رد پای دو غریبه (بخش دوازدهم )

گفته می‌شود بخشی از مشکلات خاورمیانه برخاسته از توافقاتی است که قدرت‌های پیروز در جنگ جهانی دوم به آن دست یافتند. پس از پایان جنگ دوم جهانی امپراتوری عثمانی که مرد بیمار اروپا لقب گرفته بود به‌واسطه تبانی فرانسه و بریتانیا تجزیه شد. از دل این تجزیه مهم‌ترین توافق قرن بیستم زاده شد که همان سایکس‌‌پیکو بود. این توافق مبنای خط‌کشی‌های مرزی کشورهای خاورمیانه را تشکیل داد و ریشه بسیاری از مشکلات کنونی در خاورمیانه عربی به همین توافق بازمی گردد. کتاب مذکور که به‌صورت پاورقی در این صفحه منتشر و ترجمه می‌شود مبتنی‌بر ریشه‌یابی دلایل بحران خاورمیانه با نگاه به قرارداد سایکس‌پیکو است.

مک ماهون، از اینکه تقصیر به گردنش انداخته شود ناراحت بود، توصیه «گری» را دنبال کرد. مک ماهون، با استفاده از الفاروق به‌عنوان عاملی برای محک زدن آنچه شریف [حسین، حاکم مکه] ممکن بود بپذیرد، در نامه‌ای به تاریخ ۲۴ اکتبر ۱۹۱۵ به حسین اعلامیه‌ای مبهم و چندپهلو پیشنهاد داد دال بر اینکه بریتانیا ادعای او بر بیشتر مناطقی را که وی خواهان آن است به رسمیت می‌شناسد غیر از دو منطقه بسیار حاصلخیز؛ یکی پایگاهی در کرانه خلیج فارس بود که ارتش بریتانیا آن را در تصرف داشت. دیگری بخش ساحلی سوریه بود که فرانسوی‌ها به آن نظر داشتند و حسین به‌صورتی تلویحی از آن یاد کرده بود. او [مک ماهون] بعدا توضیح داد که «ضرورتا باید مبهم عمل می‌کردم چرا که از یکسو دولت عالیجناب از متعهد شدن به یک اقدام روشن در آینده بیزار بود و از سوی دیگر، هر گونه تعریف روشن و جزئی از خواسته هایمان اعراب را به وحشت می‌انداخت». معنای جمله بندی‌های او - که تعجبی هم ندارد- از آن زمان مورد بحث است، چرا‌که هرگز قصد نداشت که روشن شود.

شکل‌گیری آن جمله کلیدی در این نامه ثابت می‌کند که مک ماهون به عمد تلاش داشت تا حسین را گمراه کند. در ابتدا او در نظر داشت تا با جمله «تا زمانی که بریتانیا بدون لطمه به منافع متحدان فعلی اش آزادی عمل دارد» خود را واجد شرایط و توانایی برای شناسایی ادعاهای حسین در مورد مناطق باقی مانده معرفی کند اما به نظرش رسید که این هشدار ممکن است توجه حسین را جلب کند و بنابراین فتیله را پایین کشید. نسخه ‌آخر نامه بیان می‌کرد که - عطف به اصلاحات و تغییراتی که او شرح داده بود- «ما این محدودیت مرزها را می‌پذیریم؛ و با توجه به آن بخش‌هایی از سرزمین‌ها در آنجا که در آن بریتانیا بدون لطمه به منافع متحدش فرانسه آزادی عمل دارد» مک ماهون اعلام کرد که او «به نام دولت بریتانیای کبیر اختیار دارد تا اطمینان‌های زیر را بدهد...»

