آمریکا و کوبا از مراوده مجدد چه میخواهند؟
سیگار برگ مک دونالد
در تاریخ سوم دیماه ۱۳۹۳ خبری در رسانه ها و شبکههای خبری جهان مبنی بر تصمیم ایالات متحده و کوبا به از سرگیری روابط دیپلماتیک همراه با اظهارات باراک اوباما مبنی بر لزوم تجدید نظر در رویکرد تحریمی منتشر شد که برای صاحب نظران سیاسی و مسائل بینالمللی به لحاظ رصد برخی تغییرات داخلی و گشایشهای اجتماعی و اقتصادی بسیار هدایت شده دو سال گذشته کوبا، غیرمترقبه نبود. در واقع میتوان گفت دولت کوبا در شرایطی که دیپلماسی آن در جلب نظر همه کشورها بهجز ایالات متحده، جزایر مارشال و همچنین رژیم صهیونیستی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای لغو تحریمهای آمریکا به نتیجه خوبی رسیده بود از حمایت و میانجیگری پاپ فرانسیسکو نیز استفاده کرده و به رویکرد تنشزدایی با آمریکا روی آورد.
در تاریخ سوم دیماه 1393 خبری در رسانه ها و شبکههای خبری جهان مبنی بر تصمیم ایالات متحده و کوبا به از سرگیری روابط دیپلماتیک همراه با اظهارات باراک اوباما مبنی بر لزوم تجدید نظر در رویکرد تحریمی منتشر شد که برای صاحب نظران سیاسی و مسائل بینالمللی به لحاظ رصد برخی تغییرات داخلی و گشایشهای اجتماعی و اقتصادی بسیار هدایت شده دو سال گذشته کوبا، غیرمترقبه نبود. در واقع میتوان گفت دولت کوبا در شرایطی که دیپلماسی آن در جلب نظر همه کشورها بهجز ایالات متحده، جزایر مارشال و همچنین رژیم صهیونیستی در مجمع عمومی سازمان ملل متحد برای لغو تحریمهای آمریکا به نتیجه خوبی رسیده بود از حمایت و میانجیگری پاپ فرانسیسکو نیز استفاده کرده و به رویکرد تنشزدایی با آمریکا روی آورد. باراک اوباما، رئیسجمهور آمریکا در آخرین کنفرانس مطبوعاتی سال جاری میلادی چنین اظهار کرد: «آنچه من با تمام وجود احساس میکنم این است که اگر شما برای 50 سال اقداماتی داشتهاید ولی چیزی را تغییر نداده است، برای اینکه به نتیجه متفاوت برسید باید اقدامات متفاوتی داشته باشید. نهایتا من فکر میکنم که باید پیش رفته و تحریمها را برداریم، موردی که به نظرم
«خودناموفقی در حصول به اهداف مورد نظر» بوده است. اما من پیشگویی نمیکنم که خیلی سریع جامه عمل خواهد پوشید. به اعتقاد من، مردم قبل از وجود هرگونه بحث جدی در مورد اینکه ما تغییر اساسی در تحریم داشته باشیم، باید بهدنبال اطلاعیابی از روند حرکت در این امر باشند. من در نگرانی مخالفان و فعالان حقوق بشری در آنجا هم شریک هستم زیرا این رژیم همچنان رژیمی است که مردم خود را سرکوب میکند. امروز آمریکا گزینه شل کردن محدودیتهای گذشته را برای آینده بهتر مردم آمریکا، برای همه نیمکره غربی و برای جهان انتخاب میکند. این گام فقط در مورد کوبا نیست بلکه در مورد همه منطقه آمریکای لاتین است و من با اعضای کنگره در این رابطه صحبت خواهم کرد.» این اظهارات اوباما در زمانی مطرح شد که طرف کوبایی آلان گروس یک شهروند آمریکایی و از کارکنان شرکت توسه که در سوم دسامبر 2009 در هاوانا بهجرم جاسوسی دستگیر و به 15 سال حبس محکوم شده بود را آزاد کرد و متعاقب آن ایالات متحده هم سه شهروند کوبایی را که از سال 1998 به جرم جاسوسی دستگیر و زندانی شده بودند آزاد کرد. با این مقدمه، برای کالبد شکافی این تحول بیسابقه در مناسبات هاوانا و واشنگتن، نگاهی
اجمالی به سیاست و عملکرد آمریکا در این رابطه خواهیم داشت.
