تاثیر کنشگران فرهنگی هم پایه سرمایه مالی است
احمد مرتضاییفرحسن مدیر نشر گمان راه افتادن نشر یا هر کار فرهنگی دیگری، اگر با نیتِ درست و شناخت راه پیشرو صورت بگیرد، به دو سرمایه اساسی نیاز دارد: یکی سرمایه مالی و دیگری سرمایه فرهنگی. سرمایه مادی باید به حدِ برنامه و طرحی که ریختهایم مهیا شود و سرمایه فرهنگی نیز خودش را در جهتگیری و تداوم و تشخص آن کارها نشان خواهد داد. در هرکدام از این حوزههای سرمایهای، اگر خودکفایی و استقلال وجود نداشته باشد، آن کار تداوم، تمایز و تاثیر نخواهد داشت.
این در تمهید و ریختنِ طرح و پیِکار است، حمایتهای فرهنگی میتواند وجود داشته باشد و چیزی نیست که خاص این مملکت باشد، در فرانسه هم مالرو بودجه گزافی را خرج این کار کرد.
این در تمهید و ریختنِ طرح و پیِکار است، حمایتهای فرهنگی میتواند وجود داشته باشد و چیزی نیست که خاص این مملکت باشد، در فرانسه هم مالرو بودجه گزافی را خرج این کار کرد.
احمد مرتضاییفرحسن مدیر نشر گمان راه افتادن نشر یا هر کار فرهنگی دیگری، اگر با نیتِ درست و شناخت راه پیشرو صورت بگیرد، به دو سرمایه اساسی نیاز دارد: یکی سرمایه مالی و دیگری سرمایه فرهنگی. سرمایه مادی باید به حدِ برنامه و طرحی که ریختهایم مهیا شود و سرمایه فرهنگی نیز خودش را در جهتگیری و تداوم و تشخص آن کارها نشان خواهد داد. در هرکدام از این حوزههای سرمایهای، اگر خودکفایی و استقلال وجود نداشته باشد، آن کار تداوم، تمایز و تاثیر نخواهد داشت.
این در تمهید و ریختنِ طرح و پیِکار است، حمایتهای فرهنگی میتواند وجود داشته باشد و چیزی نیست که خاص این مملکت باشد، در فرانسه هم مالرو بودجه گزافی را خرج این کار کرد. اما نکته اینجاست که مثل هر بازار یا هر جای رقابتی دیگری اگر این حمایتهای فرهنگی بیهیچتوجیه و منطقی، به شکل رانت توزیع شود فسادآور است. حمایت فرهنگی نباید مانند قرعهکشی بانک بیمنطق باشد یا اینکه رانتی توزیع شود، بلکه باید به قدر زحمتی که تکاپوگران فرهنگی میکشند تخصیص یابد تا گونهای تشکر و امیدواری باشد.
بزرگترین ضربه اینگونه توزیع غیرمنطقی، در هر جای دنیا، به خود آن کسانی وارد میشود که از حمایتهای بیشائبه برخوردارند؛ چه سینماگر باشد یا ناشر، اهل درد باشد یا نباشد، حرفی داشته باشد یا نه، برخورداری بیدلیل از این حمایتها برایش مثل یک پای اضافه عمل میکند که به آن تکیه میکند و عادت ایجاد میشود و به مرور پای خودش از کار میافتد، عادت میکند به تکیه داشتن و تغذیه کردن از منابعی که مال او نیست.شاید چاره کار فعال کردن بخش خصوصی باشد. گردش سرمایه در این ده سال به گونهای بوده است که میتوان امیدوار بود قشر جدیدی از سرمایهداری در ایران شکل گرفته و گاهی بارقههایی از دردمندی و خواست فرهنگی نیز در آن پیدا میشود که اگر شکل و طرحِ درستی برای آن ریخته شود میتواند علاقهمند به سرمایهگذاری باشد. هیچ کس هم از حوزه فرهنگ انتظار سودی عجیب ندارد، همینقدر که با مختصر کمکی یک بنگاه فرهنگی سر پا بایستد و بتواند خودش را بچرخاند کافی است.
