در محضر یک قهرمان
با نگاهی عمیق به حوادث اجتماعی، تاریخی، دستاوردهای بشر و کسب و کارهای موفق دنیا میتوان دریافت که هرچند عوامل مختلفی در موفقیتها و تحولات بزرگ موثر بودهاند اما همواره در آغاز هر تغییر بزرگی افرادی ایستاده اند که محور همه رنجها و دردها و سختیها بودهاند. اینها که رهبرانی کاریزماتیک هستند از غیر ممکنها، انقلابها، کشورها و شرکتها را میسازند. اینها رهبرانی هستند که بر بالای سلسله مراتب تکیه نزدهاند بلکه پیشاپیش همگان حرکت میکنند. چه بسیار نمونهها که نام بردن از آنها دشوار نیست: امام خمینی در وقوع انقلاب اسلامیایران، دکتر مصدق در ملی شدن نفت ایران، ماهاتیر محمد در ساخت مالزی و در دنیای کسب و کار استیو جابز بنیانگذار شرکت اپل و بیل گیتس بنیانگذار مایکروسافت.
با نگاهی عمیق به حوادث اجتماعی، تاریخی، دستاوردهای بشر و کسب و کارهای موفق دنیا میتوان دریافت که هرچند عوامل مختلفی در موفقیتها و تحولات بزرگ موثر بودهاند اما همواره در آغاز هر تغییر بزرگی افرادی ایستاده اند که محور همه رنجها و دردها و سختیها بودهاند. اینها که رهبرانی کاریزماتیک هستند از غیر ممکنها، انقلابها، کشورها و شرکتها را میسازند.اینها رهبرانی هستند که بر بالای سلسله مراتب تکیه نزدهاند بلکه پیشاپیش همگان حرکت میکنند. چه بسیار نمونهها که نام بردن از آنها دشوار نیست: امام خمینی در وقوع انقلاب اسلامیایران، دکتر مصدق در ملی شدن نفت ایران، ماهاتیر محمد در ساخت مالزی و در دنیای کسب و کار استیو جابز بنیانگذار شرکت اپل و بیل گیتس بنیانگذار مایکروسافت. اینها نمونههایی از رهبران کاریزماتیکاند که شهرتی عظیم یافتهاند و قهرمانانی هستند که باید سراغشان را بگیری تا آنها را از نو بشناسی. با مشاهده شرکت فولاد مبارکه اصفهان و عظمت آن، سراغ مردی به صلابت فولاد را گرفتیم، کسی که فولاد مبارکه با دستان محکم او بنا شده و همگان او را میشناسند: مهندس عرفانیان. چه سالهایی سکاندار هدایت شرکت فولاد مبارکه
بودید؟
از خاک تا بهرهبرداری، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۳.
فلسفه پایگذاری شرکت بعد از انقلاب چه بود؟
همانطور که میدانید علم را میتوان به دو دسته طبقه بندی نمود: علم الابدان و علم الادیان. علم الابدان علمیاست که غرب به آن شهرت یافته و تکنولوژی و صنعت خالی از اخلاق ثمره آن است و علم الادیان که شامل مواردی چون اخلاقیات و علم معرفت است، علم شرقی است. شرق و غرب به نوعی هر دو نیازمند به این دو علم میباشند. در سالهای پیش از انقلاب حکومت شاهنشاهی بدون توجه به سلیقه مردم و بدون توجه به روح صنعت در صدد انتقال صنعت به ایران بود که این امر برای بسیاری پذیرفتنی نبود. بعد از انقلاب و با شکل گرفتن ارزشهای انقلاب سعی شد تا شکاف بین صنعت و اخلاق برداشته شود و صنعتی با ارزشها و زیربنای اخلاقی مانند کرامت انسانی و مبانی توحیدی پایهگذاری گردد.
