زخم تو با مُسَکن رفع نمیشود!
مشکلات و برخورد با انسانهای دیگر و با شرایط برای همه ما هست و هیچیک از ما از این قاعده مستثنی نیستیم. اما افراد در برخورد با موانع اغلب با دو حالت مواجه میشوند:
• عدهای زخم میخورند، خسته میشوند و از خستگیشان به هر دستاویز جدیدی چنگ میزنند.
• عدهای هم زخم میخورند، خسته هم میشوند، اما ترجیح میدهند یک اشتباه را چند بار تکرار نکنند و با آموختن درسها و کسب آگاهیهای لازم چشم و گوششان را بازتر کنند تا دفعه بعد انتخابی مناسبتر داشته باشند.
برای یک انسان خسته شاید هر تکیهگاه جدیدی مانند مُسَکنی باشد که برای مدتی او را تسکین میدهد، اما این تکیهگاه لزوما تکیهگاه محکمی نیست.
مشکلات و برخورد با انسانهای دیگر و با شرایط برای همه ما هست و هیچیک از ما از این قاعده مستثنی نیستیم. اما افراد در برخورد با موانع اغلب با دو حالت مواجه میشوند:
• عدهای زخم میخورند، خسته میشوند و از خستگیشان به هر دستاویز جدیدی چنگ میزنند.
• عدهای هم زخم میخورند، خسته هم میشوند، اما ترجیح میدهند یک اشتباه را چند بار تکرار نکنند و با آموختن درسها و کسب آگاهیهای لازم چشم و گوششان را بازتر کنند تا دفعه بعد انتخابی مناسبتر داشته باشند.
برای یک انسان خسته شاید هر تکیهگاه جدیدی مانند مُسَکنی باشد که برای مدتی او را تسکین میدهد، اما این تکیهگاه لزوما تکیهگاه محکمی نیست. زخم را باید التیام داد، باید درمان کرد تا دوباره سر باز نکند. مثلا، برخی از انسانها به محض خارج شدن از یک رابطه عاطفی، با وجود آسیبهایی که هنوز تازه هستند وارد رابطه جدیدی میشوند و درد خود را اینگونه تسکین میدهند. در این صورت اگر تسکین بیابند، اغلب بهدلیل اینکه به خود فرصت التیام از درد و پیدا کردن خود و حل مشکل را ندادهاند، انتخاب نامناسب دیگری میکنند یا اگر انتخاب خوبی هم داشته باشند ناخودآگاه رفتارهایی مرتکب میشوند که رابطه را تخریب میکند، یا اینکه همان اشتباهات قبل را دوباره تکرار میکنند. این افراد به مرور به نتایج منفیای میرسند که آنها را به همه انسانهای دیگر تعمیم میدهند، خسته و دلزده از همهچیز و همهکس به تکه سنگی بی اعتماد تبدیل میشوند. اینکه برخی افراد به محض بههم خوردن رابطهای عاطفی وارد رابطهای دیگر برای شناخت افراد میشوند نشانه خوبی نیست و نشان میدهد که فرد دچار اعتیاد به رابطه شده و نمیتواند مدتی را با خود تنها باشد. زمانیکه از رابطهای بیرون میآیید به خودتان فرصت دهید تا مسائل و مشکلات آن رابطه در شما حل شود، سپس وارد رابطه جدیدی شوید. این افراد دچار «اعتیاد رابطه» هستند و از ترس تنهایی و بر اساس کمبودهای خود نمیتوانند تنها بمانند، لاجرم دائما از این رابطه به رابطه دیگر و از آن رابطه به رابطه بعدی میروند. آنها باید بیاموزند که همیشه زمانی را تنها با خود صرف کنند و تا التیام زخمهای قبلی وارد رابطه جدید نشوند. انسانها را وسیله تسکین درد و فراموشی درد خود نکنیم.
