به خودمان می‌خندیم
سارا مالکی نشسته‌اند توی حیاط دانشکده و در لیوان‌های پلاستیکی یک بار مصرف چای می‌نوشند. نیمکت‌های آهنی سبز را گذاشته‌اند روبه‌روی هم و غرق صحبتند. حلقه‌ای نسبتا بزرگ دارند، از دور که نگاهشان می‌کنی حرکت‌ دست‌ها و لیوان‌های چای که با حرارت نوشیده می‌شوند، نشان از بحثی گرم دارد. نزدیک‌‌شان می‌شوم. عده‌ای از بچه‌های کرد دانشکده وعده‌ای دیگر از بچه‌های تهران مشغول بحث در رابطه با تفاوت‌هایی هستند که بین دو استان وجود دارد. تنوع قومیتی در دانشکده علوم ارتباطات علامه مثل خیلی دانشکده‌های دیگر به خوبی دیده می‌شود. این تنوع گاهی از تفاوت چهره‌ها و گاهی از روی زبانی که به عمد به فارسی تغییر داده نمی‌شود، مشخص می‌شود. بحث آنها به‌نوعی با موضوعی که در ذهن من است، همخوانی دارد. با لبخندی وارد جمع آنها می‌شوم و بحث را به صحبت‌های اخیر دکتر رنانی در رابطه با جوک‌ها ارتباط می‌دهم. از آنها می‌خواهم صحبت‌هایشان را با توجه به مقوله «جوک‌های سیاه»‌ بسط دهند. اینکه چه می‌شود که جوک‌های قومیتی، جنسیتی و مذهبی (به‌عنوان جوک‌هایی سیاه) با رشدی که این روزها در شبکه‌های اجتماعی شاهدش هستیم همراه می‌شود و اینکه آیا این دست جوک‌ها واقعا می‌توانند مانعی برای توسعه یا از بین رفتن وحدت ملی شوند؟
پیشنهادم را می‌پذیرند. متن کوتاهی از دکتر رنانی با عنوان «جوک بسازیم تا توسعه نیابیم» را از توی موبایلم برای آنها می‌خوانم و نظرشان را جویا می‌شوم.
امیرحسین یکی از افراد حاضر در جمع است. او که در مقطع کارشناسی ارشد علوم ارتباطات اجتماعی تحصیل می‌کند از تجربه حضور خود در چند کشور خارجی و مدل جوک‌های آنها می‌گوید: «من در کشورهایی که بوده‌ام این حجم جوک ندیده‌ام آن هم جوک‌هایی آن‌قدر به روز، مثلا در آمریکا جوک‌ها بیشتر داستانی هستند و جوک روزمره مثل اینجا کم پیدا می‌شود. یک چیز دیگر هم که دارند انتقادهای کمیک است که به صورت برنامه‌های تلویزیونی و انتقاد از سیاستمداران به نمایش در می‌آید که آن هم بیشتر انتقاد طنزآمیز است نه جوک‌سازی. در اروپا هم جوک‌ها نسبت به ایران خیلی ساده‌تر هستند و از نظر ما شاید اصلا خنده‌دار نباشند، جوک‌‌هایی که توهین‌آمیزهم نیستند.»
در ادامه صحبت امیرحسین، رضوان در رابطه با حجم انبوه جوک‌‌هایی که این روزها در جریان هستند عقیده دارد سیل این جریان نشان‌دهنده این است که اولا گروه‌هایی در جامعه ما هستند که آن‌قدر وقت اضافه دارند که جوک می‌سازند (البته اگر این کار را بدون دستمزد و نفع اقتصادی در نظر بگیریم) دوم اینکه بخش زیاد دیگری در جامعه وجود دارند که زمان اضافه آنها باعث می‌شود علاوه بر خواندن تمام این جوک‌ها و پیام‌ها آنها را برای افراد دیگری نیز ارسال کنند. رضوان دختری است که در زمینه موسیقی فعالیت‌هایی دارد، او می‌گوید به نظر من باب شدن بیش از اندازه جوک‌ها و بالا رفتن سرعت دست به دست شدن آنها به نوعی نشان می‌دهد که افراد در جامعه ما وقت آزاد زیادی دارند، وقتی که می‌توانست صرف کارهایی مفیدتر شود.
