گفتوگو با دکتر حسین افخمی جامعه شناس و پژوهشگر حوزه ارتباطات سیاسی
کمپین به سرانجام نخواهد رسید
شایان ربیعی
پرداختن به موضوع کمپین «نخریدن خودرو نو داخلی» از منظر جامعه شناسی و ارتباطات سیاسی شاید مهمترین راهبرد برای پی بردن به مختصات و ابعاد دقیق این کمپین باشد؛ اینکه اولا چگونه یک کمپین مجازی که مبتنی بر حضور کاربران شبکههای اجتماعی است، میتواند در دنیای واقعی شکل بگیرد و ثانیا این کمپین تا چه بازه زمانی و در چه گستره مکانی قدرت نفوذ و اثرگذاری دارد.
دکتر حسین افخمی، عضو هیات علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و از پژوهشگران برجسته جامعهشناسی سیاسی ارتباطات در این باره به پرسشهای ما پاسخ داد.
پرداختن به موضوع کمپین «نخریدن خودرو نو داخلی» از منظر جامعه شناسی و ارتباطات سیاسی شاید مهمترین راهبرد برای پی بردن به مختصات و ابعاد دقیق این کمپین باشد؛ اینکه اولا چگونه یک کمپین مجازی که مبتنی بر حضور کاربران شبکههای اجتماعی است، میتواند در دنیای واقعی شکل بگیرد و ثانیا این کمپین تا چه بازه زمانی و در چه گستره مکانی قدرت نفوذ و اثرگذاری دارد.
دکتر حسین افخمی، عضو هیات علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و از پژوهشگران برجسته جامعهشناسی سیاسی ارتباطات در این باره به پرسشهای ما پاسخ داد.
شایان ربیعی
پرداختن به موضوع کمپین «نخریدن خودرو نو داخلی» از منظر جامعه شناسی و ارتباطات سیاسی شاید مهمترین راهبرد برای پی بردن به مختصات و ابعاد دقیق این کمپین باشد؛ اینکه اولا چگونه یک کمپین مجازی که مبتنی بر حضور کاربران شبکههای اجتماعی است، میتواند در دنیای واقعی شکل بگیرد و ثانیا این کمپین تا چه بازه زمانی و در چه گستره مکانی قدرت نفوذ و اثرگذاری دارد.
دکتر حسین افخمی، عضو هیات علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و از پژوهشگران برجسته جامعهشناسی سیاسی ارتباطات در این باره به پرسشهای ما پاسخ داد. او تاریخ معاصر را به خوبی میشناسد و در همه پاسخهایش سعی دارد تا همزمان با تحلیل آینده نگرانه موضوع، نگاهی به ریشههای اتفاقها و رویدادهای امروز داشته باشد.دکتر افخمی به اثرگذاری کمپینهای مجازی چندان امیدوار نیست و معتقد است که هرگونه اثرگذاری ساختارمند در دنیای واقعی و از طریق شبکههای اجتماعی و رسانههای اینترنتی نیازمند وجود یک ابزار در دنیای واقعی است؛ چیزی شبیه به گروههای فشار اما با نگاه به بار معنایی مثبت آن.
آقای دکتر شکلگیری کمپین «نخریدن خودرو نو داخلی» را از چه منظری نگاه میکنید؟ منظورم با توجه به بستر اجتماعی- اقتصادی موجود در کشور است. آیا به نظر شما این کمپین در نهایت میتواند به خواستههایش برسد؟
البته عمده مباحثی که به من مربوط میشود، اجتماعی و از منظر ارتباطات است. با این مقدمه باید بگویم برای بررسی این مساله شایسته است که در نگاه نخست به وضعیت داخلی حمایت از تولید و مصرف در ایران بپردازیم.
