استراتژیهای بازاریابی
حسین محمدی*
یکی از مهمترین استراتژیهای مناسب شرکتها در دوران رکود اقتصادی، استراتژیهای بازاریابی است که چنانچه به خوبی تدوین، اجرا و ارزیابی شود، میتواند به ادامه حیات شرکتها و سودآوری آنها حتی در دوران رکود کمک کند. در این یادداشت به اختصار برخی استراتژیهای بازاریابی در دوران رکود اقتصادی شرکتها مورد بررسی قرار گرفته است. مفهوم استراتژی بازاریابی تخصیص مناسب و هماهنگ کردن فعالیتها و منابع بازاریابی یک شرکت به منظور تدوین اهداف شرکت است. در تدوین استراتژی شرکت، ابتدا باید مأموریت شرکت مشخص شود و عواملی که در محیط خارجی و داخلی، سازمان را تهدید کرده و یا فرصتی را به شرکت هدیه میکنند شناسایی شود.
حسین محمدی*
یکی از مهمترین استراتژیهای مناسب شرکتها در دوران رکود اقتصادی، استراتژیهای بازاریابی است که چنانچه به خوبی تدوین، اجرا و ارزیابی شود، میتواند به ادامه حیات شرکتها و سودآوری آنها حتی در دوران رکود کمک کند. در این یادداشت به اختصار برخی استراتژیهای بازاریابی در دوران رکود اقتصادی شرکتها مورد بررسی قرار گرفته است. مفهوم استراتژی بازاریابی تخصیص مناسب و هماهنگ کردن فعالیتها و منابع بازاریابی یک شرکت به منظور تدوین اهداف شرکت است. در تدوین استراتژی شرکت، ابتدا باید مأموریت شرکت مشخص شود و عواملی که در محیط خارجی و داخلی، سازمان را تهدید کرده و یا فرصتی را به شرکت هدیه میکنند شناسایی شود.
به دلیل اینکه هیچ سازمانی منابع نامحدودی ندارد، استراتژیستهای بازاریابی باید در این مورد که کدام یک از استراتژیهای مختلف میتوانند بیشترین سود را به شرکت وارد کنند، تصمیم بگیرند. تصمیمهایی که در زمینه تدوین استراتژیها گرفته میشود سازمان را متعهد میسازد که برای یک دوره بلند مدت محصولات و خدمات خاصی ارائه، در بازارهای مشخصی فعالیت و در نهایت از منابع و فنآوریهای شناخته شدهای استفاده کند. شرکتها باید برای موفقیت در حوزههای کسبوکار، استراتژی مناسب داشته باشند تا بتوانند در مقابل فشارهای که در بازار موجود است مقاومت کنند. مایکل پورتر به استراتژیهایی که میتوان در جهت ایجاد مزیت رقابتی از آنها استفاده کرد، پرداخته است. این استراتژیها عبارتند از:
استراتژی رهبری قیمت:
در این استراتژی عرضهکنندگان کالا، کالای خود را با پایینترین قیمت به مصرفکنندگان عرضه میکنند و از این طریق سهم قابل قبولی از بازار را برای خود ایجاد میکنند. در این استراتژی با رهبری قیمت، خود بخود هزینه تولید با افزایش تولید و تقاضای بالا کاهش پیدا میکند، رقبای ضعیف حذف میشوند، امکان ورود رقبای جدید کاهش پیدا میکند، نفوذ در بازارهای دیگر افزایش پیدا میکند. با توجه به مزیتهایی که رهبری قیمت ایجاد میکند، هر کسب و کاری به راحتی نمیتواند رهبری قیمت را به عهده بگیرد. این استراتژی زمانی با حداقل ریسک همراه است که شرکت توان مالی خوبی داشته باشد، مجهز به تکنولوژی جدید باشد و قدرت توزیع گستردهای داشته باشد و بتواند مواد اولیه ارزان تهیه کند.