چهار آیه قرآن زیر بنا و فلسفه وجودی ساخت شرکت شد: (1) اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا (2) فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (3) الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا(4) وأنزلنا الحدید فیه بأس شدید ومنافع للناس. بر اساس این چهار آیه با جهانبینی توحیدی، اتحاد و مشورت و اتکا به خداوند و منافع عظیم فولاد، بنیان این شرکت گذارده شد و آنچه در فولاد امروز میبینیم اقامه این چهار آیه است. در واقع در آن سالها سعی شد که علاوه بر قرائت و تلاوت قرآن به اقامه قرآن پرداخته شود و از دیدگاه آموزهای به تکنیکی رسیدیم. فلسفه ما اقامه قسط و عدل با تاکید بر شنیدن نظرات مختلف برای رسیدن به ساخت زندگی بود.
چرا صنعت فولاد انتخاب شد؟
اصلی ترین صنایع موجود در طرحهای توسعه ایران که در آن زمان مد نظر بود عبارت بود از پنج صنعت نفت، پتروشیمی، فولاد، نیروگاهها و صنایع نظامی. در میان این صنایع صنعت فولاد یک صنعت مادر محسوب میشدو تلقی ما آن بود که اگر صاحب فولاد شویم صاحب همه چیز میشویم.
رشد فولاد به معنای رشد پایداری است چرا که فولاد یک صنعت سنگین و پر مصرف است و نیاز و محصولات آن طیف وسیعی از صنایع از معدن و اکتشاف و حمل و نقل و انرژی و تکنولوژی و خدمات و بسیاری صنایع، دیگر چون خودرو و لوازم خانگی را به وجود میآورد. رشد این صنایع یعنی تامین نیاز بشر و توسعه.
بسیاری میگویند که نباید به سمت فولاد میرفتیم. نظر شما در این باره چیست؟
اتکای شما باید بر آمار کشورهای توسعه یافته و صنعت فولاد آنها باشد. کلیه کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته سعی نمودهاند صنعت فولاد خود را بر پا کنند. به چین امروز نگاه کنید. میزان رشد پایدار اقتصادی این کشور حدود ۹/۴ درصد است. این کشور اولین تولیدکننده فولاد است و سالانه ۳۰ میلیون تن به ظرفیت تولید خود اضافه میکند. علاوه بر آن، آهن ابزار عدالت و قسط است و بدون آن نمیتوان توسعه
یافت.
فولاد برای ما تنها یک محصول نبود. ما به دنبال کارخانهای نبودیم که فولاد تولید کند. بلکه به دنبال نقشی از زندگی بودیم. هدف ما از ساخت فولاد تنها یک شرکت جهان تراز نبود.
هدف ما برپایی فولاد به عنوان پایلوت توسعه کشور بود. در سال 61 در یک سخنرانی در جنوای ایتالیا گفتم که میخواهم این آخرین کارخانهای باشد که از شما خریداری میکنیم. گفتم ما میخواهیم کارخانهای را با محور انسانیت چنان بنا کنیم که آنقدر متعالی باشد که همگان بپرسند شما که هستید و ما بگوییم ما مسلمانیم و انقلاب را این گونه با نامیبلند صادر کنیم.
آیا تاکید شما بر خود کفایی بود؟ چگونه به آن دست یافتید؟
بله، در همان سال برای این هدف شرکتی به نام ایریتک در ایران تاسیس شد که مقرر شد کلیه دانشهای کسب شده از ساخت کارخانه به این شرکت منتقل شود تا بتواند در آینده دانش راهاندازی کارخانجات را در جهت توسعه کشور در اختیار سایر شرکتها قرار دهد. به همین جهت در کلیه قراردادها مقرر شد که کارکنان فولاد مبارکه باید بر نحوه ساخت دستگاهها نظارت داشته و از نزدیک با سازندگان ارتباط نزدیک داشته باشند. 1000 کارخانه در دنیا قطعات مارا میساختند و ما نظارت میکردیم. به این صورت و بر اساس رویکرد آموزش ضمن خدمت دانش به بدنه شرکت منتقل میشد. در واقع تمام افرادی که برای ماموریت آموزشی میرفتند باید گزارش دقیق میدادند تا دانش حاصل در کشور رسوب کند.
