چگونه استرسهای مالی را از خود دور کنید؟
فرض کنیم که همه ما زرافه هستیم! در دشتی در آفریقا زندگی میکنیم و گردنی ۲ متری داریم. گاهگاهی گروهی از آدمها را میبینیم که سوار بر جیپ، اطراف ما گشته و عکس میگیرند. تفاوت ما با انسانها، گردن دراز و دوربین عکاسی آنها نیست. شاید بزرگترین تفاوت ما زرافهها با انسانها، این است که تمام تصمیمهای ما منفعتی آنی برای ما دارد.
به محض گرسنگی، به سمت درختی رفته و غذا میخوریم. اگر توفان شود، در کنار جانپناهی پناه میگیریم. زمانی که شیری به ما نزدیک میشود، فرار میکنیم.فرض کنیم که همه ما زرافه هستیم! در دشتی در آفریقا زندگی میکنیم و گردنی ۲ متری داریم. گاهگاهی گروهی از آدمها را میبینیم که سوار بر جیپ، اطراف ما گشته و عکس میگیرند. تفاوت ما با انسانها، گردن دراز و دوربین عکاسی آنها نیست. شاید بزرگترین تفاوت ما زرافهها با انسانها، این است که تمام تصمیمهای ما منفعتی آنی برای ما دارد.
- به محض گرسنگی، به سمت درختی رفته و غذا میخوریم.
- اگر توفان شود، در کنار جانپناهی پناه میگیریم.
- زمانی که شیری به ما نزدیک میشود، فرار میکنیم.
اغلب انتخابهای روزانه ما بهعنوان یک زرافه - خوردن و خواب و فرار از یک حیوان درنده- اثری آنی بر زندگی ما دارد. زندگی ما در محیط بازخورد آنی میگذرد. چون اعمال ما، مزایای آنی برای ما دارد و زندگی ما به شدت بر مبنای همین لحظه بنا شده است. حالا به روی دیگر سکه نگاه کرده و فرض کنید شما یکی از توریستهایی هستید که به آفریقا سفر کرده است. بر خلاف زرافه، انسانها در محیط بازخورد تاخیری زندگی میکنند. چراکه اکثر انتخابهای امروز ما، منفعتی آنی ندارد. اگر کارمان را به خوبی انجام دهیم، چند هفته بعد، حقوق خواهیم گرفت. اگر امروز پسانداز کنیم، در بازنشستگی پول کافی خواهیم داشت. بسیاری از جنبههای زندگی مدرن به گونهای طراحی شده تا پاداش به نقطهای در آینده موکول شود.
مسائل شما هم به همین شکل هستند. در حالیکه زرافه نگران مسائل لحظهای مانند نزدیک شدن شیر یا توفان است، اغلب نگرانیهای ما انسانها ریشه در آینده دارد.مثلا هنگام سواری بر جیپ توریستی در آفریقا ممکن است فکر کنید: «سفر باحالی بود. خیلی عالیه اگر میشد بهعنوان یک نگهبان پارک در اینجا کار کرد و هر روز زرافهها را دید. ولی مجبورم به شغلی ادامه دهم که دوستش ندارم. شاید هم تا تابستان اخراج شوم. آیا باید آن را تغییر دهم؟» در عین حال کارشناسان اقتصاد خانواده معتقدند که زیستن در محیط بازخورد تاخیری، منجر به تنش مزمن و دلواپسی انسان میشود. چرا؟ چون ذهن ما برای حل مسائل مرتبط با این محیط طراحی نشده است.هزاران سال پیش، وقتی که بشر در محیط بازخورد آنی میزیست، تنش و نگرانی احساسات مثبتی بودند که در برابر مسائل آنی، انسان را به واکنش سریع وا میداشتند.مثلا:
یک شیر به شما نزدیک میشد > تنشی به شما وارد شده > فرار میکردید > و تنش شما از بین میرفت.
توفانی در دوردست رخ میداد > نگران یافتن سرپناه شده > پناهگاه پیدا کرده > دلواپسیتان تمام میشد.
