چطور خودتان را متقاعد بهکاری کنید، که تمایلی به آن ندارید
سه راهبرد افزایش کارآیی فردی
یک پروژه ناتمام روی میز است و موعد تحویل آن بهزودی فرا میرسد و یکی از مشتریان هست که مدام زنگ میزند، میدانید که باید جوابش را بدهید. صبر کنید! مگر قرار نبود امسال خیلی بیشتر از قبل به باشگاه بدنسازی بروید؟ میتوانید تصور کنید اگر میتوانستید راهی برای انجام کارهایتان پیدا کنید، چقدر استرس و مشغولیتهایتان کم میشد؟ و چقدر خوشحالتر میشدید؟ راهی بهتر از رها کردن کارها هم وجود دارد و آن استفاده از راهکار صحیح است. فهمیدن اینکه از چه راهبردی باید استفاده کرد، نیازمند این است که ابتدا بفهمیم چرا کارهایمان را به تعویق میاندازیم.
یک پروژه ناتمام روی میز است و موعد تحویل آن بهزودی فرا میرسد و یکی از مشتریان هست که مدام زنگ میزند، میدانید که باید جوابش را بدهید. صبر کنید! مگر قرار نبود امسال خیلی بیشتر از قبل به باشگاه بدنسازی بروید؟ میتوانید تصور کنید اگر میتوانستید راهی برای انجام کارهایتان پیدا کنید، چقدر استرس و مشغولیتهایتان کم میشد؟ و چقدر خوشحالتر میشدید؟ راهی بهتر از رها کردن کارها هم وجود دارد و آن استفاده از راهکار صحیح است. فهمیدن اینکه از چه راهبردی باید استفاده کرد، نیازمند این است که ابتدا بفهمیم چرا کارهایمان را به تعویق میاندازیم.
دلیل اول: برای این کارتان را رها میکنید که میترسید خرابش کنید!
راه حل: تغییر نگرش
کلا وظایف را میتوان دو جور دید: میتوانید یک کار را به این دلیل انجام دهید که شما را از وضعیت الانتان بهتر میکند، مثلا اینکه «اگر این کار را تمام کنم، روی رئیسم تاثیر خواهد گذاشت»، یا اینکه «اگر هر روز ورزش کنم، خوشتیپ به نظر خواهم رسید». روانشناسان این دید را «نگرش ارتقایی» مینامند و مطالعات نشان میدهد که وقتی یکی از این موارد را داشته باشید، باعث میشود با اشتیاق و خوشبینی به کارتان ادامه دهید. اضطراب انگیزههای ارتقایی را از بین میبرد و باعث میشود هیچ کاری انجام ندهید.
چیزی که نیاز دارید، یک نگرش متفاوت است. وقتی شما «نگرش پیشگیرانه» دارید، به جای اینکه فکر کنید با انجام وظایفتان چگونه وضعیت بهتری خواهید داشت، به این فکر میکنید که کارکرد اصلی وظایف، حفظ وضعیت فعلی شما است، مثلا کارتان را انجام میدهید تا رئیستان عصبانی نشود. انگیزه پیشگیرانه توسط اضطراب درمورد خطاهای احتمالی در کار تشدید میشوند. وقتی روی جلوگیری از آسیب تمرکز میکنید، بدیهی است که تنها راه بیرون آمدن از خطر انجام اقدامات فوری است. بهترین راه برای غلبه بر اضطراب در مورد خراب کردن کارهایتان این است که خیلی جدی به این فکر کنید که اگر کلا کاری انجام ندهید، واقعا چه اتفاق مهمی میخواهد پیش بیاید.
