آب بی‌تکرار ، تکرار بی‌آبی

گروه گزارش: قصه ها آدم‌ها را به خواب می برند. همان‌ها که با یکی بود ویکی نبودها، همیشه در ذهن مخاطبان تداعی‌کننده آنند که هر بودنی در گرو نبود دیگریست. اینکه آب بود، کشاورزی بود، منابع زیر زمینی بود؛ اینکه انسان آمد، نیاز آمد، صنعت آمد، تمدن آمد، شهر پدیدار شد و دیگر آب نبود! این بود و نبودها در گرو هم رفتند و قصه تشنگی زمین و نبود آب شد لقلقه زبان های بسیاری از همین مردم و شد قصه ای برای گفتن و شنیدن و دوباره به خواب رفتن.و دوباره قصه تشنگی زمین....

بی‌آبی دو دهه‌ای می‌شود که گریبان این کشور راگرفته است. اگر برخی اصرار دارند که ایران اکنون در دوره آبسالی است و تنها خشکسالی کشاورزی برای کشور بحرانی شده است را فاکتور بگیریم، نشانه‌هایی از وضعیت بحرانی منابع آبی ایران را خواهیم دید. در قصه کم آبی اشاره به دلایل متفاوت می‌توان داشت. دلایلی که بیشتر عامل انسانی در آن دخیل است. منابع آبی و خاکی و مدیریت آب، به بحران فعلی منجر شده و همه این بحران‌ها هشدارهایی برای پایان آب و غیرقابل زندگی شدن ایران است. دکتر کردوانی- مرد کویری- ازآمارغلط میزان آب های سطحی و زیرزمینی صحبت به میان کشید. صحبتی که باورمان بشود از میزان دقیق آب موجود چیزی در دست نداریم. اینکه همه آمارها حدس و گمان است و ایران برای رفع این حدس وگمان هنوز که هنوز است ایستگاه باران سنج را درست نکرده است.

قصه چه شد که به این روز افتادیم را بارها شنیده ایم. همان قصه قدیمی که در گذشته شرایط آبی ما خوب بود.همان قصه کشاورزی پررونق و قنات های آبی و رودهای روان.دکتر می‌گفت که مثلا هنگامی که انسان نبود مقداری از زاینده رود تبخیر می‌شد، باقی آن هم به تالاب گاوخونی می‌ریخت. با گذشت زمان انسان هم که به دنیا آمد، از اندکی از آب های این رودها برای کشاورزی، شست و شو و ... استفاده می‌کرد. با این حساب در قدیم دو منبع مهم آب داشتیم: یکی آب زیر زمینی که از طریق قنات‌ها از آن استفاده می‌کردیم و دیگری رودها که آن‌ها را مدیریت نمی‌کردیم و حتی گاهی سیل می‌آمد اما قصه آنجا تلخ شد که این میزان استفاده از آب برای انسان کافی نبود وافراط، آدمیان را به بحران کشاند.

پدر کویر شناسی ایران سه اختراع دست بشر در بحران کم آبی را اینگونه تعریف کرد: به دنبال آب‌های زیرزمینی رفتیم، آن زمان برای استفاده از آب‌های زیرزمینی قنات حفر کرده بودیم اما این برای انسان کافی نبود و چاه را اختراع کرد. آرام آرام مرکز شهرهای مختلف ایران به آلبوم حفر چاه‌ها تبدیل شدند و با تابلو چاه‌ها را تبلیغ می‌کردند. تبلیغ‌هایی که در آن نوشته شده بود؛ در تابستان قنات‌ها هرز می‌رود، هرجایی نمی‌توان قنات ساخت، باید هزینه زیادی برای قنات داد و ... مثلا زمانی در روستاها اسب و الاغ بود و سپس یکی مثل من با خودرو به روستا رفت و اهالی روستا فهمیدند که دو ساعت از تهران تا روستا آمده‌ام رفتند خودرو خریدند و دیگر الان اسب و الاغی نیست. درباره قنات‌ها همینطور مردم قدم به قدم شروع کردند به چاه ساخت.

وقتی چاه‌ها را ساختند متوجه شدند که آب‌ها تمام می‌شود. به همین دلیل گفتند که چاه‌های عمیق و نیمه‌عمیق بسازیم. این چاه‌های نیمه‌عمیق و عمیق بود که کشور ما را بیچاره کرد. به چاه‌هایی که تا ۲۵ متر عمق دارند می‌گویند چاه سطحی، چاه‌هایی که ۲۵ تا ۵۰ متر عمق دارند نیمه عمیق و به چاه‌هایی هم که بیش از ۵۰ متر عمق دارند چاه عمیق می گویند، در ایران اکنون عمق برخی از چاه‌ها به ۶۰۰ متر هم می‌رسد؛ همین شد که آب تمام شد. برای مثال در جیب من خوراکی وجود دارد اگر کمی دست شما وارد جیب من شود همه این خوراکی ها تمام نمی‌شود اما اگر دست شما تا انتها برود همه خوراکی تمام می‌شود. دکتر کردوانی نامه آقای غفوری که روزی وزیر نیرو بود را به رهبرمعظم انقلاب یادآور شد. همان نامه ای که در جوابش فرموده بودند: آب برای مردم است، نباید آن را غارت کنند و چاه فقط با مجوز وزارت نیرو باید زده شود. همان نامه ای که در پس آن روند چاه ساختن ادامه پیداکرد و برای جلوگیری از آن اولین اقدامی که انجام شد تبدیل دشت‌ها به دو قسمت بود.

