ما همه مقصریم!
این روزها حال و هوای ایران به‌خصوص کلان‌شهرهایی همچون تهران، تبریز، اراک و... تغییرات بسیاری کرده است. تیتر اول بسیاری از اخبار هم مربوط به همین تغییرات است. این روزها دیدن ماسک بر چهره افراد امری طبیعی شده است، اما نکته جالب توجه این روزها چیز دیگری است. این روزها با اینکه چهره مردم شهر تغییر کرده اما از این تغییرات در عادات و شیوه زندگی مردم خبری نیست. شاید سطح نگرانی مردم آنقدر نیست که آنها را از بیرون آمدن باز دارد. تعداد ماشین‌ها هم که به لطف وام 25 میلیون تومانی دولت اگر زیادتر نشود، ثابت خواهد ماند و شاید دیدن خودروهای تک‌سرنشین و آلاینده هوا همچنان چهره تهران را بدون تغییر نگاه دارد، اما سوال اصلی این است: چگونه می‌توان علم به مشکل داشت، اما در جهت رفع آن اقدامی صورت نداد؟ چگونه می‌توان مشکل را درک کرد اما آن را در زندگی روزمره به کار نگرفت؟ و سوال‌های دیگری که تنها در مقام سوال باقی مانده‌اند. در این یادداشت به جست‌وجوی پاسخ این سوالات از سه منظر جهانی، دولت و افراد می‌پردازیم. جهان
دولت‌ها همچنان تغییری اساسی در روند سیاست‌گذاری و نگرش خود نداده‌اند. کشورهایی که از درآمد بالاتری برخوردار هستند، سهم بیشتری نیز در آلودگی هوا دارند که در صدر آنها ۲ کشور چین و ایالات‌متحده آمریکا قرار دارند. این کشورها تنها با اختصاص سهم بیشتری در هزینه‌های تحقیق و توسعه، نگرانی خود را در این زمینه بروز دادند، اما گامی در جهت کاهش فعالیت‌‌‌های آلاینده خود برنداشتند. در سال‌های اخیر و با بالا گرفتن شدت این معضل جهانی، کشورهایی که در مفهوم اقتصادی «توسعه‌یافته» خوانده می‌شوند، تنها با تغییر مکان فعالیت خود و با عوض کردن صورت مساله بار سنگین این اتهام را بر دوش کشورهای در حال‌توسعه انداختند. این امر را می‌توان با بررسی روند افزایشی سرمایه‌گذاری خارجی در کشورهای در حال توسعه به خوبی مشاهده کرد. وجود نیروی کار ارزان و نبود قوانین دست و پاگیر زیست‌محیطی کشورهای توسعه‌یافته را به سمت کشورهای در حال توسعه جذب کرد، اما این خود شروعی تازه برای بحران بود. این تغییرات در سال‌های ابتدایی می‌تواند درآمد بیشتری را برای کشور به ارمغان بیاورد و به نوعی مسیر توسعه‌یافتگی را هموارتر کند، اما مصائب و تبعاتی نیز با خود به همراه دارد که غیرقابل چشم‌پوشی است.

کشورهای توسعه‌یافته به دلیل وجود مالیات‌های سنگین زیست‌محیطی به کشورهای در حال‌توسعه روی می‌آورند و از این طریق نه تنها تولید خود را افزایش می‌دهند بلکه تا حدودی خود را از اتهام آلاینده بودن تبرئه می‌کنند. این اولین نکته بارزی است که در بررسی بحران آلودگی آب و هوا در مقیاس جهانی با آن روبه‌رو می‌شویم. یعنی با وجود درک این مساله که تغییرات اقلیمی مشکلی جهان‌شمول است اما بسیاری از دولت‌ها تنها تغییر مکان فعالیت خود اکتفا کرده‌اند. این در حالی است که بسیاری از صاحب‌نظران در زمینه آب و هوا بر این نکته تاکید دارند که آلودگی آب و هوا در هر نقطه‌ زمین بر سایر نقاط نیز تاثیر‌گذار است و این مشکل تنها راه‌حلی همگانی و جهانی دارد. اما دولت‌ها تنها به برگزاری کنفرانس‌های بین‌المللی بسنده کرده و تنها به تبیین شرایط موجود می‌پردازند؛ در حالی که در این دوره نیازمند اجرای قوانین هستیم تا تصویب آنها.

