ملکالشعرای خاکستری
رضا سلیمان نوری
کارشناسارشد ایرانشناسی وخراسانپژوه
شعر و شاعری از مسائلی است که از دیرباز جایگاه ویژهای نزد ایرانیان داشته و دارد. این امر بهویژه پس از دوران صفوی که پادشاهان اهمیت خاصی به جنبههای دینی شعر میدادند وارد مرحله جدیدی شد، بهنحوی که علاوه بر عنوان ملکالشعرای دربار شاهان، فردی نیز که دارای توانایی بالا در سرودن اشعار مذهبی بود بهعنوان ملکالشعرای آستان قدس رضوی انتخاب میشد و دارای جایگاه مشخصی در سلسله مراتب مدیریتی این مجموعه بود. این روند تا پایان دوران حکومت پهلویها ادامه داشت.
کارشناسارشد ایرانشناسی وخراسانپژوه
شعر و شاعری از مسائلی است که از دیرباز جایگاه ویژهای نزد ایرانیان داشته و دارد. این امر بهویژه پس از دوران صفوی که پادشاهان اهمیت خاصی به جنبههای دینی شعر میدادند وارد مرحله جدیدی شد، بهنحوی که علاوه بر عنوان ملکالشعرای دربار شاهان، فردی نیز که دارای توانایی بالا در سرودن اشعار مذهبی بود بهعنوان ملکالشعرای آستان قدس رضوی انتخاب میشد و دارای جایگاه مشخصی در سلسله مراتب مدیریتی این مجموعه بود. این روند تا پایان دوران حکومت پهلویها ادامه داشت.
رضا سلیمان نوری
کارشناسارشد ایرانشناسی وخراسانپژوه
شعر و شاعری از مسائلی است که از دیرباز جایگاه ویژهای نزد ایرانیان داشته و دارد. این امر بهویژه پس از دوران صفوی که پادشاهان اهمیت خاصی به جنبههای دینی شعر میدادند وارد مرحله جدیدی شد، بهنحوی که علاوه بر عنوان ملکالشعرای دربار شاهان، فردی نیز که دارای توانایی بالا در سرودن اشعار مذهبی بود بهعنوان ملکالشعرای آستان قدس رضوی انتخاب میشد و دارای جایگاه مشخصی در سلسله مراتب مدیریتی این مجموعه بود. این روند تا پایان دوران حکومت پهلویها ادامه داشت. یکی از نکات جالب درباره افرادی که این منصب را در طول تاریخ به خود اختصاص دادند، رابطه پدر و فرزندی دو نفر از ایشان بود که معروفیت پسر، باعث در سایه قرار گرفتن پدر شد. محمدتقی ملکالشعرای بهار همان پسر شاعری است که شهرتش باعث شد تا پدرش یعنی محمدکاظم ملکالشعرای صبوری که برخی تاریخنویسان به او لقب خاکستریترین شاعر آستان قدس رضوی را دادهاند، کمتر شناخته شود.
روزهای نخست
میرزامحمدکاظم معروف به صبوری سال ۱۲۵۹ هجری قمری در خانوادهای که به حریربافی اشتغال داشته و بهتازگی از کاشان به مشهد مقدس هجرت کرده بودند، دیده به جهان گشود. پدرش حاج محمدباقر بود که نسبش به میرزا احمد صبور کاشانی، برادرزاده فتحعلیخان صبا ملکالشعرای دربار دومین پادشاه قاجار یعنی فتحعلی شاه میرسید و ریاست صنف حریربافان مشهد را در اختیار داشت. محمدکاظم سومین و آخرین پسر این خانواده بود که برخلاف دو برادر دیگر علاقهای به اشتغال در حرفه اجدادی یعنی حریربافی نداشت و تحصیل علم را پیشه خود ساخت. او ضمن تحصیل و تکمیل ادبیات زبان فارسی و عربی، حکمت و فلسفه و منطق را نزد اساتید زمان خویش فراگرفت و چون بهصورت فطری، ذوقی سرشار داشت به مطالعه دیوان شعرای نامدار متقدم پرداخت. صبوری برای آموختن ریزهکاریهای شعر و شاعری مدتی نزد میرزا شهرت شیرازی و خجسته ندیمباشی به شاگردی پرداخت و از ایشان بهره برد. روح یادگیری در نهاد وی چنان قدرتمند بود که در اواخر عمر اقدام به یادگیری و تحصیل زبان فرانسوی کرد و در آن نیز موفق شد. صبوری در شعر خاصه قصیدهسرایی که در آن استاد بود هرچند خراسانی میسرود اما دارای سبک خاصی بود که کلام او را از دیگر شعرای همعصرش متمایز میکرد و حتی میتوان گفت اشعارش به انواع صنایع و بدایع و تشبیهات لطیفهها و جناسهای ظریفه گوناگون آمیخته و قرین است و باتوجه به اشاراتی که در ابیات گوناگون به رجال ادبی زبان عرب دارد، پیداست که از ادبیات عرب نیز اطلاع کامل داشته است.