دیبا از همکلاسی‌های امیرحسین است. او می‌گوید: من اصلا متوجه نمی‌شوم کجای این قضیه بد است؟ خب بعضی جوک‌ها راجع به افراد یا هرچیزی ساخته می‌شود که خیلی هم بد نیست یا اثر مخرب ندارد، خب چرا باید چنین قضیه‌ای بد باشد؟
امیرحسین ایراد جریان جوک‌ها را در این می‌بیند که «فرهنگ توهین و به سخره گرفتن همه چیز را در جامعه نهادینه می‌کند.» دیبا باز هم روی سوال خود پافشاری می‌کند و می‌گوید: خب اصلا به سخره بگیریم، در نهایت چه اتفاقی قرار است رخ دهد؟ یعنی اگر این جوک‌‌ها نبود ما خیلی چیزها را جدی می‌گرفتیم؟
بار دیگر این امیرحسین است که به سوال دیبا پاسخ می‌دهد، سوالی که به نظر می‌رسد بیشتر با هدف ایجاد چالش مطرح شده است. او می‌گوید: به نظر من بدی این قضیه این است که لودگی به مرور جای جدیت را می‌گیرد، برای مثال من در جمع‌هایی بوده‌ام که واقعا حرف جدی در آن جمع‌ها جایی ندارد و اگر کسی در آن جمع قصد داشته باشد بحث یا موضوعی جدی را مطرح کند، نگاه‌ها به او تغییر کرده و آن فرد به حاشیه رانده می‌شود. در چنین موقعیتی فرد برای اینکه به حاشیه رانده نشود و بتواند درجمع هم حضور داشته باشد صرفا باید لودگی کند. دیبا با اشاره به اینکه در تمام دنیا جوک‌ها وجود دارند، حتی در کشورهای صنعتی و توسعه‌یافته، این سوال را مطرح می‌کند که پس چرا در آن کشورها شاهد نوعی عقب‌افتادگی در زمینه توسعه نیستیم؟
امیرحسین در پاسخ به این سوال می‌گوید: بله در دنیا نیز جوک‌ها ساخته می‌شود و وجود دارند، مثلا فرانسوی‌ها، بلژیکی‌ها را مسخره می‌کنند، یا آمریکایی‌ها برای کانادایی‌ها و مکزیکی‌ها جوک‌ دارند اما می‌خواهم بگویم تعداد آنها آن‌قدر زیاد نیست و این‌قدر که اینجا شاهدیم روزمره نشده‌اند، به نظرم وجود داشتن چنین جوک‌‌هایی طبیعی است اما تولید هر روزه آنها است که غیرطبیعی به نظر می‌رسد، در نهایت هم این‌طور می‌شود که مثلا انقدر برای رانندگی خانم‌ها جوک‌ می‌سازند که خانم‌ها در شرایط واقعی به دلیل ترس از مسخره شدن ممکن است دست و پای خود را گم کنند و آن‌طور که باید خود را کنترل نکنند.
فقط روزی دو ساعت...