آمریکای لاتین به دو دلیل قرار داشتن در حوزه امنیت ملی ایالات متحده و برخورداری از منابع قابل استفاده در فرآیند طرحهای توسعه از یکسو و داشتن موقعیتی چون بازار گسترده برای عرضه محصولات آمریکایی، از سوی دیگر، دارای اهمیت راهبردی در سیاست خارجی آمریکا است. این نگاه اگر چه همواره و خاصه از قرن ۱۹ میلادی به این بخش از نیمکره غربی معطوف بوده است ولی پیروزی انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۹ با توجه به ماهیت ایدئولوژیک مارکسیستی آن، نه تنها به دغدغه اصلی ایالات متحده تبدیل شد بلکه کلیه سیاستها و رویکردهای واشنگتن در راستای کنترل انقلاب کوبا و جلوگیری از سرایت آن در گستره منطقه شکل گرفت. ریچارد نیکسون، معاون رئیسجمهور آمریکا در اکتبر ۱۹۶۰ در یک مناظره انتخاباتی اعلام کرد: « اگر ایالات متحده وجود رژیم نوپای کمونیسم در کوبا را آنگونه که جان کندی معتقد است، دست کم گیرد میتواند به از دست دادن همه دوستان آن در آمریکای لاتین منجر شود.» البته انقلاب کوبا فی نفسه نمیتوانست شکلدهنده دغدغه جهتگیری آمریکا در برنامهریزی، نوع سیاست و طراحی مقابلهجویانه باشد بلکه ماهیت ایدئولوژیک آن و ارتباط هاوانا و شخص فیدل با اتحاد جماهیر شوروی بود که مقامات آمریکایی را نگران ساخت چون شوروی از زمان پیروزی در نبرد استالینگراد به یک قدرت هژمون و رقیب ایالات متحده در اروپا و همچنین عرصه بینالمللی تبدیل شده بود و بنابراین کوبا به منزله الگوی یک نظام ایدئولوژیک مطلوب تودههای فقیر در آمریکای لاتین میتوانست با برخورداری از حمایتهای شوروی، باعث تقویت جنبشهای چپگرا در منطقه آمریکای لاتین و ظهور حکومتهای متحد شوروی در حیاط خلوت آن کشور شود. شکلگیری این جنبشها در پرتو انقلاب کوبا در آمریکای مرکزی و جنوبی طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و بسط آن به نیکاراگوئه در دهه ۱۹۸۰ ،ایالات متحده را به این سیاست سوق داد که به حمایت از کودتاها و آموزش نظامیان در منطقه برای مقابله با رشد چنین جنبشها و قرار گرفتن آنها در مصدر قدرت بپردازد. جان اف.کندی در مناظره انتخاباتی سال ۱۹۶۰ با اعلام اینکه «کاسترو تنها شروع مشکلات ما در گستره آمریکای لاتین است » بار دیگر بر این دغدغه واشنگتن صحه نهاد. توسل به ابزار کودتا برای سرنگون کردن حکومت آلنده در شیلی در سال ۱۹۷۰ به خاطر احساس خطر از الگو قرار گرفتن آن با اجرای طرحهای اجتماعی، آموزش نظامی در کشورهای همسوی منطقه و شکل دادن به کنترلها و حمایت نظامی، مالی و سیاسی از آنها در مقابل حکومت نوپای ساندنیستها در نیکاراگوئه، از جمله رویکردهای تقابلآمیز آمریکا با نظامهای ایدئولوژیک و وابسته به شوروی در آمریکای لاتین در سالهای پایانی دوره جنگ سرد و نظام دوقطبی بسته و بی انعطاف محسوب میشود. طرح توسعه یا اتحاد برای پیشرفت مطروحه توسط جان اف.کندی نیز از جمله ابتکارات آمریکا برای سد کردن نفوذ شوروی در این منطقه است. طرحی که بعدها ابزار آمریکا جهت اعمال فشار بر کشورهایی قرار گرفت که در آنها حکومتهای با گرایش چپ به قدرت رسیدند. نیکاراگوئه با قطع کمکهای آمریکا، اعمال نفوذ آمریکا در قطع کمکهای صندوق بینالمللی پول و همانگونه که قبلا ذکر شد تشکیل کنتراها یا ضد انقلابیون توسط سیا و پنتاگون با سیاست تنبیهی آمریکا مواجه شد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان دوره جنگ سرد و متعاقب آن، محروم شدن هاوانا از کمکهای بلاعوض روسیه، اگرچه موقعیت شخص کاسترو نسبت به گذشته ضعیف ترشد و تحریمهای ایالات متحده همچنان