استراتژی تمرکز:
در این استراتژی عرضهکننده کالا یا تولیدکنندگان روی بخشی از بازار تمرکز میکنند مثلاً روی قشر خاصی از جامعه یا قشر خاصی از مصرفکنندگان و در ادامه با شناخت نیازها و خواستههای آنان میتواند خواستههای این قشر را شناسایی و کالا را با خواسته آنان تولید، قیمتگذاری و عرضه کند. در این استراتژی چون روی قشر خاص تمرکز شده است، تقاضا افزایش یافته و میتوان فروش قابل قبولی داشت. البته در این استراتژی بازار محدود میشود ولی هزینه تبلیغات و هزینه توزیع نیز کاهش مییابد.
استراتژی متمایزسازی:
در این استراتژی تولیدکنندگان، کالا را متمایز با دیگر تولیدکنندگان رقیب تولید میکنند و این متمایزسازی میتواند تمایز در کیفیت کالا باشد. در نتیجه بالاترین قیمت را روی کالا میگذارند و معتقد هستند بالاترین کیفیت باعث بهوجود آمدن قشر خاصی از مصرفکنندگان میشود و اغلب برای این قشر، قیمت مهم نیست بلکه کیفیت کالاست که در درجه اول اهمیت است. این استراتژی باعث میشود بازار محدود به قشر خاصی از جامعه و عرضه آن نیز محدود شود و هدف افزایش سود از طریق متمایزسازی است. با توجه به استراتژیهای کسب مزیت رقابتی، استراتژیهای بازاریابی که شرکتها میتوانند مورد استفاده قرار دهند به شکل زیر است:
استراتژی نفوذ در بازار:
مؤسسهای که استراتژی نفوذ در بازار را دنبال میکند، تلاش میکند سهم خود را در بازار فعلی افزایش دهد. برای مثال شرکتهایی که با تبلیغات گسترده، اعطای تخفیفها و استفاده از ابزار پیشبرد فروش، مشتریان مختلف را از سایر شرکتها به سمت خود جذب میکنند، ازاستراتژی نفوذ در بازار استفاده کردهاند.
استراتژی توسعه بازار:
توسعه بازار شامل جذب مشتریان جدید به سمت کالاهای فعلی است. یافتن استفادههای جدید برای کالاهای قدیمی انگیزهای میشود که ضمن جذب مشتریان جدید، فروش بیشتری به مشتریان فعلی انجام شود. صادرات کالاها به سایر کشورها یا توزیع گستردهتر محصولات در مناطق شهری و روستایی، به توسعه بازار محصولات میانجامد.
استراتژی توسعه کالا:
استراتژی توسعه کالا شامل ایجاد کالاهای جدید برای بازارهای فعلی است. دراوایل دهه۱۹۹۰بحث(غذای سالم) مطرح بود و باعث شد برخی شرکتها، غذاهای کمچربتر، رژیمی، سالم، بدون نمک و نظایر آن را به بازار عرضه و به این ترتیب کالای جدیدی برای بازارهای فعلی عرضه کنند.
استراتژی تنوعبخشی:
تنوعبخشی یک استراتژی است که تلاش میکند از طریق معرفی کالاهای جدید در بازارهای جدید، فروش را افزایش دهد. زمانی که یک مؤسسه میخواهد وارد بازارهای ناآشنا شود، استفاده از استراتژی تنوعبخشی با ریسک زیادی توأم خواهد بود. درعین حال، ورود یک مؤسسه به بازارهایی که رقابت قابل ملاحظهای در آن وجود ندارد، میتواند منابع زیادی را به دنبال داشته باشد. لازم به یادآوری است که استراتژیهای بازاریابی ذکر شده یعنی نفوذ در بازار، توسعه بازار، توسعه کالا و تنوعبخشی میتواند با یک سری تاکتیکهای بازاریابی که از آنها به عنوان آمیختههای بازاریابی نیز یاد میشود، تحقق پیدا کند. این آمیختهها در سادهترین حالت شامل ۴p یعنی قیمت، محصول، مکان و پیشبرد فروش هستند که هر کدام شامل اجزایی بوده و تاکتیکهای مناسبی برای اجرا و پیادهسازی استراتژی بازاریابی شرکت هستند.
*دکترای اقتصاد و بازاریابی و عضو هیأت علمی دانشگاه فردوسی مشهد
ارسال نظر