۱۰ نکته درباره نابودی قناتها وسهم ما
محسن جلالپور نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران سالهـا پیش پطروشفسکـی از جهانگردان مشهور و یکی از تحلیلگران تاریخ ایران از منظر اقتصادی که سالهای زیادی را در ایران به سر برده با اشاره به حفر قنات مینویسد: «در جهان قومی وجود ندارد که مانند ایرانیان در مصرف آب صرفهجویی کند. » احداث و بهرهبرداری از قنات مستلزم نظم و امنیت اجتماعی و اقتصادی منطقه و رونق اقتصادی در فلات مرکزی ایران بوده که این گواه روشنی بر مدیریت دقیق مردم ایران برای حفظ سرمایه بین نسلی خود بود.
قنات قدمتی چند هزار ساله در ایران دارد و اگر چه بر سر ۳ یا ۵ هزار ساله بودن قدمت آن، میان اهل تاریخ اختلافنظر است، اما آنچه امروز مورد تاکید و اهمیت است نه قدمت قنات که «سرنوشت» این سازه دستساز بشر است.
قنات قدمتی چند هزار ساله در ایران دارد و اگر چه بر سر ۳ یا ۵ هزار ساله بودن قدمت آن، میان اهل تاریخ اختلافنظر است، اما آنچه امروز مورد تاکید و اهمیت است نه قدمت قنات که «سرنوشت» این سازه دستساز بشر است.
محسن جلالپور نایب رئیس اتاق بازرگانی ایران سالهـا پیش پطروشفسکـی از جهانگردان مشهور و یکی از تحلیلگران تاریخ ایران از منظر اقتصادی که سالهای زیادی را در ایران به سر برده با اشاره به حفر قنات مینویسد: «در جهان قومی وجود ندارد که مانند ایرانیان در مصرف آب صرفهجویی کند.» احداث و بهرهبرداری از قنات مستلزم نظم و امنیت اجتماعی و اقتصادی منطقه و رونق اقتصادی در فلات مرکزی ایران بوده که این گواه روشنی بر مدیریت دقیق مردم ایران برای حفظ سرمایه بین نسلی خود بود.
قنات قدمتی چند هزار ساله در ایران دارد و اگر چه بر سر ۳ یا ۵ هزار ساله بودن قدمت آن، میان اهل تاریخ اختلافنظر است، اما آنچه امروز مورد تاکید و اهمیت است نه قدمت قنات که «سرنوشت» این سازه دستساز بشر است. مصرف بیرویه آب در پی برداشت بدون حساب و کتاب از سفرههای آب زیرزمینی از طریق حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق و مکیدن سرمایه ملی از طریق موتور پمپهایی که در کشور گسترش پیدا کرد، فرجام شومی را برای این سرمایهگذاری عظیم ملی که جلوهای از تمدن کهن و دیرپای ایرانی است، رقم زد.
از ایرانیان فرهیخته با آن سابقه فرهنگی انتظار میرفت که سرنوشت قریب به 40 هزار رشته قنات فلات مرکزی ایران را بیتدبیرانه و بدون آیندهنگری به دست شمشیر دو لبه تکنولوژی جدید حفر چاه عمیق نسپارد. آنچه در کمتر از نیم قرن به نابودی کشانده شد، دستپرورده فناوری بومی ایرانی بود که با روان ساختن مایه حیات، فلات کویر مرکزی را به سنگر تمدن ایرانی تبدیل کرد.
