«دنیای اقتصاد» با وکیل اعظم، زن شکنجهشده توسط همسرش گفتوگو میکند:
بیست و یک روز به درازای تاریخ
دنیای اقتصاد، سپهر استیری- بزرگترین آتشبازی سال اینبار در مشهد رقم خورد، اعظم و دو فرزند خردسالش از آخرین چهارشنبه سال به مدت ۲۱ روز مورد آزار و اذیت و شکنجه مردی قرار گرفتند که او را در قامت همسر و پدر خود میپنداشتند. اعظم در این ۲۱ روز نه تنها در خانهای محبوس شده بود بلکه گاه خود را در صندوقی فلزی و بر روی آتش میدید، گاه با دست و پاهایی بسته بر روی آجرهای پشتبام کشیده میشد و گاه خود را در لبه پشتبام و در آستانه مرگ میدید. دخترانش نیز در ایام نوروز، عیدی بهتر از شکستگی فک و سه دندان و آویزان شدن از پشتبام نداشتند.
دنیای اقتصاد، سپهر استیری- بزرگترین آتشبازی سال اینبار در مشهد رقم خورد، اعظم و دو فرزند خردسالش از آخرین چهارشنبه سال به مدت ۲۱ روز مورد آزار و اذیت و شکنجه مردی قرار گرفتند که او را در قامت همسر و پدر خود میپنداشتند. اعظم در این ۲۱ روز نه تنها در خانهای محبوس شده بود بلکه گاه خود را در صندوقی فلزی و بر روی آتش میدید، گاه با دست و پاهایی بسته بر روی آجرهای پشتبام کشیده میشد و گاه خود را در لبه پشتبام و در آستانه مرگ میدید. دخترانش نیز در ایام نوروز، عیدی بهتر از شکستگی فک و سه دندان و آویزان شدن از پشتبام نداشتند. خبری دردناک که در شامگاه جمعه سوم اردیبهشت افکار عمومی را در بهت و حیرت فروبرد.
خشونت خانگی و بهطور دقیقتر خشونت علیه زنان، عمری به درازای تاریخ دارد؛ از رابعه بلخی، شاعره قرن چهارم قمری گرفته تا اعظم این روزهای ما. بنا به تعریف سازمان ملل هرگونه عمل خشونتآمیز مبتنی بر خشونت علیه زنان که به واسطه جنسیت(gender) باعث بروز صدمات و آسیبهای جسمی، جنسی و روانی و تهدید علیه آنان شود و سبب محرومیت زنان در اجتماع شود، خشونت تلقی میشود. درک هرچه بیشتر این قبیل خشونتها زمانی اهمیت مییابد که دریابیم زنان نیمی از جمعیت کشور را تشکیل میدهند و اطلاع از وضعیت آنان در ابعاد مختلف و برنامهریزی جهت اصلاح وضعیتشان بر سلامت کل جامعه تأثیرگذار است. از همین رو به سراغ مرضیه محبی، وکیل پایه یک دادگستری و مدیرعامل کانون زنان حقوقدان خراسان رضوی رفتهایم، او که هماکنون بهعنوان یکی از وکلای اعظم نیز مشغول به فعالیت است، ما را بیش از پیش با پرونده اعظم و دیگر اعظمها آشنا میکند.
شما یکی از وکلای اعظم هستید. لطفا ابتدا کمی درباره اعظم و حوادث پیشآمده برای او و دخترانش برایمان بگویید.
