چگونه آدیداس یک برند جهانی شد؟
با نگاه به گذشته آدیداس، این شرکت توانمندیهای منحصربهفردی را بهدست آورده است؛ توانمندیهایی که اشتیاق و هدف را برای این شرکت بههمراه داشته است. در سال ۱۹۲۴، کفشفروشی با نام آدی داسلر به همراه برادرش رادلف شروع به تاسیس یک کارخانه کفشسازی کردند. روش آدی به نظر آسان میآمد: او با ورزشکاران ملاقات و با آنها در مورد نیازهایشان صحبت میکرد و سپس روشهای بدیع برای حل مشکلات آنها بهکار میگرفت. گرچه آدی بر نوآوری و تولید متمرکز بود، رادلف بر فروش سرگرم بود. این دو برادر ازهمان ابتدا موفق بودند.
با نگاه به گذشته آدیداس، این شرکت توانمندیهای منحصربهفردی را بهدست آورده است؛ توانمندیهایی که اشتیاق و هدف را برای این شرکت بههمراه داشته است.در سال 1924، کفشفروشی با نام آدی داسلر به همراه برادرش رادلف شروع به تاسیس یک کارخانه کفشسازی کردند. روش آدی به نظر آسان میآمد: او با ورزشکاران ملاقات و با آنها در مورد نیازهایشان صحبت میکرد و سپس روشهای بدیع برای حل مشکلات آنها بهکار میگرفت. گرچه آدی بر نوآوری و تولید متمرکز بود، رادلف بر فروش سرگرم بود. این دو برادر ازهمان ابتدا موفق بودند. در سال 1925، آدی شروع به ارائه آنچه در نهایت صدها حق امتیاز برای کفشهای ورزشی شد کرد؛ اولین مورد برای کفشهای دوندگی با گل میخهای ساخته شده با دست و چکمههای فوتبالی با گل میخهای چرمی بود.
تنها سه سال بعد، در سال ۱۹۲۸، لینا رادکه، در حالی که کفشهای برادران داسلر را به پا داشت، مدال طلای المپیک را در دوی ۸۰۰ متر زنان برد. در سال ۱۹۳۶، جسی آونز با کفشهای داسلر چهار مدال طلا را تصاحب کرد. در سال ۱۹۳۸ این شرکت در یک روز ۱۰۰۰ جفت کفش قهرمانی را تولید می کرد. گرچه، پس از جنگ جهانی دوم این دو برادر با هم به مشکل برخوردند و کسب و کارشان را جدا کردند. رادلف پوما را بنیانگذاری کرد و آدی آدیداس را تاسیس کرد. این دو شرکت علایق این دو برادر را بازتاب میدادند: پوما مدل کسب و کار را اتخاذ کرد که بیشتر فروشمحور بود و آدیداس بیشتر بر محصول متمرکز بود. تا زمان ظهور نایک در دهه ۱۹۶۰، این دو شرکت بر بازار جهانی کفشهای ورزشی تسلط یافتند. طی دوره زندگی آدی داسلر، آدیداس به گسترش یافتن ادامه داد و در بازارها و ورزشهای جدید توسعه یافت. اما این شرکت همواره با اعتقاد داسلر یعنی «تنها بهترین برای ورزشکاران» پیوند خورده بود. در سال ۱۹۵۴ در جام جهانی فوتبال در سوئیس، تیم آلمان غربی برخلاف تمام انتظارات به پیروزی رسید؛ در حالی که کفشهای سبک وزن آدیداس را با گل میخهای جدید افتضاح پوشیده بود. در همان زمان، کفشهای سنتی فوتبال حدود ۵۰۰ گرم وزن داشت (یا حدود ۱۸ اونس و وقتی خیس میشد تقریبا دو برابر میشد). داسلر مشاهده کرد که بهطور متوسط در یک بازی ۹۰ دقیقهای پای یک بازیکن مفروض تنها ۹۰ ثانیه در تماس با توپ است. بنابراین او کفشهای فوتبال را سبکتر بازمهندسی کرد (تنها ۳۵۰ گرم، یا حدود ۱۲ اونس ) و آن ها را بیشتر برای دوندگی طراحی کرد.لوگوی سه پره در آگوست ۱۹۷۱ طراحی شده بود و ابتدا در سال ۱۹۷۲ در بازیهای المپیک مونیخ در پوشاک آدیداس استفاده شد. گرچه اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ سالهای دشواری برای آدیداس بود.