نشر گمان نیز از ابتدا با همین پیشفرضها جز بر سرمایه بخش خصوصی برچیز دیگری تکیه نداشته است و از ترکیب و شکلدهی سرمایه فرهنگی نیز غافل نبوده است. خوشبختی نشر «گمان» ترکیب سرمایههای مادی و فرهنگی نزد دستاندرکاران آن بود و عدم جدایی میان آنها. بوردیو این ترکیب و تاثیر را در کتاب «تمایز» و «قواعد هنر» بررسی کرده است که تحقیقی است گسترده در جهان فرهنگی و مالی فرانسه. این اتفاق در ایران دهه چهل و یکبار دیگر در سالهای آخر دهه هفتاد اتفاق افتاد که شاهد اتفاقات خوبی در حوزه فرهنگ این سرزمین بودیم. هرجا که این دو سرمایه، به همراه سرمایه اجتماعی بتوانند کنار هم بایستند و کار کنند، میتوان امیدوار بود که تقارن خوش یمنی را شاهد باشیم. کنشگران میدان فرهنگی همپایه سرمایه مالی تاثیر دارند. شناخت قواعد بازار کتاب در ایران، انتخاب مجموعه کتابهایی که جایشان خالیست، سرپرستان و سرویراستارانی که بتوانند به قواعد مالی و فرهنگی همزمان آگاه باشند، ارتباط صحیح با ناشران دیگر و فعالان رسانهایِ موثر و فهیم، آشنایی با فضای پخش کتاب در ایران و شیوه عمل کتابفروشان که آخرین حلقه پخش و توزیع کتاب هستند و مهمترین نقطهای است که با مخاطب کتابها در تماس قرار میگیرند.
هیچ بنگاه فرهنگی بزرگ یا تاثیرگذاری بدون گردش صحیح سرمایه و استقلال مالی نمیتواند سرپا بایستد و تداوم کار داشته باشد. این استقلال و تداوم در درجه اول نیازمند شفاف بودن نحوه عمل میدان فرهنگی است که در آن رانتهای فسادآور وجود نداشته باشد و بتوان برنامههایی روشن برای گردش سرمایه تنظیم کرد. در درجه بعد مستلزم آن است که تناسبی میان کار فرهنگی و حاشیه سود مالی وجود داشته باشد، چراکه اگر از ابتدا بر کار آوانگارد و پیشرو یا کارهایی با نیاز مالی بالا تاکید شود، برگشت سرمایه سخت خواهد شد و امکان تداوم سلب میشود.
بدون شائبه باید از دولت درخواست کرد که چتر حمایتی خود را به شکلی عادلانهتر بگستراند تا در بازار کتاب بخش خصوصی را نیز یارای رقابت باشد. هرچند که البته در یکسال اخیر حداقل در بخش صدور مجوزها وضع بهتر و مناسبتر شده و ناشران کمتر معطل صدور مجوز میشوند اما واقعیت آن است که با وضع مطلوب هنوز فاصله داریم. به امید روزی که ناشرین که پنجرههایی رو به تفکر میگشایند بیش از پیش موفق باشند.
این در تمهید و ریختنِ طرح و پیِکار است، حمایتهای فرهنگی میتواند وجود داشته باشد و چیزی نیست که خاص این مملکت باشد، در فرانسه هم مالرو بودجه گزافی را خرج این کار کرد. اما نکته اینجاست که مثل هر بازار یا هر جای رقابتی دیگری اگر این حمایتهای فرهنگی بیهیچتوجیه و منطقی، به شکل رانت توزیع شود فسادآور است. حمایت فرهنگی نباید مانند قرعهکشی بانک بیمنطق باشد یا اینکه رانتی توزیع شود، بلکه باید به قدر زحمتی که تکاپوگران فرهنگی میکشند تخصیص یابد تا گونهای تشکر و امیدواری باشد.
