چرا وضعیت مطالعه در جامعه ما مطلوب نیست؟
اردشیر منصوری پرسیدند «چرا مردم کم میخوانند؟» بگذارید برای رسیدن به پاسخ، موضوع را این گونه دنبال کنیم: اساسا چرا باید «خواند»؟ چه اشکالی دارد اگر مردم نخوانند؟ و بعد به این برسیم که علت یا علل اصلی نهادینهشدن عادت نخواندن در فرهنگ ما کدامند؟ و سرانجام راههایی را توصیه کنیم برای ترویج فرهنگ خواندن. چرا خواندن؟ انسان موجودی اندیشنده است؛ حیوانی فرهنگی و اجتماعی است. فرهنگ انسان در ارتباط شکل میگیرد؛ و خواندن مجالی برای ارتباط با اندیشههای سنجیده دیگران فراهم میآورد. خواندن فرآیند درک متن است؛ و متن صورت مکتوب اندیشه دیگران است، دیگرانی که علیالاصول بیش از عموم مردم دست در کار پژوهش و درنگ در پیچیدگیهای هستی و راز و رمز پدیدهها بودهاند.
اردشیر منصوری پرسیدند «چرا مردم کم میخوانند؟» بگذارید برای رسیدن به پاسخ، موضوع را این گونه دنبال کنیم: اساسا چرا باید «خواند»؟ چه اشکالی دارد اگر مردم نخوانند؟ و بعد به این برسیم که علت یا علل اصلی نهادینهشدن عادت نخواندن در فرهنگ ما کدامند؟ و سرانجام راههایی را توصیه کنیم برای ترویج فرهنگ خواندن.
چرا خواندن؟
انسان موجودی اندیشنده است؛ حیوانی فرهنگی و اجتماعی است. فرهنگ انسان در ارتباط شکل میگیرد؛ و خواندن مجالی برای ارتباط با اندیشههای سنجیده دیگران فراهم میآورد. خواندن فرآیند درک متن است؛ و متن صورت مکتوب اندیشه دیگران است، دیگرانی که علیالاصول بیش از عموم مردم دست در کار پژوهش و درنگ در پیچیدگیهای هستی و راز و رمز پدیدهها بودهاند. ضرورتِ خواندن هنگامی هویدا میشود که فرد انسانی خود را نیازمند بیابد، نیازمند اندیشه دیگران؛ آن که این نیاز را حس نکند، طبیعتا او را چه کار با خواندن.
خواندن دریچهای ارتباطی میگشاید برای سیاحت در جهان یک انسان دیگر؛ دیگری که دیگرگون اندیشیده است، گاه بسی بالاتر دیده است و گاه نه چندان بالا، اما متفاوت. فردی به خواندن مبادرت خواهد کرد که نیاز به سیاحت در جهانی متفاوت را در خود بیابد، سیاحت در جهانی فراتر از امکانات اندیشه شخصی او یا دستکم سیاحت از دریچهای متفاوت با منظر او. از این رو آن کس که با رغبت و بیشتر میخواند و بهترین متنها را برای خواندن برمیگزیند، جهانی گستردهتر برای زیست انسانی دارد. این جهان گسترده البته متنوع و گاه در بر دارنده عناصر متفاوت و متعارض است.
چرا نخواندن؟
آن کس که به دانشی معین دل خوش میدارد و خویشتن را از آگاهی به دانستنیهای دیگران مستغنی مییابد، به آشنایی با جهان گستردهتر از جهان عادت شده خود نیازی احساس نمیکند، پس ضرورتی برای خواندن احساس نمیکند. افلاطون، پیشکسوت نظریهپردازان یونانی، روزگاری گفته بود عوام به «عقیده» بسنده میکنند و نوادری از مردم جویای حقیقتاند که بر اساس «معرفت» میاندیشند و عمل میکنند. چه تفاوتی بین «عقیده» و «معرفت» وجود دارد؟ باور یا همان عقیده، به تنهایی معرفت نیست، اما البته باور را میتوان همچون یکی از عناصر معرفت در نظر گرفت. در دستگاه فکری افلاطون، «معرفت» ۱، باوری است که برحق ۲ و همچنین موجه ۳ باشد.
