عوام‌فریبی در غیاب احــزاب

دنیای اقتصاد: یکی از نکات قابل‌توجهی که در تبلیغات انتخاباتی این روزها فراوان به چشم می‌خورد، بیان شعارهایی است که مشکلات اصلی کشور را هدف می‌گیرند و قصد دارند در جریان کنش‌های کلامی، مشکلاتی بزرگ، چند لایه و پیچیده را ساده جلوه داده و حل آن را برای مردم قابل‌حصول و در دسترس نشان دهند. بیکاری، مشکلات خانواده و ازدواج، دشواری‌های کلان اقتصادی، پیچیدگی‌های عرصه بین‌المللی و... از جمله اموری هستند که در قالب شعارهای برخی از نامزدهای انتخاباتی به‌راحتی از حل آنان سخن می‌رود و در کلام اعداد و ارقام جابه‌جا می‌شوند تا نشان دهند در صورت انتخاب این موارد قابل اجرا خواهند بود، این در حالی است که هیچ‌گونه برنامه و راهکار مشخصی که مبتنی‌بر کار متخصصان باشد به این منظور ارائه نمی‌‌شود؛ بنابراین به‌نظر می‌رسد نوعی فاصله ماهوی میان آنچه به زبان می‌آید و آنچه در حقیقت امکان‌پذیر خواهد بود، وجود دارد و درون این شکاف نه چیزی از سر دردمندی برای حل حقیقی مشکل بلکه راهکاری کوتاه‌مدت و جذاب برای کسب رأی نهفته است. به‌منظور بررسی این امر و روشن شدن اینکه چرا در ایران کاندیداها ترجیح می‌دهند صرفا اهداف خود را منهای برنامه‌هایی که برای نیل به آنها دارند، بیان کنند، با دکتر موسی غنی‌نژاد اقتصاددان و استاد دانشگاه به گفت‌وگو نشستیم.

چرا کاندیداها به جای بیان برنامه‌ها و روش‌های نیل به اهداف، صرفا به بیان اهداف خود در جریان تبلیغات انتخاباتی بسنده می‌کنند؟

در این رابطه دو مساله وجود دارد؛ یکی اینکه برنامه‌ریزی نیازمند حزب، تیم و دستگاه ویژه است که اهداف را تعریف کرده و روشن کند که برای رسیدن به این اهداف چه برنامه‌ریزی لازم است. این امر یک کار درازمدت است و معمولا در عرصه سیاسی کار احزاب است؛ یعنی حزب چه در قدرت قرار گرفته باشد و چه به‌عنوان اپوزیسیون فعالیت کند در تمام دنیا مرسوم است که برنامه‌های مشخصی را ارائه و دنبال می‌کند ولی چون ما در ایران سیستم حزبی نداریم، کاندیداها هرازگاهی که موعد انتخابات می‌شود، وعده‌هایی را می‌دهند و اهدافی را مطرح می‌کنند که همان پوپولیسم می‌شود، بدون اینکه بگویند به چه صورت قرار است به آن برسند. آنها این امر را نمی‌گویند چون توانی در این رابطه ندارند. به‌طور مثال زمانی‌که شما قصد دارید رشد تولید ملی را در کشور افزایش دهید، قطعا باید برنامه داشته باشید و اهدافتان را در چارچوبی قرار دهید که امکان حصول به آن وجود داشته باشد، ولی زمانی‌که شما چنین ابزاری در اختیار ندارید تنها به بیان مجموعه‌ای از قول‌ها می‌پردازید و بعد چون در این رابطه هیچ‌گونه حساب‌کشی هم وجود ندارد، کاندیداها به‌راحتی وعده‌هایی را بیان می‌کنند و از صحنه خارج می‌شوند.