برای من همیشه جای سوال بوده است که سازمانی به نام حمایت از تولیدکننده و مصرفکننده، دقیقا در کجای ساختار اجتماعی و حتی اقتصادی قرار دارد و نسبتش با معادلات این دو حوزه چیست؟ در واقع مشکل این است که نمیتوان سازمانی تاسیس کرد که همزمان بخواهد منافع تولیدکننده، مصرفکننده، دولت و بخش خصوصی را تامین کند. چون اصولا در ساخت و بافت اقتصادی این گروهها در یک فضای رقابتی به سر میبرند و نمیتوان در یک نهاد و از طریق یک سازمان منافع همه آنها را تامین کرد.
برای مثال در تعیین قیمت یک کالا حتما دو نیروی مختلفالجهت باید ظهور و بروز داشته باشند و بر همدیگر اثر بگذارند تا در نهایت به قول اقتصاددانها به یک قیمت تعادلی برسیم. در بستر اجتماعی هم همینگونه است یعنی دو نیروی اجتماعی باید وجود داشته باشند که تا در تاثیر و تاثر میان آنها بتوان به یک تعادل اجتماعی در موضوعهای مورد اختلاف رسید. مثلا یک نیروی جمعی به نام دولت وجود داشته باشد که برآیند سازمانهای اجرایی، برخی از احزاب و... باشد و قانون هم پشتیبانیاش کند.
از سوی دیگر نیز یک نیروی جمعی دیگر که دربردارنده توان اجتماعی مردم در قالب سازمانهای مردم نهاد، جامعه مدنی و... است، وجود داشته باشد که مورد حمایت قانون قرار بگیرد. در کشور ما این نیروی دوم وجود بیرونی ندارد. به همین علت است که شبکههای اجتماعی معمولا بستری برای ظهور و بروز مطالباتی میشوند که منطقا باید از سوی نیروهای اجتماعی در دنیای واقعی ابراز شود اما چون بستری در واقعیت وجود ندارد،شبکههای اجتماعی این وظیفه را برعهده میگیرند.
با این وجود این، شبکههای مجازی برای تعیین کردن نیروی خود، یعنی اثرگذاری در دنیای واقعی، ابزاری واقعی در دنیای واقعی در اختیار ندارند و معمولا نیرویشان چنان که باید و شاید نمیتواند مطالباتشان را محقق کند.
برای مثال یک سازمان با نام حمایت از تولیدکننده و مصرفکننده در این میان وجود دارد که در موقعیت کنونی و با موضوعی که مطرح است، نمیتواند اثر تعیینکننده داشته باشد و اساسا به نظر میرسد که نه کمپین یاد شده و نه طیف مخالف آن، عاملیتی برای این سازمان قائل نیست.
به همین دلیل میتوان گفت که کمپینهایی با خاستگاه مجازی مثل کمپین نخریدن خودرو صفر داخلی عمدتا منجر به یک تحول در ساحت واقعی نمیشود و در نهایت میتواند تکانههایی ایجاد کند که متناسب با مطالباتش نیست.
در کشورهایی که ابزارهای اجتماعی ساختارمند برای نیروهای مختلف اجتماعی وجود دارد، کمپینهای مجازی هم میتوانند در دنیای واقعی دخل و تصرف کنند اما در ایران همانطور که عرض کردم چنین اتفاقی یا غیرممکن است یا به دشواری و در شرایطی خاص ممکن میشود.
منظور شما این است که ساخت اجتماعی در کشور ما به گونهای نیست که بتواند چنین کمپینی را بپذیرد؟
ببینید منظورم این است که ما در آن بخشی از سپهر اجتماعی که لازم است ابزاری برای بروز نیروهای اجتماعی داشته باشیم، خلأ جدی داریم و کمپینهایی از این دست در نهایت در بستر واقعی جامعه تنها میمانند.
اما بالاخره این کمپین توانسته است به تلویزیون بهعنوان مهمترین رسانه جریان اصلی جهتدهی کند، پای وزیر صنعت و حتی رئیسجمهوری را به موضوع باز کند و سهم قابل توجهی از محتوای رسانهها را به خودش اختصاص بدهد. این در حالی است که همزمان خبرهایی از کاهش چشمگیر فروش خودروهای نو منتشر میشود و عکسهایی از انبارهای کارخانههای خودروساز در رسانهها و بین مردم دست به دست میشود.