بنا به گفته اعظم، متهم از همان ابتدای ازدواج به مواد مخدر معتاد و دچار سوءظن و بدبینی بوده و هیچ فرصتی را برای کتک زدن اعظم و تحقیر و توهین وی از دست نمیداده است.اعظم حق خروج از خانه را نداشته و تنها وقتی دخترش به مدرسه رفته معنای قدم زدن در کوچهها را فهمیده است. او هماکنون تصوری از شهر ندارد و جز یکی دو محله را نمیشناسد. ظاهرا در یکسال اخیر مصرف مواد مخدرصنعتی که ترکیبی از شیشه، کریستال، متادون و ترامادول است، توهمات خشونتآور را بهشدت افزایش داده است.اعظم و دخترانش تاکید میکنند که همه چیز از شب چهارشنبهسوری آغاز شده است. زمانیکه این مرد از اقامت اجباری یکماهه در کمپ ترک اعتیاد بازگشته و دچار توهم بوده، کتک میزده و فریاد میکشیده. «چهاردست و پایم را با یک طناب به هم بست و دهانم را با دستمال، تا جیغ نزنم. در دهانم آب میریخت طوریکه هر بار طعم خفگی را میچشیدم. در این ۲۱ روز حتی برای دستشویی از اتاق بیرون نرفتیم، حتی وقتی ساعتی از خانه بیرون میرفت در به روی ما قفل بود. او مرا در حالی که چهار دست و پایم به طناب بسته بود از پلهها به پشتبام میکشید و روی قیر و سنگ و آجر چرخ میداد و اصرار میکرد که اقرار کنم. دختر بزرگم را به شدت شکنجه میکرد. دیدن او درحالیکه پدرش گلویش را تاحد مرگ فشار میداد و یا با دوپا از ایوان آویزانش میکرد، از تحمل همه شکنجهها سختتر بود.» اینها بخشی از صحبتهای اعظم است.
اما ابهاماتی در این پرونده وجود دارد، برای نمونه چرا اعظم تا بهحال فرار نکرده است؟ خانواده وی امکان حمایت از او را نداشتند؟ از نظر درآمدی به همسر خود وابسته بود؟ خواهشمندیم کمی هم دراینباره توضیح دهید.
اعظم مطلقا گزینه دیگری جز ماندن در این خانه نداشت، مادرش او را در دوسالگی رها کرده و رفته و پدرش مرده است. در دی و بهمنماه سال گذشته که از شوهرش برای ضرب و شتم شکایت کرد و مدت کوتاهی خانه را ترک کرد، عمو، دایی و عمه چند روزی به او پناه دادند. او هیچگاه داشتن پول را تجربه نکرده است. تمام امکانات او و دخترانش برای زنده بودن همین خانه مخروبه و شوهری بوده که او را کتک میزده است.سهم بیشتر زنان ما از زندگی فقر مطلق است و این ازجمله دلایلی است که آنها در معرض خشونت هستند، همچنین هیچ نهاد حمایتگر اجتماعی برای زنان آسیبپذیر وجود ندارد.در مقررات جزایی، جرمی به نام خشونت خانگی یا خشونت جنسیتی وجود ندارد و مجازاتی برای این مسأله مقرر نشده است. زنان آسیبدیده باید به همان مقررات عمومی برای طرح شکایت متوسل شوند که نهایتا مبلغی پول بهعنوان دیه به آنان پرداخت میشود. این مجازات مطلقا جنبه بازدارندگی ندارد و اثر آن بیشتر استمرار خشونت است. زن تنهای سرگردان که بعد از طرح شکایت به خانه بازمیگردد، با شدت بیشتری مورد آزار قرار میگیرد.
چه آیندهای برای پرونده اعظم پیشبینی میکنید؟
پیشبینی میزان محکومیت متهم کار سختی است، اما اتهاماتی که به او وارد شده، حبس غیرقانونی، شکنجه، ضرب و شتم، ایراد صدمات متعدد با چاقو، سوزاندن، کودکآزاری، ممانعت از تحصیل و ... است که برای هریک در قانون مجازاتی تعیین شده و دادرس رسیدگیکننده میزان هریک را مقرر خواهد کرد.
در این پرونده آیا حمایتهایی از سوی استانداری یا دولت دریافت کردید؟
خانم مولاوردی، معاون زنان و خانواده ریاست جمهوری مرتب پیگیر این قضیه هستند و دفتر امور زنان استانداری نیز پیگیر بوده ولی دستگاه قضایی مستقل است و این پرونده هماکنون در دست دادگستری است.