قنات حاصل کوشش و عرق جبین پیشینیانی است که با درایت خویش آب گوارا را بدون صرف هرگونه انرژی از دل سنگ و ریگ و خاک بیرون کشیدند و در استفاده از آن با برنامهریزی منظم، قطرهای از آن را با کمک تشتک (نوعی ساعت آبی) ضایع نمیکردند. طبع قنات و طراحی مهندسی آن به گونهای بود که بهرهبرداری پایدار از سرریز سفرههای آب زیرزمینی را ممکن میساخت. در ۶۰ سال اخیر، ما ایرانیان با به دست آوردن شمشیر دو لبه تکنولوژی جدید سرمایههای ملی خود را نابود و به جای آن دست در جیب نسلهای بعدی کرده و به افراط از مایه حیات ایشان نوشیدهایم. به جای برداشت از سرریز، اصل این ذخایر را به تاراج داده و امکان مقاومت ملی در شرایط بحران را از خود سلب کردهایم.
امروز در آستانه دوره جدیدی از بهرهبرداری آب در فلات مرکزی ایران هستیم. به زودی چاههای عمیق موجود و حتی بخش مجاز آن با برداشت آخرین قطرات، ذخایر انباشته در سفرههای آبی را میخشکاند. با خشکیدن این سفرهها میزان برداشت آب در دشتهای مرکزی حداکثر به اندازه بخش نفوذی بارشهای زمستانی تقلیل و کاهش یافته است. به عبارت دیگر بعد از اسراف 60 ساله، دوباره باید به همان میزان آبی که قناتها از سرریز سفره تامین میکردند، بازگردیم. بر اساس گفتههای اخیر مدیر برنامهریزی منابع آب شرکت مدیریت منابع آب ایران، این یعنی حداکثر 20 میلیاردمتر مکعب در سال که یک سوم برداشت کنونی از منابع آب زیرزمینی است. با این تفاوت که این بار این 20 میلیارد متر مکعب از اعماق زمین و با استفاده از انرژی فسیلی به سطح مزرعه باید برسد.
حفر و بهرهبرداری از قنات با خود دو ارمغان به همراه داشت. نخست پایداری در برابر دورههای موقت خشکسالی و دیگری ایجاد فرهنگ و شعور در مردمانی که از آب قنات برای معیشت در بیابانهای گرم و خشک بهره میجستند. مدیریت تنشهای اجتماعی و پرهیز از جنگ با قبایل بیابانگرد لازمه حفظ قنوات و تدوام بهرهبرداری از آنها بود. قنات با تمام استقامت آن در برابر خشکسالی، به سهولت در برابر شرایط جنگ یا ناامنی اجتماعی قابل تخریب بود؛ بهنحوی که جبران این تخریب میتوانست چندین سال تحمل قحطی به بهرهبرداران تحمیل کند. گذشتگان ما مقاومت در برابر خشکسالی و فرهنگ جنگپرهیزی (با دوستان مروت، با دشمنان مدارا) را با این سازه آبی به میراث گذاشتند. آیا نسل ما برای آیندگان چه میراثی به جای خواهد گذاشت؟
شوربختانه باید گفت که نحوه استفاده نابخردانه ما از روشهای نوین برداشت آب، کشور را در آستانه بحرانی عمیق قرار داده است. اگر تخلیه ذخایر آبی چند هزار ساله را تهدید علیه امنیت ملی بخوانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم. چنانچه روند استفاده از منابع آبی زیرزمینی، مبتنی بر خردورزی بود، اکنون ذخیرهای 100 ساله از منابع آبی در اختیار داشتیم، که در شرایط بحرانهای عظیم امنیتی اجتماعی میتوانست دستگیره مقاومت ملی باشد.
واقعیت این است که وضعیت امروز حاصلجمع سوءمدیریت دولتی بر منابع آب و آز و طمعی است که به فرهنگ بخش خصوصی چیره شده است. ریشه این فرهنگ مصرفی و زودگذر را باید در تبلیغاتی دانست که با گران شدن نفت در سال ۱۳۵۳ از رسانههای شاهنشاهی وعده رسیدن به تمدن بزرگ و پیشیگرفتن از اقتصادهای پیشرفته اروپایی را ظرف ۱۰ سال در دسترس میدید.
