شبه‌جزیره اسرارآمیز (قسمت‌ بیست‌و‌نهم)

ترجمه: محمدحسین باقی

پایتخت کره‌شمالی یکی از ناشناخته‌ترین مکان‌ها در کره زمین است. برای بیش از نیم قرن حکومت کره‌شمالی با دقت تمام، امکان دسترسی به تصاویر و گزارش‌ها از پیونگ یانگ را مدیریت کرده و این بدین معناست که برای مردم خارج از کره‌شمالی این شهر هنوز بسیار ناشناخته است. آن تصاویری که از پیونگ یانگ منتشر می‌شود به دقت مهندسی شده است و معمولا تجمعات بسیار سازمان یافته یا رژه در هنگام مراسم خاص را منعکس می‌سازد. به ندرت زندگی مردم معمولی نشان داده‌می‌شود (یا اصلا نشان داده نمی‌شود). به همین ترتیب، در درون کشور، پیونگ یانگ از سوی رسانه‌های دولتی به‌عنوان پایتخت انقلاب نشان داده می‌شود؛ بنابراین، بسیاری از ساکنان این کشور تصور اندکی از واقعیت هستی و زندگی روزانه در پایتخت دارند. در این سلسله مقالات که ترجمه‌ای است از کتاب «کره شمالی: دولت پارانویا» به قلم پاول فرنچ تمام زوایای اقتصادی، سیاسی، فرهنگی، نظامی و ایدئولوژیک کره‌شمالی بررسی شده است. شاید اطلاعات ارائه شده در این بخش، کمتر به چشم خوانندگان فارسی زبان آمده‌باشد. این سلسله مقالات که ترجمه فصل‌هایی از کتاب مذکور است می‌تواند اطلاعاتی غنی از هر آنچه در کره‌شمالی می‌گذرد به خواننده ارائه دهد.

این مساله به ایجاد دیدارهای ارشادی سرزده منجر شد که ریشه در دوره مائوئیستی دارد و بازتاب‌دهنده دغدغه مدیریت خُرد در تمام جنبه‌های زندگی در کره‌شمالی بود. این دیدارهای ارشادی اغلب به لغو جنبه‌هایی از برنامه اقتصادی منجر می‌شد و نظام صنعتی و کشاورزی ایجاد شده از سوی کیم را تضعیف می‌کرد. اگر مشاوره‌های کیم بد، خوب یا اشتباه بود- چنانکه به تکرار این گونه بود- همچنان باید اطاعت می‌شد. اگر اطاعت نمی‌شد، در آن صورت مقام‌ها باید در بهترین حالت منتظر جلسات طولانی مدت «خود انتقادی» باشند یا در بدترین حالت کنار گذاشته شده و مجازات می‌شدند. کیم ایل سونگ، همچون مائو یا استالین، دغدغه‌اش شناسایی و ممانعت از «انحراف» در کشور بود. کیم ایل سونگ در دوران زندگی خود ابتدا هدایت رشد سریع و سپس افول نهایی اقتصاد کره‌شمالی را در دست داشت. با این حال، او در ۸۲ سالگی درگذشت؛ قبل از اینکه بدترین و افراطی‌ترین سیاست‌های اقتصادی کشورش در دوران قحطی خود را نشان دهد. این میراث، در کنار کیش شخصیت غیر‌قابل‌بحث او، به یادگار به فرزندش رسید.

جانشین و رهبر عزیز

میزان نقش کیم ایل سونگ به‌عنوان یک رهبر چریکی، نظریه پرداز کمونیست و مبارز نظامی شاید سوال برانگیز باشد، اما او حداقل به‌طور مستقیم در مبارزه رهایی بخش و پس از آن در جنگ کره درگیر شد. کیم جونگ ایل واقعا چنین نبود و در پایان جنگ حداکثر ۱۲ ساله بود. در نتیجه، از همان آغاز و برای جبران این نقص، یک کیش شخصیت عجیب در زندگینامه رسمی کیم جوان ساخته شد. روایت رسمی این است که کیم ایل سونگ و همسرش مقاومت در برابر ژاپنی‌ها را از منطقه مرزی میان کره و منچوری در چین هنگام تولد کیم جونگ ایل رهبری می‌کردند. مشهور این است که کیم در کوه «پائک دو » به دنیا آمد که به‌طور سنتی بزرگ‌ترین و مقدس‌ترین کوه در کره است ؛ براساس افسانه‌ها گفته می‌شود کره ۵ هزار سال پیش پا به عرصه وجود گذاشت. وقتی او پا به این جهان گذاشت، ستاره‌ای جدید در آسمان پدیدار شد، یک رنگین کمان دو لایه هویدا شد، یک کوه یخ در یکی از دریاچه‌های همان نزدیکی ترک برداشت، انوار عجیب و غریبی آسمان را پر کرد و پرستویی از بالای سرها عبور کرد تا پیام تولد او را به جهانیان برساند. کیم، به‌عنوان یک کودک، در کنار پدرش باقی ماند تا زمانی که ژاپنی‌ها شکست خوردند و از کره اخراج شدند و پیونگ یانگ شاهد آزادی را در آغوش کشید.