بر اقتصاد بسته کوبا فشارهای مضاعف وارد کرد ولی جنبشهای چپگرا واقعیت غیرقابل انکاری در آمریکای لاتین بوده و در بسیاری از کشورهای لاتین مانند اروگوئه، ونزوئلا، اکوادور و بولیوی و میانه روتر آنها در آرژانتین و برزیل در مصدر قدرت قرار گرفتند. در این میان هوگو چاوز، رهبر انقلاب بولیواری ونزوئلا با بهرهگیری از حمایتهای سیاسی برادران کاسترو و همچنین به یُمن درآمدهای بالای حاصل از افزایش قیمت نفت،به تقویت جنبشهای مزبور پرداخت و این گرایش بار دیگر نگرانی کاخ سفید را موجب شد. از اینرو آمریکاییها سعی کردند از طریق کودتا و بعدها ازطریق فشارهای اقتصادی، ونزوئلا را از این رویکرد بازدارند. بیماری و سرانجام تلخ در گذشت چاوز و سرباز کردن مشکلات اقتصادی از یک سو و بحران مشروعیتی که مخالفان چاوز با حمایت آمریکا برای جانشین چاوز از سوی دیگر بهوجود آوردند، باعث به چالش کشیده شدن برادران کاسترو بهخاطر سلطه نامرئی بر ساختار حکومت ونزوئلا و خاصه ساختارهای امنیتی و نظامی و بویژه استفاده ازنفت ونزوئلا با بهای ترجیحی شد. امری که شاید بتوان گفت که در کنار تحولات دیگر تاثیر بخش، باعث شد حزب کمونیست کوبا را با رویکرد واقع گرایی مانوس تر سازد.
نگاه جدید کوبا به روابط ایالات متحده را نمیتوان بدون در نظر گرفتن مجموعه تحولات و رخدادهای جریان ساز در عرصه منطقهای و بینالمللی و در شرایط جدید فقدان رهبران متحدی چون چاوز از یک طرف و چشم انداز آتی قدرت در ایالات متحده آمریکا از جانب دیگر مورد بررسی قرار داد. نگرانی برادران کاسترو پس از درگذشت چاوز و صحنه آرایی مخالفان انقلاب بولیواری در ونزوئلا افزایش یافته و یکی از مهمترین دلایل روی آوردن کوبا به سیاست تنش زدایی در قبال ایالات متحده آمریکا را بسیاری از صاحب نظران سیاسی ناشی از بیم آنها از فروپاشی در ونزوئلا و پیامدهای اجتنابناپذیر آن بر شرایط داخلی کوبا ارزیابی کردهاند. اظهارات اوباما، اقبال پاپ فرانسیسکو و مجموعه شواهد حاکی از تصمیم دو کشور برای گشودن صفحه جدیدی در مناسبات هاوانا- واشنگتن ارزیابی میشود درعین حال به لحاظ نیم قرن خصومت و انتظارات طرف آمریکایی،حصول به اهداف طرفین چندان هم ساده نخواهد بود. افزون بر اینکه بسیاری از تحریمها در کنگره تصویب شده و بنابراین لغو آنها هم مستلزم تصمیم و تصویب کنگره خواهد بود. درعین حال گفته میشود شرکتهای آمریکایی و اتاق بازرگانی آن کشور بخاطر نفعی که در برقراری روابط بین دو کشور میبینند، قادر به جلب نظر جمهوریخواهان برای موافقت با برداشتن تحریمهای علیه کوبا هستند. به هر حال با وجود اراده به بازگشایی مناسبات، چنین فرآیندی مشتمل بر پروسه ای به شرح زیر خواهد بود:
برقراری روابط دیپلماتیک؛
تسهیل سفر بیشتر آمریکاییها به کوبا که در این زمینه هدف کوباییتبارهایی است که در آمریکا مقیم بوده و طی 53 سال گذشته بهصورت یک جامعه قوی نقش تاثیربخش زیادی در شکلدهی سیاستهای ایالات متحده علیه کوبا داشتهاند؛
تسهیل انتقال دارایی شهروندان کوبایی مقیم آمریکا به کشور کوبا؛
صدور مجوز افزایش صادرات و واردات از آمریکا؛
صدور مجوز برای شهروندان کوبایی مقیم آمریکا جهت واردات کالاهای اضافی مورد نیاز کوبا؛
تسهیل نقل و انتقال پولی مجاز بین آمریکا و کوبا؛
افزایش دسترسی کوبا به ارتباطات و ظرفیت آن برای برخورداری از ارتباطات به شیوهای آزاد؛
اقدام در مورد تحریمهای کوبا توسط کشورهای ثالث؛
شروع فرآیند تجدید نظر در مورد موضوع حامی تروریسم تلقی شدن کوبا؛
گفتوگو در مورد اختلافات سرزمینی و از جمله گوانتانامو.
