پنجره‌های شکسته جامعه ایرانی
سعیده فدایی
«یکی از بزرگ‌ترین مشکلات ایران این است که در کشور ما «تعلق به سرزمین» بسیار ضعیف است.

یعنی ایران هنوز یک «کشور- ملت» نیست....اینکه یک شهروند در جامعه ما به راحتی از ماشین آشغال بیرون می‌اندازد و تعریف از تمیزی خیابان‌های اروپا می‌کند، یک معنی تربیتی دارد، یک معنای عمیق دیگر هم دارد که به این سرزمین تعلق خاطر ندارد... ما در ناسیونالیسم احساسی قوی هستیم، یعنی اینکه من غذا و موسیقی ایرانی دوست دارم، خانواده‌ام و زبان فارسی را دوست دارم، به فرهنگ دیرینه‌ام می‌بالم و... ولی یک قدم که بالاتر بیایم و ببینم حالا که من در این سرزمین به دنیا آمده‌ام، من چه مسوولیتی دارم؟ اینجا کم می‌آورم! اینجا سکوت می‌کنم! این یعنی فقدان ناسیونالیسم عقلایی.

به‌خاطر همین است که من و شما وقتی از یک اتاق می‌خواهیم بیرون برویم، چون همدیگر را می‌شناسیم، به هم احترام می‌گذاریم و کلی باهم تعارف می‌کنیم، ولی وقتی که در خیابان رانندگی می‌کنیم یک سانتیمتر اجازه نمی‌دهیم کسی از ما جلو بزند! چون هیچ احساس تعلقی به همدیگر نداریم.» جملات یاد‌شده بخش‌هایی از یادداشت اخیر دکتر محمود سریع‌القلم استاد علوم سیاسی دانشگاه شهید بهشتی تهران اند که در نقد اخلاقیات اجتماعی مردم ایران این بار انگشت بر گزاره «ضعف تعلق خاطر به سرزمین» گذاشته است؛ او در سایر آثار خود از جمله «عقلانیت و توسعه‌یافتگی ایران» نیز همواره کوشیده با برجسته‌سازی ویژگی‌های خلقی، رفتاری و سیرتی جوامع توسعه‌یافته همچون نظم، پیش‌‌بینی‌پذیری، تصمیم‌گیری عقلانی و گزاره‌هایی از این قبیل، مسیر توسعه کشور را از رهگذر نهادینه شدن این ویژگی‌ها در جامعه ایرانی جست‌وجو کند. در حقیقت آنها که موافق چنین ایده‌ای هستند با اشاره به برخی ویژگی‌های خلقی جامعه ایرانی که بازتاب خود را در پاره‌ای نابسامانی‌های اجتماعی نشان می‌دهد ضرورت اصلاح آنها را یادآور شده و چنین اصلاحاتی را به‌عنوان یکی از پیش‌نیازهای توسعه‌یافتگی جامعه ایرانی تلقی می‌کنند.

نقد خلقیات ایرانی؛ از جمالزاده تا سریع‌القلم و فراستخواه
نقد خلق و خو و شیوه‌های رفتاری ایرانیان سابقه‌ای دیرینه دارد. در دوران معاصر کتاب «خلقیات ما ایرانیان»، اثر محمدعلی جمالزاده که در سال ۱۳۴۵ انتشار یافت به کندوکاو درخصوص خصوصیات اخلاقی ایرانیان دست زده است. جمالزاده در تالیف این کتاب، آرای ایران‌شناسان ایرانی و خارجی را نیز مورد مداقه قرار می‌دهد و نوشته خود را با بیت زیر آغاز می‌کند که آینه‌ گر نقش تو بنمود راست، خود شکن آئینه شکستن خطاست. جمالزاده در بخش نخست کتاب صفات پسندیده ایرانیان همچون شجاعت و فداکاری‌ها و ایمان را یاد‌آوری شده و در بخش‌های بعد به نقل از صاحب‌نظران ایرانی و خارجی ویژگی‌های پسندیده و ناپسند جامعه را برجسته ساخته است. از جمله در بخش سوم کتاب انواع خلقیات ناپسند جامعه ایرانی مثل دروغگویی، دورویی، چاپلوسی، پنهان‌کاری، خودپسندی، فریبکاری، ستم‌گرایی، نادان و خرافاتی بودن، نداشتن روحیه پژوهش و پیشرفت، ترس و البته برخی خلقیات مثبت ایرانیان مثل هوشمندی، خوش‌گفتاری، شهامت، مهربانی، ادب و بردباری را از نگاه شخصیت‌های برجسته منعکس ساخته است.

