خیلی‌ها شوق کارگردانی دارند

مهرداد نصرتی

مسعود نورمحمدیان، نویسنده، کارگردان و منتقد جوانی است که در رشته کارگردانی تئاتر از دانشکده هنر و معماری لیسانس و فوق‌لیسانس گرفته است. وی که در سال ٨٨ منتقد نمونه کشور شد، کارگردانی کارهای مختلفی را به عهده داشته است که نمایش‌های پستچی نوشته آنتونیو اسکارمتا، سلام خداحافظ، نوشته آثول فوگارد و پشت شیشه‌ها نوشته محمد چرمشیر چند نمونه از این نمایش‌ها هستند. وی در حال حاضر قصد دارد کتابی با موضوع تئاتر پرولتاری در فرانسه و مشخصا ژان ویلار را منتشر کند.


وضعیت این روز‌های تئاتر ایران را چگونه ارزیابی می‌کنید؟

حقیقتا پاسخ به این سوال احتیاج به مجال زیادی دارد. اگر بخواهم ساده و موجز بگویم تئاتر ما حکم یک فرزند رها و طردشده از سوی خانواده را دارد که برای بقا به تکاپو و تقلای خودش متکی است. هرجا که خوب عمل کرده، رفتار خوب او بوده و در هر جا که نقطه تاریکی بجا مانده از سر اهمال و ندانم کاری اوست. از این حیث تئاتر ما تفاوتی با آلودگی هوای تهران، مسئله محیط زیست، وضعیت اشتغال و کیفیت خودروسازی و... ندارد شاید همه این موارد و موارد از این دست، فرزندان به حال خود رها شده این اجتماعند که برای بقا دستشان به روی زانوان خودشان است، نه دست پرمهر دیگری. نگاه کنید به دو بنای بزرگی که در دو سوی تئاتر شهر ساخته شدند و مورد بهره‌برداری هم قرار گرفتند؛ درحالی‌که هنوز بعد از گذشت سال‌ها مرمت داخل تئاتر شهر به پایان نرسیده است. این مصداق آن رهاشدگی است. اینکه اصلا این دو سازه نباید در کنار تئاترشهر علم می‌شد، ولی باوجود داد و فریاد اهالی تئاتر ساخته شدند و آسیب جدی هم به بدنه آن وارد شد. اینها مصادیق آن رهاشدگی است.


نقش سالن‌های تئاتر در اجرای بهتر یک نمایش تا چه حد است؟

طبعا هر قدر یک سالن نمایش مجهزتر باشد امکان بالقوه بیشتر و بهتری برای خلق یک اثر مهیا می‌شود. در قرن نوزدهم حتی در مواردی یک کشتی را به روی صحنه بازسازی می‌کردند؛ چرا که به اعتقاد سازندگانش کمک بیشتری به تخیل تماشاگر می‌کرد. در شرایط برابر سالن مجهزتر انتخاب بهتری است، ولی ذکر این نکته ضروری است که ماشینری قوی، آنتروپوزهای متعدد و پیچ در پیچ،در و دیوار آکوستیک و لژهای درباری و... الزاما تضمینی برای خلق یک اثر بهتر نیست.


وضعیت امروز اجراها در سالن‌های خصوصی را چطور می‌بینید؟

من سالن‌های خصوصی چندانی را نمی‌شناسم. از نظر کمّی ایجاد این سالن‌ها باعث تحرک و تکثیر بیشتری در بدنه تئاتر تهران شده است، خاصه بین جوانان. سالن‌های خصوصی، دژوارگی تئاتر شهر را شکستند. صف طولانی نوبت اجرا برای یک اثر که گاه آن را تا مرز نابودی می‌کشاند کوتاه‌تر شد، اما در کل اجراهایی که در این سالن‌ها انجام می‌شود تفاوت ماهوی با دیگر سالن‌ها ندارد، به غیر از آنکه ریسک بازگشت سرمایه را داشته و باید طوری عمل کند تا مصداق آفتابه و لگن خرج لحیم نشود که گاه این اتفاق می‌افتد و ضربه مهلکی به سازنده و سرمایه‌گذار وارد می‌کند. این تهدید بالقوه بر سر تئاتر خصوصی باعث دو تغییر در اسکلت تئاتر ما شد: هموارتر شدن حضور چهره‌هایی که تئاتری نبودند، اما تضمینی برای گیشه بودند و میل به سمت اجراهای زودبازده مثل کمدی که به گیشه لبخند می‌زد. ولی باز معتقدم با توجه به این دو رویکرد تفاوت چندانی در ایرانشهر و باران و تئاتر شهر وجود ندارد.