با این وجود، هم اینک این تصمیم با واکنش کشورهای مختلف منطقه مواجه بوده که عمدتا آن را تصمیمی تاریخی تلقی کرده ولی حکومتهای چپگرای منطقه سعی دارند آن را نتیجه شکست سیاست تحریم و موفقیت حکومت کوبا در ایستادگی در برابر امپریالیسم و پیروزی دیپلماسی کوبا معرفی کنند. گفته میشود در ونزوئلا که چند روز پیش از انتشار این خبر تظاهراتی دولتی علیه امپریالیسم برگزار شده بود، با تاخیر ۲۴ ساعته و زمینهسازی هدایت شده، خبر تصمیم هاوانا- واشنگتن برای از سرگیری روابط را منتشر کردهاند. رائول کاسترو هم اعلام کرده که تنشزدایی با آمریکا به معنای تغییر در نظام کمونیستی کوبا نخواهد بود.
دلایل و اهداف طرفین از تصمیم به از سرگیری مناسبات
دولت کوبا، ناگزیر بود از تسری تغییرات ولو بطئی در داخل برای جلوگیری از سقوط نظام کمونیستی به عادیسازی روابط با ایالات متحده آمریکا بپردازد. زیرا در شرایطی که مهمترین متحد آن، ونزوئلا خود با بحران اقتصادی و خطر سقوط مواجه بوده و چشمانداز روشنی برای روابط فیمابین بعد از انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۵ دیده نمیشود این راهکاری دم دستی برای هاوانا محسوب میشد.همچنین تاثیر فشارهای فزاینده تحریمها خصوصا در شرایطی که مردم کوبا به رغم همه محدودیتها دارای دید بهتری از جهان پیرامون بوده و طبعا انتظارات اجتماعی و اقتصادی بیشتری داشته و دولت کوبا ناگزیر از داشتن نگاه واقعبینانه به اوضاع داخلی کشور و مطالبات مردمش بوده است. سفر به آمریکا و مراوده با آن کشور یکی از موارد علاقه کوباییها بوده و از این منظر، گشایش روابط میتواند باعث تحقق این آرزو و طبعا کاستن از بخشی از فشارهای اجتماعی داخلی هم باشد. از دیگر سو، استفاده از فرصت باقیمانده از دولت اوباما که نسبت به سایر دولتهای آمریکا، واقعگراتر به نظر میرسد و خود میتواند فرصتی برای کوبا و خاصه شخص فیدل کاسترو در واپسین دوره حیات جهت تهدیدزدایی از جانب آمریکا باشد؛ همچنین مستحکم بودن ساختارهای حکومتهای چپ منطقه، تکوین نهادهای منطقهای مختلف در آمریکای لاتین و ناکارآیی و غیرقابل استمرار بودن تهدیدات و توطئههای ۵۳ سال گذشته آمریکا چون کودتا و مدیریت شورشهای داخلی؛ واشنگتن را به این نتیجه رساند تا دست دوستی به سوی کاستروها دراز کند.در شرایط بینالمللی حاضر،چالشهای جدید آمریکا در عرصه بینالمللی و بهویژه در رابطه با رویکردهای روسیه به مسائل خاورمیانه و اوکراین و همچنین برخورداری کوبا از حمایت اکثریت قاطع اعضای جامعه بینالمللی در مخالفت با تحریمهای اعمال شده ایالات متحده آمریکا را که باعث شده است کوبا این مقطع را برای از سرگیری روابط با آمریکا مناسب تشخیص دهد میتوان از مهمترین دلایل از سرگیری این رابطه دانست.