در سال‌های اخیر نیز برخی اندیشمندان همچون دکتر سریع‌القلم در تالیفات خود با نقادی برخی ویژگی‌های نامطلوب رفتاری جامعه، اصلاح آنها برای دستیابی به توسعه‌یافتگی را یادآور شده‌اند. سریع القلم در این مسیر اما تنها نبوده چنان‌که دکتر مقصود فراستخواه نیز با نگاهی تقریبا مشابه اخیرا کتاب خود با عنوان «ما ایرانیان» را توسط نشر نی منتشر ساخته است. در این اثر سوال کانونی این است: «آیا خلقیات ما ایرانیان ضعف‌هایی دارد؟» که در پاسخ به این سوال ۹۶ درصد از جامعه‌ آماری متشکل از اعضای هیات‌ علمی و گروهی از نخبه‌های کشور پاسخ مثبت داده‌اند. آنها مشکل را در ضعف فرهنگ کار جمعی، عدم انتقادپذیری، رودربایستی، عدم شفافیت، خودمحوری، غلبه احساسات بر خردورزی، رواج دروغ و رفتارهای غیرقابل‌ پیش‌بینی برشمرده‌اند. همچنین آنها عوامل معرفتی، کاهش سرمایه‌های اجتماعی، ساختار دولت، مناسبات دین و دولت، پرحادثه‌بودن تاریخ، مناسبات تولید و ساختار اقتصادی و کشمکش نخبگان را بر خلقیات ایرانی موثر دانسته‌اند و برای حل این مشکل آموزش مداوم، برنامه‌های توسعه‌ فرهنگی و اجتماعی، وضع قوانین خوب، تقویت اجتماعات محلی و نهادهای عمومی، ایجاد رفاه و فقرزدایی، توسعه‌ سیاسی و اصلاح نهاد دولت را پیشنهاد داده‌اند.

آیا اخلاقیات جمعی جامعه ضعیف است؟
علاوه بر آثار و نوشته‌های صاحب نظران در این خصوص، مشاهدات میدانی و دغدغه‌های روزمره جامعه نیز با موضوعاتی از این دست گره خورده و بسیاری از ایرانیان خود به چنین موضوعاتی اذعان دارند. به عنوان مثال به‌رغم هشدارهای چندباره و تبلیغات مکرر رسانه‌ای درخصوص بحران آب در کشور، روند مصرف آب نشان از آن دارد که گویا جامعه هنوز بحران آب را باور ندارد. مشابه این وضعیت درباره مصرف برق، بنزین و.... نیز اتفاق افتاده است. در شرایط بحران آلودگی هوا، هشدارهای چندباره مسوولان و شکل‌گیری کمپین‌های گوناگون برای عدم استقاده از خودروهای تک‌سرنشین و استفاده از وسایل حمل و نقل عمومی راه به جایی نمی‌برد. در مورد رفتارهای ترافیکی نیز وضعیت چندان متفاوت نیست چنان‌که شهرداری تهران ماه‌ها است در مورد عبور از بین خطوط و... کمپین‌هایی به راه انداخته که امید به موفقیت آنها بسیار خوش‌بینانه به نظر می‌رسد. در مورد آسیب به منابع طبیعی و جنگل‌ها و آلوده‌سازی محیط زیست در زندگی روزمره و در سفرهای ایام تعطیلات نیز وضعیت نگران‌کننده است اما کماکان صحنه پرتاب آشغال به خیابان از صحنه‌های عادی جامعه ایرانی است. درگیری‌های روزمره در خیابان‌ها بین رانندگان بر سر حق تقدم ماشین‌ها یا ورود و خروج و نشستن به مترو و اتوبوس ابعاد متفاوتی از ناهنجاری رفتاری در جامعه را بروز می‌دهند.