برای مثال آقای دکتر سبحانی مدیر عامل فعلی فولاد فردی است که واحد اکسیژن فولاد حاصل کار او به همین سبک است. بسیاری از تجارب رسوب شده حاصل این روش و تربیت پیمانکاران قوی بعدها در پروژههای عظیمیمانند عسلویه به کار رفت. مثالهایی از این دست بسیار زیاد است.
کمیراجع به مشکلات و تنگناها صحبت کنید.
فولاد مبارکه در واقع اولین پروژه ای بود که با چنان عظمتی، چه در ابعاد عمرانی و چه در ابعاد نصب در ایران اجرا میشد. عظمت طرح چنان بود که وسعت آن برای بسیاری وحشتآور بود چرا که سرمایههای عظیمیدر این راه خرج میشد. رئیس جمهور وقت آیتاللههاشمیرفسنجانی در سال ۱۳۷۰ بازدیدی از طرح داشتند و در آنجا به بنده فرمودند که بسیاری میگویند این طرح راه نمیافتد و به تولید ورق نمیرسد مگر آنکه به دست خارجیها بیافتد.
در جواب به ایشان گفتم کارخانهای راه خواهد افتاد که اگر آن را به گوسفندی شبیه کنیم، ورق تنها فضله این گوسفند خواهد بود. شما به گوشت و پوست و هزار برکت آن توجه نمایید که عاید کشور خواهد شد.
دو سال بعد در سخنرانی افتتاحیه ایشان فرمودند که همه میگفتند فولاد راهاندازی نمیشود اما من به جوانی که با شنیدن این حرف از شدت خشم رگ گردنش بیرون زده بود اعتماد کردم و امروز میفهمم چه تواناییهایی در کشور وجود دارد که من رئیس جمهور نیز از آن بی خبرم. من تحت تاثیر ساخت فولاد مبارکه حتی تحول را در دفتر خودم میبینم و این میتواند الگو باشد.
فولاد مبارکه بخش عظیمیاز بودجههای مملکت را در دوران بحران جنگ تحمیلی به سوی خود میکشید و همگان بیم آن داشتند که این هزینههای سنگین بی پاسخ بماند و همین عامل، فشار ذهنی برای ما بود؛ فشاری که به هیچ وجه نباید به کارکنان منتقل میشد چرا که سازندگان مجموعه و کارکنانی که در آن زمان دو کلاهه کار میکردند و وظیفه بهرهبرداری و ساخت را همزمان انجام میدادند، برای ساخت مجموعه انگیزه بالا میخواستد و بخش زیادی از این انگیزه امیدی بود که باید از طرف مدیران به آنها داده میشد.
آیا خود شما از صرف چنین هزینههایی و اینکه شاید طرح نیمهکاره بماند، بیم نداشتید؟
در واقع نگرانی مسئولین در آن دوران بی دلیل نبود چرا که هزینههای طرح واقعا هنگفت بود، اما ما به نتیجه گرفتن ایمان راسخ داشتیم. در آن زمان بیشترین هزینههای ما خرید دانش بود. ما نمیتوانستیم چرخ را مجددا اختراع کنیم. هنر ما استفاده از تکنولوژی زمان و انتقال دانش آن به کشور بود.
برای مثال برای آموزش نرم افزار شرکت و انتقال دانش آن تنها ۴۰۰ میلیون دلار آن زمان هزینه شد و بسیاری ما را تقبیح کردند. اما همین دانش بعدها باعث تاسیس شرکت ایریسا شد که تنها در دو قرارداد خود با فولاد اهواز به ارزش ۸ میلیارد تومان و فولاد غرب آسیا به ارزش ۴ میلیارد تومان چندین برابر هزینههای اولیه بازگشت داشت.
رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان در آن زمان در گلایهای از فولاد گفت که برای جلوگیری از هزینههای هنگفت آموزش خارجی این آموزشبه داخل انتقال داده شود. هیأتی برای بررسی این موضوع به شرکت آمدند، بنده نمودار سازمانی را جلوی آنها گذاشتم تا واحدی را به تصادف انتخاب کنند و آنها نورد سرد را انتخاب کردند.