باتوجه به پروندههایی که در دست داشتهاید، بهنظرشما چه عواملی موجب پیدایش این قبیل خشونتها شده است؟
امروزه یکی از اساسیترین مسائل بشر، مسأله زنان است. زنان با وجود همه تحولات اجتماعی و پیشرفتهای چشمگیر بشر، همچنان در جایگاه فرودست اجتماعی قرار دارند و توزیع قدرت، سرمایه و امکانات، میان زنان و مردان نابرابر است. براساس آمارهای جهانی، زنان درمجموع بیشتر از مردان کار میکنند، آنان همواره در حال اشتغال به کار خانگی هستند. این کار حد و مرز و زمان ندارد و با آنکه در اقتصاد بشر نقش تعیینکنندهای دارد، دستمزدی برای آن متصور نیست. هنگامیکه زنان در خارج از خانه به کاری مشغولاند، بار کار خانگی و پروردن و نگهداری کودکان را هم برعهده دارند و فرهنگ بشر هنوز ضرورت مشارکت زن و مرد در امور خانه را به روشنی درنیافته است. نتیجه اینکه کار رایگان و برخوردار نبودن زنان از درآمد خانواده منجر به قرارگرفتن آنان در معرض فقر و انواع خشونت است.خُردانگاری و تحقیر زنان به آنجا میانجامد که آنان قهرمانان حقیر و نادان جوکهای بیمایه جنسیتی میشوند که چون جریانی مسموم در روان جامعه ما جاری است.
شما بهعنوان یک حقوقدان، چه ضعفهای حقوقی را در قوانین مربوط به خانواده میبینید؟
مقررات خانواده ما با تحولات امروزی و حضور فعالانه زنان در عرصه اجتماع سازگار نیست. یکی از آسیبهای اجتماعی که گریبان بخش بزرگی از مردم را گرفته است، ناپایداری خانوادههاست، که تنها راه برخورد با آن اصلاح مقررات خانواده و فراهم آوردن زمینه مشارکت عادلانه طرفین در اقتصاد خانواده و سایر امور آن است. در خانواده امروز، مرد از لحظه ورود به زندگی مشترک بدهکار بیمناک مهریه است و زن از قوانین طلاق و حضانت و اختیارات بیحدوحصر مرد واهمه دارد. در این خانه آشتی، صلح، همدلی و همزبانی در هجوم ترس رنگ میبازد. به همین دلیل است که فقه مترقی شیعه و قانونگذار باید در اندیشه اصلاح باشد. زن و شوهر نیز میتوانند با توسل به شروط ضمن عقد، خانه امن و آسودهای بسازند.
شما در گذشته هم پروندههایی مشابه پرونده اعظم داشتهاید، اما چرا این پرونده را علنی کردید؟
فقط با این انگیزه که تصویر واضح این زخم را پیش چشمان جامعه بگذاریم تا نگاه کند و اندیشه کند و جریان دردناکی را که زیر پوست جامعه، جسم و جان انسانها را میدرد، پاره میکند و از پای درمیآورد، بفهمد.
خانم محبی احتمالا اعظمهای دیگری در گوشه و کنار کشور وجود دارند، اما چه سرنوشت و آیندهای در انتظار آنان است؟
اعظم و بسیاری از زنان، آینده بسیار تاریکی را پیش رو دارند. مشکل اساسی پیش روی سازمان مردمنهاد سورا نیز دقیقا همین مسأله است، برای نمونه طی روزهای اخیر سه تن از وکلای ما به زندان رفتند تا وکالت سه زندانی زن را برعهده بگیرند اما این سوال را همواره در ذهن داریم که پس از آزادی و در خارج از زندان چه آیندهای در انتظار این زنان است؟ آنها با خروج از زندان مجددا در کام جنایتی بزرگتر میافتند، زنان زندانی ما که آزاد میشوند اگر خانواده نداشته باشند (که معمولا یا از خانواده طرد شدند یا خانوادهای نداشتند که به زندان رفتند) هیچ جایی را ندارند. گرچه اعظم با توجه به حمایتهای اجتماعی طلاق میگیرد اما پس از آن کجا برود؟ حالا فرض کنید فردی به اعظم کار و سرپناهی داد، بقیه اعظمهای ما چه میکنند؟ ناچار هستند که در خانه بنشینند و همه این مشکلات را تحمل کنند.
در پایان اگر صحبتی دارید، بفرمایید.
کانون زنان حقوقدان سورا، امروز وکالت این زن را بهعهده گرفته و از زنان دیگری نیز حمایت میکند، اما یک سوال آزاردهنده بیپاسخ پیش چشم ماست، امروز اعظم یا زنانی چون او هنگامیکه از چنگ خشونت میگریزند، به کجا باید پناه ببرند؟
ارسال نظر