علی بوستان در گفتوگو با «دنیای اقتصاد» مطرح کرد؛
میراث زنده و ارزشمند موسیقی خراسان
دنیای اقتصاد، ضحی زردکانلو- علی بوستان گرافیست است اما شهرتش بهخاطر معجزه موسیقی است، پدرش بهمن بوستان از ادیبان و پژوهشگران نامی ایران بود که چندی پیش درگذشت اما بیشک یاد او با پژوهشهای ارزندهاش در حوزه ادبیات و موسیقی و نیز با نوای ساز فرزندی از تبار هنر همواره زنده خواهد ماند. علی بوستان آهنگساز و نوازنده سهتار در گروه همآوایان است که هفته گذشته به همراه حسین علیزاده سرپرست این گروه به مشهد آمد. این موسیقیدان در گفتوگویی با «دنیای اقتصاد»، از فضای موسیقایی مشهد و ویژگی هنرمندانش سخن میگوید و با ارج نهادن به جایگاه والای هنرمندان موسیقی مقامی خراسان، از این موسیقی بهعنوان میراثی ارزشمند یاد میکند.
دنیای اقتصاد، ضحی زردکانلو- علی بوستان گرافیست است اما شهرتش بهخاطر معجزه موسیقی است، پدرش بهمن بوستان از ادیبان و پژوهشگران نامی ایران بود که چندی پیش درگذشت اما بیشک یاد او با پژوهشهای ارزندهاش در حوزه ادبیات و موسیقی و نیز با نوای ساز فرزندی از تبار هنر همواره زنده خواهد ماند. علی بوستان آهنگساز و نوازنده سهتار در گروه همآوایان است که هفته گذشته به همراه حسین علیزاده سرپرست این گروه به مشهد آمد. این موسیقیدان در گفتوگویی با «دنیای اقتصاد»، از فضای موسیقایی مشهد و ویژگی هنرمندانش سخن میگوید و با ارج نهادن به جایگاه والای هنرمندان موسیقی مقامی خراسان، از این موسیقی بهعنوان میراثی ارزشمند یاد میکند. در ادامه شرح این گفتوگو از نظرتان خواهد گذشت.
شهر بجنورد در استان خراسان شمالی همواره میزبان بزرگان موسیقی کشور بوده اما گروه همآوایان با سرپرستی استاد علیزاده هنوز به این شهر سفر نکرده است. آیا برنامهریزی مبنی بر حضور در شمال خراسان در دستور کارتان دارید؟
بله، شهرستانهای بیرجند، نیشابور و بجنورد برای اجرای کنسرت مدنظر ما هستند. باتوجه به محدودیتهایی که در اجرای موسیقی در مشهد وجود دارد، سعی داریم حتما به سایر شهرهای خراسان سفر کنیم و قطعا در دور بعدی سفرهای گروه همآوایان، به این شهرستانها خواهیم رفت.
باتوجه به بیمهری حاکم در مشهد نسبت به موسیقی و اهالیاش، شما به نمایندگی از گروه همآوایان و به همراه استاد علیزاده به این شهر میآیید، آیا مشهد میتواند برای شما موسیقیدانان شهر جذابی باشد؟
در هر کجای دنیا یا ایران اگر ناملایمتی یا کاستی وجود داشته باشد به مردم آن منطقه مربوط نمیشود، مهم این است که این مردم عرق و عشق به موسیقی را که در میانشان جاری است، به ما منتقل میکنند. این را براساس تجربه ملموسی که در اجرای دو سال گذشته با استاد علیزاده در مشهد داشتیم، میگویم.
چه شد که در اجرای امسال استاد علیزاده در مشهد، همچون دو سال گذشته، ایشان را روی صحنه همراهی نکردید؟
در این دوره از کنسرتهای بعد از عید تمرکز روی اجرای بیکلام و دونوازی استاد علیزاده و آقای حمید قنبری است و اینکه من روی صحنه نرفتم دلیل خاصی ندارد، این هم شیوهای از مجموعه اجراهای گروه همآوایان است. دو سال گذشته نیز برای اجرای کنسرت، از ترکیب ۱۸ نفره گروه همآوایان ۴ نفر به مشهد آمدیم. همواره، ترکیبهای مختلفی از نوازندگان داریم که با توجه به شرایط به روی صحنه میرویم.