کارکنانی را از این واحد فراخواندم تا لیستی از آموزشهای خود را فراهم کنندو این هیات اذعان داشتند که در آن زمان توان داخلی در مورد آن آموزشها وجود نداشته است. حتی در بسیاری موارد کار به شکایت نیز کشیده میشد و من در طول ۸ سال بارها برای پاسخگویی به اشکالات و هزینههای طرح به دادگاه اظهار شدم تا توانستیم پایلوت لکهای از زندگی را راهاندازی کنیم.
میدانیم که مشکلات در آن زمان تنها محدود به بودجه و مسائل عمران و نصب تجهیزات نبوده است.میدانیم پایه گذاری شرکتی فولادی به این وسعت چه امکاناتی میخواهد و تعجب این است که در آن زمان با اطلاعاتی که بنده دارم چنین امکاناتی فراهم نبود. کمیدر این مورد صحبت کنید. مسائل تامین شرکت را چگونه رفع نمودید؟
بله، در آن زمان بخش عظیم دیگری از مشکلات، مشکلات زیرساختی بود. شرکت مجبور بود بسیاری از این زیرساختها را خود تامین کند. در آن زمان تقریبا در تمامیزمینههای تامین با مشکل مواجه بودیم. برای انتقال تجهیزات و مواد اولیه مجبور به ساخت کیلومترها جاده و پل و راه آهن شدیم. چنان که خط راه آهن دیزیچه تا شرکت به وسیله هزینههای شرکت کشیده شد. همین تجارب بعدها منشا تولد شرکتهای توکا حمل و نقل و توکا ریل شد.
برای انتقال انرژی برق 140 کیلومتر برق کشی انجام شد. برای راه اندازی فولاد به برقهارمونیک احتیاج داشتیم که پرسنل توانیر حتی از آن اطلاع نداشتند و فولاد مبارکه به هزینه خود پرسنل آن سازمان را برای آموزش به خارج از کشور فرستادند تا توانستند در تامین برق مورد نیاز شرکت را یاری کنند.
طرحهای مطالعات جامعی را روی منطقه انجام داده و مساله آب را در آن مد نظر قرار دادیم. چرا که ابتدا مقرر بود طرح در بندرعباس پیادهسازی شود و در آنجا میتوانستند آب را به صورت یکبار مصرف استفاده کنند در حالی که در مطالعات فولاد باید روشهای بازچرخانی و استفاده مجدد از آب مورد بررسی قرار
میگرفت.
در بخش ارتباطات نیز با مشکل مواجه بودیم و وزیر ارتباطات آن زمان میفرمود تا زمانی که روستاها خط تلفن ندارند نباید به یک کارخانه لوکس تلفن داده شود که البته با تغییر وزیر تلفنهای ماهوارهای به شرکت داده شد.
شرکت برای تامین مواد اولیه خود اقدام به کشف و راهاندازی معادن نمود که نمونههای اولیه به آلمان برده شده و آزمایشها روی آنها انجام میشد که از جمله میتوان به چادر ملو و گل گهر اشاره کرد.
همانگونه که مطالعات و نقشههای هوایی آن زمان نشان میداد، دشت مبارکه در آن زمان دشتی لم یزرع بود که مراتع آن رو به نابودی میرفت که این منطقه به اهتمام شرکت احیا شد. از ابتدا شرکت دست به توسعه جنگلهای مصنوعی در شرکت زد و همچنین هزینههای کاشت و نگهداشت بخش زیادی از درختان خارج فنس را نیز تامین مینمود. شرکت حتی در جهت بهبود آموزش کارکنان، بسیاری از هنرستانهای اطراف خود را تجهیز نمود.
همه این موارد را شرکت ساخت که بعدها از جهات مختلف عامل توسعه منطقه شدند چنانچه مطالعات آن زمان نشان داد که صنایع جانبی شرکت بیش از 3000 کسب و کار را در آینده به وجود خواهد آورد و منشاء اشتغال بسیاری خواهد شد که همه این موارد به همت کارکنان فولاد و همکاری سازمانها و نهادهای مختلف ممکن شد.