به این سیاهه البته می‌توان موارد متعدد بسیار دیگری افزود از جمله آسیب به میراث فرهنگی و... که در نهایت توجه صاحب نظران را متوجه نوعی عدم احساس مسوولیت افراد نسبت به تعهدات اجتماعی خود و حتی سرنوشت جامعه ایران کرده است. حتی برخی مهاجرت مداوم ایرانیان به خارج از کشور بدون کمترین احساس مسوولیت به سرنوشت ایران را نیز در داخل همین موضوعات دسته‌بندی می‌کنند و این موضوع را نیروهای تحصیلکرده و نخبگان ایرانی نیز بدون توجه به مسائل و نیازهای کشور ثمره تحصیلات و مطالعات خود را در جامعه‌ای دیگر به بار می‌نشانند در قالب همین علی‌السویه بودن مسوولیت‌های اجتماعی برای بخش قابل توجهی از جامعه تحلیل می‌کنند.

پیمایش‌ها و مطالعات افکارسنجی نیز نتایجی متفاوت از مشاهدات میدانی به دنبال نداشته‌اند. سال‌ها است از انجام پیمایش‌های ملی ارزش‌ها و نگرش‌های ایرانیان در اوایل دهه ۱۳۸۰ می‌گذرد چنان که با وجود تعطیلی آمار و پیمایش‌های این‌چنینی در دوران دولت‌های نهم و دهم همچنان داده‌های پیمایش‌های یاد شده از ارزشمندترین سنجه‌های بررسی وضعیت ایرانیان از حیث شاخص‌های مختلف اجتماعی و فرهنگی است. رجوع به موج‌های اول و دوم پیمایش‌های یاد شده نیز نشان از آمار و اطلاعاتی دارد که در مورد وضعیت تعهد اجتماعی افراد و شاخص‌هایی همچون تقدم منافع و مصالح جمعی بر فردی یافته‌های قابل تاملی در اختیار پژوهشگران قرار می‌دهند. به‌عنوان نمونه براساس یکی از سوالات این پیمایش میزان افرادی که حاضر بودند کار خارج از نوبت برای اقوام خود در اداره انجام دهند از متوسط تا کاملا فراتر از ۵۰ درصد را شامل می‌شد که اکثر این افراد در سنین بین ۲۹-۱۵ سال و دارای تحصیلات عالی هستند. به این ترتیب ضعف هویت جمعی و تقدم منافع فردی بر منافع ملی حتی در بین نسل جوان و تحصیلکرده نیز مشاهده می‌شود. همچنین در مورد دیگری در این پیمایش ۷/ ۴۸ درصد معتقد بودند که اگر مردم موقعیتی به‌دست بیاورند سر همدیگر کلاه می‌گذارند در واقع این امر بازگوکننده تقدم منافع مردمی و تامین آن بر منافع جمعی است. (کتاب شاخص‌های اجتماعی، ۱۳۸۴، صفحه ۳۶)