دغدغه اصلی شما نمایشنامه‌نویسی است یا کارگردانی؟

این شخصی‌ترین سوالی است که از من پرسیدید.راستش من گرایشم را چه در مقطع لیسانس و چه در مقطع فوق لیسانس با شوق تمام، کارگردانی انتخاب کردم. این اصلی‌ترین و قلبی‌ترین انتخاب من بوده و هست، اما بعد از انجام چند کار عملی فهمیدم کارگردانی تئاتر در ایران با آنچه تدریس می‌شود تفاوت‌های زیادی دارد. مشق اصلی و حیاتی کارگردانی در سالن‌ها و در حین تمرین‌ها انجام می‌شود. کارگردان در ایران، کارگزار، رهبر، دلال و سرمایه‌گذار و... هم معنی می‌دهد و می‌شود گاهی! متاسفانه هر چقدر مترادف‌های کارگردانی بیشتر می‌شد من خانه‌نشینی را ترجیح می‌دادم و هر قدر این خانه‌نشینی بیشتر می‌شد نمایشنامه‌هایی که به‌جا می‌ماندند بیشتر می‌شد. این شد که نمایشنامه هم نوشتم. البته باید بگویم انس و الفت من با ادبیات به سال‌های پیش از دانشکده می‌رسد و از همان سال‌ها نوشتن و سیاه مشق کردن همزاد من بوده و هست. حالا هر زمان که نیروی ساخت یک اثر نمایشی به‌عنوان کارگردان را در خودم ببینم، پا پیش می‌گذارم و الا به کنجی خزیده و می‌نویسم.


در شرایط فعلی چقدر عرصه برای پذیرفتن و فعالیت کارگردانان جوان باز است؟

پذیرفتن اگر به معنای تدارک یک سالن و تعدادی عوامل اجرایی است برای کارگردان جوان، جز در موارد استثنا اصلا این پذیرش وجود خارجی ندارد، ولی همچنان‌که پیشتر نیز اشاره کردم اگر کارگردانی این مراحل تئوری و عملی را پله به پله طی کرده و صاحب ذوق و استعداد فردی هم باشد، می‌تواند سوار قطار تئاتر شود. این رشد تدریجی با اضافه شدن به کار دیگران با وظایفی مثل دستیاری و... است تا در خلال انجام چند پروژه به پختگی لازم برسد. کارگردانی طی مراحل عملی ساخت یک اثر نکات باریک‌تر از موی فراوانی دارد که باید دید و تجربه کرد. ضمنا، شخصا معتقدم کارگردانی یک صورت سهل دارد یک صورت ممتنع! خیلی‌ها این روزها شوق کارگردانی دارند، ولی ماجرا به همین سادگی‌ها هم نیست.


در انتخاب یک متن برای اجرا، چه چیزهایی را ملاک قرار می‌دهید؟

عوامل زیادی در این انتخاب دخیل هستند. اول از همه اینکه چقدر از نظر تاریخی، اجتماعی و فرهنگی ضرورت و مناسبت برای اجرا در حال حاضر وجود دارد و اینکه چقدر این نمایشنامه با باور و برداشت‌های من همسو و هم فرکانس است؛ چه بسیارند نمایشنامه‌هایی که مناسب اجرا برای امروزند ولی بر مدار دل من نیستند. اینکه ساختمان یک اثر نمایشی چقدر خوب بنا شده نیز مهم است. یک موضوع و تم خوب با پرداخت خوب است که نظرم را جلب می‌کند. من حتی یک اثر با موضوع نه چندان گیرا ولی با فرم دلنشین را به اثری با موضوعی گیرا ولی پرداخت ضعیف ترجیح می‌دهم. برایم مهم است حرفی بزنم که حرف و مساله اکثر تماشاگرانم باشد و از رهاورد دیدن آن حسی توامان از سبکی و همدلی بینمان پدید بیاید.