آیا اینها مطالبات کمپین است؟ سوالتان را با مطرح کردن دو وجه از برخورد دنیای واقعی با این کمپین پاسخ میدهم. در جامعه میتوان بین دو گروه فشار- منظورم معنی مثبت گروههای فشار است نه معنای آنارشیک آن- تفکیک قائل شد. گروههای فشار معطوف به منافع مدیران و گروههای فشار معطوف به منافع کارگران و مزدبگیران و عامه مردم.
در ایران گروه نخست وجود دارد و با استفاده از رانتها و لابیهایی که دارد میتواند به حیاتش ادامه بدهد و در سیاستگذاریها و قانوننویسیها و ... نیز نفوذ کند و منافع خودش را تامین کند.
اما گروه فشار دوم به معنی کامل کلمهاش وجود ندارد به این معنی که تشکلی قانونی و ساختارمند که بدون نفوذ حامیان منافع مدیران شکل گرفته باشد، وجود ندارد. حالا این خلأ چگونه راه را برای عملیاتی شدن مطالبات نیروهای مجازی مسدود میکند؟ پاسخ در اینجاست که کمپین نخریدن خودرو از دو ضعف بنیادین رنج میبرد.
یکی از اینکه وسایل ارتباط جمعی و رسانههای چاپی را در اختیار ندارد. چون این رسانهها در بسیاری از بزنگاهها به واسطه آگهیهای تبلیغاتی که شرکتهای خودروسازی به آنها میدهند، وزن مجادله را به نفع خودروسازها تغییر میدهند. در این میان دستاویز حمایتی برای رسانهها هم حول حمایت از صنعت ملی، هشدار نسبت به بیکاری و برجستهسازی شعارهایی همچون «خودرو ملی؛ افتخار ملی،اشتغال ملی» میچرخد. بنابراین رسانههای چاپی میتوانند ذهنیت عمومی را درباره این کمپین تغییر بدهند و تعدیل کنند. در حالی که ربط دادن «افتخار ملی» به «تولید خودرو» برای کمپینی که معتقد است کیفیت خودروها پایین و قیمتشان بالاست، معنی ندارد اما این شیوه تبلیغاتی مورد واکاوی عموم قرار نمیگیرد.
بنابراین چون ابزار دنیای واقعی در دست هواداران کمپین نیست، طبیعی است که مطالباتشان نیز به این شیوه ممکن است قربانی رابطه تجاری رسانههای چاپی با خودروسازان شود. اما این تمام ماجرا نیست.
آن بخش دیگر ماجرا چیست؟
ببینید نقطه ثقل این کمپین بر مبنای نخریدن خودرو صفر تعریف میشود. این در حالی است که بسیاری از مردم - به زبان ساده - اعتقاد دارند خودروهای داخلی تنها یک تا دو سال و البته تا زمانی که گارانتی دارند قابل استفاده هستند و میتوان به آنها اعتماد کرد. بعد از این دو سال خودرو به خرج میافتد و مرتب باید در تعمیرگاهها و گاراژها تعمیر و بازسازی شود.
آیا با این مقدمه میتوان کمپینی طولانیمدت را برای نخریدن خودرو صفر مدیریت کرد؟ مردم دارند زندگی میکنند و طبعا در جریان زندگیشان یا برای رفاه بیشتر یا برای اینکه نیازی خاص را پوشش بدهند، به خریدن خودرو نو روی میآورند. از این حیث نمیتوان امیدوار بود که این کمپین در یک مدت طولانی دوام بیاورد. از این رو بدیهی به نظر میرسد که صرف نخریدن خودرو نمیتواند منجر به ایجاد تحولی در قیمت یا کیفیت بشود. مثل اعتصاب غذا است، در نهایت کسی باید باشد که دلش به رحم بیاید و کاری بکند.
اما در ساختار اقتصادی بعید است نهادی دلش به رحم بیاید و از سودش بگذرد. بنابراین اگر این کمپین تنها متکی به نخریدن باشد، پس از مدتی رو به افول میگذارد و همه چیز به روال عادی خود برمیگردد. نهایتا خودروسازها هم مثلا با سه تا پنج درصد کاهش قیمت، غائله را میخوابانند.
