قصری که زندان شد؛ زندانی که موزه شد
فرحناز ایران‌نژاد اولین بار بود که در زندگی گذرم به زندان افتاده بود. ترس و اضطراب داشتم.زندان برای خیلی از افراد تبهکار و جانی حکم قصر را دارد، اما گاه یک قصر هم می‌تواند به‌وسیله پادشاهان و سلاطین برای ساکنانش تبدیل به زندان ‌شود. مانند زندان قصر که به چنین سرنوشتی دچار شد.
اینجا قبلا یکی از قصر‌های قاجار بود و توسط رضا خان تبدیل به زندان شد. این زندان محل حبس آدم‌های گناهکار و گاه بی‌گناه زیادی در طول زمان بوده است که خیلی‌ها در آن به دار آویخته شدند. خوش شانس‌ها هم پس از سپری کردن عمری آزاد شدند. برای همین پای رفتن نداشتم به خصوص اینکه برخی از زندانیان آن را می‌شناختم.
داخل حیاط زندان خلوت بود وبه جز من یک مرد جوان دیگر هم روی نیمکت کناری در انتظار بود. ساعت دو بعد از ظهر بود که وارد ساختمان اصلی زندان قصر شدیم. نگهبانان همه جای حیاط دیده می‌شدند و به دقت مراقب اطراف بودند. آفتاب داغ تابستان به سرم می‌خورد خسته بودم. پسر جوان با دیدن کلافگی من پرسید بار اول است که می‌آیی؟ گفتم بله و زود پرسیدم شما هم روزنامه‌نگار هستید. پاسخ منفی بود. هنوز گفت‌وگوی ما شروع نشده بود که ما را به داخل ساختمان آجرنما بردند. چند قدمی‌که وارد شدیم هشت ضلعی‌های معروف معماری قاجار در برابر مان خودنمایی کرد. مردی که جلوتر از ما حرکت می‌کرد توضیحاتی راجع به هر قسمت می‌داد. زندان قصر از ۹ بند تشکیل شده که ۴ هشتی آنها را به هم وصل می‌کند. این محوطه هشتی با چند پله به یک زیر زمین راه می‌یابد. زیرزمینی در حکومت‌های گذشته که در آن زندانیان را برای گرفتن اعتراف و اقرار از راه شکنجه دادن یا تنبیه کردن به آنجا می‌بردند، خیلی‌ها نتوانستند از این پله‌ها پس از شکنجه بازگردند. از همین زمان بود که اصطلاح رفتن زیر هشتی سر زبان‌ها ‌افتاد. نفسم با شنیدن این گفته‌ها در سینه حبس می‌شود. از پله‌ها که پایین می‌رویم بین هشتی اول تا دوم بند تاریخ نام گرفته است. حصار فلزی روبه‌روی اتاق‌های این بند برداشته شده است. می‌توان از روی تصاویری که بر روی دیوارها، کف و سقف آن نقش بسته گذر ۲۰۰ساله تاریخ را به چشم دید. البته راهنمای قصر که ما را به جلو هدایت می‌کند این تاریخ بلند را از روی عکس‌ها در چند جمله کوتاه و مختصر بیان می‌کند.
عکس‌هایی از فتحعلی شاه و ساکنان سابق قصر در لباس‌های رنگارنگ و جواهر دوزی‌های گرانقیمت روی دیوارها نصب شده است و شکوه و جلوه قصر را نشان می‌دهد. هر چند که امروزه از آن دوران تنها شش ستون نیم متری حکاکی شده بر جای مانده است. مشابه این حکاکی‌ها بر روی دیواره سنگی چشمه علی در شهر ری نیز به چشم می‌خورد. این قصر بر اساس طرح باغ‌های چهار گوش ایران ساخته شده است که دارای شاه نشین، جوی آب، دریاچه مصنوعی و... است -مانند باغ دولت آباد یزد، فین کاشان و حتی باغ وفا در افغانستان - در گذشته آب این قصربا حفر قنات تامین می‌شد. آب این قنات از زیر هشتی‌ها عبور می‌کرد و بسیار هم خنک بود.برای همین زمانی که زندانی شکنجه می‌شد برای زنده ماندن او تنها یک لیوان از این آب خنک می‌دادند. حالا می‌دانم آب خنک خوردن در زندان از کجا سرچشمه گرفته است. هر گوشه ای از این بند قصه ای را روایت می‌کند. از وقایع مشروطه گرفته تا فرود اولین هواپیما در ایران در میدان مشق پس از ده سال که از اختراع آن می‌گذشت و داستان پرواز دوباره آن از بام قصر قجری. رفته رفته از قاجار دورتر می‌شویم و به دوره رضا شاه می‌رسیم. از آن قصر قجری که در سال ۱۲۱۳ همزمان با باران‌های سیل آسا و شدید ساخته شد در سال ۱۲۸۴ تنها بخش کوچکی باقی ماند.
