سیاستگذاری و اقناع افکار عمومی
سیاستگذاران نه فقط باید قادر باشند سیاستهای درست را در زمان مناسبی به اجرا رسانند، بلکه باید قادر باشند افکار عمومی را نیز به واسطه سیاستهای خود اقناع کنند. اکنون موضوع شهرت سیاستگذار در سیاستهای کلان اقتصادی از اهمیت شایان توجهی برخوردار شده است. بر این مبنا نه فقط سیاستگذاران باید از اعتبار لازم برای پذیرش سیاستهای خود برخوردار باشند، بلکه باید بتوانند پذیرش قاطبه ملت را برای اجرای برنامههای خود کسب کنند.
معمولا اجرای اصلاحات اقتصادی همچون یک عمل جراحی است که قبل از اجرای آن باید بیمار را نسبت به ضرورت انجام عمل جراحی، پیامدهای آن در صورت موفقیت یا شکست هنگام جراحی و همچنین عواقب سوء ناشی از تداوم روند فعلی را بهطور کامل روشن کرد.
معمولا اجرای اصلاحات اقتصادی همچون یک عمل جراحی است که قبل از اجرای آن باید بیمار را نسبت به ضرورت انجام عمل جراحی، پیامدهای آن در صورت موفقیت یا شکست هنگام جراحی و همچنین عواقب سوء ناشی از تداوم روند فعلی را بهطور کامل روشن کرد.
سیاستگذاران نه فقط باید قادر باشند سیاستهای درست را در زمان مناسبی به اجرا رسانند، بلکه باید قادر باشند افکار عمومی را نیز به واسطه سیاستهای خود اقناع کنند. اکنون موضوع شهرت سیاستگذار در سیاستهای کلان اقتصادی از اهمیت شایان توجهی برخوردار شده است. بر این مبنا نه فقط سیاستگذاران باید از اعتبار لازم برای پذیرش سیاستهای خود برخوردار باشند، بلکه باید بتوانند پذیرش قاطبه ملت را برای اجرای برنامههای خود کسب کنند.
معمولا اجرای اصلاحات اقتصادی همچون یک عمل جراحی است که قبل از اجرای آن باید بیمار را نسبت به ضرورت انجام عمل جراحی، پیامدهای آن در صورت موفقیت یا شکست هنگام جراحی و همچنین عواقب سوء ناشی از تداوم روند فعلی را بهطور کامل روشن کرد. این موضوع اکنون هم از زاویه اخلاق پزشکی و هم از دیدگاه حقوق بیمار از اهمیت غیرقابل انکاری برخوردار است. هنگامی که دولتها تصمیم دارند تا برنامههای تغییر ساختاری را به اجرا رسانند، معمولا مردم باید هزینههای کوتاهمدتی را بپردازند و عموما اگر منافعی از اجرای این سیاستها نصیب ملت شود، در بلندمدت آشکار خواهد شد. همین تضاد منافع در بلندمدت و کوتاهمدت، اهمیت توجه به افکار عمومی را مضاعف میسازد.
بهعنوان مصادیق عینی میتوان مثالهای متعددی را برشمرد. برای مثال هنگامی که دولت اقدام به تعدیل قیمت حاملهای انرژی میکند، معمولا افزایش قیمتها هم به تحریک انتظارات تورمی در کوتاهمدت منجر شده و هم مصرفکنندگان مجبور خواهند شد برای دستیابی به عافیت بلندمدت تا مدتی از مصرف کوتاهمدت چشمپوشی کنند. برای پذیرش سیاستهای ریاضتی، دولت هم باید از اعتبار مناسب نزد افکار عمومی برخوردار باشد و هم قبل از اجرای برنامه باید توانسته باشد افکار عمومی را نسبت به پیامد سیاستهای اجرا شده به اقناع نزدیک سازد.