با این اوصاف راهکار چیست؟ بالاخره قیمت خودرو داخلی از نظر مردم بالاست و کیفیت هم که تعریفی ندارد! چه کار باید کرد؟
ببینید در این باره باید به دو نکته توجه کرد.
نکته اول این است که هرکمپینی در نهایت دو بخش دارد، بخشی که خودجوش است و در بدنه اجتماعی شکل میگیرد و بخشی که در کنترل دیگران است.
واضحتر بگویم؛ در ایران در یک دورهای که من مطالعاتی را انجام میدادم یعنی در حدود ده، دوازده سال پیش تنوع خودرو در کشور ما به عدد 56 میرسید. این تنوع هماکنون در کشور ما خیلی بیشتر است و شرکتهای بسیاری هستند که به عنوان رقبای دو خودروساز اصلی، واردکننده خودروهای خارجی هستند. آیا میتوان به این موضوع فکر کرد که بخشی از کمپین نخریدن خودرو داخلی که تحت کنترل است، با هدایت این رقبا پیش برود؟ این یک پرسش است و قرار نیست حتما درست باشد. اما برای تحلیل لازم است این پرسش را هم مطرح کرد.
اما نکته بعدی را با یک نقل قول بیان میکنم. آقای مصطفی هاشمیطبا در دهه ۶۰ وزیر صنایع بود. ایشان در آن زمان حرف مهمی زد. گفت اگر به جای صادرات خودرو،آب صادر میکردیم سودش بیشتر بود و اگر به جای تولید خودرو، واردات میکردیم سود بیشتری میبردیم. در نهایت منظور هاشمیطبا این بود که قرار نیست و البته ممکن هم نیست که بتوانیم در همه حوزهها مستقل و خودکفا باشیم زیرا جهان امروز جهان پیوستگیهای متعدد در حوزههای مختلف است. اما در مقابل این نظر هم میتوان بر اهمیت ارتقای صنعت داخلی، لزوم اشتغالزایی و... تاکید کرد.
در این میان به نظر میرسد داستان کمپین نخریدن خودرو صفر داخلی پیچیدهتر از آن است که به سادگی بتوان دربارهاش قضاوت کرد.
شما چه راهکاری برای خروج از این وضعیت دارید، به نحوی که حقوق مصرفکننده رعایت شود؟
ببینید ما باید از راه و روش کشورهای دیگر برای مقابله با بحرانهای اینچنینی درس بگیریم. در روسیه بعد از گورباچف یک اتفاق جالب افتاد. اتفاقا آن هم در موضوع خودرو بود. روسیه از بعد گورباچف تصمیم گرفت به جای اینکه صنعت خودرو خود را گسترش و آن را در اولویت قرار بدهد، مرزها را برای ورود خودروهای دست دوم کم کارکرد باز کند. برای مثال واردات خودروهایی مثل بنز،بی.ام.دبلیو و فولکس را به شرطی که کمتر از پنج سال از تولید آنها گذشته باشد، آزاد کرد. از قضا در یک دوره چنین تصمیمی هم در کشور ما و در مجلس شورای اسلامی گرفته شد اما به واسطه لابی برخی خودروسازها تصویب نشد.
منظور من این است که به هر حال نباید از تجربههای دیگران به آسانی بگذریم و البته باید این موضوع را هم در نظر داشته باشیم که ما هنوز در شرایط تحریم به سر میبریم و هرگونه تنش اقتصادی میتواند برای اقتصاد بیمار کشور، کشنده باشد.
کمپینهای اجتماعی چطور؟ آنها چگونه میتوانند اثرگذاری کنند؟
ببینید کمپینهای اجتماعی به یک بستر واقعی برای ظهور و بروز مطالباتشان در دنیای واقعی و ابزاری برای پیشبرد اهدافشان احتیاج دارند. مثلا ما در کشورمان هیچ حزبی سراغ نداریم که مطالبات صنعتی و اقتصادی خاصی داشته باشد یا شفافسازی اقتصادی را در بخش صنعتی کشور دنبال کند. به طور کلی تقویت سازمانهای مردمنهاد میتواند اثرگذاری کمپینهای شکل گرفته در فضای مجازی را تقویت کند.