یک کنفرانس در آن سوی دنیا این قصر را زیر و رو کرد. زمانی که اولین کنفرانس در حمایت از مجرمان در زندان در کشور‌های جهان برگزار شد دو نفر ایرانی هم در آن شرکت کردند و برای رضا شاه خبر‌هایی از آن آوردند. رضا خان هم که نمی‌خواست از چیزی در غرب عقب بماند تصمیم گرفت تا بقایای قصر قاجار را به این امر اختصاص دهد. او این کار را به افسر قزاق نیکلای مارگف سپرد. او هم با ایجاد تغییرات در باقیمانده بناهای قصر این‌کار را به خوبی انجام داد. پس از چندی این قصر تبدیل به زندانی برای مخالفان پهلوی شد که با ۱۹۲ اتاق و گنجایش ۸۰۰زندانی در سال ۱۳۰۸ افتتاح شد. در بند پهلوی اول از زندان قصر نام افراد بسیاری بر روی اتاق‌های زندان نقش بسته است که اینجا حبس کشیده اند.از لورنس عربستان که در سر سودای تجزیه کردستان را می‌گذراند تا اصغر قاتل که ۳۷ بچه را که فکر می‌کرد آدم حسابی نبودند به قتل رسانده بود. کمی بعدتر به نام‌هایی چون تیمور تاش، فرخی یزدی شاعر لب دوخته، گروه ۵۳ نفر و روحانیون مبارز برمی‌خوریم. بند پهلوی دوم هم دست کمی‌از بند رضا‌شاه ندارد. او هم افرادی چون احمد شاملو، آیت‌الله طالقانی و برخی از اعضای شورای شهر امروزی را به بند کشیده بود. بند سلول‌های انفرادی که راهروی آن فقط به اندازه عبور یک نفر جا دارد این مجموعه را تکمیل می‌کند. البته اینجا تنها قصری نیست که به زندان تبدیل شده است. قلعه فلک‌الافلاک، ارگ برازجان و ارگ کریم‌خان زند هم همین مسیر را طی کرده‌اند. از آخرین هشتی که بگذریم وارد محوطه پشتی زندان می‌شویم؛ با عبور ازمقابل مسجد زندان ما را به سمت بنای زندانیان سیاسی رژیم پهلوی می‌برند. بقایای حمام قدیمی‌در بخشی از حیاط به چشم می‌خورد.کم کم به ساختمان زندانیان سیاسی که نزدیک می‌شویم چند سرباز با تفنگشان بر روی بام خشکشان زده است. یکی از زندانیان قدیمی‌که حالا سن وسالی از او گذشته ما را به داخل می‌برد نامش حسین خانعلی است. زود سر اصل مطلب می‌رود و می‌گوید: اولین جایی که نشان می‌دهم سالن ملاقات است. روال کار ساواک براین بود که افراد سیاسی را پس از دستگیری به کمیته مشترک ضد خرابکاری شهربانی کل کشور به آنجا منتقل می‌کردند. از همان بدو ورود بازجویی و شکنجه شروع می‌شد و بسته به اینکه جرم طرف چه باشد از دو ماه تا دو سال در سلول انفرادی می‌ماند و خانواده او هم از سرنوشت زندانی بی‌خبر بودند. پس از آن اگر زنده می‌ماند به اینجا فرستاده می‌شد وبرای اولین بار خانواده‌ها پس از مدت‌ها بی‌خبری و دوری، هفته ای یک بار ده دقیقه تا یک ربع زندانی را می‌دیدند.سالن ملاقات روبه‌روی من است. یک سالن بلند که اتاقک‌های کوچکی در دو سوی آن به فاصله یک متر روبه‌روی هم ساخته شده بود و یک نگهبان هم در این فضا گشت زنی می‌کرد. همه صداها درهم پیچیده است ملاقات کننده‌ها و زندانیان فریاد می‌زنند تا حرف هم را بفهمند.بند شماره یک پشت سالن ملاقات قرار گرفته است و یک فضای هواخوری بین این بند و بند شماره ۶ قرار دارد. بیش از دو یا سه نفر حق ندارند داخل حیاط با هم باشند. در‌های فلزی سنگین و سیاه بند را به داخل هل می‌دهم تا وارد آن شویم.