راجع به تور کنسرت گروه همآوایان در سال جدید بیشتر برایمان بگویید.
هنوز برنامهریزی دقیق و مشخصی که بتوان اعلام کرد، انجام نشده است. مدتی را به تدوین، ضبط و اجرای کارهای جدید اختصاص خواهیم داد و بعد از اتمام تور کنسرت استاد علیزاده در خارج از کشور، برنامهریزی اجرایی را آغاز میکنیم، ولی تا قبل از سفر ایشان مراحل تدوین، اجرا و ضبط طی خواهد شد. ما این دوره از کنسرتها را از نیمه دوم سال ۹۴ آغاز کردیم که اولین اجرا در دی ماه ۹۴ در تهران برگزار شد، این پروژه با نام «بحر طویل» براساس موسیقیهای مرسوم و متداول ایرانی با مجموعه گروه بزرگ همآوایان، در تهران و تعدادی از شهرستانها اجرا شد، ولی بهدلیل تنگی وقت به بعضی از شهرهایی که قرار بود سفر کنیم و اجرا داشته باشیم، فرصت نرسید.
در سفرتان به مشهد، به جنبههای آموزش و تعلیم موسیقی، مثل بازدید از آموزشگاه موسیقی پرداختید، خودتان در این باره چه نظری دارید؟ و آیا به برگزاری کلاسهای آموزشی در مشهد و سایر شهرستانها فکر کردهاید؟
در این سفر بخت یار ما بود که چنین رویدادی رخ داد. در تمام سفرها به شهرستانها شور و عشق هنرجویان و مردم در ما انگیزه مضاعف ایجاد میکند، آنها با این ممارست و سختی در این سطح کیفی کار موسیقی را با عشق پیگیری میکنند، شاید در رأس این شهرستانها بهخاطر محدودیتها و حد و حصرها بشود از مشهد نام برد، ولی این بازید به ما نشان داد که این محدودیتها هیچ خدشهای در کار این هنرجویان ایجاد نکرده است و آنان با عشق هم موسیقی را آموزش دیده بودند و هم آموزش گرفته بودند و در مجموع سطح خوب و بالایی داشتند. در رابطه با برگزاری کارگاههای آموزشی نیز باید بگویم این اتفاق خواهد افتاد و برای مشهد هم برنامهریزی خواهد شد. شکی نیست که این احساس مسئولیت در قبال مردم شهرستانها در ما وجود دارد.
فکر میکنید شرایط هنری در شهرستانها در مقایسه با پایتخت چگونه است؟ آیا به لحاظ امکانات میتوان شهرستانها را محروم دانست؟
من فکر میکنم ما با بهکار بردن واژه محرومیت نسبت به شهرستانها به آنها کملطفی میکنیم و وقتی از این سوی دوربین نگاه کنیم، خواهیم دید که گاهی شرایط در برخی شهرستانها مساعدتر از تهران است، یکی از نکات بسیار مهمی که در شهرستانها و بهخصوص در مشهد موج میزند، همپایی پیشرفت تکنیکی و فنی موسیقی و هنر در کنار اخلاق و معنویت است که در تک تک نگاه هنرجویان موج میزند، گویی همهشان پر از انگیزه و پایبند به اصول اخلاقی و سنتهایی هستند که این روزها کمتر در قاطبه جوانان دیده و حس میشود. امروزه ممکن است به وفور تکنسین هنر پیدا کنید ولی هنرمندی که ذاتا معنویت، شعور و اخلاقش همراه با تکنیکش پیش رفته باشد، به ندرت دیده میشود. در شهرستانهای استانی مثل خراسان، یک سمبل و اسطوره به نام «بخشی» وجود دارد، کسی که هم شعرش را خودش میگوید هم سازش را و موسیقیاش را خودش میسازد و بهطور کلی میتوان گفت یک هنرمند جامعالاطراف است، من فکر میکنم بهصورت خیلی سرشتی در خون و ذات جوانان خراسان این خصلتها وجود دارد و نگاهشان نگاه منفعلی نسبت به شرایط اجتماعی اطراف و گذشتهشان نیست و آنان منکر خاستگاهی که از آن برآمدند، نیستند، همه اینها ارزشمند است. فکر میکنم بیانصافی است که بگوییم در شهرستانها امکانات نیست چون در شهرستانها خیلی چیزها هست که در تهران نیست یا خیلی بهندرت یافت میشود.
