بهترین مدیران، به یادماندنی میشوند
مترجم: مینا افروزی مدیرانی که سعی میکنند بر دیگران غالب شوند، همان افرادی هستند که احترام خود را از جانب کارمندان از دست میدهند؛ مخصوصا اگر این احترام واقعی نباشد. به یادماندنیترین مدیران میدانند که چگونه بهطور طبیعی نخستین تاثیر خود را به خوبی بگذارند. آنها متوجه انتظاراتی که بیشتر کارمندان از آنها دارند یا ندارند، هستند و میخواهند محیطی امن را برایشان ایجاد کنند که در آن احساس تعهد کنند. موفقیت در مدیریت کاملا به اطرافیان ربط دارد و وقتی مدیران این واقعیت را فراموش میکنند، راهی را طی میکنند که باعث نابودیشان میشود.
مترجم: مینا افروزی مدیرانی که سعی میکنند بر دیگران غالب شوند، همان افرادی هستند که احترام خود را از جانب کارمندان از دست میدهند؛ مخصوصا اگر این احترام واقعی نباشد. به یادماندنیترین مدیران میدانند که چگونه بهطور طبیعی نخستین تاثیر خود را به خوبی بگذارند. آنها متوجه انتظاراتی که بیشتر کارمندان از آنها دارند یا ندارند، هستند و میخواهند محیطی امن را برایشان ایجاد کنند که در آن احساس تعهد کنند. موفقیت در مدیریت کاملا به اطرافیان ربط دارد و وقتی مدیران این واقعیت را فراموش میکنند، راهی را طی میکنند که باعث نابودیشان میشود.
اثرات اولیه به سرعت به دست میآید، ولی اینکه کارمندان اثری را که شما سعی میکنید در نقش رهبری خود ایجاد کنید کشف کنند، وقت میبرد. مدیران بسیاری هستند که به جای اتخاذ یک رویکرد ثابتتر که ایدهها و آرمانهای دیگر را جذب میکند، اقدام به استفاده از قدرت و نفوذ خود روی کارمندان کردهاند (فقط به این علت که این نظریه را معکوس جلوه دهند).
مدیریت صرفا به معنای ایفا کردن نقش نیست، بلکه معتبرترین وجهه خود را در جهت خدمت به سازمان و پیشرفت دیگران نشان دهید و از بزرگ نشان دادن کار خودتان بپرهیزید. پس اثر اولیه نباید اجباری باشد، بلکه فرصتی است که نشان میدهد شما که هستید و به عنوان یک مدیر چه چیزهایی در نظر دارید.
بعد از اینکه در سن ۳۰ سالگی بهعنوان یک مدیر ارشد اجرایی مشغول بهکار شدم، برایم مهم بود که نخستین تاثیرم را روی کارکنان بگذارم و اعتماد و احترام آنها را نسبت به خودم جلب کنم (برخی از آنها حدود ۲۰ سال بزرگتر از من بودند). امیدم این بود که کارمندان فرصت این را که از نزدیک در کنارشان کار کنم به من بدهند تا بتوانم، عملکرد سازمان را تغییر دهم و شهرت نام تجاری آنها را بازسازی کنم.
در روز اول کاری، به جای اینکه مستقیما به اتاقم بروم، رو در رو با کارمندان آشنا شدم. در ماه اول، بخش قابلتوجهی از وقتم را صرف آشنایی با کارمندان کردم و از آنها سوالاتی راجع به نظراتشان درباره وضعیت فعلی شرکت، روحیه حاضر در محل کار و دیگر نگرانیها و دغدغههایشان پرسیدم. این شرکت کارمندان وفاداری داشت و هرگز مدیر اجرایی دیگری را از بیرون استخدام نکرده بود. قبل از بهعهده گرفتن این شغل، نموداری تهیه کردم که شامل تصویری از ساختمان شرکت و طراحی جای نشستن هر یک از کارمندان در کنار شرح وظایف و اطلاعات شخصی بود که به اشتراک گذاشته بودند. من واقعا میخواستم که کارمندانم بدانند، من برای آنها ارزش قائل هستم و به علاقهمندیهایشان اهمیت میدهم و همچنین میخواستم در جهت رسیدن به اهداف حرفهای و خواستههایشان به آنها کمک کنم. برای این هدف، آنها را تشویق کردم که سوال بپرسند و نظراتم را به چالش بکشند و سیاست بازگذاشتن در اتاقم را در پیش گرفتم. نمیخواستم وقتی کسی حرفش را میزند احساس خطر کند، بلکه ترجیح میدادم به هر کس یک فرصت برای نشان دادن استعدادها، مهارتها و تواناییهایش بدهم. البته اگر کارمندان با سبک و روش و همچنین از نوع نگرش من نسبت به کسبوکار آگاه نبودند، این کار سختی بود.