در طول روز هیچ آبی ننوشیده > احساس کمبود آب و ناراحتی کرده > آب را یافته > و ناراحتی شما رفع میشد.ذهن ما به این صورت تکامل یافت تا از دلواپسی و تنش و ناراحتی استفاده کند. دلواپسی، احساسی است که به انسان کمک میکرد تا در آن محیط از خودش محافظت کند. برای حل مسائل کوتاهمدت و حاد توسعه یافته بود. تنش مزمنی وجود نداشت چون مساله مزمنی در آن دوران نبود.حیوانات وحشی هم به ندرت تنش مزمن را تجربه میکنند. مارک لری استاد دانشگاه دوک میگوید: «یک گوزن ممکن است با صدای بلندی از جا پریده و به سمت جنگل فرار کند اما به محض آنکه تهدید رفع شود، به سرعت آرام شده و شروع به چریدن میکند.» زمانیکه شما در محیطی با بازخورد سریع زندگی میکنید، تنها باید نگران مسائل حاد باشید. زمانیکه تهدید مرتفع شد، دلواپسی ناپدید میشود. این درحالی است که امروزه ما با مسائل متفاوتی روبهرو هستیم. به این معنا که ممکن است از خود بپرسیم آیا برای پرداخت اجاره ماه بعد، پول کافی دارم؟ آیا ارتقای شغلی میگیرم یا باید تا ابد در همین موقعیت زندانی شوم؟ آیا میتوانم روابط نه چندان خوبم را بهبود دهم؟ مسائل محیط تاخیری به ندرت در زمان حال، حل میشوند.
اما چه میتوان کرد؟
یکی از بزرگترین منابع دلواپسی در محیط امروزی، حس پیوسته نامطمئنی است. هیچ تضمینی وجود ندارد که سختکوشی در دانشگاه منجر به شغل خوبی برای ما شود. هیچ ضمانتی برای سودآور بودن سرمایهگذاری ما وجود ندارد. زندگی در چنین محیطی به معنای احاطه شدن با عدم اطمینان است. پس چه میتوان کرد؟ چطور میتوان در این محیطی که چنین حجمی از تنش و دلواپسی مربوط به مسائل اقتصادی خانواده را به ما تحمیل میکند، دوام آورد؟ نخست اینکه چیزی را اندازهگیری کنیم. از اینکه در هنگام بازنشستگی چقدر پول خواهیم داشت، اطمینانی نیست اما میتوان با اندازهگیری پسانداز ماهانه قسمتی از این عدم اطمینان را از بین برد. نمیتوان از داشتن شغلی خوب پس از اتمام دانشگاه مطمئن بود ولی میتوان تعداد تلاشها در زمان کارآموزی را سنجید. اندازهگیری یک کیفیت نامشخص را به یک مقدار مشخص تبدیل میکند. وقتی که چیزی را اندازهگیری میکنیم، بلافاصله اطمینان بیشتری در مورد موقعیت پیدا میکنید. اندازهگیری معجزه نمیکند اما موقعیت را مشخص کرده و ما را از چاه نگرانی و عدم اطمینان خارج میکند. به ما کمک کرده تا دید واقعی از آنچه رخ میدهد به دست آوریم.
به علاوه یکی از مهمترین تفاوتهای این دو محیط، بازخورد سریع در اولی است. حیوانات به سرعت در مورد آنچه به آنها تنش وارد میکند، بازخورد میگیرند. در نتیجه میدانند که آیا باید مضطرب شوند یا نه. بدون اندازهگیری هیچ بازخوردی دریافت نمیکنید. اگر به دنبال یک استراتژی خوب اندازهگیری هستید، توصیه کارشناسان اقتصاد خانواده استفاده از ابزار سادهای مانند استراتژی گیره کاغذ است. در این روش که برای اولین بار توسط «ترنت درسمید» به کار برده شد کارهای روزانهای که قرار است انجام دهید را اندازهگیری میکنید. مثلا اگر قرار است ۱۰۰۰ کلمه در روز بنویسید، ۱۰ گیره کاغذ را در یک ظرف گذاشته و با نوشتن هر صد کلمه، یکی از آنها را به ظرف دیگری منتقل کنید. یا میتوانید اپلیکیشنی را روی موبایل خود نصب کرده که پس از هر پانصد متر پیادهروی یا دویدن، به شما بازخورد دهد و بدانید که چند مرحله از دوی ۵ کیلومتری خود را انجام دادهاید یا اگر قرار است به ۲۰ مشتری زنگ بزنید با هر بار زنگ زدن، یک گیره کاغذ را از ظرف اول به دومی منتقل کنیدیا آنکه برای تغییر یا نهادینه کردن هر رفتار که نیاز به کار مداوم و بلندمدت دارد، یک تقویم بزرگ که تمام ۳۶۵ روز سال در یک صفحه آمده تهیه شده و به دیوار چسبانده میشود. هر بار که رفتار مورد نظر انجام شد، یک ضربدر در آن تاریخ روی تقویم زده میشود. پس از مدتی، نگاه کردن به این زنجیره، موتور محرک ما برای ادامه مسیر شده و شکستن آن را سختتر میکند. از این روش میتوانیم برای امور بلند مدت خود استفاده کنیم بهعنوان مثال اگر بنا دارید که امسال ماهانه مبلغی پول را پسانداز کرده و از ابتدای سال آینده آن را برای هدفی سرمایهگذاری کنید میتوانید از این روش استفاده کنید. این روش هم به شما انگیزه ادامه میدهد هم آنکه برنامه منظمی از آنچه انجام دادهاید و آنچه انجام خواهید داد به شما میدهد.