خراسان همواره خطّه هنرپروری بوده است، آیا شما این هنر را زاییده محدودیت میدانید؟ و آیا اگر به واسطه محدودیت، هنری زایش شود، چیز خوبی است؟
من فکر میکنم محدودیت باعث این پرورش نشده ولی باعث خشک شدن نطفهاش هم نشده است. در اصل انگیزه هنرمندان بوده که هنر را بهوجود آورده است. معتقد نیستم که هنرمندان حتما باید زیر فشار باشند تا هنری زاییده شود، بههرصورت همه ما با یک اصل کلی دستوپنجه نرم میکنیم که در نقاط مختلف ایران شدت و ضعفش فرق میکند، ولی در خیلی موارد، بهخصوص در بحث آموزش در نسل جوان این محدودیتها منجر به خشک شدن ریشهها شده است، اما در مشهد نه تنها پیشروی صورت گرفته بلکه به هیچ عنوان عشقی که در میان اهالی این شهر موج میزند نیز قابلانکار و سرپوشی نیست.
صحبت از بخشیهای خراسان کردید، از آنجاییکه این هنرِ وابسته به نیروی انسانی روایتگر خود از تاریخ و فرهنگ این اقلیم، این روزها در حال ساییده و فراموش شدن است و برای حاج قربانها و عثمانها جایگزینهای درخوری وجود ندارد، فکر میکنید برای جلوگیری از این اتفاق چه تدبیری باید اندیشید؟
کمی سخت است که بخواهیم برای این مسئله راهکار بدهیم چون برنامهریزی برای این مهم در سیاستگذاریهای کلان کشوری میگنجد، ما بهعنوان هنرمندی که در زمینه موسیقی ایرانی کار میکنیم، شناخت، عشق و علاقه شخصی باعث میشود که عاشقانه پیگیر موسیقی باشیم. من شخصا رابطه بسیار تنگاتنگی با موسیقی شمال خراسان دارم و این توفیق را داشتم که در محضر استاد محمدحسین یگانه حاضر باشم و با عثمان محمدپرست ساز بزنم. به جرأت میتوان گفت در رابطه با کسانی مثل حاج قربان سلیمانی، هنر موسیقی پلان سوم یا چهارم زندگیشان بوده و معنویت، انسانیت و اخلاق نقش اصلی را در زندگی این هنرمندان داشته است. این مشکلی هم که شما از آن یاد کردید، خاص موسیقی مقامی خراسان نیست، چیزی که خیلی زیاد است و نکته معترضه تمام حرفههای هنری و بهخصوص موسیقی است، کشمش نشده، مویز شدگانی هستند که در هنر پرچمداری هم میکنند. اگرچه هر تلاشی در هر زمینهای ارزنده و مقبول و هر تجربهای عزیز و ستودنی است ولی در قاطبه این تلاشها ادعاهایی هست که منکر ریشههاست، اینجاست که من و شمایی که از جلوی این ویترین عبور میکنیم قدرت تشخیص نداریم تا بین صالح و اصلح کدام را انتخاب کنیم، مصرفکننده این جریان میشویم و آرام آرام این نگاه بهصورت بذر مسموم منتشر میشود و از اصلها دور میمانیم. این بیمهری به گذشتگان و اسطورهها، بیتوجهی کردن به میراثی است که همچون نقش برجسته فرش زیر پایمان است که رویش بزرگ شدیم و از چهار دست و پا به دوپا آمدیم، اما حالا با بیاعتنایی به فرسودگیاش نگاه میکنیم. به نظر من همزمان با فراگیری کار تکنیک، منشهای نیک پرورش پیدا نکرده که این بیمهریها صورت میگیرد، برای همین، قطعا این جریان یک سیاستگذاری کلان را میطلبد.
ارسال نظر