دلیل دوم: کاری را رها میکنید، زیرا حس انجام دادنش را ندارید
راه حل: بر احساسات غلبه کنید
الیور بورکمن در کتاب «پادزهری برای بدبینان» میگوید خیلی وقتها که ما از این حرفها میزنیم: «من نمیتوانم صبح زود از خواب بیدار شوم»، منظورمان این است که نمیتوانم خودم را مجبور کنم که این کار را انجام دهم. درواقع هیچکس شما را به تخت خوابتان نچسبانده است. شما فقط حس انجام این کار را ندارید. اما همانطور که بورکمن میگوید: «چه کسی میگوید برای شروع یک کار باید صبر کنید تا حسش در شما پیدا شود؟» در میانه کار این ایده در ذهن همه ما رسوخ کرده است که برای انگیزه داشتن و کارآمد بودن باید حس انجام کار به ما دست دهد. باید برای انجامش مشتاق باشیم. بله، تا حدی شما باید احساس تعهد به کارتان کنید یا دوست داشته باشید که بعد از ورزش سالمتر شوید، اما اینکه در همه مواقع باید احساس اشتیاق به آن را داشته باشید، خیر، اینطور نیست. بورکمن همچنین میگوید خیلی از افراد موفق میل بیشتری از ما به کارشان احساس نمیکردهاند، بلکه در ساعاتی از روز کاملا خود را به انجام تمرین در کارهایشان موظف میکردهاند. پس اگر نشستهاید و کارها را به خاطر اینکه حسشان را ندارید رها کردهاید، یادتان باشد که نباید حتما حسی در شما بیدار شود.
دلیل سوم: کارتان را رها میکنید زیرا کسلکننده و ناخوشایند یا سخت است
راه حل: از راهبرد اگر-آنگاه استفاده کنید
«قول میدهم دفعه بعدی کارم را زودتر انجام میدهم!» زمانی که این را میگویید توجه داشته باشید که موضوع این است که اگر اراده لازم برای این کار را داشتید، خب از همان اول زودتر شروع میکردید. مطالعات نشان میدهد که افراد معمولا توان ارادی خود را بیشتر از حد واقعی میدانند. محدودیت اراده غیرقابلانکار است. در چالش با کارهای سخت و ناخوشایند همیشه این اراده نیست که پیروز میشود. ایجاد یک برنامهریزی «اگر-آنگاه» صرفا شناختن قدمهایی که باید در تکمیل یک پروژه بردارید، نیست؛ بلکه همچنین بهموقع و بجا انجام دادن آنها نیز هست. «اگر ساعت ۲ عصر شد، کار فعلیام را رها میکنم و روی گزارشی که از من خواسته شده کار میکنم.»
بعد از اینکه معلوم کردید دقیقا چه کارهایی را در چه زمانی باید انجام دهید، دیگر از این حرفها نداریم: «آیا واقعا باید الان این کار را انجام دهم ؟»، «میتوانم بعدا این کار را انجام دهم، یا به جایش کار دیگری را انجام دهم؟». مطالعات نشان میدهد استفاده از این راهبرد کارآیی را 200 تا 300 درصد افزایش داده است. سه راهبردی که در اینجا به آنها اشاره شد -اندیشیدن درمورد نتایج شکست، نادیده گرفتن احساسات و استفاده از برنامهریزی دقیق- باعث افزایش کارآیی شما خواهند شد.
دلیل اول: برای این کارتان را رها میکنید که میترسید خرابش کنید!
راه حل: تغییر نگرش
کلا وظایف را میتوان دو جور دید: میتوانید یک کار را به این دلیل انجام دهید که شما را از وضعیت الانتان بهتر میکند، مثلا اینکه «اگر این کار را تمام کنم، روی رئیسم تاثیر خواهد گذاشت»، یا اینکه «اگر هر روز ورزش کنم، خوشتیپ به نظر خواهم رسید». روانشناسان این دید را «نگرش ارتقایی» مینامند و مطالعات نشان میدهد که وقتی یکی از این موارد را داشته باشید، باعث میشود با اشتیاق و خوشبینی به کارتان ادامه دهید. اضطراب انگیزههای ارتقایی را از بین میبرد و باعث میشود هیچ کاری انجام ندهید.