دوران اوج
محمد کاظم، همانگونه که عنوان شد از نخستین سالهای جوانی با سرودن اشعاری قابلتوجه، خود را در جامعه شعری آن زمان مطرح کرد. او در بدو شاعری به سبک قاآنی و نیمه عراقی شعر میگفت، اما مرحوم فتحاللهخان شیبانی وی را به سرودن شعر در سبک خراسانی تشویق و ترغیب کرد و همین امر باعث شد تا به مقام استادی در سرودن قصیده و غزل برسد، بهنحوی که توانست در ۲۸ سالگی در روز عید فطر سال ۱۲۸۴ قمری، قصیدة مرسوم عید را که پیش از این مرحوم مینای تربتی سروده و نزد والی خراسان و نایبالتولیه آستان قدس قرائت میکرد، بسراید و بدینگونه بهصورت غیررسمی ملکالشعرای آستان قدس شود. عنوانی که ۱۰ سال بعد فرمان اعطای رسمی آن به پیشنهاد میرزاسعیدخان نایبالتولیه وقت آستان قدس رضوی از طرف ناصرالدینشاه قاجار صادر شد تا او از مزایای آن که مبلغ «چهل و چهار تومان نقد و مقدار بیست خروار جنس در ازاء مواجب» بهصورت سالانه بود، بهرهمند شود. این مقام البته برای او آنچنان باارزش بود که چندی بعد و پس از درگذشت محمودخان صبا ملکالشعرای دربار ناصرالدینشاه و نوة فتحعلیخان صبا، درخواست پذیرش مقام ملکالشعرایی دربار را رد کرد و افتخار ملکالشعرایی آستان رضوی را ترجیح داد.
بیراهه
صبوری در این دوران به چنان جایگاهی رسید که رجال سیاسی و ادبی و اولیای امور خراسان در حل مشکلات و معضلات ادبی از او کمک میگرفتند و از جمله وی به درخواست رکنالدوله برادر ناصرالدینشاه که والی خراسان بود نسخه خطی و مغلوط تفسیر ابوالفتوح رازی را تصحیح کرد. همین امر نیز باعث شد تا مدتی به بیراهه برود. این بیراهه روی بدان حد رسید که او بر اثر غرور و خودپسندی از شاه تقاضای لقب دعبلالعجم را کرد که همین امر هم باعث کاهش محبوبیت وی در بین عوام و خواص شد. او برای رفع این معضل مدتی به قصیدهسرایی در مدح ناصرالدینشاه و حکام و رجال خراسان روی آورد و از این راه توانست اموال بسیاری را در اختیار بگیرد اما این پایان راه نبود و صبوری بار دیگر به راه صحیح بازگشت.
