درباره کافهنشینی ایرانی
شایان ربیعی
روزنامهنگار
سابقه «سنت» کافهنشینی را در ایران به سالهای آغازین سده چهاردهم شمسی نسبت میدهند. سنتی که با واردات گسترده محصولات صنعتی، اجتماعی و فرهنگی فرانسوی، به ایران رسید و تا امروز بهصورتی کجدار و مریز ادامه دارد.
کافهنشینی ایرانی - که حالا پیرمردی ۹۰ ساله است- در عمر خود فراز و نشیبهای بسیاری را از سر گذرانده است. دورهها و مقطعهای متفاوتی از حیات داشته و هرچه به امروز نزدیکتر شده، بیشتر از فضا و ساختار گذشته خود فاصله گرفته است. در آغاز کافهها راهی برای ظهور و بروز روشنفکری و تولید آثار ادبی و نقد بود؛ شلوغ و پرطمطراق و بیشتر آنچه در کافههای فرانسوی میگذشت در تهران هم مو به مو و نعل به نعل تکرار میشد.
روزنامهنگار
سابقه «سنت» کافهنشینی را در ایران به سالهای آغازین سده چهاردهم شمسی نسبت میدهند. سنتی که با واردات گسترده محصولات صنعتی، اجتماعی و فرهنگی فرانسوی، به ایران رسید و تا امروز بهصورتی کجدار و مریز ادامه دارد.
کافهنشینی ایرانی - که حالا پیرمردی ۹۰ ساله است- در عمر خود فراز و نشیبهای بسیاری را از سر گذرانده است. دورهها و مقطعهای متفاوتی از حیات داشته و هرچه به امروز نزدیکتر شده، بیشتر از فضا و ساختار گذشته خود فاصله گرفته است. در آغاز کافهها راهی برای ظهور و بروز روشنفکری و تولید آثار ادبی و نقد بود؛ شلوغ و پرطمطراق و بیشتر آنچه در کافههای فرانسوی میگذشت در تهران هم مو به مو و نعل به نعل تکرار میشد.
شایان ربیعی
روزنامهنگار
سابقه «سنت» کافهنشینی را در ایران به سالهای آغازین سده چهاردهم شمسی نسبت میدهند. سنتی که با واردات گسترده محصولات صنعتی، اجتماعی و فرهنگی فرانسوی، به ایران رسید و تا امروز بهصورتی کجدار و مریز ادامه دارد.
کافهنشینی ایرانی - که حالا پیرمردی ۹۰ ساله است- در عمر خود فراز و نشیبهای بسیاری را از سر گذرانده است. دورهها و مقطعهای متفاوتی از حیات داشته و هرچه به امروز نزدیکتر شده، بیشتر از فضا و ساختار گذشته خود فاصله گرفته است. در آغاز کافهها راهی برای ظهور و بروز روشنفکری و تولید آثار ادبی و نقد بود؛ شلوغ و پرطمطراق و بیشتر آنچه در کافههای فرانسوی میگذشت در تهران هم مو به مو و نعل به نعل تکرار میشد.
با گذشت زمان و رسیدن به دو سه دهه اخیر،کافهها وارد دوران تازه و متفاوتی از نسل پیش از خود شدند. از آغاز دهه 80 با برگشت دوباره آرامش به فضای عمومی کشور پس از جنگ و ورود جمعیتها و گروههای پرشماری از جوانان و نوجوانان دهه شصتی به کافهها، فرآیند کافهنشینی در ایران آرام آرام وارد دورانی تازه و متفاوت از گذشته شد. تعداد کافهها و کافیشاپها، هفته به هفته بیشتر شد و علایق، خواستها و فضای جوانانه و نوجوانانه مشتریان کافهها بر ساختار کلاسیک و فضای نوستالژیک گذشته غالب آمد.
حالا دیگر کافهها بیشتر از آنکه نهادهایی فرهنگی-روشنفکری باشند، بنگاههایی تجاری بودند و «مصرف» به معنای مطالعات فرهنگیاش، مفهوم محوری کافهنشینی شد. مصرف فضا، مصرف نمایشی روشنفکری و...
رشد مشتریان کافهها و سودآوری قابل توجه این بنگاهها، باعث افزایش روزافزون آنها در شهرهای بزرگ کشور شد. در اثر این رویه، صاحبان کافهها برای جذب بیشتر مشتری و سود بیشتر دست به ابتکارهایی زدند و تفاوتهایی در قیاس با دیگر کافهها ایجاد کردند اما به مرور میل به متفاوت بودن در قریب به اتفاق کافهها، جذابیت تفاوتها را برای مشتریان کمرنگ کرد.