اما از منظر آمریکا نیز این موضوعات قابل بررسی است:
استفاده از فرصت برای برقراری روابط و تاثیربخشی بر روند تحولات داخلی و حصول به هدف تسریع در استحاله نظام کمونیستی کوبا با توجه به شرایط داخلی این کشور که در این صورت، نیازی به استمرار تحریمها نبوده و در فردای تغییرات اساسی در کوبا نیز تاریخزدایی از ذهنیت کوباییها در خصومت ۵۳ ساله راحتتر و در پرتو توسل به همین ابتکار از سرگیری روابط با کوبا با سهولت بیشتری انجام خواهد شد؛
هدف اوباما و اکثریت دموکراتها برای ترمیم چهره ایالات متحده در افکار عمومی کشورهای با حکومت چپگرا از یکسو و بازیابی جایگاه متناسب با هژمون جهانی ایالات متحده در آمریکای لاتین از سوی دیگر همانگونه که چند ماه پیش معاون نیمکره غربی رئیسجمهور آمریکا از آن به بازگشت مجدد آمریکا به حیاط خلوت یاد کرده و اوباما نیز یک سفر دورهای منطقهای را در این رابطه انجام داد؛
حضور موثر در بازار گسترده اقتصادی منطقه که توجه و تمرکز بیش از حد به مسائل خاورمیانه و آسیا باعث جایگزین شدن چین و تقویت حضور برخی دیگر از رقبای تجاری شده است؛
باراک اوباما که از نگاه مخالفان و رقبای داخلی، عملکرد موفقی در سیاست خارجی نداشته است با ارزیابی مثبتی که از اقبال شرکتهای بزرگ آمریکایی در برداشتن گامهای جدید در قبال کوبا در مهمترین بخش حوزه امنیت ملی آمریکا و مآلا نظر همسوی جمهوریخواهان دارد اقدام به آغاز این روند کرده است. تنشزدایی با کوبا از این منظر میتواند نقطه قوتی برای دموکراتها در ترمیم چهره آمریکا و بازگشت به نقش مورد انتظارش در این منطقه هم تلقی شود.
این رویکرد مفروضاتی را نیز در مورد نگاه و تصمیم اوباما در مدت باقی مانده دوره دوم ریاستجمهوریاش به سایر کشورهای تحت تحریم خصوصا ایران و کره شمالی در پی داشته که کوبا را مرحله اول این رویکرد با هدف تعمیم به سایر کشورهای هدف ارزیابی میکنند. تاکید صریح اوباما بر ناکارآیی سیاست اعمال تحریم هم نقطه برجسته اظهارات اوباما بوده و به همین دلیل استدلال میشود که اوباما از این طریق ضمن اقناع افکار عمومی ایالات متحده نسبت به چنین چرخش تاریخی در قبال نظام کمونیستی کوبا، برای گامهای بعدی در دستور کار خود زمینهسازی کرده است.
منبع: نیویورکر
آمریکای لاتین به دو دلیل قرار داشتن در حوزه امنیت ملی ایالات متحده و برخورداری از منابع قابل استفاده در فرآیند طرحهای توسعه از یکسو و داشتن موقعیتی چون بازار گسترده برای عرضه محصولات آمریکایی، از سوی دیگر، دارای اهمیت راهبردی در سیاست خارجی آمریکا است. این نگاه اگر چه همواره و خاصه از قرن ۱۹ میلادی به این بخش از نیمکره غربی معطوف بوده است ولی پیروزی انقلاب کوبا در سال ۱۹۵۹ با توجه به ماهیت ایدئولوژیک مارکسیستی آن، نه تنها به دغدغه اصلی ایالات متحده تبدیل شد بلکه کلیه سیاستها و رویکردهای واشنگتن در راستای کنترل انقلاب کوبا و جلوگیری از سرایت آن در گستره منطقه شکل گرفت. ریچارد نیکسون، معاون رئیسجمهور آمریکا در اکتبر ۱۹۶۰ در یک مناظره انتخاباتی اعلام کرد: « اگر ایالات متحده وجود رژیم نوپای کمونیسم در کوبا را آنگونه که جان کندی معتقد است، دست کم گیرد میتواند به از دست دادن همه دوستان آن در آمریکای لاتین منجر شود.» البته انقلاب کوبا فی نفسه نمیتوانست شکلدهنده دغدغه جهتگیری آمریکا در برنامهریزی، نوع سیاست و طراحی مقابلهجویانه باشد بلکه ماهیت ایدئولوژیک آن و ارتباط هاوانا و شخص فیدل با اتحاد جماهیر شوروی بود