هرگز نمیتوان به تنهایی رهبری کسبوکار را به دست گرفت. اینکه برای اولین بار بر دیگران تاثیر بگذارید، به درک آنها از شما بستگی دارد، ولی احترام در خلال عملیاتی که انجام میدهید و تصمیماتی که با توجه به نیازهای کارمندان و پشتیبانی از اهداف آنها و کسبوکارتان میگیرید، به دست میآید. بدون داشتن نیروی کاری هوشمند و متمرکز، کسبوکار آسیبپذیر میشود و در معرض خطر از دست دادن تواناییها و همچنین کاهش بهرهوری خود قرار میگیرد. همانطور که مسیر مدیریت خود را طی میکنید، بیشتر مراقب برداشتهای اولیه کارمندان، مشتریان و سهامدارن و موسسهای که به آن خدمت میکنید، خواهید شد. چگونه این برداشتها روی عملکرد، روحیه، نگرش، اعتماد و نوآوری تاثیر خواهند گذاشت؟ چگونه میتوانید هنگامی که کارمندان انتظار بیشتری دارند، آنها را تحت تاثیر قرار دهید؟
در اینجا به 10 موردی که هر مدیر برای ایجاد تاثیر اولیه باید از آن برخوردار باشد، اشاره میکنیم:
۱- برخورد گرم: چیزی که انتظار میرود این است که ارتباط چشمی خوب برقرار کنید و آگاه باشید. توانایی مدیر در یافتن نقاط مشترک با کارمندانش با گفتن داستانهایی به وجه تشابه آنها جنبه انسانی میبخشد و آن را بیشتر میکند. کارمندانتان میخواهند بدانند که شما با آنها صرفنظر از مقام شغلیتان در ارتباط هستید.
2- مبادی آداب بودن: کارمندان به مدیری که حضور اجرایی قوی از خود نشان میدهد، احترام میگذارند. آنها چیزی فراتر از حضور شما میخواهند؛ زبان بدنی که تهدیدآمیز نباشد و رفتار مودبانه. وقتی شما نسبت به دیگران با احترام برخورد میکنید، کارمندان افتخار میکنند که با شما ارتباط دارند؛ چه پیش خانواده و دوستان و چه مشتری.از طرف دیگر، رفتار متظاهرانه رهبر باعث از دست دادن پشتیبانی کسانی که زیر دست او هستند، میشود.
۳- نشان دادن خود واقعی: مدیران همیشه خود واقعیشان نیستند، برای همین است که بیشتر آنها خود را برای رشد و تبدیل شدن به مدیر در زندگی شخصیشان به چالش میکشند. برای نشان دادن خود واقعیتان باید بهطور مداوم نشان بدهید که چه کسی هستید و چه عقایدی دارید (در هرچیزی که انجام میدهید). مدیران باید جرات اینکه دیگران را به حوزه خود راه دهند داشته باشند؛ جایی که میتوانند به بالا بردن استعداد اطرافیانشان و تسریع اجرای استراتژیهای کسبوکار کمک کنند. وقتی مدیران خودشان هستند، دیگران میتوانند کار همیشگی خود را بدون تظاهر به اجازه گرفتن انجام دهند.
4- شنونده خوب:بهترین مدیران به حرفهای کارمندانشان گوش میدهند تا درباره آنها اطلاعاتی کسب کنند و همینطور چیزهای جدیدی یاد بگیرند. کارمندانی که واقعا فکر میکنند که نظرات و دیدگاههایشان برای مدیرشان اهمیت دارد، کاملا متعهدند. مدیرانی که برای مشارکت اظهار آمادگی میکنند، به اهمیت گوش دادن ارزش دادهاند.
۵- علاقهمند به مسائلی که برای کارمندان مهم است: فراتر از گوش سپردن، اگر مدیران کارمندان را به پرسیدن سوالات سخت تشویق کنند، سریعا وفاداری و اعتماد آنها را جلب میکنند. مدیران روشنفکر به مسائلی که برای کارمندانشان مهم هستند، علاقهمندند و احساس امنیت را در آنها به وجود میآورند تا واقعیت را بروز دهند، و به این طریق صداقتی را با نیروی کار خود به وجود میآورند.
