خواجویان؛ روشنفکر عاشق

رضا سلیمان نوری*

نبود منابع بومی و کامل علمی یکی از مشکلات عمده‌ای محسوب می‌شود که جامعه اسلامی ایران در سال‌های پس از رایج شدن تحصیلات نوین در سطح کشور با آن دست به گریبان بود. این امر دو واکنش عمده را در سطح جامعه به دنبال داشت. یکی از این دو رویگردانی از آموزش آکادمیک و دیگری پناه بردن به مآخذ علمی غربی بود که هرکدام به نوبه خود مشکلات و مصائب خاص خود را به جامعه تزریق می‌کردند. برای مبارزه با این دوگانگی، نهضتی در بین برخی استادان فرهیخته و علاقه‌مند به دین و دانش ایجاد شد و آنان تلاش کردند تا با نوشتن کتبی که قابلیت منبع شدن را داشت ضمن حل مشکل نبودن منابع وطنی خوب، مانع رویگردانی قشر مذهبی از دبیرستان و دانشگاه شوند. البته این افراد برای رسیدن به مقصود خود از تشکیل اجتماعات مختلف و برگزاری سخنرانی‌های روشنگرانه نیز ابایی نداشتند. اموری که خود عامل تولد نسل دوم فعالان در این حوزه شد. این افراد بیشتر دانشگاهیانی بودند که درس دین را در مکتب روحانیون دانشگاهی آموخته و تلاش برای بهبود منابع علمی دانشگاهی را سرلوحه کار خود قرار داده بودند. نویسنده کتاب تاریخ تشیع یکی از برجسته‌ترین این افراد نسل دومی است.

آشنایی با تشیع اصیل

محمدکاظم خواجویان که همان نویسنده کتاب برجسته تاریخ تشیع است، سال ۱۳۱۷ خورشیدی در یکی از خانواده‌های مذهبی مشهد به‌دنیا آمد. سال‌های کودکی او با سقوط رضاخان و رفع محدودیت‌های وضع شده بر سر راه انجام مراسم مذهبی مصادف بود. او باتوجه به اینکه منزل پدری‌اش در یکی از سنتی‌ترین مناطق مشهد یعنی کوچه آب‌میرزای بالاخیابان قرار داشت در این سال‌ها شاهد آئین‌های مذهبی پرشوری بود که توسط مردم رها‌شده از استبداد اجرا می‌شد. همین امر باعث شد تا مذهب در وجود او ریشه بدواند. این ریشه‌ با حضور وی در جلسات سخنرانی استاد محمدتقی شریعتی محکم‌تر شد. رفت‌وآمد خواجویان جوان به «کانون نشر حقایق دینی» و دیگر مراکزی که استاد شریعتی در آن‌ها سخنرانی می‌کرد به‌شدت در عقایدش تاثیر گذاشت. این تاثیرپذیری پس از آشنایی او در همین جلسات با دکتر علی شریعتی عمیق‌تر شد به نحوی که او بعدها به فراوانی از شریعتی‌ها یاد کرده و ایشان را مربیان فکری خود معرفی می‌کرد.

آموختن و آموزاندن

خواجویان جوان تحت‌تاثیر افکار همین پدر و پسر اندیشمند در سال‌های آخر دهه ۳۰ حضور در دانشکده ادبیات مشهد به‌عنوان دانشجو فراگرفتن علم تاریخ را پیشه خود ساخت، تا بدین‌گونه در راه رفع شبهات تاریخی از تشیع قدم بردارد. البته وی برای دور نماندن از مراد خود، پای ثابت کلاس‌های درس استاد شریعتی در دانشکده الهیات نیز بود. خواجویان سال ۱۳۴۱ دانشنامه لیسانس تاریخ خود را از دانشگاه دریافت کرد و ابتدا به‌عنوان دبیر تاریخ راهی آباده فارس و سپس با فراهم شدن شرایط برای ادامه تحصیل راهی فرانسه شد. خواجویان سال‌ ۱۳۵۶ پس از اخذ دکترای مطالعات اسلامی به مشهد بازگشت و از سال تحصیلى ۱۳۵۷-۱۳۵۶ به تدریس در دانشکده‏ ادبیات و علوم انسانى دانشگاه فردوسى پرداخت. او پس از پیروزى انقلاب به گروه تاریخ دانشگاه فردوسى منتقل شد و چندى بعد ریاست دانشکده‏ ادبیات را پذیرفت. او نزدیک به ۹ سال در این سمت باقى بود و پس از آن نیز تا زمان درگذشتش، در سمت معاون دانشجویى دانشگاه انجام وظیفه کرد.