فرض کنید از شخصی پرسیده شود «چرا به چیزی که آن را «الف» میخوانیم پایبند هستی؟» اگر او در پاسخ بگوید: «چرا ندارد، این باور من است، که من و اجدادم نسل در نسل بدان پایبند بودهایم، مگر میشود بدین باور پایبند نبود!» مسلما چنین فردی به مطالعه بیشتر برای بررسی صحت و سقم باور خود نیازی نمیبیند. پس به خواندن آرای دیگران نیز احساس نیاز نمیکند. حال اگر شخص در پاسخ به همان پرسش بگوید: به فلان دلیل به «الف» پایبندم، و در اثر گفتوگو دریابد که رقیبهای جدی برای باور «الف» وجود دارد، چنین شخصی انگیزه خواهد یافت که مطالعه کند، حال یا برای تحکیم باور «الف»، و یا برای جانشین ساختن آن با ایدهای بهتر.
دو آموزه مهم قرآن کریم در این باره میتواند راهگشا باشد. بر اساس تعالیم قرآن، کسانی که تنها به «آبائنا الاولین ۴» متوسل میشوند و حجتشان برای باور عادت شدهشان میراث فکری پدرانشان است، گمراهانند نه مؤمنان. در عوض قرآن کسانی را بشارت میدهد که همه سخنان را میشنوند، از آن میان بهترین را برمیگزینند. ۵
چه اشکالی دارد اگر مردم نخوانند؟ اشکالش این است که جهانشان محدود و بسته خواهد بود. مردمی که نگاهشان بسته است، دچار تعصب نابهجا در باورهایشان خواهند شد، حال اگر آن باور مطابق حق نباشد، تعصب بر عقیده ناحق، هنگام مواجهه با اندیشه متفاوت مقاومت و سپس خشونت را در پی خواهد داشت. مطالعه، جهان ذهنی و ساحت فرهنگی زندگی را گستردهتر خواهد کرد. جهان گستردهتر، از تنوع بیشتر برخوردار است و فرصت انتخاب بیشتری را برای فرد به ارمغان میآورد. انتخابهای بیشتر و بهتر شرط لازم، اگر چه ناکافی را برای زندگی معنیدار و غنی در پی خواهد داشت.
چرا ما نمیخوانیم؟
میزان مطالعه در ایران مطلوب نیست. تیراژ کتاب نسبت به جمعیت بیش از حد پایین است. برای تبیین نامطلوب بودن وضعیت مطالعه در ایران میتوان علل گوناگونی برشمرد. برخی از گرانی کتاب بهعنوان یک عامل موثر یاد میکنند. باید به یاد داشت با وجود گران شدن بهای کتاب در سالهای اخیر، که از جمله به دلیل تحریمها و افزایش ناگهانی قیمت کاغذ اتفاق افتاد، هنوز در مقایسه با قیمت جهانی مطبوعات و کتاب در دنیا و نیز در مقایسه با دیگر کالاها، باید گفت قیمت کتاب در ایران دچار گرانی گزاف و بیرویه نیست. البته در مقایسه با درآمد قشرهای مختلف در ایران، قیمت کتاب بالا است و برای رساندن کتاب به دست قشرهای کمدرآمد باید فکری کرد.
برخی دیگر، از ممیزی شدید و نیز محدودیت عنوانهای کتاب یاد میکنند، این مطلب هم البته بسیار مهم و موثر است، اما تبیین کننده علل اصلی نیست. با وجود گرانی کتاب و نیز با وجود محدودیت عناوین و محدودیت در محتوای نشر، مشاهده میشود همچنان کتابهای غیرعلمی و به اصطلاحِ متداول «عامهپسند»، مشتری خود را دارند. شخصا تاسف میخورم که میبینم در ویترین کتابفروشیهای مقابل دانشگاه تهران، کتابهای غیرعلمیای هستند که نوبت چاپشان از ۴۰ بالاتر رفته، اما کتابهایی حتی غیرتخصصی و با موضوع عمومی، اما دارای اعتبار علمی مهجورند و باید دههای پشت سر بگذارند تا به چاپ دوم و چندم برسند.
براساس آنچه تا کنون گفته شد، پاسخ چندان دشوار نیست. در جامعهای که به باور بیش از معرفت بها داده شود، متابعت با جماعت بیش از جستوجوی حقیقت مستوجب قدرشناسی باشد و تقلید بیش از تحقیق تبلیغ گردد، ضرورتی برای مطالعه احساس نخواهد شد.