منتها مسالهای که در این باره باید بر آن تاکید کرد موضوع حمایت قانونی است. هر حرکتی باید با پشتیبانی قانون انجام شود یا بتواند هویت واقعی در دنیای واقعی کسب کند.
قانونی بودن ابزارها برای عملیاتی شدن خواسته و مطالبات کمپینهای مجازی از این نظر قابل توجه است که موقعیت رقابت را ایجاد میکند. رقابت با سایر گروهها و نیروهایی که در جامعه وجود دارند. از جمله تولیدکنندگان، دولت و مدیران.
پرداختن به موضوع کمپین «نخریدن خودرو نو داخلی» از منظر جامعه شناسی و ارتباطات سیاسی شاید مهمترین راهبرد برای پی بردن به مختصات و ابعاد دقیق این کمپین باشد؛ اینکه اولا چگونه یک کمپین مجازی که مبتنی بر حضور کاربران شبکههای اجتماعی است، میتواند در دنیای واقعی شکل بگیرد و ثانیا این کمپین تا چه بازه زمانی و در چه گستره مکانی قدرت نفوذ و اثرگذاری دارد.
دکتر حسین افخمی، عضو هیات علمی دانشکده علوم ارتباطات دانشگاه علامه طباطبایی و از پژوهشگران برجسته جامعهشناسی سیاسی ارتباطات در این باره به پرسشهای ما پاسخ داد. او تاریخ معاصر را به خوبی میشناسد و در همه پاسخهایش سعی دارد تا همزمان با تحلیل آینده نگرانه موضوع، نگاهی به ریشههای اتفاقها و رویدادهای امروز داشته باشد.دکتر افخمی به اثرگذاری کمپینهای مجازی چندان امیدوار نیست و معتقد است که هرگونه اثرگذاری ساختارمند در دنیای واقعی و از طریق شبکههای اجتماعی و رسانههای اینترنتی نیازمند وجود یک ابزار در دنیای واقعی است؛ چیزی شبیه به گروههای فشار اما با نگاه به بار معنایی مثبت آن.
آقای دکتر شکلگیری کمپین «نخریدن خودرو نو داخلی» را از چه منظری نگاه میکنید؟ منظورم با توجه به بستر اجتماعی- اقتصادی موجود در کشور است. آیا به نظر شما این کمپین در نهایت میتواند به خواستههایش برسد؟
البته عمده مباحثی که به من مربوط میشود، اجتماعی و از منظر ارتباطات است. با این مقدمه باید بگویم برای بررسی این مساله شایسته است که در نگاه نخست به وضعیت داخلی حمایت از تولید و مصرف در ایران بپردازیم.
برای من همیشه جای سوال بوده است که سازمانی به نام حمایت از تولیدکننده و مصرفکننده، دقیقا در کجای ساختار اجتماعی و حتی اقتصادی قرار دارد و نسبتش با معادلات این دو حوزه چیست؟ در واقع مشکل این است که نمیتوان سازمانی تاسیس کرد که همزمان بخواهد منافع تولیدکننده، مصرفکننده، دولت و بخش خصوصی را تامین کند. چون اصولا در ساخت و بافت اقتصادی این گروهها در یک فضای رقابتی به سر میبرند و نمیتوان در یک نهاد و از طریق یک سازمان منافع همه آنها را تامین کرد.
برای مثال در تعیین قیمت یک کالا حتما دو نیروی مختلفالجهت باید ظهور و بروز داشته باشند و بر همدیگر اثر بگذارند تا در نهایت به قول اقتصاددانها به یک قیمت تعادلی برسیم. در بستر اجتماعی هم همینگونه است یعنی دو نیروی اجتماعی باید وجود داشته باشند که تا در تاثیر و تاثر میان آنها بتوان به یک تعادل اجتماعی در موضوعهای مورد اختلاف رسید. مثلا یک نیروی جمعی به نام دولت وجود داشته باشد که برآیند سازمانهای اجرایی، برخی از احزاب و... باشد و قانون هم پشتیبانیاش کند.