تاسف برانگیزتر اینکه بهرغم همه ضربههایی که در اکثر مناطق ایران به قناتها وارد آمده برای تعدادی دشت انگشت شمار که در آنها هنوز قنات منبع اصلی بهرهبرداری است، هیچ اقدام قانونی برای حفظ، حمایت و نگهبانی از قناتهای به جا مانده نداریم و با آنان همان برخوردی را داریم که با چاههایی که سرمایه ما را به تاراج برده است. وقت آن رسیده که ستادی کوچک در وزارت نیرو به حفاظت سفرههای آبی این دشتهای معدود همت بگمارد. هنوز قناتهای متعددی با آبدهی 500 متر مکعب در ساعت در دشت بم و شهر نرماشیر کرمان به سختی به حیات خود ادامه میدهند.
حال معلوم نیست اگر امروز «پطروشفسکی» به ایران میآمد در کتاب خاطرات خود در چه مینوشت و ما را به واسطه نابود کردن میراث بزرگ فرهنگی خود و به تاراج بردن سفرههای آب زیرزمینی چگونه قضاوت می کرد؟ آیا این پرسش پاسخ روشنی ندارد؟
قنات قدمتی چند هزار ساله در ایران دارد و اگر چه بر سر ۳ یا ۵ هزار ساله بودن قدمت آن، میان اهل تاریخ اختلافنظر است، اما آنچه امروز مورد تاکید و اهمیت است نه قدمت قنات که «سرنوشت» این سازه دستساز بشر است. مصرف بیرویه آب در پی برداشت بدون حساب و کتاب از سفرههای آب زیرزمینی از طریق حفر چاههای عمیق و نیمه عمیق و مکیدن سرمایه ملی از طریق موتور پمپهایی که در کشور گسترش پیدا کرد، فرجام شومی را برای این سرمایهگذاری عظیم ملی که جلوهای از تمدن کهن و دیرپای ایرانی است، رقم زد.
از ایرانیان فرهیخته با آن سابقه فرهنگی انتظار میرفت که سرنوشت قریب به 40 هزار رشته قنات فلات مرکزی ایران را بیتدبیرانه و بدون آیندهنگری به دست شمشیر دو لبه تکنولوژی جدید حفر چاه عمیق نسپارد. آنچه در کمتر از نیم قرن به نابودی کشانده شد، دستپرورده فناوری بومی ایرانی بود که با روان ساختن مایه حیات، فلات کویر مرکزی را به سنگر تمدن ایرانی تبدیل کرد.
قنات حاصل کوشش و عرق جبین پیشینیانی است که با درایت خویش آب گوارا را بدون صرف هرگونه انرژی از دل سنگ و ریگ و خاک بیرون کشیدند و در استفاده از آن با برنامهریزی منظم، قطرهای از آن را با کمک تشتک (نوعی ساعت آبی) ضایع نمیکردند. طبع قنات و طراحی مهندسی آن به گونهای بود که بهرهبرداری پایدار از سرریز سفرههای آب زیرزمینی را ممکن میساخت. در ۶۰ سال اخیر، ما ایرانیان با به دست آوردن شمشیر دو لبه تکنولوژی جدید سرمایههای ملی خود را نابود و به جای آن دست در جیب نسلهای بعدی کرده و به افراط از مایه حیات ایشان نوشیدهایم. به جای برداشت از سرریز، اصل این ذخایر را به تاراج داده و امکان مقاومت ملی در شرایط بحران را از خود سلب کردهایم.
امروز در آستانه دوره جدیدی از بهرهبرداری آب در فلات مرکزی ایران هستیم. به زودی چاههای عمیق موجود و حتی بخش مجاز آن با برداشت آخرین قطرات، ذخایر انباشته در سفرههای آبی را میخشکاند. با خشکیدن این سفرهها میزان برداشت آب در دشتهای مرکزی حداکثر به اندازه بخش نفوذی بارشهای زمستانی تقلیل و کاهش یافته است. به عبارت دیگر بعد از اسراف 60 ساله، دوباره باید به همان میزان آبی که قناتها از سرریز سفره تامین میکردند، بازگردیم. بر اساس گفتههای اخیر مدیر برنامهریزی منابع آب شرکت مدیریت منابع آب ایران، این یعنی حداکثر 20 میلیاردمتر مکعب در سال که یک سوم برداشت کنونی از منابع آب زیرزمینی است. با این تفاوت که این بار این 20 میلیارد متر مکعب از اعماق زمین و با استفاده از انرژی فسیلی به سطح مزرعه باید برسد.
