پارهتو دو تعریف از نخبگان ارائه میدهد. در تعریف نخست، برگزیدگان اجتماعی و در تعریف محدودتر دوم، آنان را تنها نخبگان حکومت میداند. طبق تعریف نخست، برگزیدگان، شماری اندک از شهروندان هستند که در فعالیتهای خود توانستهاند به جایگاه بالایی در سلسله مراتب
حرفهای برسند.
بنابراین، اگر همه رشتههای فعالیت بشری برای هر فرد شاخصهایی در نظر گرفته شود که استعدادهای او را مانند نمرههایی که در امتحان به درسهای گوناگون میدهند تعیین کند، فرد برگزیده کسی است که بالاترین نمره را به دست آورد. به بیان دیگر، از دید پارهتو نخبگان کسانی هستند که در مسابقه زندگی نمرههای خوب گرفتهاند. نخبگان حاکم آن دسته از انسانهای موفقی هستند که در زمینههای سیاسی و اجتماعی دارای وظایف حکومتی هستند. به تعبیر دیگر، کسانی هستند که مستقیم یا غیرمستقیم بر تصمیمگیریهای کلان سیاسی
تاثیر میگذارند.
هارولد لاسول (نظریهپرداز ارتباطات و دانشمند برجسته علوم سیاسی آمریکایی ۱۹۷۸ -۱۹۲۰)، نخبگان را به منزله کسانی که بیشترین دسترسی به ارزشها و بیشترین کنترل را بر آنها دارند، تعریف کرده است؛ دارندگان مواضع دقیق در جامعهای معین. از نظر وی به تعداد ارزشها، نخبه وجود دارد. در واقع در یک جامعه، نخبه ثروت، نخبه دانش، نخبه سیاست و... وجود دارد. وی در ادامه این مطلب را بیان میکند که چون برای اشخاصی که در رابطه با ارزشهای گوناگون برگزیده شدهاند، به اصطلاحی نیاز داریم، اصطلاح نخبه را به کار میبریم.
بنابراین، نخبگان اقلیتی هستند که به دلیل برتری یا فضیلت در یک یا چند توزیع متفاوت و اقتدار، از بقیه مردم جدا میشوند. در میان انبوه نخبگان، نخبگان راهبردی به منزله نخبگانی هستند که بیشترین و بزرگترین چشمانداز و شدیدترین نفوذ را بر کل جامعه دارند.
بنا به تعریفی که گیروشه (جامعه شناس کانادایی، ۱۹۲۴) ارائه کرده است، نخبگان اشخاص و گروههایی هستند که در نتیجه قدرتی که به دست میآورند و تاثیری که بر جای میگذارند، یا به وسیله تصمیماتی که اتخاذ میکنند یا به وسیله ایدهها، احساسات و هیجاناتی که به وجود میآورند در کنش تاریخی جوامع موثر واقع میشوند.
محمود سریع القلم (پژوهشگر حوزه توسعه، علوم سیاسی و تاریخ معاصر ایران، 1338)، در کتاب عقلانیت و آینده توسعه یافتگی ایران، به ذکر این نکته میپردازد که لغت نخبگان به معنای بزرگان، صاحبان فکر، شخصیت و تواناییهای وسیع فکری و سازماندهی است. وی نخبگان را به دو گروه کلی تقسیم میکند، نخبگان فکری و نخبگان ابزاری. نخبگان فکری، اندیشه و فکر، روشهای بهینه، تئوری آیندهنگری و دوراندیشی تولید میکنند و نخبگان ابزاری صاحب قدرت سیاسی و اقتصادی هستند.
رالف دارندروف (جامعه شناس، فیلسوف و سیاستمدار آلمانی-انگلیسی ۲۰۰۹ - ۱۹۲۹)، نخبگان را گروههایی میداند که انجام کار ویژهای را بر عهده دارند، وی بر این اساس نخبگان را به هفت دسته تقسیم میکند؛ نخبگان اقتصادی، نخبگان سیاسی، نخبگان علمی، نخبگان مذهبی (روحانیون)، نخبگان وسایل ارتباط جمعی، نخبگان ارتش و نخبگان دستگاه قضایی. اما در بیشتر بررسیها، بر چهار دسته نخبه عمده تاکید شده است؛ نخبه قدرت (سیاسی)، نخبه اقتصادی، نخبه نظامی، نخبه فکری.
نتیجهگیری
به عقیده بسیاری از اندیشمندان حوزه جامعه شناسی توسعه، سرمایه انسانی هر جامعهای، ارزشمندترین سرمایه آن جامعه است. رسالت بنیاد علمی نخبگان که تنها بانی حمایت از نخبگان است، ایجاب میکند که اندیشه پویا و کارآمد و گستردهتری را در زمینه مفهوم نخبگی بهکار بندد، تا قشر تحصیلکرده و فرهیخته که به دنبال زمینه مناسبی است تا به آموزههای علمی و فرهنگی خویش جامه عمل بپوشاند، پتانسیل لازم برای تحقق این امر را در داخل کشور مشاهده کند و با موانع ساختاری و اجتماعی و... مواجه نشود. زیرا در صورت مهیا نبودن شرایط، این سرمایههای بیبدیل و غیرقابل جایگزین، ناگزیر برای دست یافتن به شرایط بهتر، به خیل عظیم مهاجران میپیوندند.
ارسال نظر