کارمندان در مورد هدف این شرکت گیج و سردرگم شده بودند، نوآوری هیچ تمرکزی نداشت، طراحی و کیفیت محصول رو به زوال میرفت، سودها کاهش مییافت و فرصتها از دست رفته بود. در سال ۱۹۸۹، در این موقعیت بحرانی شرکت، مدیر اجرایی رین ژاگی دو مدیر سابق نایک، پیتر مور و راب استراسر را دعوت کرد تا از آدیداس بازدید کنند. مور اولین ملاقات را بهخاطر میآورد. آنها به یک موزه کوچک از محصولات مصنوعی در شعب اصلی شرکت برده شده بودند. مور میگوید «تنها حدود ۵ دقیقه در موزه سپری شد، پیش از اینکه من تشخیص دهم که این افراد یک معدن طلا در دستان خود دارند. آنها واقعا فکرش را نمیکردند که چه چیز ارزشمندی در اختیار دارند».مدیران سابق نایک مشاهده کردند که هسته این شرکت نگرش عملی آدی داسلر در مورد نوآوری بوده است؛ فلسفه او از مهارت صنعتی شدن، به علاوه دقت او در مورد ورزشکاران و درکش از نیازهای آنها.مور و استراسر نگرش داسلر را از نو تجدید کردند و یک خط تولید جدید را با نام لوازم آدیداس (Adidas Equipment) توسعه دادند. مور و استراسر قوانین برندسازی برای Adidas Equipment ایجاد کردند که در سال ۱۹۹۱ شروع شده بود و در کارایی آدیداس (Adidas Performance) که بر کیفیت محصول تاکید میکرد، توسعه یافته بود. برای مثال، آنها محدودیتهایی بر رنگ، اندازه، لوگو و حتی روی رنگهای کفشها وضع کردند. آنها خواستار مصرفکنندگانی بودند تا بر کیفیت کفشها تمرکز کنند و با دیگر ویژگیها منحرف نشوند. آنها میخواستند محصول را به قهرمان تبدیل کنند؛ درست مانند آنچه داسلر انجام داده بود. مور میگوید «این مدل برای بازگشت به آنچه داسلر در کل دوران زندگیش تلاش میکرد تا به آن دست یابد بود؛ هدفی که همانا تولید بهترین محصولات برای قهرمانان به منظور رقابت بود». قرار گرفتن دوباره در این مسیر به ترمیم اعتماد کارمندان کمک میکرد. امروزه، کارایی Performance هسته برند آدیداس را تشکیل میدهد و بیش از ۷۵ درصد فروشش را دربرمیگیرد.