عسل یکی از دخترهای جمع است. او دانشجوی دوره کارشناسی در دانشکده علوم ارتباطات است. عسل به آماری اشاره می‌کند که طبق آن روزانه دو ساعت از زمان جوان‌ها صرف وایبر یا شبکه‌های اجتماعی نظیر آن می‌شود. او در ادامه می‌گوید: خب شما در نظر بگیرید که در این دو ساعت چه کارهایی که نمی‌شود کرد، کارهایی که می‌تواند به بهبود عملکرد ذهن یا جسم کمک کند مثلا این دو ساعت صرف ورزش شود. سعید که دانشجوی رشته روابط بین‌الملل است در ادامه صحبت‌های عسل می‌گوید: خب هجویات و هزلیات از قدیم در ادبیات ایران بوده و اتفاق جدیدی نیست، مثلا از زمان سعدی ما شاهد چنین سبکی هستیم تا زمان ایرج‌میرزا و بسیاری از این اشعار هم معنای خاصی در خود ندارند و صرفا برای خندیدن یا ابطال وقت هستند. بنابراین به جای اینکه به دنبال این باشیم که بگوییم مثلا این جریان جوک نباید وجود داشته باشد، بهتر است در رابطه با خودمان صحبت کنیم که اصولا چرا این جوک‌ها تا این حد فراگیر می‌شوند و اینکه هر فرد در رابطه با جریان جوک‌‌ها چه عکس‌العملی می‌تواند داشته باشد.
تکرار برای فراموشی
سهراب یکی دیگر از بچه‌های دانشکده علوم ارتباطات است. به نظر او تکرار جوک‌‌هایی که این روزها رواج دارند می‌تواند برخی عقاید را در ذهن افراد سست کند. او در توضیح بیشتر می‌گوید: مقولات اجتماعی که می‌توانند در سطوحی بالاتر قرار داشته باشند، به واسطه جوک‌ها حداقل فکر کردن به آنها در سطح نازلی قرار می‌گیرد، یعنی منی که اصلا با تفکرات شخصی مانند دکتر شریعتی آشنا نیستم ده‌ها جوک‌ از او را می‌خوانم، به آنها می‌خندم و منتشرشان می‌کنم بدون آنکه بدانم این شخص که بوده.
امیرحسین رو به سهراب می‌گوید: به نظر من مشکلی که وجود دارد این است که ما در خیلی مواقع نمی‌توانیم جلوی ورود جوک‌‌ها را به زندگی خود بگیریم، شاید به همین دلیل است که این قضیه نگران‌کننده می‌شود. متاسفانه در برخی مواقع این جوک‌ها تبدیل به واقعیات ذهن ما می‌شوند. برای مثال من در یک جمع چند نفره از مادران از آنها پرسیدم آیا حاضرید دخترتان با یک اصفهانی ازدواج کند؟ بعضی از آنها براساس شنیده‌های خود خیلی جدی می‌گفتند نه، و این مساله برای من بسیار جالب بود.
دیبا با امیرحسین هم‌عقیده است. او به یکی از تجربه‌ها که در اطرافیان خود شاهد بوده اشاره می‌کند و می‌گوید: خب بعضی وقت‌ها واقعا این قضیه خیلی جدی می‌شود، موردی که من چند وقت قبل با آن مواجه شدم این بود که یکی از دوستان ما که برای تحصیل در رشته پزشکی به شهری دیگر رفته بود، واقعا نتوانست در آنجا دوام بیاورد و تحصیل را رها کرد و برگشت، فرض کنید اگر در یک کشور نگاه یکدستی در میان اقوام وجود نداشته باشد، این اتفاق تاثیرات سیاسی، اجتماعی و اقتصادی بسیاری از خود به جای خواهد گذاشت. تمام اینها در حالی است که من فکر می‌کنم اینها سوءتفاهم‌هایی هستند که دلیل شکل گرفتن و ادامه پیدا کردن آنها باید مشخص و ریشه‌یابی شود.