از سوی دیگر نیز یک نیروی جمعی دیگر که دربردارنده توان اجتماعی مردم در قالب سازمانهای مردم نهاد، جامعه مدنی و... است، وجود داشته باشد که مورد حمایت قانون قرار بگیرد. در کشور ما این نیروی دوم وجود بیرونی ندارد. به همین علت است که شبکههای اجتماعی معمولا بستری برای ظهور و بروز مطالباتی میشوند که منطقا باید از سوی نیروهای اجتماعی در دنیای واقعی ابراز شود اما چون بستری در واقعیت وجود ندارد،شبکههای اجتماعی این وظیفه را برعهده میگیرند.
با این وجود این، شبکههای مجازی برای تعیین کردن نیروی خود، یعنی اثرگذاری در دنیای واقعی، ابزاری واقعی در دنیای واقعی در اختیار ندارند و معمولا نیرویشان چنان که باید و شاید نمیتواند مطالباتشان را محقق کند.
برای مثال یک سازمان با نام حمایت از تولیدکننده و مصرفکننده در این میان وجود دارد که در موقعیت کنونی و با موضوعی که مطرح است، نمیتواند اثر تعیینکننده داشته باشد و اساسا به نظر میرسد که نه کمپین یاد شده و نه طیف مخالف آن، عاملیتی برای این سازمان قائل نیست.
به همین دلیل میتوان گفت که کمپینهایی با خاستگاه مجازی مثل کمپین نخریدن خودرو صفر داخلی عمدتا منجر به یک تحول در ساحت واقعی نمیشود و در نهایت میتواند تکانههایی ایجاد کند که متناسب با مطالباتش نیست.
در کشورهایی که ابزارهای اجتماعی ساختارمند برای نیروهای مختلف اجتماعی وجود دارد، کمپینهای مجازی هم میتوانند در دنیای واقعی دخل و تصرف کنند اما در ایران همانطور که عرض کردم چنین اتفاقی یا غیرممکن است یا به دشواری و در شرایطی خاص ممکن میشود.
منظور شما این است که ساخت اجتماعی در کشور ما به گونهای نیست که بتواند چنین کمپینی را بپذیرد؟
ببینید منظورم این است که ما در آن بخشی از سپهر اجتماعی که لازم است ابزاری برای بروز نیروهای اجتماعی داشته باشیم، خلأ جدی داریم و کمپینهایی از این دست در نهایت در بستر واقعی جامعه تنها میمانند.
اما بالاخره این کمپین توانسته است به تلویزیون بهعنوان مهمترین رسانه جریان اصلی جهتدهی کند، پای وزیر صنعت و حتی رئیسجمهوری را به موضوع باز کند و سهم قابل توجهی از محتوای رسانهها را به خودش اختصاص بدهد. این در حالی است که همزمان خبرهایی از کاهش چشمگیر فروش خودروهای نو منتشر میشود و عکسهایی از انبارهای کارخانههای خودروساز در رسانهها و بین مردم دست به دست میشود.
آیا اینها مطالبات کمپین است؟ سوالتان را با مطرح کردن دو وجه از برخورد دنیای واقعی با این کمپین پاسخ میدهم. در جامعه میتوان بین دو گروه فشار- منظورم معنی مثبت گروههای فشار است نه معنای آنارشیک آن- تفکیک قائل شد. گروههای فشار معطوف به منافع مدیران و گروههای فشار معطوف به منافع کارگران و مزدبگیران و عامه مردم.
در ایران گروه نخست وجود دارد و با استفاده از رانتها و لابیهایی که دارد میتواند به حیاتش ادامه بدهد و در سیاستگذاریها و قانوننویسیها و ... نیز نفوذ کند و منافع خودش را تامین کند.