بازگشت
او که علاوه بر شاعری در خط نیز استاد بود و خط شکستهاش زبانزد بود و علاوه بر این در جمع دوستان به بذلهگویی و مجلسآرایی معروف بود، سرانجام بعد از دورهای مدح ارباب قدرت کردن به خود آمد و بار دیگر ملکالشعرای آستان قدس شد و شروع به سرودن اشعار گوناگون در وصف بزرگان دین، خاصه پیامبر اکرم(ص) و حضرت علیبنموسیالرضا(ع)کرد. صبوری در رد دوران قبل که چهره او را تا حدودی خاکستری کرده، در قطعهای گفته است:
بهجز از مدح آل پیغمبر آنچه گفتم تمام هذیان بود
ملکالشعرای صبوری پس از عمری شاعری و قصیدهسرایی و اتفاقات خوش و ناخوشی که بدان اشاره شد، سال ۱۳۲۲ قمری بر اثر ابتلا به مرض وبا در سن ۶۳ سالگی درگذشت و در زاویه جنوبشرقی مسجد زنانه قدیم به خاک سپرده شد تا در آن جهان مشمول لطف امام مهربانیها قرار گیرد.
کارشناسارشد ایرانشناسی وخراسانپژوه
شعر و شاعری از مسائلی است که از دیرباز جایگاه ویژهای نزد ایرانیان داشته و دارد. این امر بهویژه پس از دوران صفوی که پادشاهان اهمیت خاصی به جنبههای دینی شعر میدادند وارد مرحله جدیدی شد، بهنحوی که علاوه بر عنوان ملکالشعرای دربار شاهان، فردی نیز که دارای توانایی بالا در سرودن اشعار مذهبی بود بهعنوان ملکالشعرای آستان قدس رضوی انتخاب میشد و دارای جایگاه مشخصی در سلسله مراتب مدیریتی این مجموعه بود. این روند تا پایان دوران حکومت پهلویها ادامه داشت. یکی از نکات جالب درباره افرادی که این منصب را در طول تاریخ به خود اختصاص دادند، رابطه پدر و فرزندی دو نفر از ایشان بود که معروفیت پسر، باعث در سایه قرار گرفتن پدر شد. محمدتقی ملکالشعرای بهار همان پسر شاعری است که شهرتش باعث شد تا پدرش یعنی محمدکاظم ملکالشعرای صبوری که برخی تاریخنویسان به او لقب خاکستریترین شاعر آستان قدس رضوی را دادهاند، کمتر شناخته شود.
روزهای نخست
میرزامحمدکاظم معروف به صبوری سال ۱۲۵۹ هجری قمری در خانوادهای که به حریربافی اشتغال داشته و بهتازگی از کاشان به مشهد مقدس هجرت کرده بودند، دیده به جهان گشود. پدرش حاج محمدباقر بود که نسبش به میرزا احمد صبور کاشانی، برادرزاده فتحعلیخان صبا ملکالشعرای دربار دومین پادشاه قاجار یعنی فتحعلی شاه میرسید و ریاست صنف حریربافان مشهد را در اختیار داشت. محمدکاظم سومین و آخرین پسر این خانواده بود که برخلاف دو برادر دیگر علاقهای به اشتغال در حرفه اجدادی یعنی حریربافی نداشت و تحصیل علم را پیشه خود ساخت. او ضمن تحصیل و تکمیل ادبیات زبان فارسی و عربی، حکمت و فلسفه و منطق را نزد اساتید زمان خویش فراگرفت و چون بهصورت فطری، ذوقی سرشار داشت به مطالعه دیوان شعرای نامدار متقدم پرداخت. صبوری برای آموختن ریزهکاریهای شعر و شاعری مدتی نزد میرزا شهرت شیرازی و خجسته ندیمباشی به شاگردی پرداخت و از ایشان بهره برد. روح یادگیری در نهاد وی چنان قدرتمند بود که در اواخر عمر اقدام به یادگیری و تحصیل زبان فرانسوی کرد و در آن نیز موفق شد. صبوری در شعر خاصه قصیدهسرایی که در آن استاد بود هرچند خراسانی میسرود اما دارای سبک خاصی بود که کلام او را از دیگر شعرای همعصرش متمایز میکرد و حتی میتوان گفت اشعارش به انواع صنایع و بدایع و تشبیهات لطیفهها و جناسهای ظریفه گوناگون آمیخته و قرین است و باتوجه به اشاراتی که در ابیات گوناگون به رجال ادبی زبان عرب دارد، پیداست که از ادبیات عرب نیز اطلاع کامل داشته است.
