در ضرورت پرداختن به جامعهشناسی احساسات
زهره عزیزآبادی
دانشآموخته جامعهشناسی دانشگاه تهران
موسسه گالوپ گزارشی از احساسات مثبت و منفی ساکنان ۱۴۲ کشور جهان تهیه کرده است. در این گزارش قید شده که مردم ایران به همراه کشورهای عراق و سودان جزو عصبانیترین مردم در میان کشورهای دنیا محسوب میشوند. در تبیین تفاوت میان کشورها به لحاظ تجربه شدت، نوع و چگونگی ابراز احساسات افراد، به جرات میتوان گفت جامعهشناسی احساسات بیش از همه حوزهها به این مساله پرداخته و سوالات خوبی را به پیش مینهد. برای مثال تئودور کمپر، با تاسی از نوربرت الیاس و با رویکردی ساختارگرایانه، احساس را با قدرت و پایگاه اجتماعی مرتبط میکند.
زهره عزیزآبادی
دانشآموخته جامعهشناسی دانشگاه تهران
موسسه گالوپ گزارشی از احساسات مثبت و منفی ساکنان 142 کشور جهان تهیه کرده است. در این گزارش قید شده که مردم ایران به همراه کشورهای عراق و سودان جزو عصبانیترین مردم در میان کشورهای دنیا محسوب میشوند. در تبیین تفاوت میان کشورها به لحاظ تجربه شدت، نوع و چگونگی ابراز احساسات افراد، به جرات میتوان گفت جامعهشناسی احساسات بیش از همه حوزهها به این مساله پرداخته و سوالات خوبی را به پیش مینهد. برای مثال تئودور کمپر، با تاسی از نوربرت الیاس و با رویکردی ساختارگرایانه، احساس را با قدرت و پایگاه اجتماعی مرتبط میکند.
بهطور کلی احساسات افراد با توجه به اینکه آنها «خود» یا «دیگران» را مسوول قدرت و جایگاهشان بدانند، متفاوت خواهد بود. بهعنوان مثال اگر فردی دیگران را عامل افزایش قدرت خود بداند، میتواند احساس خود بزرگبینی و زمانی که دیگران را مسوول قدرت کم خود ببیند، احساس ترس همراه با خشم نسبت به دیگران داشته باشد یا اگر فردی توجه موردنظر را نسبت به قابلیتهای خود دریافت نکند و پایگاه خود را پایینتر ارزیابی کند، احساس افسردگی همراه با خشم نسبت به دیگران خواهد داشت. از اینرو میتوان این مساله را مطرح کرد که آیا در کشورهایی که نابرابریهای اجتماعی و شکاف میان طبقات گوناگون زیاد است، میتوان انتظار داشت که تجربیات احساسی بهگونهای متفاوت از جوامعی که از این نابرابریها کمتر یا بهگونهای دیگر رنج میبرند، بروز کند؟ بهعلاوه رویکردهایی که بر نقش هنجارهای فرهنگی تاکید میکنند، از قواعد احساسی سخن میگویند که به نحوه بروز احساسات ما در هر موقعیتی شکل میدهند. جامعهشناسانی چون هاکشیلد، تویتس و سوزان شات معتقدند هر جامعهای هنجارهای احساسی و واژگان و فرهنگ احساسی مختص به خود را دارد که با تاثیر بر نحوه و شدت بروز احساسات، هر جامعهای را از دیگری متفاوت میکند.
در این گزارش میتوان دید چگونه فرهنگ احساسی مردم آمریکایلاتین با داشتن بالاترین شاخص در تجربه احساسات مثبت موجب میشود که از دیگر کشورها متمایز شوند. در جوامع در حال گذاری همچون کشورما، نهادهای سنتی و مدرن با تعریف قواعد احساسی مختص به خود، موجد ناهماهنگیها و انحرافهای احساسیاند. چنین قواعد ناهمخوانی بر تجربیات شدید احساسی تاثیری بسزا دارند. در جامعهای که فرهنگ زنانه با سرعت بیشتری نسبت به فرهنگ مردانه تغییر میکند (اکنون مردان بیشتر شبیه پدران خود هستند تا زنان شبیه مادرانشان!)، تصادم میان قواعد احساسی در حوزه خانواده و کار برای زنان مشکل آفرین شده و موجد تنش در محیط کار و خانواده میشوند. اگر عرصه جامعهشناسی احساسات را لوکس و کماهمیت ندانیم، بهنظر میرسد که در جامعه ما قابلیت طرح پرسشهای ارزشمندی را در همه حوزهها، همچون جامعهشناسی خانواده، جامعهشناسی جنبشهای اجتماعی، جامعهشناسی دینی و... داشته باشد و بینشهای تازهای را در هر عرصه فراهم آورد.
ارسال نظر