دولت
دولت ایران نیز از این امر مستثنی نیست. ساخت سدهای فراوان در سال‌های گذشته حاکی از آن است که دولت تنها به تبلیغاتی جزیی در رسانه ملی اکتفا کرده و همچنان در مسیر گذشته گام برمی‌دارد. شاید خشک شدن دریاچه ارومیه و از بین رفتن بسیاری از تالاب‌ها در جنوب کشور کافی نبود که حال زمزمه خالی از سکنه شدن حاشیه خلیج‌فارس به گوش می‌رسد. به نظر می‌رسد دولت به‌عنوان نهادی که وظیفه آگاه‌سازی افراد جامعه را بر دوش دارد، در تبیین شرایط موجود بسیار ضعیف عمل کرده است. این اولین بار نیست که دولت‌ها در زمینه آگاه‌سازی شکست می‌خورند. هشدارهای پیاپی زلزله‌های احتمالی، کاهش مصرف آب، تعویض وسایل نقلیه فرسوده و... همگی از مواردی هستند که تنها در برهه‌ای از زمان مورد توجه دولت و ملت قرار می‌گیرد، و پس از مدت زمان کمی به ورطه فراموشی سپرده می‌شود. تمامی این مسائل نشان‌دهنده آن است که دولت نه تنها باید نقش نظارتی خود را پررنگ‌تر کند، بلکه باید با ایجاد قوانین مفید سهم خود را در این مسوولیت خطیر ایفا کند.البته دولت در این زمینه یعنی آلودگی آب و هوا و تغییرات اقلیمی دارای مسوولیتی‌ بس سنگین و دشوار است. زیرا دولت تنها نقش نظارتی و اجرایی ندارد و خود نیز به‌عنوان یک بنگاه بزرگ در مقیاس جهانی دیده می‌شود. وجود مشکلات معیشتی مردم در سایه تحریم‌های اقتصادی سال‌های اخیر، کاهش تولید ملی، کنترل تورم، کاهش شدید قیمت نفت و تاثیر آن بر بودجه سال آتی و بسیاری از مسائل دیگر در شرایطی که دولت به تازگی از تحریم‌های جهانی رهایی یافته قابل درک است و تلاش دولت برای حل این مسائل قابل چشم‌پوشی نیست، اما به یاد داشته باشیم آلودگی آب و هوا، نابودی دریاچه ارومیه، انقراض گونه‌های کمیاب جانوری همچون یوزپلنگ ایرانی و ده‌ها مورد دیگر هم به همان اندازه اهمیت دارند.

نکته قابل‌توجه در درجه‌بندی اهمیت این مسائل آن است که تمامی این امور برای چه کسانی است؟ شاید بهتر باشد در قید حیات باشیم و تاثیر این سیاست‌ها را در سطح معیشتی پایین‌تری ببینیم.دولت در حل این بحران با دولت‌های جهانی، بنگاه و افراد زیادی روبه‌رو است که این امر خود فرآیند حل بحران را بغرنج‌تر می‌کند. تمامی سیاست‌ها دارای دو بعد هزینه و فایده است و در این دوره که بحران آب و هوا به نقطه اوج خود رسیده است، نادیده گرفتن کوچکترین هزینه تبعات سنگینی بر ملت تحمیل خواهد کرد. دیگر بحث بر سر نجات گونه‌های جانوری نیست. بحث بر سر نجات اقلیم‌ها و منابع طبیعی نیست. بحث بر سر نجات انسان است. جهان شاهد کاهش طول عمر افراد به دلیل افزایش آلاینده بوده و این روند در کشورهای در حال‌توسعه شیب تندتری به خود گرفته است. بحث بر سر نجات بشری است که تمامی این فعالیت‌ها از سوی اوست و تمامی این سیاست‌ها نیز از سوی او اجرا خواهد شد و تنها راه نجات بشر از این بحران خود اوست.

مردم
در بررسی نقش مردم ابتدا باید به سوال‌های بسیاری پاسخ داد: چرا با اینکه می‌دانیم هوای آلوده دشمن جان ماست، دست از فعالیت‌های آلاینده برنمی‌داریم؟ چرا با وجود هشدارهای پیاپی دولت از بار ترافیکی شهر کاسته نشده است؟ چرا به‌عنوان والدین فرزندانمان، تنها به زدن ماسک بر صورت آنها اکتفا می‌کنیم، گویی این آلودگی امری طبیعی است. چرا با وجود ترافیک سنگین شهری، همچنان از خودروهای شخصی و در بسیاری موارد تک‌سرنشین استفاده می‌کنیم؟برای پاسخ به این سوالات نیازمند بررسی جنبه‌های زیادی از زندگی و معیشت مردم هستیم. افراد، غالبا به منفعت کوتاه‌مدت توجه می‌کنند که آن را خرد کوتاه‌مدت می‌نامند. این امر به خودی خود اشتباه نیست، اما نادیده گرفتن منافع بلند‌مدت یا به عبارتی خرد بلندمدت تبعات جبران‌ناپذیری دارد. در فرهنگ ایرانی مشاهده آثار کوتاه‌مدت یک فعالیت جایگاه مهم‌تری نسبت به آثار بلند‌مدت یک فعالیت دارد. نمونه بارز آن را می‌توان در طرز فکر اقتصادی مردم جهت ارتقا سطح معیشتی دید. تعداد افرادی که حاضر به تلاشی بلند‌مدت هستند، بسیار اندک است و افراد معمولا سراغ فعالیت‌های زود‌بازده می‌روند، تا آثار آن را سریعا مشاهده کنند. یعنی بیشتر راغب مشاهده و ملموس بودن فعالیت‌ها در کوتاه‌مدت هستیم تا تلاش برای منفعتی بلند‌مدت یا کوششی برای نسل‌های آتی.