این بند اکنون همچون تاییدی به نظر می‌رسید که هیچ چیز مانع بریتانیا از شناسایی ادعای اعراب بر بخش باقی مانده سوریه نیست و اگر یک کاما میان کلمات «در آنجا» و «در آن» وجود می‌داشت این سخن درست در می‌آمد اما مک ماهون کاملا عمدی هر گونه نقطه‌گذاری یا نشانه‌گذاری را حذف کرد زیرا می‌خواست که این سخن عکس خود معنی دهد. او به وزیر خارجه گفت که «تلاش کرده بود تا با یک اصلاح کلی زمینه را برای تعهدات احتمالی فرانسه آماده سازد به این منظور که دولت اعلی حضرت بتواند فقط ضمانت‌هایی با توجه به این سرزمین‌هایی بدهد «که بریتانیا در آنها می‌تواند بدون لطمه به منافع متحدش فرانسه دست به عمل بزند». تصمیم او به نقل جمله دقیقی که استفاده کرده بود نشان از مهارت او در ظرافت و زیرکی‌اش داشت اما متاسفانه اولین کسی که از این سخنان گیج و فریفته شد عامل مخفی و مترجم استورس یعنی «روهی» [Ruhi] بود. ترجمه عربی آن نامه برای روهی، که آن زمان نزد شریف اعزام شده بود، این عبارت اصلاحی دوم را نداشت. به عبارتی، نسخه اصلاحی دوم برای روهی ترجمه نشده و برایش ارسال نشده بود. استورس بعدها با حالتی نوستالژیک گونه که نشانه‌ای از تاسف در خود داشت اعلام کرد که روهی «بیش از آنکه اندیشمند باشد یک جاسوس خوب بود».

زمانی که مک ماهون این نامه رسمی را برای حسین فرستاد، «گری» با «کامبون» سفیر فرانسه دیدار کرده بود. وقتی آنها در ۲۱ اکتبر دیدار کردند، وزیر خارجه بریتانیا به کامبون پیشنهاد کرد که فرانسه یک نماینده انتخاب کند تا مرزهای آینده سوریه را به بحث بگذارد زیرا بریتانیا در نظر دارد تا از ایجاد یک دولت مستقل عربی حمایت کند اما به کامبون نگفت که مذاکره با حسین تا کجا پیش رفته است. کامبون- که به گری گفت که بر این باور است که دولت فرانسه [باید] در مورد هر گونه معامله با شریف طرف مشورت قرار گرفته شود- گزارشی به پاریس فرستاد و خشنودی خود را ابراز کرد که وزیر خارجه بریتانیا با پیشنهاد مذاکره به شکل موثری «حقوق ما را در سوریه رسما به رسمیت شناخته است». کامبون پیشنهاد کرد که مشاور جدیدش «ژرژ پیکو» مذاکره‌کننده باشد زیرا «بهتر از هر کس دیگری» مساله سوریه را می‌شناسد.

از این مرحله به بعد «پیکو» سخنگوی۱ سیاست دولت فرانسه در خاورمیانه شد. او به پاریس بازگشت و به شکلی ناشناس دستورالعمل‌های بعدی را برای کامبون نگاشت و خود را به‌عنوان مذاکره‌کننده کامبون مورد تایید قرار داد و به او دستور داد که سوریه‌ای را بخواهد که دربردارنده فلسطین می‌شود و با کشیده شدن به سوی جنوب شامل مصر و موصل هم می‌شود. همان طور که به شکلی خشک و بی پروا می‌گفت، نوشتن دستوراتش «روش خوبی برای اطمینان دادن از این موضوع بود که دستورالعمل‌هایم رضایت آمیز هستند». سپس به لندن بازگشت تا این دستورات را اجرا کند. زمانی که پیکو آماده تقابل قریب الوقوع با دولت بریتانیا می‌شد، «دفرانس» سفیر فرانسه در قاهره موفق به تصدیق این مساله شد که حسین به واسطه الفاروق با بریتانیایی‌ها در تماس است. در ۲۸ اکتبر (همان روزی که مک ماهون به لندن هشدار داد که «دلایلی برای بدگمان بودن» دارد که دفرانس «از تبادل پیام‌های اخیر میان مکه و خودمان باخبر شده») دفرانس گزارشی در مورد این خبر به پاریس فرستاد. او با داوری خطا در مورد پاسخ احتمالی بریتانیا به وزارت خارجه کشورش نوشت که تصور می‌کند مک ماهون درخواست شریف را رد کند زیرا اگر ادعای فرانسه بر سوریه برای بازدارندگی کافی نباشد، اشتیاق بریتانیا برای حفظ کنترل بر منطقه اطراف بصره که آنها در آغاز جنگ تصرف کرده بودند کافی است.

پاورقی:

- ventriloquist: کسی که در پشت صحنه به جای عروسک سخن می‌گوید. در اینجا منظور این است که پیکو سخنگو یا بازگو‌کننده غیررسمی مواضع دولتش در خاورمیانه بود.

ادامه دارد...

رد پای دو غریبه (بخش دوازدهم )

رد پای دو غریبه (بخش دوازدهم )