گرچه آدیداس به گذشته خود نگاه میکند اما در آن زندگی نمیکند. بلکه از توانمندیهایش در دیدگاههایی درمورد رفتار مصرفکننده برای ایجاد محصولات نوآورانه استفاده میکند. این شرکت گرچه شرکا را به چالش میکشاند، مسیر تفکر خود را در مشارکتهایش و تشویق شرکا برای کشف ماهیت برند آدیداس گسترش میدهد. برای مثال، شرکایی مانند یوجی یاماموتو و استلا مککارتی میتوانستند به تثبیت موقعیت خود نزدیک شوند تا مخاطبین و کانالهای فروش جدید را جذب کنند؛ گرچه طراحان آدیداس را به خطرپذیری بیشتر تشویق میکنند. همان طور که استیو وینسنت، نایب رئیس ارشد Adidas Future میگوید که انجام کارهای کاملا در هم گسیخته که هیچ کس ندیده و انتظارش را ندارد یک چالش است؛ امروزه مدیران، نوآوران و طراحان آدیداس در سراسر تاریخ این شرکت با دقت به مطالعه میپردازند و آنچه را که باید حفظ کنند و آنچه را که باید رها کنند تعیین میکنند. آنها از گذشته درس میگیرند و برای پذیرش نیازهای رو به تغییر ورزشکاران و مصرفکنندگان حرکت میکنند. این نتایج نشان می دهند که :آدیداس خودش را از یک سازنده زیانده در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ به برندی با ارزش بازاری ۲/ ۱۷ میلیارد دلاری تغییر داده است.
منبع: strategy-business
تنها سه سال بعد، در سال ۱۹۲۸، لینا رادکه، در حالی که کفشهای برادران داسلر را به پا داشت، مدال طلای المپیک را در دوی ۸۰۰ متر زنان برد. در سال ۱۹۳۶، جسی آونز با کفشهای داسلر چهار مدال طلا را تصاحب کرد. در سال ۱۹۳۸ این شرکت در یک روز ۱۰۰۰ جفت کفش قهرمانی را تولید می کرد. گرچه، پس از جنگ جهانی دوم این دو برادر با هم به مشکل برخوردند و کسب و کارشان را جدا کردند. رادلف پوما را بنیانگذاری کرد و آدی آدیداس را تاسیس کرد. این دو شرکت علایق این دو برادر را بازتاب میدادند: پوما مدل کسب و کار را اتخاذ کرد که بیشتر فروشمحور بود و آدیداس بیشتر بر محصول متمرکز بود. تا زمان ظهور نایک در دهه ۱۹۶۰، این دو شرکت بر بازار جهانی کفشهای ورزشی تسلط یافتند. طی دوره زندگی آدی داسلر، آدیداس به گسترش یافتن ادامه داد و در بازارها و ورزشهای جدید توسعه یافت. اما این شرکت همواره با اعتقاد داسلر یعنی «تنها بهترین برای ورزشکاران» پیوند خورده بود. در سال ۱۹۵۴ در جام جهانی فوتبال در سوئیس، تیم آلمان غربی برخلاف تمام انتظارات به پیروزی رسید؛ در حالی که کفشهای سبک وزن آدیداس را با گل میخهای جدید افتضاح پوشیده بود. در همان زمان، کفشهای سنتی فوتبال حدود ۵۰۰ گرم وزن داشت (یا حدود ۱۸ اونس و وقتی خیس میشد تقریبا دو برابر میشد). داسلر مشاهده کرد که بهطور متوسط در یک بازی ۹۰ دقیقهای پای یک بازیکن مفروض تنها ۹۰ ثانیه در تماس با توپ است. بنابراین او کفشهای فوتبال را سبکتر بازمهندسی کرد (تنها ۳۵۰ گرم، یا حدود ۱۲ اونس ) و آن ها را بیشتر برای دوندگی طراحی کرد.لوگوی سه پره در آگوست ۱۹۷۱ طراحی شده بود و ابتدا در سال ۱۹۷۲ در بازیهای المپیک مونیخ در پوشاک آدیداس استفاده شد. گرچه اواخر دهه ۱۹۷۰ و اوایل دهه ۱۹۸۰ سالهای دشواری برای آدیداس بود.