گمان می‌رود که حقیقت تولد کیم جونگ ایل تا حدودی متفاوت باشد. او احتمالا در ۱۶ فوریه ۱۹۴۲ و پس از آنکه کیم ایل سونگ از منچوری به مرز شوروی فرار کرد و ژاپنی‌ها در پی او بودند متولد شد. کیم جونگ ایل در روستای ویاتسکو در رود آمور نزدیک خاباروفسک در سیبری به دنیا آمد. کیم بخشی از جوانی خود را ویاتسکو سپری کرد. او در آنجا بیشتر با نام روسی «یولا» شناخته می‌شد. این داستان قابل‌قبول‌تر است؛ چراکه معروف است که چریک‌های کیم ایل سونگ به تیپ ۸۸ ویژه تفنگداران ارتش سرخ شوروی ملحق شدند که در ویاتسکو مستقر بود. فرزند دوم به نام «کیم پیونگ ایل» که بعدها در سال ۱۹۴۷ و هنگام شنا غرق شد در ویاتسکو در ۱۹۴۴ متولد شد. روایت‌های زندگی با شورشیان کره‌ای و سربازان روسی در ویاتسکو متفاوت است، اما بسیاری می‌گویند اگرچه کیم فرمانده چند صد سرباز بود؛ اما در طی جنگ، سربازان کره‌ای را وارد نبرد نکرد و تا حد زیادی در خاک شوروی ایمن باقی ماند و زندگی کرد. همچنین گفته شده که کیم به جای اینکه شخصا پیونگ یانگ را آزاد کند، منتظر ماند تا این کار به‌دست ارتش سرخ انجام شود و سپس از طریق «ولادی وستک» به این شهر پرواز کرد و پس از آن در وقت خود با قایق به کره برده شد تا در مراسم پیروزی در اکتبر ۱۹۴۵ بر جایگاه قرار گیرد.

کیم جونگ ایل شخصا این روایت از رویدادها را قبول ندارد. بارها، وقتی کیم در سفر خود با قطار از نزدیکی‌های ویاتسکو در سال ۲۰۱۱ عبور می‌کرد، روس‌ها به‌صورت شیطنت‌آمیزی می‌گفتند شاید او بخواهد از زادگاه خود دیدن کند و کیم به این پیشنهاد وقعی نمی‌نهاد. در طول جنگ کره، کیم جونگ ایل به‌خاطر رعایت ایمنی و جانش به منچوری فرستاده شد؛ او در سال ۱۹۵۳ به پیونگ یانگ بازگشت. در کره‌شمالی روایت رسمی از تولد کیم جونگ ایل هنوز در هاله‌ای از ابهام است، حتی پس از مرگش. هر چند برای خارجی‌ها عجیب به‌نظر می‌رسد؛ اما این مساله در متن سنت کره‌ای و به‌کارگیری اسطوره به‌عنوان ابزاری برای تداوم سنت و الهام بخشی به مردم معنی می‌یابد. این داستان تمثیلی است و احتمالا از سوی بسیاری از مردم معمولی کره‌شمالی به همین ترتیب ادراک می‌شود، هرچند به منظور ترفیع جایگاه کیم جونگ ایل و تداوم کیش شخصیتی که او را احاطه کرده به آن دامن زده می‌شود. اینکه رهبری در چنین اسطوره‌های تمثیلی‌ای مورد تقدیس قرار نگیرد گسست از سنت کره‌ای است که عنصر اساسی جوچه است.

شبه‌جزیره اسرارآمیز (قسمت‌ بیست‌و‌نهم)