بزرگترین ضربه اینگونه توزیع غیرمنطقی، در هر جای دنیا، به خود آن کسانی وارد میشود که از حمایتهای بیشائبه برخوردارند؛ چه سینماگر باشد یا ناشر، اهل درد باشد یا نباشد، حرفی داشته باشد یا نه، برخورداری بیدلیل از این حمایتها برایش مثل یک پای اضافه عمل میکند که به آن تکیه میکند و عادت ایجاد میشود و به مرور پای خودش از کار میافتد، عادت میکند به تکیه داشتن و تغذیه کردن از منابعی که مال او نیست.شاید چاره کار فعال کردن بخش خصوصی باشد. گردش سرمایه در این ده سال به گونهای بوده است که میتوان امیدوار بود قشر جدیدی از سرمایهداری در ایران شکل گرفته و گاهی بارقههایی از دردمندی و خواست فرهنگی نیز در آن پیدا میشود که اگر شکل و طرحِ درستی برای آن ریخته شود میتواند علاقهمند به سرمایهگذاری باشد. هیچ کس هم از حوزه فرهنگ انتظار سودی عجیب ندارد، همینقدر که با مختصر کمکی یک بنگاه فرهنگی سر پا بایستد و بتواند خودش را بچرخاند کافی است.
نشر گمان نیز از ابتدا با همین پیشفرضها جز بر سرمایه بخش خصوصی برچیز دیگری تکیه نداشته است و از ترکیب و شکلدهی سرمایه فرهنگی نیز غافل نبوده است. خوشبختی نشر «گمان» ترکیب سرمایههای مادی و فرهنگی نزد دستاندرکاران آن بود و عدم جدایی میان آنها. بوردیو این ترکیب و تاثیر را در کتاب «تمایز» و «قواعد هنر» بررسی کرده است که تحقیقی است گسترده در جهان فرهنگی و مالی فرانسه. این اتفاق در ایران دهه چهل و یکبار دیگر در سالهای آخر دهه هفتاد اتفاق افتاد که شاهد اتفاقات خوبی در حوزه فرهنگ این سرزمین بودیم. هرجا که این دو سرمایه، به همراه سرمایه اجتماعی بتوانند کنار هم بایستند و کار کنند، میتوان امیدوار بود که تقارن خوش یمنی را شاهد باشیم. کنشگران میدان فرهنگی همپایه سرمایه مالی تاثیر دارند. شناخت قواعد بازار کتاب در ایران، انتخاب مجموعه کتابهایی که جایشان خالیست، سرپرستان و سرویراستارانی که بتوانند به قواعد مالی و فرهنگی همزمان آگاه باشند، ارتباط صحیح با ناشران دیگر و فعالان رسانهایِ موثر و فهیم، آشنایی با فضای پخش کتاب در ایران و شیوه عمل کتابفروشان که آخرین حلقه پخش و توزیع کتاب هستند و مهمترین نقطهای است که با مخاطب کتابها در تماس قرار میگیرند.
هیچ بنگاه فرهنگی بزرگ یا تاثیرگذاری بدون گردش صحیح سرمایه و استقلال مالی نمیتواند سرپا بایستد و تداوم کار داشته باشد. این استقلال و تداوم در درجه اول نیازمند شفاف بودن نحوه عمل میدان فرهنگی است که در آن رانتهای فسادآور وجود نداشته باشد و بتوان برنامههایی روشن برای گردش سرمایه تنظیم کرد. در درجه بعد مستلزم آن است که تناسبی میان کار فرهنگی و حاشیه سود مالی وجود داشته باشد، چراکه اگر از ابتدا بر کار آوانگارد و پیشرو یا کارهایی با نیاز مالی بالا تاکید شود، برگشت سرمایه سخت خواهد شد و امکان تداوم سلب میشود.
بدون شائبه باید از دولت درخواست کرد که چتر حمایتی خود را به شکلی عادلانهتر بگستراند تا در بازار کتاب بخش خصوصی را نیز یارای رقابت باشد. هرچند که البته در یکسال اخیر حداقل در بخش صدور مجوزها وضع بهتر و مناسبتر شده و ناشران کمتر معطل صدور مجوز میشوند اما واقعیت آن است که با وضع مطلوب هنوز فاصله داریم. به امید روزی که ناشرین که پنجرههایی رو به تفکر میگشایند بیش از پیش موفق باشند.
ارسال نظر