آنها با بیان این وعده‌ها می‌کوشند شانس برنده شدنشان را افزایش دهند. به‌عبارت دیگر می‌گویند: «سنگ مفت، گنجشک مفت» حالا یا بازنده می‌شوند و کسی از آنها انتظاری نخواهد داشت و موضوع به کلی فراموش خواهد شد یا اینکه برنده می‌شوند و خواهند گفت که «نمی‌شود و نمی‌گذارند.» این در حقیقت آفت بزرگ پوپولیسم است. پوپولیست‌ها درست همین‌کار را انجام می‌دهند. آنها وعده‌هایی را طرح می‌کنند، اگر به پیروزی رسیدند مانند مورد آقای احمدی‌نژاد، خواهند گفت: «ما می‌خواستیم اما نشد.» این در حالی است که آنها با این شعار وارد عرصه می‌شوند که «همه چیز شدنی است.» حال پرسش اینجاست که «پس چرا نشد؟» اگر نمی‌شد چرا از اول به مردم نمی‌گفتید که اجازه نمی‌دهند؟ و تنها بعد از اینکه قدرت را به دست گرفتید به این امر پی بردید؟ این در حقیقت خصلت پوپولیست‌ها است که باب طبع مردم سخن بگویند، وعده‌هایی بدهند و موقتا کارهایی در راستای آن انجام بدهند.

اتفاقا اگر این افراد وعده بدهند و عمل نکنند بسیار بهتر خواهد بود. آنها وعده‌های غیرعملی می‌دهند و در راستای آن شروع به انجام کارهایی می‌کنند و چون آن وعده‌ها هم عملی نیست کل سیستم دچار اختلال خواهد شد. در دوره احمدی نژاد اگر نگاه کنیم به مدد درآمدهای عظیم نفتی بود که تا حدودی امکان حرکت به سمت وعده‌هایی که مطرح کرده بود، فراهم شد و نتیجه این امر آن شد که در دوره هشت ساله او، اشتغال خالص به صفر رسید و سطح رفاه عمومی به‌طور میانگین کاهش پیدا کرد، ولی مردم گمان می‌کردند که او در حال خدمت کردن است و با یارانه ۴۵ هزار تومانی خوشحال بودند. در حال حاضر نیز برخی از کاندیدا‌ها از همان روش استفاده می‌کنند و این در حالی است که این بار از آن درآمدهای هنگفت نفتی خبری نیست.

با طرح چنین شعارهایی انتظار می‌رود در جامعه نوعی مطالبه‌گری پدید آید و سطح انتظار مردم از دولتمردان افزوده شود، ولی چگونه است که بیان این‌گونه شعارها معمولا برای کاندیداها هزینه‌ای را به‌دنبال ندارد؟

معمولا گفته می‌شود دروغ گفتن مالیات ندارد. علت عرف شدن چنین امری در ایران آن است که در همه جای دنیا کاندیداهایی که وارد عرصه می‌شوند معمولا نمایندگان حزب و گرایش‌های سیاسی مشخص هستند که آنها باید پاسخگو باشند؛ چراکه آنها کوتاه‌مدت نیستند و یکدفعه ظاهر نمی‌شوند که به یکباره ناپدید شوند. یک حزب معمولا زندگی طولانی مدتی دارد و این حزب است که برای کاندیدای خود محدودیت‌هایی در جهت عملی شدن وعده‌ها ایجاد می‌کند. به این صورت حزب از کاندیدا و مردم از حزب حساب‌کشی می‌کنند، ولی متاسفانه ما در سیستم سیاسی خودمان چنین ساز وکاری را نداریم و به این صورت وعده دادن بدون مالیات و بدون هزینه است و افرادی به‌راحتی وعده می‌دهند و عمل نمی‌کنند. به‌علاوه مطبوعات ما نیز هنوز این قدرت را ندارند که بتوانند از کاندیداها حساب‌کشی کنند و آنان را وادار کنند که برنامه‌های خود را به‌صورت منسجم مطرح کنند و ابزار و برنامه‌های رسیدن به اهداف را بیان کنند. در سیستم مطبوعات ما هم نگاه کنید همین فرایند جریان دارد؛ یعنی گروهی اصلاح‌طلب و گروهی دیگر اصولگرا هستند و بین دو گروه گفت‌وگویی صورت نمی‌گیرد و هر کدام در راستای منافع خود عمل می‌کنند، به‌عبارت دیگر این امر ناشی از ضعف جامعه مدنی است.