حفر و بهرهبرداری از قنات با خود دو ارمغان به همراه داشت. نخست پایداری در برابر دورههای موقت خشکسالی و دیگری ایجاد فرهنگ و شعور در مردمانی که از آب قنات برای معیشت در بیابانهای گرم و خشک بهره میجستند. مدیریت تنشهای اجتماعی و پرهیز از جنگ با قبایل بیابانگرد لازمه حفظ قنوات و تدوام بهرهبرداری از آنها بود. قنات با تمام استقامت آن در برابر خشکسالی، به سهولت در برابر شرایط جنگ یا ناامنی اجتماعی قابل تخریب بود؛ بهنحوی که جبران این تخریب میتوانست چندین سال تحمل قحطی به بهرهبرداران تحمیل کند. گذشتگان ما مقاومت در برابر خشکسالی و فرهنگ جنگپرهیزی (با دوستان مروت، با دشمنان مدارا) را با این سازه آبی به میراث گذاشتند. آیا نسل ما برای آیندگان چه میراثی به جای خواهد گذاشت؟
شوربختانه باید گفت که نحوه استفاده نابخردانه ما از روشهای نوین برداشت آب، کشور را در آستانه بحرانی عمیق قرار داده است. اگر تخلیه ذخایر آبی چند هزار ساله را تهدید علیه امنیت ملی بخوانیم، سخنی به گزاف نگفتهایم. چنانچه روند استفاده از منابع آبی زیرزمینی، مبتنی بر خردورزی بود، اکنون ذخیرهای 100 ساله از منابع آبی در اختیار داشتیم، که در شرایط بحرانهای عظیم امنیتی اجتماعی میتوانست دستگیره مقاومت ملی باشد.
واقعیت این است که وضعیت امروز حاصلجمع سوءمدیریت دولتی بر منابع آب و آز و طمعی است که به فرهنگ بخش خصوصی چیره شده است. ریشه این فرهنگ مصرفی و زودگذر را باید در تبلیغاتی دانست که با گران شدن نفت در سال ۱۳۵۳ از رسانههای شاهنشاهی وعده رسیدن به تمدن بزرگ و پیشیگرفتن از اقتصادهای پیشرفته اروپایی را ظرف ۱۰ سال در دسترس میدید.
تاسف برانگیزتر اینکه بهرغم همه ضربههایی که در اکثر مناطق ایران به قناتها وارد آمده برای تعدادی دشت انگشت شمار که در آنها هنوز قنات منبع اصلی بهرهبرداری است، هیچ اقدام قانونی برای حفظ، حمایت و نگهبانی از قناتهای به جا مانده نداریم و با آنان همان برخوردی را داریم که با چاههایی که سرمایه ما را به تاراج برده است. وقت آن رسیده که ستادی کوچک در وزارت نیرو به حفاظت سفرههای آبی این دشتهای معدود همت بگمارد. هنوز قناتهای متعددی با آبدهی 500 متر مکعب در ساعت در دشت بم و شهر نرماشیر کرمان به سختی به حیات خود ادامه میدهند.
حال معلوم نیست اگر امروز «پطروشفسکی» به ایران میآمد در کتاب خاطرات خود در چه مینوشت و ما را به واسطه نابود کردن میراث بزرگ فرهنگی خود و به تاراج بردن سفرههای آب زیرزمینی چگونه قضاوت می کرد؟ آیا این پرسش پاسخ روشنی ندارد؟
ارسال نظر