چرا پس از سالها تحمل سختی طاقت فرسا و درست همزمان با راهاندازی شرکت آن را ترک نمودید؟
گاهی برای اثبات خودت باید خودت را نفی کنی. به عنوان یک مسلمان امام حسین(ع) بزرگترین درس را به ما میدهد. او میرود تا اسلام زنده بماند. من باید میرفتم تا شرکت فولاد مبارکه قائم به شخص نباشد و بتواند بدون وابستگی به افراد به حیات خود ادامه دهد. فولاد را به نسلی انتقال دادیم که پدران آنها سنتی و کشاورز بودند اما امروزه فرزندانشان بهترین مدیران کشورند.
بهترین خاطره شما از آن دوران چیست؟
اشکهایی که همگی با دیدن اولین ذوب ریختیم.
با تشکر از شما که وقتتان را در اختیار بنده قرار دادید و بیشتر برای آنکه ایستادید و ساختید و باعث افتخار و سربلندی ایران شدید.
متشکرم از شما و به امید سربلندی ایران در قلههای افتخارات جهان.
از خاک تا بهرهبرداری، از سال ۱۳۶۰ تا ۱۳۷۳.
فلسفه پایگذاری شرکت بعد از انقلاب چه بود؟
همانطور که میدانید علم را میتوان به دو دسته طبقه بندی نمود: علم الابدان و علم الادیان. علم الابدان علمیاست که غرب به آن شهرت یافته و تکنولوژی و صنعت خالی از اخلاق ثمره آن است و علم الادیان که شامل مواردی چون اخلاقیات و علم معرفت است، علم شرقی است. شرق و غرب به نوعی هر دو نیازمند به این دو علم میباشند. در سالهای پیش از انقلاب حکومت شاهنشاهی بدون توجه به سلیقه مردم و بدون توجه به روح صنعت در صدد انتقال صنعت به ایران بود که این امر برای بسیاری پذیرفتنی نبود. بعد از انقلاب و با شکل گرفتن ارزشهای انقلاب سعی شد تا شکاف بین صنعت و اخلاق برداشته شود و صنعتی با ارزشها و زیربنای اخلاقی مانند کرامت انسانی و مبانی توحیدی پایهگذاری گردد.
چهار آیه قرآن زیر بنا و فلسفه وجودی ساخت شرکت شد: (1) اعتصموا بحبل الله جمیعا ولا تفرقوا (2) فبشر عباد الذین یستمعون القول فیتبعون احسنه (3) الذین جاهدوا فینا لنهدینهم سبلنا(4) وأنزلنا الحدید فیه بأس شدید ومنافع للناس. بر اساس این چهار آیه با جهانبینی توحیدی، اتحاد و مشورت و اتکا به خداوند و منافع عظیم فولاد، بنیان این شرکت گذارده شد و آنچه در فولاد امروز میبینیم اقامه این چهار آیه است. در واقع در آن سالها سعی شد که علاوه بر قرائت و تلاوت قرآن به اقامه قرآن پرداخته شود و از دیدگاه آموزهای به تکنیکی رسیدیم. فلسفه ما اقامه قسط و عدل با تاکید بر شنیدن نظرات مختلف برای رسیدن به ساخت زندگی بود.
چرا صنعت فولاد انتخاب شد؟
اصلی ترین صنایع موجود در طرحهای توسعه ایران که در آن زمان مد نظر بود عبارت بود از پنج صنعت نفت، پتروشیمی، فولاد، نیروگاهها و صنایع نظامی. در میان این صنایع صنعت فولاد یک صنعت مادر محسوب میشدو تلقی ما آن بود که اگر صاحب فولاد شویم صاحب همه چیز میشویم.
رشد فولاد به معنای رشد پایداری است چرا که فولاد یک صنعت سنگین و پر مصرف است و نیاز و محصولات آن طیف وسیعی از صنایع از معدن و اکتشاف و حمل و نقل و انرژی و تکنولوژی و خدمات و بسیاری صنایع، دیگر چون خودرو و لوازم خانگی را به وجود میآورد. رشد این صنایع یعنی تامین نیاز بشر و توسعه.
