ناگفتههای زندگی شاعری که مردم به شکل عجیبی بدرقهاش کردند
زندگی مادرانه
یاسین نمکچیان هفته گذشته یکی از مهمترین غزلسرایان ایران برای همیشه با زندگی بدرود گفت. سیمین بهبهانی در شرایطی تسلیم مرگ شد که در سالهای اخیر همواره از بیماری رنج میبرد و چشمهایش هم دیگرنمیدید. شاعر مهربان در گوشهای از آپارتمانش مینشست و به نقطهای خیره میشد که غیر از سیاهی چیز دیگری از آن پیدا نبود. گاهی نزدیکانش به دیدار او میرفتند و برایش از آخرین کتابهای چاپ شده میگفتند و گاهی هم بخشی از همان کتابها را برایش میخواندند تا در جریان اتفاقهای فرهنگی باشد. سیمیمن بهبهانی در شعر معاصر ایران چهره درخشانی بود.
یاسین نمکچیان هفته گذشته یکی از مهمترین غزلسرایان ایران برای همیشه با زندگی بدرود گفت. سیمین بهبهانی در شرایطی تسلیم مرگ شد که در سالهای اخیر همواره از بیماری رنج میبرد و چشمهایش هم دیگرنمیدید. شاعر مهربان در گوشهای از آپارتمانش مینشست و به نقطهای خیره میشد که غیر از سیاهی چیز دیگری از آن پیدا نبود. گاهی نزدیکانش به دیدار او میرفتند و برایش از آخرین کتابهای چاپ شده میگفتند و گاهی هم بخشی از همان کتابها را برایش میخواندند تا در جریان اتفاقهای فرهنگی باشد. سیمیمن بهبهانی در شعر معاصر ایران چهره درخشانی بود. نوآوریهای او در عرصه غزل و ابداع وزنهای عروضی در سالهای فعالیتش توانسته بود از او چهرهای مهم و تاثیرگذار به نمایش بگذارد. از سویی دیگر حضور شاعر در بدنه اجتماع وجهه دیگری از مسوولیتهای شاعری سیمین را به تصویر میکشید. بهبهانی که نام خانوادگی اصلیاش خلیلی بود، ترجیح داد که به نام خانوادگی همسرش مشهور شود و بهبهانیاش بخوانند. سیمین خلیلی فرزند عباس خلیلی (از مشروطه خواهان وروزنامهنگاران شاخص ایرانی در دوره پهلوی) و نواده ملا علی رازی خلیلی از روحانیون مبارز نجف در ابتدای قرن بیستم بود
او در بیست و هشتم تیر ۱۳۰۶ در تهران به دنیا آمد. در سال ۱۳۲۵ با حسن بهبهانی ازدواج کرد و به نام خانوادگی همسر خود شناخته شد و از سال ۱۳۳۰ بهعنوان آموزگار آغاز بهکار کرد. او در سال ۱۳۳۷ وارد دانشکده حقوق شد، حال آنکه در رشته ادبیات نیز قبول شده بود. در سال ۱۳۴۹ از حسن بهبهانی جدا شد و در همان سال با منوچهر کوشیار که در دوران دانشجویی با او آشنا شدهبود، ازدواج کرد. بهبهانی سالها در آموزش و پرورش با سمت دبیری کار کرد و از سال ۱۳۳۰ تا سال ۱۳۶۰ تنها به تدریس اشتغال داشت و شغلی مرتبط با رشته حقوق را قبول نکرد. او در ۱۳۴۸ به عضویت شورای شعر و موسیقی در آمد. سیمین بهبهانی، هوشنگ ابتهاج، نادر نادرپور، یدالله رویایی، بیژن جلالی و فریدون مشیری این شورا را اداره میکردند.
در طول دوران زندگیاش شعرها و ترانههای زیادی سرود که بسیاری از آنها را خوانند گان نامداری روایت کردهاند و همان شعرها به خاطره جمعی ملت رسیده است. شعرهایی با صدای خوانندگانی همچون محمدرضا شجریان، اکبر گلپایگانی، کورس سرهنگزاده، همایون شجریان، صدیق تعریف و...
سیمین و پدرش از بیت نامدار حوزوی خلیلی تهرانی بودند که در اواخر عصر قاجار جزو بیوت حوزوی مهم و تاثیرگذار تهران و نجف شمرده میشدند. عباس خلیلی فرزند شیخ اسدالله خلیلی و نواده ملاعلی خلیلی (برادر بزرگ میرزاحسین خلیلی تهرانی) بود. ملاعلی و میرزا خلیل فرزندان میرزا محمد طبیب تهرانی هستند که در زمان فتحعلی شاه در تهران به طبیب مردهزندهکن معروف بود.
میرزا حسین میرزا خلیل که خلیلی تهرانی نیز مشهور بود، به خاطر کهولت سن و پیشکسوت بودنش نخستین فقیه بزرگ نجف بود که حکم مشروطه را امضا کرد و تا زمانی که زنده بود، نامش در کنار آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی بهعنوان مراجع ثلاث نجف که حامی مشروطه بودند، در بیانیههای تاریخی آن روزگار به چشم میخورد.