این مقدمه کوتاه، خلاصه شده آنچه بود که بر کافههای ایرانی در طول نزدیک به ۹۰ سال گذشته است. براساس آنچه گفته شد و به این علت که اداره کافهها به نسبت درآمدهایشان هزینه بر و گران است، صاحبان کافهها معمولا پس از یک دوره یک، دو یا حداکثر سه، چهار ساله کاربری کافهها را تغییر میدهند و برخی نیز اداره کافهها را به مدیریت جدید میسپارند. از همین روست که در ایران کمتر کافهای عمر طولانی نصیبش میشود و اگر هم توانسته باشد چند سال دوام بیاورد، بیتردید دورههای مختلفی را با مدیریتهای مختلف سپری کرده است.
با این همه کافهنشینی، با ابعاد و مختصات ایرانیاش هنوز هم در حال رشد و گسترش است و شاید مهمترین نهاد-بنگاه شهری در جامعه امروزی ما که جذابیتهایش را برای جوانان حفظ کرده، کافهها باشند. بر همین اساس شاید بیراه نباشد اگر در کنار معروفترین آداب کافهنشینی که یکی کافهنشینی آمریکایی و دیگری کافهنشینی فرانسوی است، داعیهدار وجود مفهومی با نام «کافهنشینی ایرانی» باشیم.
روزنامهنگار
سابقه «سنت» کافهنشینی را در ایران به سالهای آغازین سده چهاردهم شمسی نسبت میدهند. سنتی که با واردات گسترده محصولات صنعتی، اجتماعی و فرهنگی فرانسوی، به ایران رسید و تا امروز بهصورتی کجدار و مریز ادامه دارد.
کافهنشینی ایرانی - که حالا پیرمردی ۹۰ ساله است- در عمر خود فراز و نشیبهای بسیاری را از سر گذرانده است. دورهها و مقطعهای متفاوتی از حیات داشته و هرچه به امروز نزدیکتر شده، بیشتر از فضا و ساختار گذشته خود فاصله گرفته است. در آغاز کافهها راهی برای ظهور و بروز روشنفکری و تولید آثار ادبی و نقد بود؛ شلوغ و پرطمطراق و بیشتر آنچه در کافههای فرانسوی میگذشت در تهران هم مو به مو و نعل به نعل تکرار میشد.
با گذشت زمان و رسیدن به دو سه دهه اخیر،کافهها وارد دوران تازه و متفاوتی از نسل پیش از خود شدند. از آغاز دهه 80 با برگشت دوباره آرامش به فضای عمومی کشور پس از جنگ و ورود جمعیتها و گروههای پرشماری از جوانان و نوجوانان دهه شصتی به کافهها، فرآیند کافهنشینی در ایران آرام آرام وارد دورانی تازه و متفاوت از گذشته شد. تعداد کافهها و کافیشاپها، هفته به هفته بیشتر شد و علایق، خواستها و فضای جوانانه و نوجوانانه مشتریان کافهها بر ساختار کلاسیک و فضای نوستالژیک گذشته غالب آمد.
حالا دیگر کافهها بیشتر از آنکه نهادهایی فرهنگی-روشنفکری باشند، بنگاههایی تجاری بودند و «مصرف» به معنای مطالعات فرهنگیاش، مفهوم محوری کافهنشینی شد. مصرف فضا، مصرف نمایشی روشنفکری و...
رشد مشتریان کافهها و سودآوری قابل توجه این بنگاهها، باعث افزایش روزافزون آنها در شهرهای بزرگ کشور شد. در اثر این رویه، صاحبان کافهها برای جذب بیشتر مشتری و سود بیشتر دست به ابتکارهایی زدند و تفاوتهایی در قیاس با دیگر کافهها ایجاد کردند اما به مرور میل به متفاوت بودن در قریب به اتفاق کافهها، جذابیت تفاوتها را برای مشتریان کمرنگ کرد.
این مقدمه کوتاه، خلاصه شده آنچه بود که بر کافههای ایرانی در طول نزدیک به ۹۰ سال گذشته است. براساس آنچه گفته شد و به این علت که اداره کافهها به نسبت درآمدهایشان هزینه بر و گران است، صاحبان کافهها معمولا پس از یک دوره یک، دو یا حداکثر سه، چهار ساله کاربری کافهها را تغییر میدهند و برخی نیز اداره کافهها را به مدیریت جدید میسپارند. از همین روست که در ایران کمتر کافهای عمر طولانی نصیبش میشود و اگر هم توانسته باشد چند سال دوام بیاورد، بیتردید دورههای مختلفی را با مدیریتهای مختلف سپری کرده است.
با این همه کافهنشینی، با ابعاد و مختصات ایرانیاش هنوز هم در حال رشد و گسترش است و شاید مهمترین نهاد-بنگاه شهری در جامعه امروزی ما که جذابیتهایش را برای جوانان حفظ کرده، کافهها باشند. بر همین اساس شاید بیراه نباشد اگر در کنار معروفترین آداب کافهنشینی که یکی کافهنشینی آمریکایی و دیگری کافهنشینی فرانسوی است، داعیهدار وجود مفهومی با نام «کافهنشینی ایرانی» باشیم.
ارسال نظر