بسیاری میگویند که نباید به سمت فولاد میرفتیم. نظر شما در این باره چیست؟
اتکای شما باید بر آمار کشورهای توسعه یافته و صنعت فولاد آنها باشد. کلیه کشورهای در حال توسعه و توسعه یافته سعی نمودهاند صنعت فولاد خود را بر پا کنند. به چین امروز نگاه کنید. میزان رشد پایدار اقتصادی این کشور حدود ۹/۴ درصد است. این کشور اولین تولیدکننده فولاد است و سالانه ۳۰ میلیون تن به ظرفیت تولید خود اضافه میکند. علاوه بر آن، آهن ابزار عدالت و قسط است و بدون آن نمیتوان توسعه
یافت.
فولاد برای ما تنها یک محصول نبود. ما به دنبال کارخانهای نبودیم که فولاد تولید کند. بلکه به دنبال نقشی از زندگی بودیم. هدف ما از ساخت فولاد تنها یک شرکت جهان تراز نبود.
هدف ما برپایی فولاد به عنوان پایلوت توسعه کشور بود. در سال 61 در یک سخنرانی در جنوای ایتالیا گفتم که میخواهم این آخرین کارخانهای باشد که از شما خریداری میکنیم. گفتم ما میخواهیم کارخانهای را با محور انسانیت چنان بنا کنیم که آنقدر متعالی باشد که همگان بپرسند شما که هستید و ما بگوییم ما مسلمانیم و انقلاب را این گونه با نامیبلند صادر کنیم.
آیا تاکید شما بر خود کفایی بود؟ چگونه به آن دست یافتید؟
بله، در همان سال برای این هدف شرکتی به نام ایریتک در ایران تاسیس شد که مقرر شد کلیه دانشهای کسب شده از ساخت کارخانه به این شرکت منتقل شود تا بتواند در آینده دانش راهاندازی کارخانجات را در جهت توسعه کشور در اختیار سایر شرکتها قرار دهد. به همین جهت در کلیه قراردادها مقرر شد که کارکنان فولاد مبارکه باید بر نحوه ساخت دستگاهها نظارت داشته و از نزدیک با سازندگان ارتباط نزدیک داشته باشند. 1000 کارخانه در دنیا قطعات مارا میساختند و ما نظارت میکردیم. به این صورت و بر اساس رویکرد آموزش ضمن خدمت دانش به بدنه شرکت منتقل میشد. در واقع تمام افرادی که برای ماموریت آموزشی میرفتند باید گزارش دقیق میدادند تا دانش حاصل در کشور رسوب کند.
برای مثال آقای دکتر سبحانی مدیر عامل فعلی فولاد فردی است که واحد اکسیژن فولاد حاصل کار او به همین سبک است. بسیاری از تجارب رسوب شده حاصل این روش و تربیت پیمانکاران قوی بعدها در پروژههای عظیمیمانند عسلویه به کار رفت. مثالهایی از این دست بسیار زیاد است.
کمیراجع به مشکلات و تنگناها صحبت کنید.
فولاد مبارکه در واقع اولین پروژه ای بود که با چنان عظمتی، چه در ابعاد عمرانی و چه در ابعاد نصب در ایران اجرا میشد. عظمت طرح چنان بود که وسعت آن برای بسیاری وحشتآور بود چرا که سرمایههای عظیمیدر این راه خرج میشد. رئیس جمهور وقت آیتاللههاشمیرفسنجانی در سال ۱۳۷۰ بازدیدی از طرح داشتند و در آنجا به بنده فرمودند که بسیاری میگویند این طرح راه نمیافتد و به تولید ورق نمیرسد مگر آنکه به دست خارجیها بیافتد.
در جواب به ایشان گفتم کارخانهای راه خواهد افتاد که اگر آن را به گوسفندی شبیه کنیم، ورق تنها فضله این گوسفند خواهد بود. شما به گوشت و پوست و هزار برکت آن توجه نمایید که عاید کشور خواهد شد.