این بخش از زندان با سقف‌هاو دیوارهای بلند و تنها یک پنجره کوچک بسیار تاریک است. نام بسیاری از چهره‌های انقلاب بر روی اتاق‌ها دیده می‌شود. بسیاری از آنها یا اعدام یا آزاد شده‌اند، اما دیگر اینجا نیستند؛ ولی تصور اینکه بر آنها چه گذشته، دیدن این قسمت را بسیار دلگیر و غم انگیز کرده است، اما راه هنوز ادامه دارد.انتهای این بند به اتاق شب آخر می‌رسیم؛ اعدامی‌ها را به آنجا می‌بردند تا روز بعد به دار بکشند. خانعلی همانطور وقایع را تعریف می‌کند واز یک به یک بندها ما را می‌گذراند. اتاق شب آخر با فضایی تاریک به بند شماره ۴ متصل می‌شود. در این بند چهره‌هایی مانند آیت‌الله ‌هاشمی ‌رفسنجانی، شهید مرتضی مطهری، تندگویان، نواب صفوی و همچنین سران سایر گروه‌های مبارز علیه شاه زندانی بودند. انتهای این بند به راهروی ورودی زندان می‌رسد. مرد جوان زودتر از من از زندان بیرون رفت، اما من ماندم تا هم صحبت خانعلی و هم قطارش داود اسعد شوم. او می گفت که زندان سیاسی در سال ۱۳۲۹ ساخته شد. داخل محوطه علاوه بر این زندان، بند بانوان و زندان شماره سه هم وجود داشت. اما امروزه اثری از آنها نیست. فضای داخلی زندان بسته و خفقان آور بود. حتی زندانبان‌ها حق صحبت با ما را نداشتند آن روزها تنها به مرگ فکر می‌کردیم، اما با پیروزی انقلاب اسلامی در سال ۵۷ مردم در‌های زندان را شکستند وما را آزاد کردند. اولین جلسات آرش و تهرانی شکنجه گران ساواک در مسجد زندان برگزار شد. زندان سیاسی بسته شد و زندان قصر تبدیل به زندان عمومی‌شد. اما پس از مدتی با بروز مشکلاتی برای اهالی این منطقه زندانیان به مکان دیگری انتقال یافتند. به مرور ساختمان دچار فرسودگی و بخش‌هایی از آن تخریب شد تا اینکه مطلع شدیم شهرداری قصد دارد اینجا مجتمع تجاری-اداری بسازد ما هم دست به کار شدیم و با حمایت‌های شورای شهر این مکان در اختیار شرکت توسعه فضا‌های فرهنگی قرار گرفت وتبدیل به باغ موزه شد.گاهی پیش می‌آید که افراد به اینجا می‌آیند و می‌گویند اینجا زندانبان بوده‌اند یا شخصی برای بازدید آمده بود می‌گفت قبلا تدارکات چی زندان بوده است. پس از گفت‌وگوی طولانی پیر مرد مرا بدرقه می‌کند او بر روی پله‌ها ایستاده است وبه بازدیدکنندگان خوشامد می‌گوید. از پشت نمای شیشه‌ای کافه مارکف به فضای سبز و زیبای حیاط نگاه می‌کنم. به تندیس سرباز ساواک که بر بام زندان جا خوش کرده می‌نگرم جرات و جسارت به قلبم بازگشته است. هیاهوی شادکودکان از هزار توی باغ موزه قصر به گوش می‌رسد.این باغ موزه با مراکز فروش محصولات فرهنگی و رستوران به یکی از تفرجگاه‌های شهرمان تبدیل شده است. گالری سنگ‌های نیمه قیمتی که در هشتی غربی قرار دارد کلکسیونی زیبا و ارزشمند از نادر صنعانی پدر سنگ‌های نیمه قیمتی ایران از زیباترین بخش‌های باغ موزه است. محصولات این گالری از سنگ‌های اصل و قیمت‌های مناسب در طرح‌های شیک وزیبا به فروش می‌رسد. قیمت بلیت ورودی نفری ۵هزارتومان است. اما برای بازدید گروهی با هماهنگی قبلی نیم بها در نظر گرفته شده است.