چه میزان کاندیداها در ایران برای بیان شعارهای خود، تخصص محوری را در نظر می‌گیرند و برنامه‌های خود را مبتنی‌بر تخصص به مردم ارائه می‌دهند؟

این امر بخشی از طبیعت کار سیاسی است که فردی که کاندیدا می‌شود تخصصی در همه حوزه‌ها ندارد؛ بلکه بیشتر فردی سیاسی است. فرد سیاسی نیز الزاما متخصص اقتصاد، کشاورزی، صنعت و... نیست. تخصص باید در تیم باشد ولی متاسفانه ما شاهد هستیم که کاندیداها با تیم خود وارد عرصه نمی‌شوند و تخصص‌ها روشن نیست. اگر هم تیمی وجود دارد تیم سیاسی است؛ در‌حالی‌که تیم یک کاندیدا باید در حوزه‌های مختلف اقتصادی، کشاورزی، صنعت، مالی، بانکی و... متخصص باشد و برنامه‌های خود را مطرح کند و کاندیدا نماینده این تیم باشد. در‌حالی‌که اینجا یک کاندیدا وارد عرصه می‌شود، عده‌ای را اطراف خود جمع می‌کند و تنها تشکیل‌دهنده ستاد است. نقش ستاد هم تبلیغات است، دیگر کار توضیح و برنامه‌ریزی معمولا از عهده آن خارج است.

کاندیداها بر مبنای چه امری باید اهداف خود را طراحی کنند و اگر قرار باشد به بیان صرف هدف در تبلیغات خود اکتفا نکنند، مطابق با چه سازوکاری باید برنامه‌های خود را شرح دهند؟

ما مجموعه‌ای از مسائل را داریم که معمولا به‌عنوان مشکلات اصلی جامعه مطرح می‌شود. حل این مسائل باید برنامه و در مرحله بعد هدف این کاندیداها قرار بگیرد. این اهداف که قبلا مبارزه با تورم، بیکاری و ایجاد اشتغال بیشتر بود باید ابزاری در جهت نیل به آن طراحی شود. اینکه تنها شعارهایی مطرح شود و به‌طور مثال گفته شود: «ما قصد داریم رشد دو برابر شود یا تولید ملی سه برابر شود و....» تنها به شعار که نیست، باید گفته شود به چه صورت؟ یعنی لازم است که برای مردم ساز و کار این فرآیند و اهداف توضیح داده شود و آن هم در مدت کوتاه یک ماه و دو ماه که شما نمی‌توانید مسلط شوید و مساله‌یابی کنید و راهکار و برنامه ارائه دهید. این امر مسیری طولانی است و نیازمند دستگاه و سیستم خاص خود است و همانگونه که اشاره کردم یک نفر هرگز قادر نیست برای مسائل گوناگون سیاسی، اقتصادی، کشاورزی، تجاری، مالی، بانکی، دیپلماسی و.... برنامه‌ریزی کند، این امر قطعا نیازمند دستگاه است که این دستگاه همان حزب است.

در حال حاضر تنها حزبی که در انتخابات فعلی ما وارد عرصه شده و نماینده معرفی کرده حزب موتلفه است، اما آیا شما از برنامه‌های حزب موتلفه خبر دارید؟ این حزب که یک حزب قدیمی هم هست معلوم نیست به دنبال چه چیزی است، در حالی‌که ما انتظار داریم آن حزبی که وارد عرصه می‌شود از قبل برنامه‌های مدونی داشته باشد، آنها را براساس مسائل روز، به روزرسانی کند و بعد اعلام کند که فلان شخص کاندیدای ما است و قصد پیاده‌سازی این برنامه را در آینده داریم، ولی متاسفانه این تنها حزب وارد شده نیز که یک حزب قدیمی است، تا جایی که من پیگیری کرده‌ام دارای یک برنامه مشخص که در عرصه‌های گوناگون تدوین شده باشد، نیست.