دائما بابت هر چیزی عذرخواهی میکنید؟
کمکم به جایی میرسند که انگار باید بابت نفس کشیدنشان هم عذرخواهی کنند. این ضعف از کودکی درون افراد شکل میگیرد، مثلا از همان وقتی که به آنها میگویند: «دختر/ پسر خوبی باش!» یا از همان وقتی که پدر یا مادر زورگویی بر کودک و خانواده حکم میراند؛ از اینجا به بعد شخصیت مهر طلب و تایید طلب کودک تقویت میشود و کودک هرکاری میکند تا تایید و پذیرش خانواده را کسب کند و به این ترتیب هرجایی که احساس خطر کند، عذرخواهی میکند. اهمیتی ندارد که این عذرخواهی به جا است یا خیر، مهم این است که او را بپذیرند.
در واقع:
- این افراد با حقوق خود آشنا نیستند.
- این افراد شخصیتی وابسته، مهر طلب و تایید طلب دارند.
- ترسهایی در لایههای عمیق شخصیت این افراد وجود دارد.
- این افراد عمدتا، در کودکی مورد تنبیه جسمانی و خشونت قرار گرفتهاند.
- برای این افراد عذرخواهی کردن نوعی فرار از تنش و ترس محسوب میشود.
- احساس خشم (ناشی از تسلیم شدنهای اجباری) و احساس گناه فراوانی در این افراد وجود دارد.
این افراد دست کم باید بیاموزند که:
۱- نباید بابت اشتباهات ناکرده عذرخواهی کنند.
۲- حقوق خود را بهعنوان یک انسان بشناسند و بابتشان عذرخواهی نکنند.
۳- دست از «خوب» بودن بردارند و خود را رها کنند.
این افراد با عذرخواهیهای گاه و بیگاه ظالمان را تغذیه و دیگران را خشمگین میکنند و از خود میرانند. عذرخواهیهای بی جای آنها پیام اشتباهی را به دیگران منتقل میکند. پیام این اشتباهات این است که:
۱- تو حق داری و من مانند یک برده همیشه چه اشتباهی مرتکب شده باشم و چه اشتباهی مرتکب نشده باشم، به هر صورت باید از تو عذرخواهی کنم.
۲- من ضعیف هستم و حد و مرزهای خود را نمیشناسم.
۳- من همیشه اشتباه میکنم و بسیار شرمسار هستم.
۴- من لایق دوستی با شما نیستم.
۵- و...
در نهایت با وجود این پیامهای ناخوشایند از جانب این افراد به دیگران، عدهای در صدد سوء استفاده از این اخلاق آنها بر میآیند، عدهای از دست آنها و عذرخواهی همیشگی شان خشمگین میشوند و عدهای هم که تحمل این رفتار را ندارند پا به فرار میگذارند!
تمرین
۱. اگر از رابطهای بیرون آمدهاید یا اگر هنوز مشکلات حل نشدهای از روابط قبلیتان دارید دست نگه دارید و وارد رابطه جدید نشوید. به جای ورود به رابطه جدید و استفاده از مُسَکن، به درمان خود بپردازید.
۲. اشتباهات رابطه قبلیتان را بنویسید.
۳. درسهایی که آموختید را بنویسید.
۴. ناراحتیها و خشمهایتان را بنویسید.
۵. اگر سوگواریای بابت رابطه قبلیتان مانده، آن را انجام دهید. ناگفتههایتان را بنویسید.
۶. خود را بابت تمام اشتباهاتتان ببخشید. شما در آن زمان همانقدر آگاهی داشتید و براساس میزان آگاهیتان بهترین کار ممکن را کردهاید.
۷. خصوصیات مشابه میان افراد منتخبتان را بنویسید. مثلا: من همیشه یک فرد بداخلاق سوء استفادهگر را انتخاب میکنم و...
۸. این سوالات را جواب دهید:
• آخرین وقتی که زمانی را تنها با خودتان و برای خودتان صرف کردهاید کی بوده است؟
• آیا همیشه بعد از اتمام یک رابطه بلافاصله وارد رابطه بعدی میشوید؟
• فاصله میان دو رابطه آخرتان چند وقت بوده است؟
• آیا از تنها ماندن میترسید؟
ارسال نظر