نشانههایی از اینکه برای مدیریت آماده نیستید
مترجم: مریم رضایی این یک معمای جالب است. فرض کنید مدیر یک بخش هستید؛ یک مدیر اجرایی ارشد یا کارمند منابع انسانی. در واقع شغل شما این است که یک رهبر سازمانی باشید و در عین حال باید مدیران بخشهای دیگر را هم انتخاب کنید یا تصمیم بگیرید چه کسی باید ارتقا بگیرد. با وجود این همه مسوولیت باید اداره یک پروژه یا تیم را هم در دست داشته باشید. چطور میفهمید یک فرد در یک شرایط خاص میتواند مدیری بزرگ باشد؟ مطالب و مقالات فراوانی در مورد ویژگیهای مدیران خوب وجود دارد، اما چه چیزی باعث میشود یک مدیر ضعیف داشته باشیم؟ پی بردن به ضعف یک مدیر بعد از مدتی نمایان میشود، اما چگونه میتوان قبل از اینکه فردی به نقش رهبری در سازمان فکر کند، ضعفهای او را تشخیص داد؟به نظر میرسد هر یک از ویژگیهای زیر علامت خطری است که اگر فردی این ویژگیها را داشته باشد، نشاندهنده این است که برای پست رهبری در سازمان آمادگی ندارد:
فقدان حس همدردی: تاکنون در مقالات به اهمیت حس همدردی بهعنوان یک مهارت رهبری در سازمان اشارات زیادی شده است، اما باید گفت نبود حس همدردی یک شاخص کلیدی برای مدیران ضعیف است.
فقدان حس همدردی: تاکنون در مقالات به اهمیت حس همدردی بهعنوان یک مهارت رهبری در سازمان اشارات زیادی شده است، اما باید گفت نبود حس همدردی یک شاخص کلیدی برای مدیران ضعیف است.
مترجم: مریم رضایی این یک معمای جالب است. فرض کنید مدیر یک بخش هستید؛ یک مدیر اجرایی ارشد یا کارمند منابع انسانی. در واقع شغل شما این است که یک رهبر سازمانی باشید و در عین حال باید مدیران بخشهای دیگر را هم انتخاب کنید یا تصمیم بگیرید چه کسی باید ارتقا بگیرد. با وجود این همه مسوولیت باید اداره یک پروژه یا تیم را هم در دست داشته باشید. چطور میفهمید یک فرد در یک شرایط خاص میتواند مدیری بزرگ باشد؟ مطالب و مقالات فراوانی در مورد ویژگیهای مدیران خوب وجود دارد، اما چه چیزی باعث میشود یک مدیر ضعیف داشته باشیم؟ پی بردن به ضعف یک مدیر بعد از مدتی نمایان میشود، اما چگونه میتوان قبل از اینکه فردی به نقش رهبری در سازمان فکر کند، ضعفهای او را تشخیص داد؟به نظر میرسد هر یک از ویژگیهای زیر علامت خطری است که اگر فردی این ویژگیها را داشته باشد، نشاندهنده این است که برای پست رهبری در سازمان آمادگی ندارد:
فقدان حس همدردی: تاکنون در مقالات به اهمیت حس همدردی بهعنوان یک مهارت رهبری در سازمان اشارات زیادی شده است، اما باید گفت نبود حس همدردی یک شاخص کلیدی برای مدیران ضعیف است. اگر یک مدیر نتواند خود را جای دیگران بگذارد و مسائل را از دیدگاه متفاوتی نبیند، هیچ گاه نمیتواند مدیر خوبی باشد. ایجاد رابطه خوب با کارمندان و دانستن مشکلات آنان و کمک به رفع این مشکلات (چه شخصی و چه کاری) وجهه خوبی از شما بهعنوان یک مدیر به جا میگذارد.
ترس از تغییر: تغییر برای همه ترسناک است، بهخصوص وقتی پای حجم زیادی پول یا شغل افراد در میان باشد. دنیای امروز با وجود پیشرفتهای سریع تکنولوژیک دنیای تغییر است و اگر مدیری نتواند خود را با این تغییرات وفق دهد و از تغییر استقبال نکند از میدان رقابت عقب میماند.
تمایل بیش از حد به سازش: توانایی یافتن یک موقعیت برد/برد برای رهبران سازمانی یک موهبت است، اما اگر کسی در مصالحه بر سر ایدهها یا ایدهآلهایش عجله کند و کوتاه بیاید، نفعی برای تیمش نخواهد داشت. باید بدانید چه زمانی تسلیم شوید و چه زمانی روی حرف خود پافشاری کنید و بین این دو موقعیت تعادل خوبی برقرار کنید. همان قدر که بیمنطق بودن و پافشاری بیمورد روی موضوعی میتواند مخرب باشد، زود تسلیم شدن هم نشانه متزلزل بودن و عدم قاطعیت لازم برای مدیریت کردن است.