که مقامات آمریکایی را نگران ساخت چون شوروی از زمان پیروزی در نبرد استالینگراد به یک قدرت هژمون و رقیب ایالات متحده در اروپا و همچنین عرصه بینالمللی تبدیل شده بود و بنابراین کوبا به منزله الگوی یک نظام ایدئولوژیک مطلوب تودههای فقیر در آمریکای لاتین میتوانست با برخورداری از حمایتهای شوروی، باعث تقویت جنبشهای چپگرا در منطقه آمریکای لاتین و ظهور حکومتهای متحد شوروی در حیاط خلوت آن کشور شود. شکلگیری این جنبشها در پرتو انقلاب کوبا در آمریکای مرکزی و جنوبی طی دهههای ۱۹۶۰ و ۱۹۷۰ و بسط آن به نیکاراگوئه در دهه ۱۹۸۰ ،ایالات متحده را به این سیاست سوق داد که به حمایت از کودتاها و آموزش نظامیان در منطقه برای مقابله با رشد چنین جنبشها و قرار گرفتن آنها در مصدر قدرت بپردازد. جان اف.کندی در مناظره انتخاباتی سال ۱۹۶۰ با اعلام اینکه «کاسترو تنها شروع مشکلات ما در گستره آمریکای لاتین است » بار دیگر بر این دغدغه واشنگتن صحه نهاد. توسل به ابزار کودتا برای سرنگون کردن حکومت آلنده در شیلی در سال ۱۹۷۰ به خاطر احساس خطر از الگو قرار گرفتن آن با اجرای طرحهای اجتماعی، آموزش نظامی در کشورهای همسوی منطقه و شکل دادن به کنترلها و حمایت نظامی، مالی و سیاسی از آنها در مقابل حکومت نوپای ساندنیستها در نیکاراگوئه، از جمله رویکردهای تقابلآمیز آمریکا با نظامهای ایدئولوژیک و وابسته به شوروی در آمریکای لاتین در سالهای پایانی دوره جنگ سرد و نظام دوقطبی بسته و بی انعطاف محسوب میشود. طرح توسعه یا اتحاد برای پیشرفت مطروحه توسط جان اف.کندی نیز از جمله ابتکارات آمریکا برای سد کردن نفوذ شوروی در این منطقه است. طرحی که بعدها ابزار آمریکا جهت اعمال فشار بر کشورهایی قرار گرفت که در آنها حکومتهای با گرایش چپ به قدرت رسیدند. نیکاراگوئه با قطع کمکهای آمریکا، اعمال نفوذ آمریکا در قطع کمکهای صندوق بینالمللی پول و همانگونه که قبلا ذکر شد تشکیل کنتراها یا ضد انقلابیون توسط سیا و پنتاگون با سیاست تنبیهی آمریکا مواجه شد. با فروپاشی اتحاد جماهیر شوروی و پایان دوره جنگ سرد و متعاقب آن، محروم شدن هاوانا از کمکهای بلاعوض روسیه، اگرچه موقعیت شخص کاسترو نسبت به گذشته ضعیف ترشد و تحریمهای ایالات متحده همچنان بر اقتصاد بسته کوبا فشارهای مضاعف وارد کرد ولی جنبشهای چپگرا واقعیت غیرقابل انکاری در آمریکای لاتین بوده و در بسیاری از کشورهای لاتین مانند اروگوئه، ونزوئلا، اکوادور و بولیوی و میانه روتر آنها در آرژانتین و برزیل در مصدر قدرت قرار گرفتند. در این میان هوگو چاوز، رهبر انقلاب بولیواری ونزوئلا با بهرهگیری از حمایتهای سیاسی برادران کاسترو و همچنین به یُمن درآمدهای بالای حاصل از افزایش قیمت نفت،به تقویت جنبشهای مزبور پرداخت و این گرایش بار دیگر نگرانی کاخ سفید را موجب شد. از اینرو آمریکاییها سعی کردند از طریق کودتا و بعدها ازطریق فشارهای اقتصادی، ونزوئلا را از این رویکرد بازدارند. بیماری و سرانجام تلخ در گذشت چاوز و سرباز کردن مشکلات اقتصادی از یک سو و بحران مشروعیتی که مخالفان چاوز با حمایت آمریکا برای جانشین چاوز از سوی دیگر بهوجود آوردند، باعث به چالش کشیده شدن برادران کاسترو بهخاطر سلطه نامرئی بر ساختار حکومت ونزوئلا و خاصه ساختارهای امنیتی و نظامی و بویژه استفاده ازنفت ونزوئلا با بهای ترجیحی شد. امری که شاید بتوان گفت که در کنار تحولات دیگر تاثیر بخش، باعث شد حزب کمونیست کوبا را با رویکرد واقع گرایی مانوس تر سازد.