این پدر کویر شناسی معتقد است که یکی دیگر از پیامدهای چاه‌ها هم نشست زمین است، چاه‌ها حفر کردند و زمین نشست کرد. اکنون زمین نشست کرده و چاله‌های بزرگی در حال حفر است و اشتباه می‌کنند که می‌گویند بزرگترین چاله در تهران بوجود آمده است؛ تهران هر سال۳۶ سانتی متر نشست می‌کند و بزرگترین نشست در منطقه‌ای به نام کبودرآهنگ است. نشست کردن زمین هم مشکلاتی مثل شکستن لوله‌های گاز و ریختن ساختمان‌ها در پی دارد. مثلا در دشت ورامین دکل‌ها کج شده‌اند چون زمین نشست پیدا کرده، از سویی در کرمان پل‌ها شکسته شده در جاده‌ها از میبد به اردکان کمر جاده‌ها شکسته‌اند.

دومین عامل خشکسالی سدها معرفی شدند. در گذشته‌ها رودها جریان زیادی داشتند و منجر به مرگ افراد زیادی می شد و آب را برای استفاده هم نمی شد کنترل کرد. کردوانی گفت که بعد از دیدن این مشکلات سدها ساخته شد.کار اصلی که سدها می کنند مدیریت آب است زیرا ما آبی که جاری است را نمی توانیم کنترل کنیم. با ساختن سدها توانستیم آب‌ها را ذخیره کنیم اما مرحله بعد که مدیریت سد بود را متاسفانه درست انجام ندادیم. پشت سر سد نباید بد حرف بزنیم سد بسیار خوب است. دکتر معتقد است که وقتی سد زاینده رود را ساختند باتلاق گاوخونی خشک شد، اما سد، باتلاق گاوخونی را خشک نکرد و این سد می‌توانست باتلاق گاوخونی را آبدارتر کند. وقتی سد را ساختند باید میزانی از آب را به باتلاق ها اختصاص می‌دادند، میزانی دیگر را برای کشاورزی و مابقی را برای آب صنعت و آب شرب. یعنی اگر سهم دریاچه‌ها و باتلاق‌ها را بعد از ساخت سد باز می‌کردند و سهم کشاورزی هم می دادند، آب باقیمانده هم برای شهر و هم برای صنعت کافی بود.

در این گفت وگو به قانونی اشاره شد که در ابتدا آب سدها باید به شهرها اختصاص داده شود، دوم صنعت و اگر آبی باقی ماند برای کشاورزی. در این قانون آبی به تالاب ها و باتلاق ها هم حتی اختصاص داده نشد. وقتی چاه‌ها را ساختند و سپس سدها را؛ نام هر دو را عامل توسعه گذاشتند اما در مدیریت سدها اشتباه کردند و آب سدها را به شهرها اختصاص دادند. در اصفهان آب زاینده رود را به اصفهان، کاشان و ... دادند و این را اصلا به کشاورزی هم اختصاص ندادند؛ فقط از این آب برای شهر و صنعت استفاده کردند. در یزد هم این اتفاق افتاده است.

سومین عامل قصه بی آب ما تمدن معرفی شد. سد و چاه عامل تمدن بودند.در گذشته می‌خواستیم آب بیاوریم با الاغ و کوزه آب می‌آوردیم. اگر یک کودک آب خود را می‌ریخت مادر او، تنبیه‌اش می‌کرد زیرا نمی‌توانست دوباره آب بیاورد. پس از آن دوران، شیر و شیلنگ ساخته شد و به نماد تمدن تبدیل شدند، وقتی شیر و شیلنگ را در ایران آوردند دیگر از جارو استفاده نشد، کارواش‌ها از آب زیادی استفاده کردند و ... نگفتند که باید به اندازه استفاده کنیم از شیر و شیلنگ، به مقدار زیاد در حمام و آشپزخانه از آب استفاده کردیم و این شد که ما به این روز افتادیم. هر مقدار چاه بود ساختند و هنوز هم دارند می‌سازند، سدهای زیادی هم زدیم از شیلنگ استفاده کردیم و این شد که به اینجا رسیدیم. واین شد که قصه بی آبی‌ها به پایان نرسید. قصه خشکی زمین و تشنه همان که چاه و سد و تمدن هر سه آدم بد آن شدند و درنهایت انسان به عنوان عامل اصلی این اتفاقات به این باور رسیدکه" از ماست که برماست"