دو سال بعد در سخنرانی افتتاحیه ایشان فرمودند که همه میگفتند فولاد راهاندازی نمیشود اما من به جوانی که با شنیدن این حرف از شدت خشم رگ گردنش بیرون زده بود اعتماد کردم و امروز میفهمم چه تواناییهایی در کشور وجود دارد که من رئیس جمهور نیز از آن بی خبرم. من تحت تاثیر ساخت فولاد مبارکه حتی تحول را در دفتر خودم میبینم و این میتواند الگو باشد.
فولاد مبارکه بخش عظیمیاز بودجههای مملکت را در دوران بحران جنگ تحمیلی به سوی خود میکشید و همگان بیم آن داشتند که این هزینههای سنگین بی پاسخ بماند و همین عامل، فشار ذهنی برای ما بود؛ فشاری که به هیچ وجه نباید به کارکنان منتقل میشد چرا که سازندگان مجموعه و کارکنانی که در آن زمان دو کلاهه کار میکردند و وظیفه بهرهبرداری و ساخت را همزمان انجام میدادند، برای ساخت مجموعه انگیزه بالا میخواستد و بخش زیادی از این انگیزه امیدی بود که باید از طرف مدیران به آنها داده میشد.
آیا خود شما از صرف چنین هزینههایی و اینکه شاید طرح نیمهکاره بماند، بیم نداشتید؟
در واقع نگرانی مسئولین در آن دوران بی دلیل نبود چرا که هزینههای طرح واقعا هنگفت بود، اما ما به نتیجه گرفتن ایمان راسخ داشتیم. در آن زمان بیشترین هزینههای ما خرید دانش بود. ما نمیتوانستیم چرخ را مجددا اختراع کنیم. هنر ما استفاده از تکنولوژی زمان و انتقال دانش آن به کشور بود.
برای مثال برای آموزش نرم افزار شرکت و انتقال دانش آن تنها ۴۰۰ میلیون دلار آن زمان هزینه شد و بسیاری ما را تقبیح کردند. اما همین دانش بعدها باعث تاسیس شرکت ایریسا شد که تنها در دو قرارداد خود با فولاد اهواز به ارزش ۸ میلیارد تومان و فولاد غرب آسیا به ارزش ۴ میلیارد تومان چندین برابر هزینههای اولیه بازگشت داشت.
رئیس دانشگاه صنعتی اصفهان در آن زمان در گلایهای از فولاد گفت که برای جلوگیری از هزینههای هنگفت آموزش خارجی این آموزشبه داخل انتقال داده شود. هیأتی برای بررسی این موضوع به شرکت آمدند، بنده نمودار سازمانی را جلوی آنها گذاشتم تا واحدی را به تصادف انتخاب کنند و آنها نورد سرد را انتخاب کردند.
کارکنانی را از این واحد فراخواندم تا لیستی از آموزشهای خود را فراهم کنندو این هیات اذعان داشتند که در آن زمان توان داخلی در مورد آن آموزشها وجود نداشته است. حتی در بسیاری موارد کار به شکایت نیز کشیده میشد و من در طول ۸ سال بارها برای پاسخگویی به اشکالات و هزینههای طرح به دادگاه اظهار شدم تا توانستیم پایلوت لکهای از زندگی را راهاندازی کنیم.
میدانیم که مشکلات در آن زمان تنها محدود به بودجه و مسائل عمران و نصب تجهیزات نبوده است.میدانیم پایه گذاری شرکتی فولادی به این وسعت چه امکاناتی میخواهد و تعجب این است که در آن زمان با اطلاعاتی که بنده دارم چنین امکاناتی فراهم نبود. کمیدر این مورد صحبت کنید. مسائل تامین شرکت را چگونه رفع نمودید؟
بله، در آن زمان بخش عظیم دیگری از مشکلات، مشکلات زیرساختی بود. شرکت مجبور بود بسیاری از این زیرساختها را خود تامین کند. در آن زمان تقریبا در تمامیزمینههای تامین با مشکل مواجه بودیم. برای انتقال تجهیزات و مواد اولیه مجبور به ساخت کیلومترها جاده و پل و راه آهن شدیم. چنان که خط راه آهن دیزیچه تا شرکت به وسیله هزینههای شرکت کشیده شد. همین تجارب بعدها منشا تولد شرکتهای توکا حمل و نقل و توکا ریل شد.