بیش از حد اربابمنشانه رفتار کردن: این یک تصور غلط است که افراد باابهت مدیران خوبی هستند. در واقع، عکس این قضیه صادق است. کسی که با تحکم به افراد زیردستش دستور میدهد، باعث میشود آنها حس وفاداری خود را از دست بدهند و همواره احساسی منفی نسبت به مدیرشان داشته باشند. این ویژگی در مدیران منجر به ایجاد فضای مسموم در محیط کار میشود، بهطوری که کارمندان دائما سعی میکنند پشت سر مدیرشان نقدهای منفی داشته باشند تا به گونهای خود را از اینکه مورد تحکم و بدرفتاری قرار گرفتهاند خالی کنند. مدیران واقعی طوری رفتار میکنند که کارمندان طرفداران آنها میشوند و از اینکه چنین فردی بر آنها مدیریت میکند، حس خوبی دارند.
متزلزل بودن: مدیران باید قاطعانه تصمیم بگیرند و اگر مدیری همیشه در تصمیمگیریهای بزرگ و کوچک خود متزلزل باشد، در پست مدیریتی خود دچار مشکل میشود، چون چنین حالتی عدم اعتماد به نفس را نشان میدهد.
ضعف در شناخت افراد: اگر مدیری در رابطه با دوستان و همکاران خود قدرت تشخیص خوبی نداشته باشد، بهانهجویی کند یا نتواند شخصیت واقعی افراد را تشخیص دهد، افرادی دور او را میگیرند که کمکی به پیشرفت او نمیکنند. مدیران به دلیل مشغله زیاد در برخی امور مهم به مشاوران خوبی نیاز دارند که به آنها کمک کنند. اگر مدیری نتواند مشاوران خوب را نسبت به افرادی که تنها چاپلوسی میکنند تشخیص دهد، پایههای مدیریتی او به تدریج تخریب میشود.
تعادل نداشتن: فردی که هر روز اولین نفر در دفتر کار حاضر میشود و آخرین نفر دفتر را ترک میکند شاید بهترین گزینه برای ارتقای شغلی باشد، اما از خودتان بپرسید آیا این افراد در زندگی خود تعادل دارند یا نه. عدم تعادل بین کار و زندگی میتواند خستگی و فرسودگی به دنبال داشته باشد و نیز میتواند این پیام را انتقال دهد که این گونه افراد انتظارات غیرمنطقی از سایر افراد تیم دارند.
نداشتن تواضع: وقتی فردی طوری رفتار میکند که انگار از پس همه کارها برمیآید، بعید است مدیر خوبی باشد، چون خود را بیش از حد مشغول میکند. چنین فردی دیگران را در انجام هیچ کاری قبول ندارد و علاوه بر اینکه در نظر دیگران فردی مغرور به نظر میرسد، اعتماد به نفس اعضای تیم را هم میگیرد. لازم است مدیران گاهی به اعضای تیم خود اعتماد کرده و امور مهم را به آنها بسپارند.
نکاتی که گفته شد، نشاندهنده این نیستند که داشتن یکی از این ویژگیها بهصورت خودکار افراد را از فکر کردن به موقعیت رهبری بازمیدارند. در حقیقت، افراد این توانایی را دارند که بر هر یک از این عادات بد غلبه کنند و مدیر بهتری باشند. اما اگر فردی بیشتر ویژگیهای لیست بالا را دارا بود، به احتمال زیاد در شرایط فعلی آمادگی مدیر شدن را ندارد.
منبع: World Economic Forum
فقدان حس همدردی: تاکنون در مقالات به اهمیت حس همدردی بهعنوان یک مهارت رهبری در سازمان اشارات زیادی شده است، اما باید گفت نبود حس همدردی یک شاخص کلیدی برای مدیران ضعیف است. اگر یک مدیر نتواند خود را جای دیگران بگذارد و مسائل را از دیدگاه متفاوتی نبیند، هیچ گاه نمیتواند مدیر خوبی باشد. ایجاد رابطه خوب با کارمندان و دانستن مشکلات آنان و کمک به رفع این مشکلات (چه شخصی و چه کاری) وجهه خوبی از شما بهعنوان یک مدیر به جا میگذارد.