علی یکی دیگر از افراد حاضر در جمع است که تا کنون بیشتر شنونده بود. او لیوان پلاستیکی چای خود را به کناری می‌گذارد و می‌گوید: به نظرم اینکه الان جوک‌ها خیلی رواج پیدا کرده‌اند و تقریبا به هیچ نوع جوکی نه گفته نمی‌شود، این است که ما کمدین نداریم، فکر می‌کنم مطرح‌ترین‌ها آقای ماهی‌صفت است، ‌حسن ریوندی و حسین کلهر که معمولا در تلویزیون دیده می‌شوند. از طرفی به نظرم در ایران دلیل خندیدن به جوک‌‌ها و توجه نکردن به مفهوم آنها تخلیه انرژی‌های منفی است،‌ فکر می‌کنم اکثر مردم جامعه ما فشارهایی را در زندگی روزمره تحمل می‌کنند که حتی فرصت فکر کردن به برخی مسائل را پیدا نمی‌کنند، مثلا فکر کردن به اینکه جوکی که او را می‌خنداند چه‌جور جوکی است. همین را می‌توان در سینما هم پیگیری کرد، ما شاهد هستیم فیلم‌هایی تحت عنوان کمدی ساخته می‌شوند که محتوای قابل اشاره‌ای ندارد و هدفشان صرفا خنداندن است و اتفاقا همین فیلم فروش خوبی نیز دارد.
جامعه گمنام
سهراب اما یکی دیگر از دلایل رواج پیدا کردن این جوک‌‌ها و دست‌به دست شدن آنها را این می‌داند که ما در اجتماع خود به تاثیر کار فردی که انجام می‌دهیم اعتقادی نداریم. او می‌گوید: البته ریشه‌های دیگری نیز می‌توان برای این مساله متصور بود،‌ ممکن است چون حضور فرد در جامعه آنقدر که باید حس شود، نمی‌شود یا اینکه این اجازه یا فرصت به فرد داده نمی‌شود که او یک نقش درخور اجتماعی داشته باشد، خودش را کوچک‌تر از این می‌بیند که بخواهد تاثیرگذار باشد پس اگر جوکی به دست او می‌رسد که خوب نیست و آثار خوبی ندارد، به این فکر نمی‌کند که آن را منتشر نکند تا از این راه تاثیرگذار باشد بلکه برعکس ممکن است این‌طور فکر کند که خب با عدم انتشار من که اتفاقی نمی‌افتد. خب همین که افراد برای خود مسوولیتی متصور نیستند، باعث می‌شود تک تک افراد بدون هیچ مسوولیت‌پذیری این جوک‌ها را منتشر کنند و در نهایت نتیجه این می‌شود که جوک‌ها، البته منظور جوک‌های نامطلوب است، در کل جامعه فراگیر می‌شوند.
به نظر علی نیز نقطه عطف بحث اینجاست که فرد هیچ‌گاه شناخته نمی‌شود، نه فردی که این جوک‌ را می‌سازد و نه فردی که آن را می‌خواند.
رضوان نیز با اعلام موافقت خود با نظر علی می‌گوید: زمانی که ما از برخی شرایط ناراضی هستیم و فکر می‌کنیم کاری هم نمی‌توانیم انجام دهیم و اصلا در موضعی هم برای ایجاد تغییر نیستیم، می‌آییم برای مشکلاتمان جوک می‌سازیم و این اتفاق یعنی اینکه این شرایط را پذیرفته‌ایم و اتفاقا برایش جوک هم می‌سازیم و به آن می‌خندیم و این اتفاق جای هر فعالیت مفید دیگری را برای بهبود شرایط گرفته یا به مرور زمان خواهد گرفت.
علی در ادامه صحبت‌های رضوان طنز را نوعی نقد نیز می‌داند که بار انتقادی هم دارد. علی با اشاره به وجود نداشتن فضایی برای بحث یا نقد و گفت‌وگو در رابطه با مسائل جاری روز می‌گوید: خب به نظر می‌رسد زمانی که فضا برای انتقاد و گفت‌وگو وجود ندارد طنز به‌عنوان یک ابزار به کار گرفته می‌شود اما زمانی هست که این ابزار هم قابلیت استفاده پیدا نمی‌کند زیرا برداشت‌ها از انتقاد یا طنز در جامعه ما صحیح نیست، یعنی انتقاد یا نگاه طنز به یک جریان مثابه توهین در نظر گرفته می‌شود و به همین دلیل تحمل نمی‌شود که البته به نظر من این نگاه اشتباه است.