چیزی که نیاز دارید، یک نگرش متفاوت است. وقتی شما «نگرش پیشگیرانه» دارید، به جای اینکه فکر کنید با انجام وظایفتان چگونه وضعیت بهتری خواهید داشت، به این فکر میکنید که کارکرد اصلی وظایف، حفظ وضعیت فعلی شما است، مثلا کارتان را انجام میدهید تا رئیستان عصبانی نشود. انگیزه پیشگیرانه توسط اضطراب درمورد خطاهای احتمالی در کار تشدید میشوند. وقتی روی جلوگیری از آسیب تمرکز میکنید، بدیهی است که تنها راه بیرون آمدن از خطر انجام اقدامات فوری است. بهترین راه برای غلبه بر اضطراب در مورد خراب کردن کارهایتان این است که خیلی جدی به این فکر کنید که اگر کلا کاری انجام ندهید، واقعا چه اتفاق مهمی میخواهد پیش بیاید.
دلیل دوم: کاری را رها میکنید، زیرا حس انجام دادنش را ندارید
راه حل: بر احساسات غلبه کنید
الیور بورکمن در کتاب «پادزهری برای بدبینان» میگوید خیلی وقتها که ما از این حرفها میزنیم: «من نمیتوانم صبح زود از خواب بیدار شوم»، منظورمان این است که نمیتوانم خودم را مجبور کنم که این کار را انجام دهم. درواقع هیچکس شما را به تخت خوابتان نچسبانده است. شما فقط حس انجام این کار را ندارید. اما همانطور که بورکمن میگوید: «چه کسی میگوید برای شروع یک کار باید صبر کنید تا حسش در شما پیدا شود؟» در میانه کار این ایده در ذهن همه ما رسوخ کرده است که برای انگیزه داشتن و کارآمد بودن باید حس انجام کار به ما دست دهد. باید برای انجامش مشتاق باشیم. بله، تا حدی شما باید احساس تعهد به کارتان کنید یا دوست داشته باشید که بعد از ورزش سالمتر شوید، اما اینکه در همه مواقع باید احساس اشتیاق به آن را داشته باشید، خیر، اینطور نیست. بورکمن همچنین میگوید خیلی از افراد موفق میل بیشتری از ما به کارشان احساس نمیکردهاند، بلکه در ساعاتی از روز کاملا خود را به انجام تمرین در کارهایشان موظف میکردهاند. پس اگر نشستهاید و کارها را به خاطر اینکه حسشان را ندارید رها کردهاید، یادتان باشد که نباید حتما حسی در شما بیدار شود.
دلیل سوم: کارتان را رها میکنید زیرا کسلکننده و ناخوشایند یا سخت است
راه حل: از راهبرد اگر-آنگاه استفاده کنید
«قول میدهم دفعه بعدی کارم را زودتر انجام میدهم!» زمانی که این را میگویید توجه داشته باشید که موضوع این است که اگر اراده لازم برای این کار را داشتید، خب از همان اول زودتر شروع میکردید. مطالعات نشان میدهد که افراد معمولا توان ارادی خود را بیشتر از حد واقعی میدانند. محدودیت اراده غیرقابلانکار است. در چالش با کارهای سخت و ناخوشایند همیشه این اراده نیست که پیروز میشود. ایجاد یک برنامهریزی «اگر-آنگاه» صرفا شناختن قدمهایی که باید در تکمیل یک پروژه بردارید، نیست؛ بلکه همچنین بهموقع و بجا انجام دادن آنها نیز هست. «اگر ساعت ۲ عصر شد، کار فعلیام را رها میکنم و روی گزارشی که از من خواسته شده کار میکنم.»
بعد از اینکه معلوم کردید دقیقا چه کارهایی را در چه زمانی باید انجام دهید، دیگر از این حرفها نداریم: «آیا واقعا باید الان این کار را انجام دهم ؟»، «میتوانم بعدا این کار را انجام دهم، یا به جایش کار دیگری را انجام دهم؟». مطالعات نشان میدهد استفاده از این راهبرد کارآیی را 200 تا 300 درصد افزایش داده است. سه راهبردی که در اینجا به آنها اشاره شد -اندیشیدن درمورد نتایج شکست، نادیده گرفتن احساسات و استفاده از برنامهریزی دقیق- باعث افزایش کارآیی شما خواهند شد.
ارسال نظر