پنجره شکسته و توضیح چگونگی احیای اخلاقیات جمعی
مشاهده همین موارد به‌صورت دائمی و روزمره بوده که شاید توجه بسیاری از صاحب‌نظران را متوجه چگونگی حل و فصل و ترمیم این نابسامانی‌ها کرده و اینکه آیا دولت، روشنفکران، رسانه ها، نهادهای مدنی یا خود مردم هر کدام به چه شکل در اصلاح وضع موجود توان تاثیرگذاری دارند؟ بسیاری معتقدند مردم در جامعه بیش از آنکه تابع اخلاقیات فردی باشند از اخلاق اجتماعی پیروی می‌کنند و همین موضوع توضیح‌دهنده تغییر رفتار ایرانیان در داخل و خارج از کشور است. چنان‌که به‌عنوان نمونه بسیاری از ایرانیان در سفرهای خارجی خود ضوابط و قواعد مرتبط با نظم اجتماعی همچون اخلاقیات ترافیکی را عملی می‌کنند اما در درون جامعه ایرانی تن به همان ضوابط نمی‌دهند. در این رابطه برخی صاحب‌نظران رجوع به تئوری‌های رفتار جمعی را توصیه می‌کنند.

نظریه‌هایی که پیش تر در سایر جوامع اثرگذاری و موفقیت خود را به محک آزمون گذارده‌اند. تئوری پنجره شکسته (Broken Window Theory) از آن دست تئوری‌هایی است که متوجه چگونگی اصلاح رفتارهایی است که باعث اختلال در نظم و آرامش عمومی می‌شوند. این نظریه توسط دو جرم شناس آمریکایی به نام‌های‌جیمز ویلسون و جورج کلینگ و در واکنش به بی نظمی‌ها و نابسامانی‌های شهر نیویورک ارائه شد. به اعتقاد ویلسون و کلینگ جرم در نتیجه نابسامانی به‌وجود می‌آید. اگر پنجره‌ای شکسته باشد و به حال خود رها باشد شاهدان به این نتیجه می‌رسند که در این ساختمان کسی زندگی نمی‌کند و نظارتی بر آن حاکم نیست. در روزهای بعد پنجره‌های بعدی آن نیز شکسته خواهند شد، احتمالا درب آن نیز تخریب خواهد شد و آن هنگام که واکنشی به این خرابکاری‌ها مشاهده نشود هرج و مرج و نابسامانی تداوم می‌یابد و سر و کله میهمانان ناخوانده به خانه نیز باز می‌شود. اگر عدم نظارت تداوم یابد آنارشیسم و هرج و مرج می‌تواند به سایر خانه‌های محله و سپس محله‌های دیگر نیز راه یابد چرا که مجازاتی در کار نیست و کسی مزاحم اخلال گران نمی‌شود.

ویلسون و کلینگ برای رفع نابسامانی‌ها در ایستگاه‌های متروی شهر نیویورک تمرکز خود را بر موارد کوچک همچون باج خواهی‌هادر ایستگاه‌های مترو، نقاشی‌های روی بدنه و در ودیوار واگن‌ها و فرار از پرداخت پول بلیت گذاشتند. به اعتقاد این دو جرم شناس چنین خرابکاری‌هایی نشان از عدم نظارت بر جرم در شهر دارند و زمینه را برای انجام سایر خلافکاری‌ها فراهم می‌کنند. به این ترتیب مسوولان شهری نیویورک برخورد شدید خود را از همین موارد خرد آغاز کردند تا به خلافکاران اعلام کنند حواسمان به همه موارد ریز و درشت هست. نتیجه کار این بود که پاتوق خلافکاران، امروز به یکی از امن ترین ایستگاه‌های متروی جهان تبدیل شده است. از رهگذر چنین تجربه‌ای است که شاید اصلاح پنجره‌های شکسته در جامعه ایرانی نیز از گام‌های نخستین رفع سایر نابسامانی‌ها باشد. پنجره‌هایی که سال‌ها است تخریب شده‌اند اما بی توجه به حال خود رها شده و به این ترتیب زمینه برای تخریب سایر پنجره‌ها و نابسامانی در حوزه‌های دیگر اجتماعی و فرهنگی نیز فراهم آمده است.