اما گروه فشار دوم به معنی کامل کلمهاش وجود ندارد به این معنی که تشکلی قانونی و ساختارمند که بدون نفوذ حامیان منافع مدیران شکل گرفته باشد، وجود ندارد. حالا این خلأ چگونه راه را برای عملیاتی شدن مطالبات نیروهای مجازی مسدود میکند؟ پاسخ در اینجاست که کمپین نخریدن خودرو از دو ضعف بنیادین رنج میبرد.
یکی از اینکه وسایل ارتباط جمعی و رسانههای چاپی را در اختیار ندارد. چون این رسانهها در بسیاری از بزنگاهها به واسطه آگهیهای تبلیغاتی که شرکتهای خودروسازی به آنها میدهند، وزن مجادله را به نفع خودروسازها تغییر میدهند. در این میان دستاویز حمایتی برای رسانهها هم حول حمایت از صنعت ملی، هشدار نسبت به بیکاری و برجستهسازی شعارهایی همچون «خودرو ملی؛ افتخار ملی،اشتغال ملی» میچرخد. بنابراین رسانههای چاپی میتوانند ذهنیت عمومی را درباره این کمپین تغییر بدهند و تعدیل کنند. در حالی که ربط دادن «افتخار ملی» به «تولید خودرو» برای کمپینی که معتقد است کیفیت خودروها پایین و قیمتشان بالاست، معنی ندارد اما این شیوه تبلیغاتی مورد واکاوی عموم قرار نمیگیرد.
بنابراین چون ابزار دنیای واقعی در دست هواداران کمپین نیست، طبیعی است که مطالباتشان نیز به این شیوه ممکن است قربانی رابطه تجاری رسانههای چاپی با خودروسازان شود. اما این تمام ماجرا نیست.
آن بخش دیگر ماجرا چیست؟
ببینید نقطه ثقل این کمپین بر مبنای نخریدن خودرو صفر تعریف میشود. این در حالی است که بسیاری از مردم - به زبان ساده - اعتقاد دارند خودروهای داخلی تنها یک تا دو سال و البته تا زمانی که گارانتی دارند قابل استفاده هستند و میتوان به آنها اعتماد کرد. بعد از این دو سال خودرو به خرج میافتد و مرتب باید در تعمیرگاهها و گاراژها تعمیر و بازسازی شود.
آیا با این مقدمه میتوان کمپینی طولانیمدت را برای نخریدن خودرو صفر مدیریت کرد؟ مردم دارند زندگی میکنند و طبعا در جریان زندگیشان یا برای رفاه بیشتر یا برای اینکه نیازی خاص را پوشش بدهند، به خریدن خودرو نو روی میآورند. از این حیث نمیتوان امیدوار بود که این کمپین در یک مدت طولانی دوام بیاورد. از این رو بدیهی به نظر میرسد که صرف نخریدن خودرو نمیتواند منجر به ایجاد تحولی در قیمت یا کیفیت بشود. مثل اعتصاب غذا است، در نهایت کسی باید باشد که دلش به رحم بیاید و کاری بکند.
اما در ساختار اقتصادی بعید است نهادی دلش به رحم بیاید و از سودش بگذرد. بنابراین اگر این کمپین تنها متکی به نخریدن باشد، پس از مدتی رو به افول میگذارد و همه چیز به روال عادی خود برمیگردد. نهایتا خودروسازها هم مثلا با سه تا پنج درصد کاهش قیمت، غائله را میخوابانند.
با این اوصاف راهکار چیست؟ بالاخره قیمت خودرو داخلی از نظر مردم بالاست و کیفیت هم که تعریفی ندارد! چه کار باید کرد؟
ببینید در این باره باید به دو نکته توجه کرد.
نکته اول این است که هرکمپینی در نهایت دو بخش دارد، بخشی که خودجوش است و در بدنه اجتماعی شکل میگیرد و بخشی که در کنترل دیگران است.