دوم آنکه نگرانی خود را انتقال دهیم. منظور از این روش آن نیست که مدام با دیگران در مورد نگرانی خود صحبت کنیم و استرس خود را به دیگران منتقل کنیم چون قطعا به ما کمکی نخواهد کرد. بلکه به این معنا است که نگرانی خود را از یک مساله بلندمدت به رویهای روزانه انتقال دهیم که مساله را حل میکند. بهعنوان مثال به جای نگرانی از سلامتی در سن بالا، نگران پیادهروی روزانه باشیم. به جای نگرانی از قبولی فرزندمان در کنکور، نگران مطالعه روزانه او باشیم. به جای نگرانی داشتن تناسب اندام در مراسم ازدواج، نگران تهیه یک غذای سالم برای شام امشب باشیم. بینش کلیدی که باعث موفقیت این استراتژی میشود اطمینان از دریافت پاداش سریع (بازخورد سریع) و حل مسائل آینده است.
سوم آنکه برنامهریزی کنیم؛ توانایی طراحی گامهایی که ما را از نقطه فعلی به نقطه دلخواهمان میبرد. اگر ما بدانیم که کجا هستیم و کجا میرویم برای طی مسیر به مهارت برنامهریزی نیاز داریم. داشتن برنامه بسیار مهم است. اینکه برای پیروی از برنامه هر روز باید چهکارهایی انجام شود هم بسیار مهم است و اینکه برنامه را زنده نگهداشته و هر از چندی آن را مرور و بازنگری کنیم هم اهمیت بسیار زیادی دارد. مانند سایر موارد، مهارت برنامهریزی نیز با استفاده بیشتر از آن قویتر میشود. اما هرکدام از این مهارتهایی که در اینجا به آنها اشاره شد نیاز به تمرین دارند و تمرین همه آنها با هم امکانپذیر نیست. بنابراین تمرکز را حفظ کنید و هرلحظه روی یکی از مهارتها کارکرده و آن را بهصورت عادت درآورید.پس از رعایت این سه، باید نکاتی را به ذهن بسپاریم که در جریان پس انداز کردن برای جلوگیری از مواجهه آنی با موقعیت غیرقابل پیش بینی زندگی به ما کمک کند.
- کاملا مشخص کنیم که چقدر پول میخواهیم و این موضوع اهمیت بسیاری دارد چرا که با مشخص شدن این مبلغ برنامهریزیهای ما نیز تعیین و مشخص خواهد شد.اینکه عدهای در مبلغ خاصی متوقف میشوند حتما دلایلی دارد و باید کشف کنیم چرا مثلا به ذهن ما بالاتر از مبلغ ۲۰۰ میلیون تومان نمیرسد، در صورتی که میتوان برنامهریزی کرد و میلیاردها تومان به دست آورد.
- مبلغ مورد نظر را روی کاغذ بنویسیم، اهمیت این مرحله بدین خاطر است که در مبحث هدفگذاری، تمام اهداف باید مکتوب باشند. فرق بین آرزو و هدف این است که اهداف همان آرزوهای ذهنی ما هستند که روی کاغذ نوشته میشوند.