دوران اوج
محمد کاظم، همانگونه که عنوان شد از نخستین سالهای جوانی با سرودن اشعاری قابلتوجه، خود را در جامعه شعری آن زمان مطرح کرد. او در بدو شاعری به سبک قاآنی و نیمه عراقی شعر میگفت، اما مرحوم فتحاللهخان شیبانی وی را به سرودن شعر در سبک خراسانی تشویق و ترغیب کرد و همین امر باعث شد تا به مقام استادی در سرودن قصیده و غزل برسد، بهنحوی که توانست در ۲۸ سالگی در روز عید فطر سال ۱۲۸۴ قمری، قصیدة مرسوم عید را که پیش از این مرحوم مینای تربتی سروده و نزد والی خراسان و نایبالتولیه آستان قدس قرائت میکرد، بسراید و بدینگونه بهصورت غیررسمی ملکالشعرای آستان قدس شود. عنوانی که ۱۰ سال بعد فرمان اعطای رسمی آن به پیشنهاد میرزاسعیدخان نایبالتولیه وقت آستان قدس رضوی از طرف ناصرالدینشاه قاجار صادر شد تا او از مزایای آن که مبلغ «چهل و چهار تومان نقد و مقدار بیست خروار جنس در ازاء مواجب» بهصورت سالانه بود، بهرهمند شود. این مقام البته برای او آنچنان باارزش بود که چندی بعد و پس از درگذشت محمودخان صبا ملکالشعرای دربار ناصرالدینشاه و نوة فتحعلیخان صبا، درخواست پذیرش مقام ملکالشعرایی دربار را رد کرد و افتخار ملکالشعرایی آستان رضوی را ترجیح داد.
بیراهه
صبوری در این دوران به چنان جایگاهی رسید که رجال سیاسی و ادبی و اولیای امور خراسان در حل مشکلات و معضلات ادبی از او کمک میگرفتند و از جمله وی به درخواست رکنالدوله برادر ناصرالدینشاه که والی خراسان بود نسخه خطی و مغلوط تفسیر ابوالفتوح رازی را تصحیح کرد. همین امر نیز باعث شد تا مدتی به بیراهه برود. این بیراهه روی بدان حد رسید که او بر اثر غرور و خودپسندی از شاه تقاضای لقب دعبلالعجم را کرد که همین امر هم باعث کاهش محبوبیت وی در بین عوام و خواص شد. او برای رفع این معضل مدتی به قصیدهسرایی در مدح ناصرالدینشاه و حکام و رجال خراسان روی آورد و از این راه توانست اموال بسیاری را در اختیار بگیرد اما این پایان راه نبود و صبوری بار دیگر به راه صحیح بازگشت.
بازگشت
او که علاوه بر شاعری در خط نیز استاد بود و خط شکستهاش زبانزد بود و علاوه بر این در جمع دوستان به بذلهگویی و مجلسآرایی معروف بود، سرانجام بعد از دورهای مدح ارباب قدرت کردن به خود آمد و بار دیگر ملکالشعرای آستان قدس شد و شروع به سرودن اشعار گوناگون در وصف بزرگان دین، خاصه پیامبر اکرم(ص) و حضرت علیبنموسیالرضا(ع)کرد. صبوری در رد دوران قبل که چهره او را تا حدودی خاکستری کرده، در قطعهای گفته است:
بهجز از مدح آل پیغمبر آنچه گفتم تمام هذیان بود
ملکالشعرای صبوری پس از عمری شاعری و قصیدهسرایی و اتفاقات خوش و ناخوشی که بدان اشاره شد، سال ۱۳۲۲ قمری بر اثر ابتلا به مرض وبا در سن ۶۳ سالگی درگذشت و در زاویه جنوبشرقی مسجد زنانه قدیم به خاک سپرده شد تا در آن جهان مشمول لطف امام مهربانیها قرار گیرد.
ارسال نظر