برای انتقال انرژی برق 140 کیلومتر برق کشی انجام شد. برای راه اندازی فولاد به برقهارمونیک احتیاج داشتیم که پرسنل توانیر حتی از آن اطلاع نداشتند و فولاد مبارکه به هزینه خود پرسنل آن سازمان را برای آموزش به خارج از کشور فرستادند تا توانستند در تامین برق مورد نیاز شرکت را یاری کنند.
طرحهای مطالعات جامعی را روی منطقه انجام داده و مساله آب را در آن مد نظر قرار دادیم. چرا که ابتدا مقرر بود طرح در بندرعباس پیادهسازی شود و در آنجا میتوانستند آب را به صورت یکبار مصرف استفاده کنند در حالی که در مطالعات فولاد باید روشهای بازچرخانی و استفاده مجدد از آب مورد بررسی قرار
میگرفت.
در بخش ارتباطات نیز با مشکل مواجه بودیم و وزیر ارتباطات آن زمان میفرمود تا زمانی که روستاها خط تلفن ندارند نباید به یک کارخانه لوکس تلفن داده شود که البته با تغییر وزیر تلفنهای ماهوارهای به شرکت داده شد.
شرکت برای تامین مواد اولیه خود اقدام به کشف و راهاندازی معادن نمود که نمونههای اولیه به آلمان برده شده و آزمایشها روی آنها انجام میشد که از جمله میتوان به چادر ملو و گل گهر اشاره کرد.
همانگونه که مطالعات و نقشههای هوایی آن زمان نشان میداد، دشت مبارکه در آن زمان دشتی لم یزرع بود که مراتع آن رو به نابودی میرفت که این منطقه به اهتمام شرکت احیا شد. از ابتدا شرکت دست به توسعه جنگلهای مصنوعی در شرکت زد و همچنین هزینههای کاشت و نگهداشت بخش زیادی از درختان خارج فنس را نیز تامین مینمود. شرکت حتی در جهت بهبود آموزش کارکنان، بسیاری از هنرستانهای اطراف خود را تجهیز نمود.
همه این موارد را شرکت ساخت که بعدها از جهات مختلف عامل توسعه منطقه شدند چنانچه مطالعات آن زمان نشان داد که صنایع جانبی شرکت بیش از 3000 کسب و کار را در آینده به وجود خواهد آورد و منشاء اشتغال بسیاری خواهد شد که همه این موارد به همت کارکنان فولاد و همکاری سازمانها و نهادهای مختلف ممکن شد.
چرا پس از سالها تحمل سختی طاقت فرسا و درست همزمان با راهاندازی شرکت آن را ترک نمودید؟
گاهی برای اثبات خودت باید خودت را نفی کنی. به عنوان یک مسلمان امام حسین(ع) بزرگترین درس را به ما میدهد. او میرود تا اسلام زنده بماند. من باید میرفتم تا شرکت فولاد مبارکه قائم به شخص نباشد و بتواند بدون وابستگی به افراد به حیات خود ادامه دهد. فولاد را به نسلی انتقال دادیم که پدران آنها سنتی و کشاورز بودند اما امروزه فرزندانشان بهترین مدیران کشورند.
بهترین خاطره شما از آن دوران چیست؟
اشکهایی که همگی با دیدن اولین ذوب ریختیم.
با تشکر از شما که وقتتان را در اختیار بنده قرار دادید و بیشتر برای آنکه ایستادید و ساختید و باعث افتخار و سربلندی ایران شدید.
متشکرم از شما و به امید سربلندی ایران در قلههای افتخارات جهان.
ارسال نظر