نگاه جدید کوبا به روابط ایالات متحده را نمیتوان بدون در نظر گرفتن مجموعه تحولات و رخدادهای جریان ساز در عرصه منطقهای و بینالمللی و در شرایط جدید فقدان رهبران متحدی چون چاوز از یک طرف و چشم انداز آتی قدرت در ایالات متحده آمریکا از جانب دیگر مورد بررسی قرار داد. نگرانی برادران کاسترو پس از درگذشت چاوز و صحنه آرایی مخالفان انقلاب بولیواری در ونزوئلا افزایش یافته و یکی از مهمترین دلایل روی آوردن کوبا به سیاست تنش زدایی در قبال ایالات متحده آمریکا را بسیاری از صاحب نظران سیاسی ناشی از بیم آنها از فروپاشی در ونزوئلا و پیامدهای اجتنابناپذیر آن بر شرایط داخلی کوبا ارزیابی کردهاند. اظهارات اوباما، اقبال پاپ فرانسیسکو و مجموعه شواهد حاکی از تصمیم دو کشور برای گشودن صفحه جدیدی در مناسبات هاوانا- واشنگتن ارزیابی میشود درعین حال به لحاظ نیم قرن خصومت و انتظارات طرف آمریکایی،حصول به اهداف طرفین چندان هم ساده نخواهد بود. افزون بر اینکه بسیاری از تحریمها در کنگره تصویب شده و بنابراین لغو آنها هم مستلزم تصمیم و تصویب کنگره خواهد بود. درعین حال گفته میشود شرکتهای آمریکایی و اتاق بازرگانی آن کشور بخاطر نفعی که در برقراری روابط بین دو کشور میبینند، قادر به جلب نظر جمهوریخواهان برای موافقت با برداشتن تحریمهای علیه کوبا هستند. به هر حال با وجود اراده به بازگشایی مناسبات، چنین فرآیندی مشتمل بر پروسه ای به شرح زیر خواهد بود:
برقراری روابط دیپلماتیک؛
تسهیل سفر بیشتر آمریکاییها به کوبا که در این زمینه هدف کوباییتبارهایی است که در آمریکا مقیم بوده و طی 53 سال گذشته بهصورت یک جامعه قوی نقش تاثیربخش زیادی در شکلدهی سیاستهای ایالات متحده علیه کوبا داشتهاند؛
تسهیل انتقال دارایی شهروندان کوبایی مقیم آمریکا به کشور کوبا؛
صدور مجوز افزایش صادرات و واردات از آمریکا؛
صدور مجوز برای شهروندان کوبایی مقیم آمریکا جهت واردات کالاهای اضافی مورد نیاز کوبا؛
تسهیل نقل و انتقال پولی مجاز بین آمریکا و کوبا؛
افزایش دسترسی کوبا به ارتباطات و ظرفیت آن برای برخورداری از ارتباطات به شیوهای آزاد؛
اقدام در مورد تحریمهای کوبا توسط کشورهای ثالث؛
شروع فرآیند تجدید نظر در مورد موضوع حامی تروریسم تلقی شدن کوبا؛
گفتوگو در مورد اختلافات سرزمینی و از جمله گوانتانامو.
با این وجود، هم اینک این تصمیم با واکنش کشورهای مختلف منطقه مواجه بوده که عمدتا آن را تصمیمی تاریخی تلقی کرده ولی حکومتهای چپگرای منطقه سعی دارند آن را نتیجه شکست سیاست تحریم و موفقیت حکومت کوبا در ایستادگی در برابر امپریالیسم و پیروزی دیپلماسی کوبا معرفی کنند. گفته میشود در ونزوئلا که چند روز پیش از انتشار این خبر تظاهراتی دولتی علیه امپریالیسم برگزار شده بود، با تاخیر ۲۴ ساعته و زمینهسازی هدایت شده، خبر تصمیم هاوانا- واشنگتن برای از سرگیری روابط را منتشر کردهاند. رائول کاسترو هم اعلام کرده که تنشزدایی با آمریکا به معنای تغییر در نظام کمونیستی کوبا نخواهد بود.