چاره چیست؟ در کنار تدابیر مدیریتی دستگاههای اجرایی در امر تسهیل چاپ و نشر، آنچه پایهایتر است، ترویج تفکر انتقادی و تقویت روحیه حقیقتطلبی در میان قشرهای مختلف مردم و بهویژه جوانان امری است که در صورت غفلت از آن، به نظر نمیرسد سایر تمهیدات نتیجه مطلوب در پی داشته باشد.
پیشنهادهایی برای تعمیم فرهنگ مطالعه
هر اندازه کتاب بخوانیم کم است. تعداد کتابهایی که به زبانهای مختلف، از جمله فارسی، در باره موضوعات مورد علاقه مردم فرهنگدوست منتشر میشود، بالاتر از آن است که یک فرد بدون برنامهریزی بتواند در مطالعه پیشرفت مناسبی داشته باشد. باید کتابهای مناسبتر را برگزید و برای مطالعه کتاب زمانبندی مناسبی را در ظرف زمانی هفته گنجاند. انتخاب کتاب خوب شگردهایی دارد، آنها را یاد بگیریم و به دیگران بیاموزیم.
مشهور است که میزان مطالعه افراد پرمطالعه، «یک کتاب در هفته» است. آیا گمان میکنید این مقدار خیلی چشمگیر است؟ در برابر حجم کتابهای تولیدی، نه. به یاد بیاوریم که یک سال ۵۲ هفته است. ۵۲ کتاب در سال، در برابر عناوین کتابهای منتشر شده در موضوعات مورد علاقهای که در یک سال منتشر میشود، عدد بالایی نیست. حال توقع نمیرود عموم مردم هفتهای یک کتاب بخوانند. اما زمانبندی برای ماهی یک کتاب به نظر میسر میرسد. این یک میانگین مناسب است؛ سالی ۱۲ کتاب. برای مطالعه زمانبندی مشخصی در طول یک
شبانهروز، یا دستکم بهطور هفتگی داشته باشیم.
چه خوب است یک کودک را در میان اعضای خانواده یا دوستان دور و نزدیک انتخاب کنیم و او را به مطالعه منظم روزانه یا هفتگی تشویق کنیم و تا حصول نتیجه، کار انگیزش و راهنمایی او را ادامه دهیم. با اطمینان از نیل به نتیجه، کودکی دیگر انتخاب کنیم.
به مناسبتهای مختلف کتاب هدیه بدهیم.
یادداشتنویسی از کتابهای مهم، عادت خوبی است که اگر در خود پرورش دهیم، بعدها کمتر پشیمان میشویم.
شروع با کتاب ممکن است برای همگان میسر نباشد. بد نیست عادت به مطالعه را از طریق خواندن مطبوعات و مجلات خوب در خانواده نهادینه کنیم.
در باره کتابهای خوبی که خواندیم، در خانه و در حضور کودکان گفتوگو کنیم.
به جای آن که ساعات پایانی بیداری شبانه، قبل از خواب، را در مقابل تلویزیون به پایان ببریم، خوب است کتابی به اصطلاح بالینی داشته باشیم، کتابی با مضامین آسانیاب (داستان، شعر، ...) و غیر از کتابی که احیانا برای انجام امور شغلی و پژوهشی مطالعه میکنیم.
پاورقی:
۱- belief
۲- true
۳- justified
۴- از جمله در سوره قصص آیه ۳۶: «فَلَمَّا جَاءهُم مُّوسَى بِآیَاتِنَا بَیِّنَاتٍ قَالُوا مَا هَذَا إِلَّا سِحْرٌ مُّفْتَرى وَمَا سَمِعْنَا بِهَذَا فِی آبَائِنَا الْأَوَّلِینَ».
۵- سوره الزمر: «... فَبَشِّرْ عِبَادِ الَّذِینَ یَسْتَمِعُونَ الْقَوْلَ فَیَتَّبِعُونَ أَحْسَنَهُ أُوْلَئِکَ الَّذِینَ هَدَاهُمُ اللَّهُ وَأُوْلَئِکَ هُمْ أُوْلُوا الْأَلْبَابِ»
ارسال نظر