ترس از تغییر: تغییر برای همه ترسناک است، بهخصوص وقتی پای حجم زیادی پول یا شغل افراد در میان باشد. دنیای امروز با وجود پیشرفتهای سریع تکنولوژیک دنیای تغییر است و اگر مدیری نتواند خود را با این تغییرات وفق دهد و از تغییر استقبال نکند از میدان رقابت عقب میماند.
تمایل بیش از حد به سازش: توانایی یافتن یک موقعیت برد/برد برای رهبران سازمانی یک موهبت است، اما اگر کسی در مصالحه بر سر ایدهها یا ایدهآلهایش عجله کند و کوتاه بیاید، نفعی برای تیمش نخواهد داشت. باید بدانید چه زمانی تسلیم شوید و چه زمانی روی حرف خود پافشاری کنید و بین این دو موقعیت تعادل خوبی برقرار کنید. همان قدر که بیمنطق بودن و پافشاری بیمورد روی موضوعی میتواند مخرب باشد، زود تسلیم شدن هم نشانه متزلزل بودن و عدم قاطعیت لازم برای مدیریت کردن است.
بیش از حد اربابمنشانه رفتار کردن: این یک تصور غلط است که افراد باابهت مدیران خوبی هستند. در واقع، عکس این قضیه صادق است. کسی که با تحکم به افراد زیردستش دستور میدهد، باعث میشود آنها حس وفاداری خود را از دست بدهند و همواره احساسی منفی نسبت به مدیرشان داشته باشند. این ویژگی در مدیران منجر به ایجاد فضای مسموم در محیط کار میشود، بهطوری که کارمندان دائما سعی میکنند پشت سر مدیرشان نقدهای منفی داشته باشند تا به گونهای خود را از اینکه مورد تحکم و بدرفتاری قرار گرفتهاند خالی کنند. مدیران واقعی طوری رفتار میکنند که کارمندان طرفداران آنها میشوند و از اینکه چنین فردی بر آنها مدیریت میکند، حس خوبی دارند.
متزلزل بودن: مدیران باید قاطعانه تصمیم بگیرند و اگر مدیری همیشه در تصمیمگیریهای بزرگ و کوچک خود متزلزل باشد، در پست مدیریتی خود دچار مشکل میشود، چون چنین حالتی عدم اعتماد به نفس را نشان میدهد.
ضعف در شناخت افراد: اگر مدیری در رابطه با دوستان و همکاران خود قدرت تشخیص خوبی نداشته باشد، بهانهجویی کند یا نتواند شخصیت واقعی افراد را تشخیص دهد، افرادی دور او را میگیرند که کمکی به پیشرفت او نمیکنند. مدیران به دلیل مشغله زیاد در برخی امور مهم به مشاوران خوبی نیاز دارند که به آنها کمک کنند. اگر مدیری نتواند مشاوران خوب را نسبت به افرادی که تنها چاپلوسی میکنند تشخیص دهد، پایههای مدیریتی او به تدریج تخریب میشود.
تعادل نداشتن: فردی که هر روز اولین نفر در دفتر کار حاضر میشود و آخرین نفر دفتر را ترک میکند شاید بهترین گزینه برای ارتقای شغلی باشد، اما از خودتان بپرسید آیا این افراد در زندگی خود تعادل دارند یا نه. عدم تعادل بین کار و زندگی میتواند خستگی و فرسودگی به دنبال داشته باشد و نیز میتواند این پیام را انتقال دهد که این گونه افراد انتظارات غیرمنطقی از سایر افراد تیم دارند.
نداشتن تواضع: وقتی فردی طوری رفتار میکند که انگار از پس همه کارها برمیآید، بعید است مدیر خوبی باشد، چون خود را بیش از حد مشغول میکند. چنین فردی دیگران را در انجام هیچ کاری قبول ندارد و علاوه بر اینکه در نظر دیگران فردی مغرور به نظر میرسد، اعتماد به نفس اعضای تیم را هم میگیرد. لازم است مدیران گاهی به اعضای تیم خود اعتماد کرده و امور مهم را به آنها بسپارند.
نکاتی که گفته شد، نشاندهنده این نیستند که داشتن یکی از این ویژگیها بهصورت خودکار افراد را از فکر کردن به موقعیت رهبری بازمیدارند. در حقیقت، افراد این توانایی را دارند که بر هر یک از این عادات بد غلبه کنند و مدیر بهتری باشند. اما اگر فردی بیشتر ویژگیهای لیست بالا را دارا بود، به احتمال زیاد در شرایط فعلی آمادگی مدیر شدن را ندارد.
منبع: World Economic Forum
ارسال نظر