«بعضی» جوک‌ها را فیلتر کنیم؟
«در رابطه با جوک و توسعه من می‌توانم بگویم اولا ما هنوز به بلوغی نرسیده‌ایم که بتوانیم توسعه پیدا کنیم یا مثلا برای یکدیگر جوک نسازیم و علاوه بر آن این عدم بلوغ باعث شده است که جریانی مانند جوک‌ها در جامعه ادامه پیدا کند و مقاومتی در مقابل آن وجود نداشته باشد.» این را علی می‌گوید و در ادامه اضافه می‌کند: خب شاید بهتر باشد در مقابل بعضی از این جوک‌ها مقاومت کنیم؛ مثلا در جمع‌ها به برخی جوک‌ها نخندیم ‌حتی اگر خنده‌دار بودند. بهنام اما نظری مخالف دارد. او هم یکی از بچه‌های دانشکده است و می‌گوید: من مقاله‌ای خوانده بودم در رابطه با مقابله با ترس، در آن مقاله گفته شده بود اگر از چیزی می‌ترسید به جای فرار از آن با آن مواجه شوید و آن را برای خود به شکلی بامزه تصور کنید، من فکر می‌کنم این مساله در رابطه با جوک‌ها هم صدق می‌کند بسیاری از مسائلی که در جوک‌ها به آنها اشاره می‌شود، از این جنس هستند. می‌خواهم بگویم جوک‌ها شاید در این موارد بد نباشند. از طرفی همان‌طور که بچه‌ها اشاره کردند ما هیچ جامعه مدنی نداریم که بتوانیم اعتراض خود را بیان کنیم به همین دلیل الان راهی مانند جوک باز شده است و وسایل ارتباط جمعی هم به آن دامن زده‌اند و به نوعی همه به سمت آن هجوم آورده‌اند.
دیبا اگرچه نظر اخیر بهنام را تایید می‌کند اما به نظر او در رابطه با جوک‌های قومیتی، سیاست‌های اشتباه دولت‌ها هم خیلی دخیل هستند. او به تخصیص نامتعادل منابع اشاره می‌کند و می‌گوید: اینکه مثلا مردم در اهواز یا خوزستان که تمام ثروت کشور در آنجاست شیر آب را که باز می‌کنند گل می‌آید، در مقایسه با سایر استان‌ها که شرایطی به مراتب بهتر دارند، طبیعتا نوعی احساس تبعیض و نارضایتی به وجود می‌آید که مثلا می‌تواند در جوک‌ها نمود پیدا کند؛ من فکر می‌کنم دولت نقش پررنگی در این جریان دارد، اگر دولت منابع و ثروت و مشاغل را کمی متوازن‌تر پخش کند، ما شاهد چنین موضع‌گیری‌هایی در مقابل یکدیگر نخواهیم بود. دیبا در ادامه به برخی اقدامات دولتی نیز اشاره می‌کند و می‌گوید: مثلا به هم ریختن مرز‌بندی شهرهای همجوار یکی از این اقدامات است.
دیبا این را که می‌گوید به ساعت خود نگاهی می‌اندازد، می‌گوید باید به قراری برسد. با همه خداحافظی می‌کند و لیوان خالی چایش را برمی‌دارد که به سطل آشغال بیندازد. به او و دوستانش می‌گویم بهتر است توی این لیوان‌های پلاستیکی چای داغ نخورند، برای سلامتی‌شان ضرر دارد؛ سری تکان می‌دهد و می‌گوید: آنقدر مشکل داریم که این یکی توش گم است. بعد مکثی می‌کند و می‌گوید: دوستمان راست می‌گوید،‌ واقعا خودمان را جدی نمی‌گیریم؛ نقشی برای خود قائل نیستیم.