واقف خاکستری

رضا سلیمان نوری

کارشناس‌ارشد ایرانشناسی و خراسان‌پژوه

محدوده زمانی حدود ۵۰ ساله دوران سلطنت سه پادشاه آخر خاندان قاجار بر ایران و سلطنت پهلوی اول را می‌توان یکی از مقاطعی دانست که در آن بسیاری از رجال سیاسی و فرهنگی تغییر رنگ دادند. برخی از سیاهِ سیاه به سفیدِ سفید تبدیل شدند و برخی از سفیدِ سفید به سیاهِ ‌سیاه و البته بودند افرادی که در این بین خاکستری ماندند. یکی از این شخصیت‌های به نسبت سیاه تاریخ معاصر ایران که البته اقدامات دینی او در سال‌های پایانی عمر، وی را به چهره‌ای خاکستری متمایل به سفید تبدیل کرد، علی‌اکبر دبیرسهرابی معروف به دبیرالسلطان است. فردی که هرچند کار خود را با همراهی مستبدترین سلطان قاجار یعنی محمدعلی‌شاه آغاز کرد اما با واقفی حرم ملک‌پاسبان رضوی به پایان رساند تا حداقل عملکرد آخر عمر وی برایش نامی نیک در اذهان به یادگار گذارد.

از تولد تا مشروطه

علی‌اکبـر دبیرسهرابـی فرزنـد میرزامحمدخان وکیل‌الدوله تبریزی، از رجال معروف ایران در اواخر سلطنت قاجار و اوایل دوره پهلوی محسوب می‌شود که سال ۱۲۵۱ هجری‌شمسی در تبریز به‌دنیا آمد. حضور پدرش حاج‌وکیل در دربار مظفرالدین‌شاه به‌عنوان وزیر تحریرات و رسائل و مسئول امور محمدعلی‌میرزای ولیعهد در تهران، پای او را به دربار قاجار باز کرد و او را با شاه آینده مرتبط ساخت.علی‌اکبر سال‌های نخست عمر را همانند اغلب فرزندان رجال آن دوران در تبریز به آموختن زبان و ادبیات فارسی و مقدمات عربی گذراند. او همچنین ضمن آموختن زبان فرانسه، راه‌ورسم و ریزه‌کاری‌های منشی‌گری را با توجه به خط خوشی که داشت به حدی فراگرفت که زبان‌زد هم‌نسلان خود شد. بدین‌گونه بود که وی با استفاده از این فن و البته روابط پدر با مظفرالدین‌میرزا ولیعهد وقت، کار خود را از دربار تبریز آغاز کرد. او سالیان متمادی جزو منشیان و نویسندگان دربار در تبریز محسوب می‌شد و به‌دلیل حسن‌سابقه خانوادگی از اعضای برجسته دربار ولیعهدهای قاجار بود. وضعیت علی‌اکبر در دوران ولیعهدی محمدعلی‌میرزا نیز زیاد فرقی نکرد و تنها پس از مرگ پدر، جای او را در دربار دوم قاجار گرفته و وزیر رسائل تبریز شد. دبیرالسلطان در این دوران باتوجه به خط نیکی که داشت آثار مختلفی را به رشته تحریر درآورد که نسخه‌ای از گلستان سعدی به خط وی اکنون در کتابخانه ملی موجود است.