در زمینه آلودگی آب و هوا نیز به خسارت‌های جزئی این پدیده کمتر توجه کرده‌ایم، زیرا این پدیده ذاتا دارای آثار بلند‌مدت است. در حقیقت از آنجایی که تغییرات آب و هوایی به کندی رخ می‌دهد و آثار آن بر زندگی مردم در بلندمدت قابل مشاهده است، بسیاری از افراد و حتی دولت‌ها آن را طبیعی انگاشته و به وضعیت موجود تنها عادت کرده‌اند و نسل‌های آتی نیز همین روش را پی خواهند گرفت. آلودگی آب و هوا بعد از دوران صنعتی شدن در حال شکل‌گیری بود و با روندی بطئی در زندگی تک تک افراد رسوخ کرد و با شکل گرفتن مفاهیم اقتصادی همچون «رشد»، «توسعه‌یافتگی» و «صنعتی شدن»، این جریان به کشورهای در حال توسعه نیز نفوذ کرد، اما به دلیل منفعت‌های اقتصادی، قابل مشاهده و ملموس نبود. اولین هشدار جدی بین‌المللی از زمان پیمان کیوتو برای کاهش گازهای گلخانه‌ای داده شد اما همچنان تبعات آن به دلیل ملموس نبودن آن نادیده گرفته شد. اما سوال اصلی این است که در این دوران و با ملموس شدن تبعات و نتایج منفی این فعالیت‌ها، چرا همچنان دست از این فعالیت‌ها نمی‌کشیم؟از جنبه دیگر، بسیاری از مردم بر این باورند که دولت مسوول تمامی این مشکلات است و بار اتهام این آلودگی را به گردن دولت می‌اندازند. بسیاری هم همچنان در انتظار اقدامی از سوی دیگران هستند و تنها به رفع تکلیف از خود بسنده می‌کنند؛ در حالی که آلودگی آب و هوا مساله‌ای انفرادی نیست و همه افراد از جمله دولت در آن دخیل هستند. باید توجه داشت که اجرایی شدن بسیاری از موارد از سوی دولت به اراده تک‌تک افراد کشور گره خورده است. برای حل این بحران همه افراد باید دست در دست دولت به حل مشکل بپردازند و دولت در حل این مشکل بدون حمایت‌های مردمی ناتوان است و نمی‌تواند گامی موثر بردارد.

بحران آب و هوا در آینده‌ای نه چندان دور گریبانگیر حیات تمامی افراد روی کره زمین خواهد شد و در این گذار هیچ‌یک از افراد جامعه را بی‌نصیب نخواهد گذاشت. شاید بهتر باشد در روش زندگی خود و اطرافیانمان تغییراتی ایجاد کنیم و شرایط موجود را بپذیریم. بپذیریم که نسل کنونی در خطر ابتلا به بسیاری از بیماری‌ها است؛ با ادامه این روند، نسل‌های آتی با خطر انقراض روبه‌رو خواهند بود. بپذیریم که مسولیت دولت و ملت به یک اندازه است و تنها با کمک یکدیگر می‌توانیم این بحران را پشت‌سر بگذاریم. یکی از این راه‌ها فضای مجازی است. سازمان‌های مردم‌نهاد NGO با کمترین امکانات در حال فعالیت هستند در حالی که بسیاری از مردم از وجود این سازمان‌ها اطلاعی ندارند و به تبع آن فعالیتی در مقیاس وسیع صورت نگرفته است. این بار وقت آن است که همه ملت دست در دست یکدیگر داده و در فعالیتی همگانی نه تنها برای ایران که برای نجات زمین از چنگال بحران‌های زیست‌محیطی تلاش کنیم.

آرش جمشیدنژاد
Arash_jam_eco@yahoo.com