کارمندان در مورد هدف این شرکت گیج و سردرگم شده بودند، نوآوری هیچ تمرکزی نداشت، طراحی و کیفیت محصول رو به زوال میرفت، سودها کاهش مییافت و فرصتها از دست رفته بود. در سال ۱۹۸۹، در این موقعیت بحرانی شرکت، مدیر اجرایی رین ژاگی دو مدیر سابق نایک، پیتر مور و راب استراسر را دعوت کرد تا از آدیداس بازدید کنند. مور اولین ملاقات را بهخاطر میآورد. آنها به یک موزه کوچک از محصولات مصنوعی در شعب اصلی شرکت برده شده بودند. مور میگوید «تنها حدود ۵ دقیقه در موزه سپری شد، پیش از اینکه من تشخیص دهم که این افراد یک معدن طلا در دستان خود دارند. آنها واقعا فکرش را نمیکردند که چه چیز ارزشمندی در اختیار دارند».مدیران سابق نایک مشاهده کردند که هسته این شرکت نگرش عملی آدی داسلر در مورد نوآوری بوده است؛ فلسفه او از مهارت صنعتی شدن، به علاوه دقت او در مورد ورزشکاران و درکش از نیازهای آنها.مور و استراسر نگرش داسلر را از نو تجدید کردند و یک خط تولید جدید را با نام لوازم آدیداس (Adidas Equipment) توسعه دادند. مور و استراسر قوانین برندسازی برای Adidas Equipment ایجاد کردند که در سال ۱۹۹۱ شروع شده بود و در کارایی آدیداس (Adidas Performance) که بر کیفیت محصول تاکید میکرد، توسعه یافته بود. برای مثال، آنها محدودیتهایی بر رنگ، اندازه، لوگو و حتی روی رنگهای کفشها وضع کردند. آنها خواستار مصرفکنندگانی بودند تا بر کیفیت کفشها تمرکز کنند و با دیگر ویژگیها منحرف نشوند. آنها میخواستند محصول را به قهرمان تبدیل کنند؛ درست مانند آنچه داسلر انجام داده بود. مور میگوید «این مدل برای بازگشت به آنچه داسلر در کل دوران زندگیش تلاش میکرد تا به آن دست یابد بود؛ هدفی که همانا تولید بهترین محصولات برای قهرمانان به منظور رقابت بود». قرار گرفتن دوباره در این مسیر به ترمیم اعتماد کارمندان کمک میکرد. امروزه، کارایی Performance هسته برند آدیداس را تشکیل میدهد و بیش از ۷۵ درصد فروشش را دربرمیگیرد.
گرچه آدیداس به گذشته خود نگاه میکند اما در آن زندگی نمیکند. بلکه از توانمندیهایش در دیدگاههایی درمورد رفتار مصرفکننده برای ایجاد محصولات نوآورانه استفاده میکند. این شرکت گرچه شرکا را به چالش میکشاند، مسیر تفکر خود را در مشارکتهایش و تشویق شرکا برای کشف ماهیت برند آدیداس گسترش میدهد. برای مثال، شرکایی مانند یوجی یاماموتو و استلا مککارتی میتوانستند به تثبیت موقعیت خود نزدیک شوند تا مخاطبین و کانالهای فروش جدید را جذب کنند؛ گرچه طراحان آدیداس را به خطرپذیری بیشتر تشویق میکنند. همان طور که استیو وینسنت، نایب رئیس ارشد Adidas Future میگوید که انجام کارهای کاملا در هم گسیخته که هیچ کس ندیده و انتظارش را ندارد یک چالش است؛ امروزه مدیران، نوآوران و طراحان آدیداس در سراسر تاریخ این شرکت با دقت به مطالعه میپردازند و آنچه را که باید حفظ کنند و آنچه را که باید رها کنند تعیین میکنند. آنها از گذشته درس میگیرند و برای پذیرش نیازهای رو به تغییر ورزشکاران و مصرفکنندگان حرکت میکنند. این نتایج نشان می دهند که :آدیداس خودش را از یک سازنده زیانده در اواخر دهه ۱۹۸۰ و اوایل ۱۹۹۰ به برندی با ارزش بازاری ۲/ ۱۷ میلیارد دلاری تغییر داده است.
منبع: strategy-business
ارسال نظر