یادگارها

خواجویان در عرصه آموزش، استادی موفق بود.کلاس‌های درس‏ تاریخ صدر اسلام، تاریخ تشیع و تاریخ ائمه بسیار جذاب و سرشار از نکات بکر و ناشناخته برای دانشجویان بود، به‌نحوی که طلاب حوزه علمیه مشهد را نیز به خود جذب می‌کرد. او کوشش ویژه‌ای هم برای بیان حقیقت در عرصه تألیف داشت و مورخی متعهد و البته دور از تعصب بود. مقالات پژوهشی باقیمانده از وی چون «اوضاع اجتماعی جامعه اسلامی همزمان با دوران امامت امام موسی بن جعفر(ع)»، «پژوهشی پیرامون آراء ابن‌خلدون درباره امویان»، «نگاهی گذرا بر نظر مورخان درباره قیام مختار» و«نگرشی بر نهضت عباسیان» همگی گواه این مدعا هستند. مهمترین اثر او یعنی کتاب «تاریخ تشیع» نیز از این اصل کلی به دور نیست. کتابی که وی در آن بدون هیچ تعصبی بسیاری از نکات مغفول مانده درباره ائمه اطهار (ع) را بازگو کرده و بر بسیاری از شبهات ادیان و مذاهب دیگر درباره تشیع به‌ویژه در مقولاتی چون صلح امام حسن (ع) و ولایتعهدی امام رضا (ع) مهر باطل کوبیده است.

عشق واقعی

عشق خواجویان به اهل بیت (ع) البته تنها در گفتار و نوشتار و عرصه تحقیق تبلور پیدا نمی‌کرد و در عمل نیز این عشق تجلی داشت. وی که به معنای کامل نمونه یک روشنفکر دینی راستین بود، علاوه بر فعالیت در مجامع دینی روشنفکری چون کانون نشر حقایق اسلامی، در نهادهای خیریه و فرهنگی گوناگونی مانند مؤسسه‏ خیریه‏اى انصارالحجه، انجمن حمایت از زندانیان مشهد و همچنین هیات امناى اداره‏ اوقاف مشهد عضو بود و از این طریق سعی در اجرای راستین تشیع علوی و فرهنگ رضوی در شهر ثامن‌الحجج (ع) داشت. او همچنین در سال‌های نخست انقلاب برخلاف جو حاکم بر جامعه سعی داشت تا با رعایت چارچوب فرهنگ علوی، دانشگاه را به فضایی برای همراهی مسالمت‌آمیز گروه‌های مختلف تبدیل کند. برهمین اساس محیط کار خواجویان آخرین پناه همه دانشجویان،‌ اساتید و کارمندان در کار گره ‌افتاده بود.

رفتار عاشقانه

زندگی این روشنفکر عاشق البته روی دیگری نیز داشت. رویی که نماد آن در شب‌های قدر و ساعات حضورش در حرم عالم آل‌محمد (ع) بود. به گفته خانوده‌اش در این شب‌ها چنان حالی عرفانی به او دست می‌داد که تا صبح مثل ابر بهار گریه می‌کرد. این حالت خواجویان به هنگام حضور در صحن مطهر رضوی و زیارت ثامن‌الحجج (ع) نیز تکرار می‌شد. شاید به‌دلیل همین رفتار خاضعانه بود که پس از درگذشت ناگهانی‌اش در ۱۳ آبان ۱۳۷۲، امام خوبی‌ها، پیکرش را به نزد خود طلبید تا برای همیشه در حرم آن امام همام آرام گیرد.

*کارشناس‌ارشد ایرانشناسی وخراسان‌پژوه