واضحتر بگویم؛ در ایران در یک دورهای که من مطالعاتی را انجام میدادم یعنی در حدود ده، دوازده سال پیش تنوع خودرو در کشور ما به عدد 56 میرسید. این تنوع هماکنون در کشور ما خیلی بیشتر است و شرکتهای بسیاری هستند که به عنوان رقبای دو خودروساز اصلی، واردکننده خودروهای خارجی هستند. آیا میتوان به این موضوع فکر کرد که بخشی از کمپین نخریدن خودرو داخلی که تحت کنترل است، با هدایت این رقبا پیش برود؟ این یک پرسش است و قرار نیست حتما درست باشد. اما برای تحلیل لازم است این پرسش را هم مطرح کرد.
اما نکته بعدی را با یک نقل قول بیان میکنم. آقای مصطفی هاشمیطبا در دهه ۶۰ وزیر صنایع بود. ایشان در آن زمان حرف مهمی زد. گفت اگر به جای صادرات خودرو،آب صادر میکردیم سودش بیشتر بود و اگر به جای تولید خودرو، واردات میکردیم سود بیشتری میبردیم. در نهایت منظور هاشمیطبا این بود که قرار نیست و البته ممکن هم نیست که بتوانیم در همه حوزهها مستقل و خودکفا باشیم زیرا جهان امروز جهان پیوستگیهای متعدد در حوزههای مختلف است. اما در مقابل این نظر هم میتوان بر اهمیت ارتقای صنعت داخلی، لزوم اشتغالزایی و... تاکید کرد.
در این میان به نظر میرسد داستان کمپین نخریدن خودرو صفر داخلی پیچیدهتر از آن است که به سادگی بتوان دربارهاش قضاوت کرد.
شما چه راهکاری برای خروج از این وضعیت دارید، به نحوی که حقوق مصرفکننده رعایت شود؟
ببینید ما باید از راه و روش کشورهای دیگر برای مقابله با بحرانهای اینچنینی درس بگیریم. در روسیه بعد از گورباچف یک اتفاق جالب افتاد. اتفاقا آن هم در موضوع خودرو بود. روسیه از بعد گورباچف تصمیم گرفت به جای اینکه صنعت خودرو خود را گسترش و آن را در اولویت قرار بدهد، مرزها را برای ورود خودروهای دست دوم کم کارکرد باز کند. برای مثال واردات خودروهایی مثل بنز،بی.ام.دبلیو و فولکس را به شرطی که کمتر از پنج سال از تولید آنها گذشته باشد، آزاد کرد. از قضا در یک دوره چنین تصمیمی هم در کشور ما و در مجلس شورای اسلامی گرفته شد اما به واسطه لابی برخی خودروسازها تصویب نشد.
منظور من این است که به هر حال نباید از تجربههای دیگران به آسانی بگذریم و البته باید این موضوع را هم در نظر داشته باشیم که ما هنوز در شرایط تحریم به سر میبریم و هرگونه تنش اقتصادی میتواند برای اقتصاد بیمار کشور، کشنده باشد.
کمپینهای اجتماعی چطور؟ آنها چگونه میتوانند اثرگذاری کنند؟
ببینید کمپینهای اجتماعی به یک بستر واقعی برای ظهور و بروز مطالباتشان در دنیای واقعی و ابزاری برای پیشبرد اهدافشان احتیاج دارند. مثلا ما در کشورمان هیچ حزبی سراغ نداریم که مطالبات صنعتی و اقتصادی خاصی داشته باشد یا شفافسازی اقتصادی را در بخش صنعتی کشور دنبال کند. به طور کلی تقویت سازمانهای مردمنهاد میتواند اثرگذاری کمپینهای شکل گرفته در فضای مجازی را تقویت کند.
منتها مسالهای که در این باره باید بر آن تاکید کرد موضوع حمایت قانونی است. هر حرکتی باید با پشتیبانی قانون انجام شود یا بتواند هویت واقعی در دنیای واقعی کسب کند.
قانونی بودن ابزارها برای عملیاتی شدن خواسته و مطالبات کمپینهای مجازی از این نظر قابل توجه است که موقعیت رقابت را ایجاد میکند. رقابت با سایر گروهها و نیروهایی که در جامعه وجود دارند. از جمله تولیدکنندگان، دولت و مدیران.
ارسال نظر