6- زیرک و باهوش: شاید به نظر بدیهی باشد، ولی هیچگاه تصور نکنید که یک مدیر به اندازه شما دینامیکهای کسبوکار را میداند. مدیران بزرگ دانشآموختگان کسبوکارند و مدام در حال مطالعه و یافتن راهی برای بهبود، انطباق و سنجش شرایط بازار هستند. بیشتر مدیران نفوذی ندارند، ولی نه آنهایی که نخستین تاثیر ماندگار از خود به جای میگذارند. آنها کسانی هستند که به اندازهای که کسبوکار را پیش میبرند، آن را لمس میکنند. آنها همه را در حالت آمادهباش نگه میدارند تا شرکت و افرادش را قویتر سازند.
۷- دسترسیپذیر: دسترسی یکی از مهمترین ویژگیهایی است که کارمندان میخواهند نسبت به مدیر خود داشته باشند. بیشتر مدیران پشت میز خود پنهان میشوند و حتی برای پاسخگویی هم حساب و کتاب میکنند. مدیرانی که دسترسیپذیرترند، بر کارمندان خود تاثیر میگذارند و رویکردی کارآفرینانه را پرورش میدهند که به سازمان کمک میکند، مزیت رقابتی خود را تقویت کند.
8- شوخطبع: مدیری که روحیه نشاطبخش و مثبتی را وارد محیط کار خود میکند، هیجان را در این محیط شعلهور میسازد. وقتی مدیری شوخ است، جدیتی را که در سازمانهای بزرگ و با عملکرد بالا وجود دارد، متعادل میکند. مدیرانی که با کمی روحیه طنز پیچیدگی را به سادگی مبدل میکنند، محیط کاری خوشایندی ایجاد میکنند.
۹- ثبات:مدیری که سبک و رویکرد ثابتی در قبال دیگران و کسبوکار دارد، مدیری کامل است که میداند چگونه با دیگران کار کند و نیز زیر فشارهای کاری و در مقابل موانع بسیار کارآمد عمل میکند. مدیر باثبات به قدری خود را میشناسد که میتواند بر توسعه برند شخصی خود سرمایهگذاری کند و به اندازهای اعتماد به نفس دارد که هر روز بتواند، آن را حفظ کند. ثبات داشتن بهمنظور جلب وفاداری و اعتماد دیگران، برای یک مدیر لازم است.
10- انگیزشی: مدیران امروزی باید انگیزه داشته باشند و به دیگران امید دهند. کارمندان به مدیری احتیاج دارند که آنها را به خط پایان برساند. محیط کاری در دورهای که نیاز است کارمندان با کمترین امکانات بیشترین کارها را انجام دهند، رقابتیتر و سخت شده است. کارمندان از کار کردن در کنار مدیرانی که میدانند چگونه بهترین ویژگیهای هرکس را فعال کنند، لذت میبرند.
اثرات اولیه به سرعت به دست میآید، ولی اینکه کارمندان اثری را که شما سعی میکنید در نقش رهبری خود ایجاد کنید کشف کنند، وقت میبرد. مدیران بسیاری هستند که به جای اتخاذ یک رویکرد ثابتتر که ایدهها و آرمانهای دیگر را جذب میکند، اقدام به استفاده از قدرت و نفوذ خود روی کارمندان کردهاند (فقط به این علت که این نظریه را معکوس جلوه دهند).
مدیریت صرفا به معنای ایفا کردن نقش نیست، بلکه معتبرترین وجهه خود را در جهت خدمت به سازمان و پیشرفت دیگران نشان دهید و از بزرگ نشان دادن کار خودتان بپرهیزید. پس اثر اولیه نباید اجباری باشد، بلکه فرصتی است که نشان میدهد شما که هستید و به عنوان یک مدیر چه چیزهایی در نظر دارید.
بعد از اینکه در سن ۳۰ سالگی بهعنوان یک مدیر ارشد اجرایی مشغول بهکار شدم، برایم مهم بود که نخستین تاثیرم را روی کارکنان بگذارم و اعتماد و احترام آنها را نسبت به خودم جلب کنم (برخی از آنها حدود ۲۰ سال بزرگتر از من بودند). امیدم این بود که کارمندان فرصت این را که از نزدیک در کنارشان کار کنم به من بدهند تا بتوانم، عملکرد سازمان را تغییر دهم و شهرت نام تجاری آنها را بازسازی کنم.