- برای به دست آوردن هر چیزی باید چیز دیگری را از دست بدهیم. در واقع رسیدن به هر هدفی بهایی دارد که مسلما باید بهای آن را بپردازیم. به دست آوردن ثروت زیاد علاوه بر هدفگذاری به تلاش وافر نیاز دارد، شاید گاهی مجبور باشیم از خواب خود بزنیم و مجبور شویم ساعتهای بیشتری کار کنیم.
- ساده بنویسیم چه مسیری را برای به دست آوردن پول طی می کنیم. در واقع با این کار ذهن خود را به کار میاندازیم تا ایده پردازی کند و در مسیر خلاقیت حرکت کنیم. این ایدهها و تفاوت هاست که باعث رسیدن به ثروت و موفقیت بیشتر خواهد شد.
- مثبت بنویسیم. ضمیر ناخودآگاه ما تنها معانی مثبت را درک میکند و طبق آن برنامهریزی میشود، بنابراین برای تمام هدفگذاریها از جمله هدفگذاری جهت رسیدن به ثروت مورد نظرمان تمام جملات ما باید بار مثبت داشته باشد.
- در طول راه باید مسیرهای اضطراری داشته باشید. در واقع باید قبل از وقوع اتفاق راهکار رهایی از آن را در برنامههای خود داشته باشیم تا بلافاصله پس از وقوع بتوانیم همچنان در مسیر اهداف خود حرکت کنیم.
- در هر تجربه منفی یک تجربه مثبت قرار دارد. در واقع تمام اتفاقات زندگی ما چه خوب و چه بد سرانجامی خوب دارند که در واقع به نفع ماست اما گاهی با عجول بودن، نمیخواهیم مثبت بودن آن را درک کنیم.
- تاریخ تعیین کنیم و قبل از آنکه دیر شود توقف کنیم و مسیر دیگری را انتخاب کنیم. با مشخص شدن تاریخی که میخواهیم به اهدافمان برسیم خود را برای رسیدن به آن برنامهریزی کنیم و در صورتی که تشخیص دهیم در تاریخ مورد نظر نمیتوانیم به آن دست یابیم مسیر خود را تغییر دهیم.
- فقط روی خودمان حساب کنیم. اهدافی که ما قرار میدهیم تنها باید بهخاطر خودمان باشد و نه بهخاطر دیگری. هرکس نتیجه کارهای خودش را میبیند و در مبحث به دست آوردن ثروت باید توجه داشته باشید این نکته بسیار مهمی است که به کسی وابسته نباشیم و تنها روی پای خود بایستیم و با تمام تلاش خود به پیش برویم.
- داشتن تصویر ذهنی مناسب از هدف. برای رسیدن به هدف باید از آن، تصویر روشنی داشته باشیم تا بتوانیم با تجسم خلاق، آن را به واقعیت نزدیک کنیم و در ضمن جزئیات مثبت و منفی آن را نیز در نظر داشته باشیم.
- فرصتهای طلایی را که همیشه و همه جا وجود دارند، شناسایی کنیم. در اطراف ما همیشه فرصتهای طلایی وجود دارند که باید آنها را شناسایی کنیم و از آن بهرهمند شویم.
- داشتن بخشش نسبت به دیگران. در تمام لحظههای خود باید این حس بخشش را داشته باشیم و بدانیم با بخشش، چندین برابر آن را دریافت خواهیم کرد و انرژی کائنات به سمت ما حرکت خواهند کرد.
- پول را صحیح مدیریت کنیم. پول را دوست خود بدانید و از ولخرجیها و بدون برنامهریزی خرج کردن پرهیز کنید و بدانید پولی که به دست میآورید باید در مسیر درست خود حرکت کند.
- سرمایه اولیه را همیشه حفظ کنیم. سرمایه اولیه ما باید حفظ شود و از این سرمایه اولیه، سود حاصل و به آن اضافه شود. این اصل یکی از اصول مهم سرمایهگذاریست که باید در همه حال در نظر داشته باشیم.
- درآمد را دوباره سرمایهگذاری کنیم. این نکته مهمی است که درآمد خود را صرف امورزندگی روزمره نکنیم و در عوض کاری کنیم که با سرمایهگذاری مجدد ارزشی پایا در زندگی ما پیدا کند.
ارسال نظر