یکی از مهمترین ویژگیهای زندگی سیمین بهبهانی این نکته بود که مهربانی و رفتار مادرانهاش باعث میشد همواره با طیفهای مختلفی ارتباط داشته باشد. چهرههایی که شاید هرگز درکنار هم قرار نمیگرفتند اما حضور او باعث میشد آنها زیر یک سقف بنشینند و اختلافات فکری و حاشیهها را کنار بگذارند. جمعیتی که روز وداع این شاعر در تالار وحدت جمع شده بودند و هنرمندان شاخصی که خودشان را رسانده بودند تا پیکرش را بدرقه کنند گواه همین نکته است که او هرگز در زندگیاش با هیچکسی دشمنی نداشت. در روز خداحافظی و در مراسم ختمی که یکشنبه صبح در شهرک غرب برگزار شد هم محمدرضا شجریان و شهرام ناظری و صدیق تعریف، بیژن بیژنی، کیخسرو پورناظری، تهمورس پورناظری و... حضور داشتند و هم سینماگرانی همچون مهناز افشار ، گوهر خیر اندیش و رویا نونهالی، بهمن فرمانآرا، سیروس ابراهیمزاده، رضا بنفشهخواه. نویسندگان و شاعران هم بودند. از داریوش شایگان گرفته تا علی اشرف درویشیان و امیرحسن چهلتن، جواد مجابی و نامهای دیگری که اگر قرار باشد اسمها همه نوشته شود شاید نیمی از همین مجله را پرکند. مهمتر از حضور چهرهها اما جمعیتی بود که نه برای ستارهها بلکه تنها به خاطر سیمین بانو آمده بودند. آنها میخواستند شاعر خود را بدرقه کنند. حاشیههای شکلگرفته هم تاثیری در اراده ملت نداشت و صبح جمعه خیابان حافظ و صبح یکشنبه شهرک غرب سرشار از حضور مردمی بود که قدر میدانستند. قدر شاعری که شعرهای درخشانی را برای آنها به یادگار گذاشته بود؛ شاعری که بارها سطرهایش را به زمزمه نشسته بودند و گاهی هم اشکهایشان سرازیر شده بودند. سیمین بهبهانی در حالی با زندگی بدرود گفت که علاقه جمعیت نشان میداد نامش همواره در تاریخ فرهنگ وهنر این سرزمین باقی خواهد ماند.
در طول دوران زندگیاش شعرها و ترانههای زیادی سرود که بسیاری از آنها را خوانند گان نامداری روایت کردهاند و همان شعرها به خاطره جمعی ملت رسیده است. شعرهایی با صدای خوانندگانی همچون محمدرضا شجریان، اکبر گلپایگانی، کورس سرهنگزاده، همایون شجریان، صدیق تعریف و...
سیمین و پدرش از بیت نامدار حوزوی خلیلی تهرانی بودند که در اواخر عصر قاجار جزو بیوت حوزوی مهم و تاثیرگذار تهران و نجف شمرده میشدند. عباس خلیلی فرزند شیخ اسدالله خلیلی و نواده ملاعلی خلیلی (برادر بزرگ میرزاحسین خلیلی تهرانی) بود. ملاعلی و میرزا خلیل فرزندان میرزا محمد طبیب تهرانی هستند که در زمان فتحعلی شاه در تهران به طبیب مردهزندهکن معروف بود.
میرزا حسین میرزا خلیل که خلیلی تهرانی نیز مشهور بود، به خاطر کهولت سن و پیشکسوت بودنش نخستین فقیه بزرگ نجف بود که حکم مشروطه را امضا کرد و تا زمانی که زنده بود، نامش در کنار آخوند خراسانی و شیخ عبدالله مازندرانی بهعنوان مراجع ثلاث نجف که حامی مشروطه بودند، در بیانیههای تاریخی آن روزگار به چشم میخورد.
یکی از مهمترین ویژگیهای زندگی سیمین بهبهانی این نکته بود که مهربانی و رفتار مادرانهاش باعث میشد همواره با طیفهای مختلفی ارتباط داشته باشد. چهرههایی که شاید هرگز درکنار هم قرار نمیگرفتند اما حضور او باعث میشد آنها زیر یک سقف بنشینند و اختلافات فکری و حاشیهها را کنار بگذارند. جمعیتی که روز وداع این شاعر در تالار وحدت جمع شده بودند و هنرمندان شاخصی که خودشان را رسانده بودند تا پیکرش را بدرقه کنند گواه همین نکته است که او هرگز در زندگیاش با هیچکسی دشمنی نداشت. در روز خداحافظی و در مراسم ختمی که یکشنبه صبح در شهرک غرب برگزار شد هم محمدرضا شجریان و شهرام ناظری و صدیق تعریف، بیژن بیژنی، کیخسرو پورناظری، تهمورس پورناظری و... حضور داشتند و هم سینماگرانی همچون مهناز افشار ، گوهر خیر اندیش و رویا نونهالی، بهمن فرمانآرا، سیروس ابراهیمزاده، رضا بنفشهخواه. نویسندگان و شاعران هم بودند. از داریوش شایگان گرفته تا علی اشرف درویشیان و امیرحسن چهلتن، جواد مجابی و نامهای دیگری که اگر قرار باشد اسمها همه نوشته شود شاید نیمی از همین مجله را پرکند. مهمتر از حضور چهرهها اما جمعیتی بود که نه برای ستارهها بلکه تنها به خاطر سیمین بانو آمده بودند. آنها میخواستند شاعر خود را بدرقه کنند. حاشیههای شکلگرفته هم تاثیری در اراده ملت نداشت و صبح جمعه خیابان حافظ و صبح یکشنبه شهرک غرب سرشار از حضور مردمی بود که قدر میدانستند. قدر شاعری که شعرهای درخشانی را برای آنها به یادگار گذاشته بود؛ شاعری که بارها سطرهایش را به زمزمه نشسته بودند و گاهی هم اشکهایشان سرازیر شده بودند. سیمین بهبهانی در حالی با زندگی بدرود گفت که علاقه جمعیت نشان میداد نامش همواره در تاریخ فرهنگ وهنر این سرزمین باقی خواهد ماند.
ارسال نظر