در روز اول کاری، به جای اینکه مستقیما به اتاقم بروم، رو در رو با کارمندان آشنا شدم. در ماه اول، بخش قابلتوجهی از وقتم را صرف آشنایی با کارمندان کردم و از آنها سوالاتی راجع به نظراتشان درباره وضعیت فعلی شرکت، روحیه حاضر در محل کار و دیگر نگرانیها و دغدغههایشان پرسیدم. این شرکت کارمندان وفاداری داشت و هرگز مدیر اجرایی دیگری را از بیرون استخدام نکرده بود. قبل از بهعهده گرفتن این شغل، نموداری تهیه کردم که شامل تصویری از ساختمان شرکت و طراحی جای نشستن هر یک از کارمندان در کنار شرح وظایف و اطلاعات شخصی بود که به اشتراک گذاشته بودند. من واقعا میخواستم که کارمندانم بدانند، من برای آنها ارزش قائل هستم و به علاقهمندیهایشان اهمیت میدهم و همچنین میخواستم در جهت رسیدن به اهداف حرفهای و خواستههایشان به آنها کمک کنم. برای این هدف، آنها را تشویق کردم که سوال بپرسند و نظراتم را به چالش بکشند و سیاست بازگذاشتن در اتاقم را در پیش گرفتم. نمیخواستم وقتی کسی حرفش را میزند احساس خطر کند، بلکه ترجیح میدادم به هر کس یک فرصت برای نشان دادن استعدادها، مهارتها و تواناییهایش بدهم. البته اگر کارمندان با سبک و روش و همچنین از نوع نگرش من نسبت به کسبوکار آگاه نبودند، این کار سختی بود.
هرگز نمیتوان به تنهایی رهبری کسبوکار را به دست گرفت. اینکه برای اولین بار بر دیگران تاثیر بگذارید، به درک آنها از شما بستگی دارد، ولی احترام در خلال عملیاتی که انجام میدهید و تصمیماتی که با توجه به نیازهای کارمندان و پشتیبانی از اهداف آنها و کسبوکارتان میگیرید، به دست میآید. بدون داشتن نیروی کاری هوشمند و متمرکز، کسبوکار آسیبپذیر میشود و در معرض خطر از دست دادن تواناییها و همچنین کاهش بهرهوری خود قرار میگیرد. همانطور که مسیر مدیریت خود را طی میکنید، بیشتر مراقب برداشتهای اولیه کارمندان، مشتریان و سهامدارن و موسسهای که به آن خدمت میکنید، خواهید شد. چگونه این برداشتها روی عملکرد، روحیه، نگرش، اعتماد و نوآوری تاثیر خواهند گذاشت؟ چگونه میتوانید هنگامی که کارمندان انتظار بیشتری دارند، آنها را تحت تاثیر قرار دهید؟
در اینجا به 10 موردی که هر مدیر برای ایجاد تاثیر اولیه باید از آن برخوردار باشد، اشاره میکنیم:
۱- برخورد گرم: چیزی که انتظار میرود این است که ارتباط چشمی خوب برقرار کنید و آگاه باشید. توانایی مدیر در یافتن نقاط مشترک با کارمندانش با گفتن داستانهایی به وجه تشابه آنها جنبه انسانی میبخشد و آن را بیشتر میکند. کارمندانتان میخواهند بدانند که شما با آنها صرفنظر از مقام شغلیتان در ارتباط هستید.
2- مبادی آداب بودن: کارمندان به مدیری که حضور اجرایی قوی از خود نشان میدهد، احترام میگذارند. آنها چیزی فراتر از حضور شما میخواهند؛ زبان بدنی که تهدیدآمیز نباشد و رفتار مودبانه. وقتی شما نسبت به دیگران با احترام برخورد میکنید، کارمندان افتخار میکنند که با شما ارتباط دارند؛ چه پیش خانواده و دوستان و چه مشتری.از طرف دیگر، رفتار متظاهرانه رهبر باعث از دست دادن پشتیبانی کسانی که زیر دست او هستند، میشود.
