آبشارهای ویکتوریا: غباری که می‌غرد
مترجم: احسان طالبی شاید دیوید لیوینگستون مکتشف اسکاتلندی، آبشارها را در سال 1855 به نام ملکه خود نامگذاری کرده باشد اما مردم «کالولو-لوزی» نام خودشان را برای این آبشارها دارند ،«موسی- اوآ- تونیا»، «غباری که می‌غرد» البته شما پس از دیدن ستون‌های افشانه آب در اطراف بزرگ‌ترین آبشار جهان متوجه دلیل این نامگذاری می‌شوید.
غرش غبار
ما می‌توانیم این افشانه را در تمام طول مسیر از شهر لیوینگستون در زامبیا تا آبشار‌‌های ویکتوریا ببینیم. به نظر می‌رسد همه عرض رودخانه زامبزی از پرتگاهی به ناگاه به پایین می‌ریزد، بیش از ۱۰۰ متر سقوط به درون شکافی متلاطم که در طول هزاران سال توسط رودخانه تراشیده شده است.
به‌رغم چتر‌ها و پانچوهایمان، در طول مسیر لغزنده اطراف آبشار کاملا خیس شدیم، اما با حضور در کنار چنین چشم‌انداز پرابهتی، این وضعیت به سرعت فراموش شد.

پرواز فرشتگان
لیوینگستون که نام شهر نیز از او گرفته شده در دفتر خاطرات روزانه خود در مورد آبشارها نوشته است: «مناظر به این زیبایی مسلما باعث می‌شوند تا فرشتگان هنگام پرواز محو تماشای آنها شوند.» در یک پرواز ۱۵ دقیقه‌ای با یک هلی‌کوپتر شش نفره به بالای غبار غران صعود کردیم، در حالی‌که پوششی از آب ریزان با عرض بیش از یک کیلومتر را می‌دیدیم. از آسمان، دید جامعی نسبت به جریان‌های شدید رودخانه در «تنگه باتوکا» و پل آبشارهای ویکتوریا (که زامبیا را به زیمبابوه وصل می‌کند)
داشتیم.

جزیره‌ای در لبه
پس از شنیدن داستان‌هایی در مورد یک آبشار منحصربفرد، لیوینگستون رودخانه را با قایق پارویی به سمت پایین طی کرد و در یک جزیره کوچک درست در کنار آبشار پیاده شد. ما هم همان مسیر را به همان جزیره (مشهور به جزیره لیوینگستون) اما با قایق‌موتوری رفتیم و در حالی‌که به رنگین کمان دوقلویی که بالای تنگه آویخته شده بود، می‌نگریستیم، در مه با پای برهنه جزیره را گشتیم. از جزیره می‌توانستیم استخر شیطان را ببینیم؛ اما جریان تند آب شنا‌کردن تا کناره را غیر‌ممکن می‌کرد.

غروب سافاری
در اواخر روز با حرکت به پایین دست زامبزی ما از کنار ارتشی از میمون‌های سیه‌چرده وروت گذشتیم که روی شاخه درختان تاب می‌خوردند. با وجود پارک‌های ملی موسی - اوآ - تونیا و زامبزی که کرانه‌های رودخانه را پوشانده‌اند، نقصانی در حیات‌وحش دیده نمی‌شد. اسب‌های ‌آبی‌ آرواره‌گشاد در برکه‌های کم عمق غوطه می‌خوردند و فیل‌ها برای آب خوردن به کرانه رود می‌آمدند. برای دیدن غروب خورشید دشت‌های آفریقا در کنار یک تمساح نیل که در زیر آخرین پرتو‌های خورشید آفتاب می‌گرفت، پهلو گرفتیم.

بازگشت از رودخانه
درست بالادست آبشارها، در کلبه سافاری‌ در ساحل زامبزی میهمان بودیم. این کلبه‌ها با تیرهای چوبی ساخته شده بودند. همچنین «باشگاه رودخانه» با زمین‌های تنیس و چمن کریکت خود که در کنار یک مزرعه رعیتی باشکوه متعلق به دهه ۱۹۴۰قرار داشتند، ما را به گذشته می‌بردند. در اردوگاه «توکا لیا» چادر سافاری ما با استفاده از هنر مدرن آفریقایی تزئین شده بود و تنها چند قدم با یک «استخر بیکران» فاصله داشت. هر دو کلبه تورهای همراه با راهنما برای آبشارها، سافاری‌های رودخانه و تورهای حیات‌وحش در پارک ملی «موسی - اوآ- تونیا» ارائه می‌کردند.

مردم زامبزی
مدت‌ها پیش از اینکه لیوینگستون آبشارها را ببیند، غبار غران خانه مردم تونگا و ماکالولو بوده است. در حاشیه پارک ملی موسی - اوآ - تونیا، روستاییان در کلبه‌های کاهگلی زندگی می‌کردند و در مزارع خود ذرت پرورش می‌دادند، رویه‌ای که همچنان باقی مانده است و برای هر گردشگری که سری به آن بزند بسیار دیدنی خواهد بود. در بازدید از مدرسه‌ای که توسط اردوگاه توکا لیا حمایت می‌شود، بچه‌ها دست ما را گرفتند و اطراف روستا را به ما نشان دادند، این کار به ما این امکان را داد تا نظری اجمالی به زندگی روزمره آنها در روستا بیندازیم. آبشارهای ویکتوریا چشم‌اندازی است که می‌توان در هر فصل سال و با هر زاویه‌ای به تماشای آن نشست. تا این لحظه ما دوبار از آبشارها دیدن کرده‌ایم؛ درباره این شگفتی طبیعی چیزی وجود دارد که همچنان ما را به خود جلب می‌کند. خواه رودخانه زامبزی را به پایین دست طی کنید یا با یک هلی‌کوپتر بر بالای آبشارها پرواز کنید، غبار و غرش‌ها همیشه باعث می‌شوند احساسی همچون یکی از فرشتگان لیوینگستون داشته باشیم.
نوشته مارکوس و کیت وستبرگ