دلایل و اهداف طرفین از تصمیم به از سرگیری مناسبات
دولت کوبا، ناگزیر بود از تسری تغییرات ولو بطئی در داخل برای جلوگیری از سقوط نظام کمونیستی به عادیسازی روابط با ایالات متحده آمریکا بپردازد. زیرا در شرایطی که مهمترین متحد آن، ونزوئلا خود با بحران اقتصادی و خطر سقوط مواجه بوده و چشمانداز روشنی برای روابط فیمابین بعد از انتخابات پارلمانی سال ۲۰۱۵ دیده نمیشود این راهکاری دم دستی برای هاوانا محسوب میشد.همچنین تاثیر فشارهای فزاینده تحریمها خصوصا در شرایطی که مردم کوبا به رغم همه محدودیتها دارای دید بهتری از جهان پیرامون بوده و طبعا انتظارات اجتماعی و اقتصادی بیشتری داشته و دولت کوبا ناگزیر از داشتن نگاه واقعبینانه به اوضاع داخلی کشور و مطالبات مردمش بوده است. سفر به آمریکا و مراوده با آن کشور یکی از موارد علاقه کوباییها بوده و از این منظر، گشایش روابط میتواند باعث تحقق این آرزو و طبعا کاستن از بخشی از فشارهای اجتماعی داخلی هم باشد. از دیگر سو، استفاده از فرصت باقیمانده از دولت اوباما که نسبت به سایر دولتهای آمریکا، واقعگراتر به نظر میرسد و خود میتواند فرصتی برای کوبا و خاصه شخص فیدل کاسترو در واپسین دوره حیات جهت تهدیدزدایی از جانب آمریکا باشد؛ همچنین مستحکم بودن ساختارهای حکومتهای چپ منطقه، تکوین نهادهای منطقهای مختلف در آمریکای لاتین و ناکارآیی و غیرقابل استمرار بودن تهدیدات و توطئههای ۵۳ سال گذشته آمریکا چون کودتا و مدیریت شورشهای داخلی؛ واشنگتن را به این نتیجه رساند تا دست دوستی به سوی کاستروها دراز کند.در شرایط بینالمللی حاضر،چالشهای جدید آمریکا در عرصه بینالمللی و بهویژه در رابطه با رویکردهای روسیه به مسائل خاورمیانه و اوکراین و همچنین برخورداری کوبا از حمایت اکثریت قاطع اعضای جامعه بینالمللی در مخالفت با تحریمهای اعمال شده ایالات متحده آمریکا را که باعث شده است کوبا این مقطع را برای از سرگیری روابط با آمریکا مناسب تشخیص دهد میتوان از مهمترین دلایل از سرگیری این رابطه دانست.
اما از منظر آمریکا نیز این موضوعات قابل بررسی است:
استفاده از فرصت برای برقراری روابط و تاثیربخشی بر روند تحولات داخلی و حصول به هدف تسریع در استحاله نظام کمونیستی کوبا با توجه به شرایط داخلی این کشور که در این صورت، نیازی به استمرار تحریمها نبوده و در فردای تغییرات اساسی در کوبا نیز تاریخزدایی از ذهنیت کوباییها در خصومت ۵۳ ساله راحتتر و در پرتو توسل به همین ابتکار از سرگیری روابط با کوبا با سهولت بیشتری انجام خواهد شد؛
هدف اوباما و اکثریت دموکراتها برای ترمیم چهره ایالات متحده در افکار عمومی کشورهای با حکومت چپگرا از یکسو و بازیابی جایگاه متناسب با هژمون جهانی ایالات متحده در آمریکای لاتین از سوی دیگر همانگونه که چند ماه پیش معاون نیمکره غربی رئیسجمهور آمریکا از آن به بازگشت مجدد آمریکا به حیاط خلوت یاد کرده و اوباما نیز یک سفر دورهای منطقهای را در این رابطه انجام داد؛
حضور موثر در بازار گسترده اقتصادی منطقه که توجه و تمرکز بیش از حد به مسائل خاورمیانه و آسیا باعث جایگزین شدن چین و تقویت حضور برخی دیگر از رقبای تجاری شده است؛
باراک اوباما که از نگاه مخالفان و رقبای داخلی، عملکرد موفقی در سیاست خارجی نداشته است با ارزیابی مثبتی که از اقبال شرکتهای بزرگ آمریکایی در برداشتن گامهای جدید در قبال کوبا در مهمترین بخش حوزه امنیت ملی آمریکا و مآلا نظر همسوی جمهوریخواهان دارد اقدام به آغاز این روند کرده است. تنشزدایی با کوبا از این منظر میتواند نقطه قوتی برای دموکراتها در ترمیم چهره آمریکا و بازگشت به نقش مورد انتظارش در این منطقه هم تلقی شود.
این رویکرد مفروضاتی را نیز در مورد نگاه و تصمیم اوباما در مدت باقی مانده دوره دوم ریاستجمهوریاش به سایر کشورهای تحت تحریم خصوصا ایران و کره شمالی در پی داشته که کوبا را مرحله اول این رویکرد با هدف تعمیم به سایر کشورهای هدف ارزیابی میکنند. تاکید صریح اوباما بر ناکارآیی سیاست اعمال تحریم هم نقطه برجسته اظهارات اوباما بوده و به همین دلیل استدلال میشود که اوباما از این طریق ضمن اقناع افکار عمومی ایالات متحده نسبت به چنین چرخش تاریخی در قبال نظام کمونیستی کوبا، برای گامهای بعدی در دستور کار خود زمینهسازی کرده است.
منبع: نیویورکر
ارسال نظر