۳- نشان دادن خود واقعی: مدیران همیشه خود واقعیشان نیستند، برای همین است که بیشتر آنها خود را برای رشد و تبدیل شدن به مدیر در زندگی شخصیشان به چالش میکشند. برای نشان دادن خود واقعیتان باید بهطور مداوم نشان بدهید که چه کسی هستید و چه عقایدی دارید (در هرچیزی که انجام میدهید). مدیران باید جرات اینکه دیگران را به حوزه خود راه دهند داشته باشند؛ جایی که میتوانند به بالا بردن استعداد اطرافیانشان و تسریع اجرای استراتژیهای کسبوکار کمک کنند. وقتی مدیران خودشان هستند، دیگران میتوانند کار همیشگی خود را بدون تظاهر به اجازه گرفتن انجام دهند.
4- شنونده خوب:بهترین مدیران به حرفهای کارمندانشان گوش میدهند تا درباره آنها اطلاعاتی کسب کنند و همینطور چیزهای جدیدی یاد بگیرند. کارمندانی که واقعا فکر میکنند که نظرات و دیدگاههایشان برای مدیرشان اهمیت دارد، کاملا متعهدند. مدیرانی که برای مشارکت اظهار آمادگی میکنند، به اهمیت گوش دادن ارزش دادهاند.
۵- علاقهمند به مسائلی که برای کارمندان مهم است: فراتر از گوش سپردن، اگر مدیران کارمندان را به پرسیدن سوالات سخت تشویق کنند، سریعا وفاداری و اعتماد آنها را جلب میکنند. مدیران روشنفکر به مسائلی که برای کارمندانشان مهم هستند، علاقهمندند و احساس امنیت را در آنها به وجود میآورند تا واقعیت را بروز دهند، و به این طریق صداقتی را با نیروی کار خود به وجود میآورند.
6- زیرک و باهوش: شاید به نظر بدیهی باشد، ولی هیچگاه تصور نکنید که یک مدیر به اندازه شما دینامیکهای کسبوکار را میداند. مدیران بزرگ دانشآموختگان کسبوکارند و مدام در حال مطالعه و یافتن راهی برای بهبود، انطباق و سنجش شرایط بازار هستند. بیشتر مدیران نفوذی ندارند، ولی نه آنهایی که نخستین تاثیر ماندگار از خود به جای میگذارند. آنها کسانی هستند که به اندازهای که کسبوکار را پیش میبرند، آن را لمس میکنند. آنها همه را در حالت آمادهباش نگه میدارند تا شرکت و افرادش را قویتر سازند.
۷- دسترسیپذیر: دسترسی یکی از مهمترین ویژگیهایی است که کارمندان میخواهند نسبت به مدیر خود داشته باشند. بیشتر مدیران پشت میز خود پنهان میشوند و حتی برای پاسخگویی هم حساب و کتاب میکنند. مدیرانی که دسترسیپذیرترند، بر کارمندان خود تاثیر میگذارند و رویکردی کارآفرینانه را پرورش میدهند که به سازمان کمک میکند، مزیت رقابتی خود را تقویت کند.
8- شوخطبع: مدیری که روحیه نشاطبخش و مثبتی را وارد محیط کار خود میکند، هیجان را در این محیط شعلهور میسازد. وقتی مدیری شوخ است، جدیتی را که در سازمانهای بزرگ و با عملکرد بالا وجود دارد، متعادل میکند. مدیرانی که با کمی روحیه طنز پیچیدگی را به سادگی مبدل میکنند، محیط کاری خوشایندی ایجاد میکنند.
۹- ثبات:مدیری که سبک و رویکرد ثابتی در قبال دیگران و کسبوکار دارد، مدیری کامل است که میداند چگونه با دیگران کار کند و نیز زیر فشارهای کاری و در مقابل موانع بسیار کارآمد عمل میکند. مدیر باثبات به قدری خود را میشناسد که میتواند بر توسعه برند شخصی خود سرمایهگذاری کند و به اندازهای اعتماد به نفس دارد که هر روز بتواند، آن را حفظ کند. ثبات داشتن بهمنظور جلب وفاداری و اعتماد دیگران، برای یک مدیر لازم است.
10- انگیزشی: مدیران امروزی باید انگیزه داشته باشند و به دیگران امید دهند. کارمندان به مدیری احتیاج دارند که آنها را به خط پایان برساند. محیط کاری در دورهای که نیاز است کارمندان با کمترین امکانات بیشترین کارها را انجام دهند، رقابتیتر و سخت شده است. کارمندان از کار کردن در کنار مدیرانی که میدانند چگونه بهترین ویژگیهای هرکس را فعال کنند، لذت میبرند.
ارسال نظر