دوران سیاه

وضعیت علی‌اکبر تا صدور فرمان مشروطیت تغییری نکرد و تنها لقب او پس از تصدی سمت وزیری رسائل دربار ولیعهد به دبیرالسلطان تغییر کرد. پیروزی مشروطه‌خواهان و تشکیل نخستین مجلس شورای ملی نقطه‌عطفی در زندگی وی بود. او پس از این ماجرا از تهران به وکالت دوره اول مجلس انتخاب و راهی خانه ملت شد. البته به‌دلیل وابستگی آشکار دبیرالسلطان به محمدعلی‌میرزای ولیعهد و دشمنی آشکار شاهزاده قاجار با مشروطه‌خواهان، روابط وی نیز با آزادی‌خواهان گرمی چندانی نداشت و در اصطلاح جزو طیف اقلیت مجلس محسوب شده و در مجلس به او اعتناى زیادى نمى‏شد. البته این کم‌محلی با قطعی شدن دخالت وی در ماجرای قتل میرزاعلی‌اصغرخان اتابک پُررنگ‌تر نیز شد. این وضعیت ادامه داشت تا اینکه دبیرالسلطان با انحلال مجلس توسط محمدعلی‌شاه به یکی از محارم و مشاوران اصلی او تبدیل شد. این همراهی با شاه مستبد قاجار تا آنجا پیش رفت که به هنگام اقامت محمدعلی‌شاه در باغشاه او از ارکان و بزرگان حکومتی بود. همین امر نیز باعث شد تا او پس از سقوط محمدعلی‌میرزا مدتی را مخفیانه زندگی کند و در این مدت به رتق وفتق امور املاک گسترده خود در آذربایجان و کردستان پرداخت.

عصر بازگشت

زندگی دبیرالسلطان تا سال ۱۳۱۰ شمسی برهمین منوال بود تا اینکه وی در آن سال توانست نظر مساعد شاه وقت را به خود جلب کرده و به‌عنوان نماینده بیجار گروس راهی هشتمین مجلس شورای ملی شود. فعالیت‌های او در این مجلس به‌حدی در راستای منافع خاندان پهلوی بود که نه‌تنها در دوره بعد مجلس نیز توانست عنوان نماینده بیجار گروس را از آن خود کند بلکه در دوره‌های دهم و یازدهم نیز این سمت را البته به‌عنوان نماینده مردم قوچان به خود اختصاص داد.

دوران خاکستری

دوره‌های دهم و یازدهم مجلس را باید زمان تغییر رنگ دبیرالسلطان قلمداد کرد. او که به‌هنگام دریافت شناسنامه و تعیین فامیل به دستور پهلوی اول شهرت خود را به دبیرسهرابی تغییر داده بود، در این دوران با توجه به شرایط سنی خود و همچنین فعالیت‌های رضاخان برای تصاحب اموال بزرگان کشور صلاح را در آن دید که ابتدا املاک خود در کردستان و آذربایجان را فروخته و به جای آن‌ها املاکی در خراسان و منطقه قوچان که فاصله بیشتری با پایتخت داشت، خریداری کند. دبیرسهرابی در مرحله دوم ضمن بخشیدن اموال باقیمانده خود در نواحی غرب کشور به تعدادی از بناهای عام‌المنفعه منطقه چون بیمارستان و پرورشگاه، تمامی مایملک خود در قوچان را وقف آستان قدس رضوی کرد و بدین‌گونه از چهره‌ای سیاه و ضدمردمی که همیشه همراه پادشاهان و در مقابل مردم بود به شخصیتی خاکستری مایل به سفید تغییر چهره داد. ناگفته نماند که دو مسأله مهم نداشتن فرزند و همچنین دوران عزلت پس از محمدعلی‌شاه نیز در این حرکت تاثیر فراوان داشت. همین امر باعث شد تا او تمامی ثروت خود یعنی مزارع هی هی، هی هی اربابی، نصرت‌آباد، قاسم‌آباد، دولت‌آباد و سیدآباد، قنات‌های بائر عبدل‌آباد، محمدآباد و عشرت‌آباد، یک‌سوم مزرعه قیطانی، دو دانگ مزرعه چالاکی، دو آسیاب آبی، یک‌سوم مزرعه گاو حصار و سرانجام باغ بزرگی در کنار شهر قوچان را وقف آستان قدس کند تا درآمد آن صرف زایشگاه بیمارستان امام رضا(ع) شود.

پایان کار

دبیرالسلطان عهد قاجار و دبیرسهرابی عهد پهلوی سرانجام در سال ۱۳۱۸ خورشیدی درحالی‌که به‌عنوان نماینده مردم قوچان ساکن تهران بود، درگذشت. جنازه‌اش به پاس همان خدمات انجام داده شده در آخر عمر به مشهد حمل و در صحن عتیق روبه‌روی ایوان طلا به خاک سپرده شد.