اکنون که توجه به مشکلات اقتصادی از اهمیت مضاعفی برخوردار شده و بالاخص ریسکهای سیاسی حاصل از انجام توافق سیاسی با کشورهای ۱+۵ و همچنین ریسک اقتصادی ناشی از کاهش قیمت نفت پیشرو است، دولت باید قادر باشد هم شرایط موجود را ترسیم کند و همچون یک پزشک، آثار جانبی (Side effect) ناشی از اجرای برنامههای خود را برای مردم روشن سازد. متاسفانه سوابق سیاستگذاری کلان اقتصادی در ایران نشان میدهد که اساسا یا سیاستگذاریهای اقتصادی به نحو صحیحی به انجام نرسیدهاند یا آن هنگام که مسیرهای درستی برای سیاستگذاری انتخاب شده است، افکار عمومی از ضرورت اجرای سیاستها مطلع نبوده یا با بیاعتمادی به برنامههای دولت نگریستهاند. این بی اعتمادی اگرچه به سابقه تاریخی رابطه دولت - ملت برمیگردد، ولی حتما باید بتوان آن را حداقل در کوتاهمدت و بهمنظور اجرای اصلاحات اقتصادی ترمیم کرد. سال آینده با توجه به چشماندازهای اقتصادی پیشرو میتواند سال دشواری برای اقتصاد ایران باشد و سالی است که باید کمربندها را محکمتر بست. این شرایط دشوار بیش از پیش ضرورت اقناع افکار عمومی را مورد تاکید قرار میدهد.
معمولا اجرای اصلاحات اقتصادی همچون یک عمل جراحی است که قبل از اجرای آن باید بیمار را نسبت به ضرورت انجام عمل جراحی، پیامدهای آن در صورت موفقیت یا شکست هنگام جراحی و همچنین عواقب سوء ناشی از تداوم روند فعلی را بهطور کامل روشن کرد. این موضوع اکنون هم از زاویه اخلاق پزشکی و هم از دیدگاه حقوق بیمار از اهمیت غیرقابل انکاری برخوردار است. هنگامی که دولتها تصمیم دارند تا برنامههای تغییر ساختاری را به اجرا رسانند، معمولا مردم باید هزینههای کوتاهمدتی را بپردازند و عموما اگر منافعی از اجرای این سیاستها نصیب ملت شود، در بلندمدت آشکار خواهد شد. همین تضاد منافع در بلندمدت و کوتاهمدت، اهمیت توجه به افکار عمومی را مضاعف میسازد.
بهعنوان مصادیق عینی میتوان مثالهای متعددی را برشمرد. برای مثال هنگامی که دولت اقدام به تعدیل قیمت حاملهای انرژی میکند، معمولا افزایش قیمتها هم به تحریک انتظارات تورمی در کوتاهمدت منجر شده و هم مصرفکنندگان مجبور خواهند شد برای دستیابی به عافیت بلندمدت تا مدتی از مصرف کوتاهمدت چشمپوشی کنند. برای پذیرش سیاستهای ریاضتی، دولت هم باید از اعتبار مناسب نزد افکار عمومی برخوردار باشد و هم قبل از اجرای برنامه باید توانسته باشد افکار عمومی را نسبت به پیامد سیاستهای اجرا شده به اقناع نزدیک سازد.
اکنون که توجه به مشکلات اقتصادی از اهمیت مضاعفی برخوردار شده و بالاخص ریسکهای سیاسی حاصل از انجام توافق سیاسی با کشورهای ۱+۵ و همچنین ریسک اقتصادی ناشی از کاهش قیمت نفت پیشرو است، دولت باید قادر باشد هم شرایط موجود را ترسیم کند و همچون یک پزشک، آثار جانبی (Side effect) ناشی از اجرای برنامههای خود را برای مردم روشن سازد. متاسفانه سوابق سیاستگذاری کلان اقتصادی در ایران نشان میدهد که اساسا یا سیاستگذاریهای اقتصادی به نحو صحیحی به انجام نرسیدهاند یا آن هنگام که مسیرهای درستی برای سیاستگذاری انتخاب شده است، افکار عمومی از ضرورت اجرای سیاستها مطلع نبوده یا با بیاعتمادی به برنامههای دولت نگریستهاند. این بی اعتمادی اگرچه به سابقه تاریخی رابطه دولت - ملت برمیگردد، ولی حتما باید بتوان آن را حداقل در کوتاهمدت و بهمنظور اجرای اصلاحات اقتصادی ترمیم کرد. سال آینده با توجه به چشماندازهای اقتصادی پیشرو میتواند سال دشواری برای اقتصاد ایران باشد و سالی است که باید کمربندها را محکمتر بست. این شرایط دشوار بیش از پیش ضرورت اقناع افکار عمومی را مورد تاکید قرار میدهد.
ارسال نظر