رویکرد عربستان در بستر گشایش روابط ایران و آمریکا
کامران کرمی کارشناس ارشد روابط بین‌الملل و پژوهشگر خاورمیانه مقدمه استقرار گفتمان عقلانیت و اعتدال در سیاست خارجی ایران و آثار آن در رویکرد بین‌المللی و منطقه‌ای تهران، فصل تازه‌ای را در روابط با آمریکا و عربستان سعودی نوید می‌دهد.
روابطی که بیش از این همواره در سایه الگوهای رقابت و کشمکش سیر کرده است و در شرایط جدید خاورمیانه بیش از هر زمان دیگری نیاز به بازتعریف مولفه‌‌های آن دیده می‌شود. استقبال سعودی‌‌ها از تغییرات در ایران برآمده از شرایط متحول منطقه‌ای و روابط متقابل است. برخلاف تحلیل‌‌های موجود که توجه چندانی به ماهیت سیاستگذاری خارجی در دستگاه سیاست خارجی عربستان ندارند و معتقدند که ریاض از تنش با تهران سود می‌برد، استدلال نویسنده در این مقاله آن است که به دلایل عمدتا کارکردی که متاثر از محیط متحول پیرامونی در خاورمیانه است، الگوی عمدتا ثابت در سیاست خارجی عربستان واقع گرایی امنیت محور است و چندان متاثر از عوامل هویتی عمل نمی‌کند. به این معنی که سیاست خارجی ریاض در بستری پیچیده عمل می‌کند و به صراحت نمی‌توان گفت که گشایش در روابط تهران و آمریکا به ضرر اعراب و در راس آنها عربستان است. در این مقاله تلاش می‌شود تا به تبیین مولفه‌‌های سیاست خارجی عربستان، بپردازیم و چشم‌انداز رویکرد منطقه‌ای این کشور را با توجه به روابط ایران و آمریکا ارزیابی کنیم.
رویکرد سیاست خارجی عربستان سعودی
برای بهره‌گیری از ابزارهایی چون دیپلماسی و حربه‌های اقتصادی، نظامی، فرهنگی و ایدئولوژیک در سیاست خارجی، باید بین اتخاذ تصمیمات و اجرای آن، ارتباطی منطقی وجود داشته باشد؛ به عبارت دیگر، چنانچه در فرآیند سیاستگذاری‌ها، ارزیابی درستی از عناصر تشکیل دهنده قدرت به عمل نیاید و واقعیت‌های محیط بین‌المللی که استراتژی‌ها در چارچوب آن بیان می‌شود، مورد توجه قرار نگیرد، هیچ گاه اهداف سیاست خارجی از قوه به فعل در نخواهد آمد و نمی‌توان کنش سیاست خارجی یک کشور را مورد سنجش قرار داد.
بدین منظور برای رسیدن به سنجش این موضوع که آیا عربستان نگران بهبود روابط ایران و آمریکا است، باید عوامل زیر مورد تحلیل قرار گیرد:
۱- بسترهای شکل‌گیری سیاست خارجی عربستان سعودی:
۱-۱- موقعیت ژئوپلتیک
۱-۲- ساختار سیاسی و تصمیم‌گیری نظام
۱-۳- نفت
۱-۴- ایدئولوژی
۱-۵- ملاحظات امنیتی
۲- اهداف سیاست خارجی عربستان سعودی:
۱-۲- تضمین امنیت داخلی و منطقه‌ای
۲-۲- نفوذ سیاسی در جهان عرب
۳-۲- مخالفت و تعدیل حرکت‌‌های رادیکالیستی
۴-۲- ترویج آیین وهابیت
۳- سطوح عملکرد سیاست خارجی عربستان سعودی:
۱-۳- سطح بین‌المللی که متاثر از اتحاد راهبردی عربستان با آمریکا و نقش عربستان به عنوان یک قدرت نفتی است.
۲-۳- سطح منطقه‌ای خاورمیانه که در آن عربستان در حال انجام یک بازی موازنه قوا در میان همسایگان است.
۳-۳- سطح شبه جزیره عربی که نقش همسایه مسلط را ایفا می‌کند.
با این دسته‌بندی مشخص می‌شود که سیاست خارجی عربستان تصویر پیچیده‌ای را ترسیم می‌کند که به صراحت نمی‌توان گفت عربستان له یا علیه یک موضوع عمل می‌کند. بدین معنی که عربستان به دلیل عوامل مختلف دارای نقشی چندگانه است و این چندگانگی باعث می‌شود تا عربستان در عین حال که می‌تواند منافع ملی را در چند سطح فراهم آورد، اما همزمان برخی تناقضات را نیز مدیریت کند. مجموعه این موارد باعث می‌شود تا رویه سیاست خارجی عربستان برخلاف ایران و آمریکا که تا حدودی واکنشی عمل می‌کنند، به طور طبیعی محتاط عمل نماید. سعودی‌‌ها می‌کوشند که میان فشارهای متعدد، مصالحه ایجاد کنند، اما وقتی مصالحه ناممکن شود، ناگزیر از انتخاب‌‌های صریح می‌شوند و این امر اصول راهنمای سیاست خارجی عربستان را آشکار می‌کند.
سعودی‌‌ها این مساله را به خوبی می‌دانند که مسائل متعددی در روابط ایران و آمریکا وجود دارد که تنها در بستر فراهم آمدن شرایط متعدد و آن هم در یک بازه زمانی طولانی قابل حل است، اما آنچه که تحت عنوان تنش زدایی در روابط ایران و آمریکا و در مساله هسته‌ای در حال شکل‌گیری است می‌تواند برای عربستان هم سودمند باشد؛ چراکه سعودی‌‌ها هنگامی که در برخورد با موضوع تحمیل موازنه قدرت و ملاحظات امنیتی رژیم قرار گیرند، سعی می‌کنند تا موضوع را به واسطه حمایت از بازیگر قدرتمندی که در عین حال تهدید آشکاری محسوب نمی‌شود، تعدیل کنند.
کاملا واضح است که ایران کنونی یک تهدید امنیتی مانند پادشاهان‌‌هاشمی عراق و اردن در دهه ۵۰، ناصر در دهه ۶۰، صدام در دهه ۹۰ و القاعده در سال‌های آغازین قرن ۲۱ نیست، بلکه یک رقیب منطقه‌ای است که در پاره‌ای زمان‌ها موازنه قدرت در سطح منطقه را به ضرر عربستان برهم می‌زند. رقیبی که در حوزه‌‌هایی چون عراق، لبنان، فلسطین و بحرین دارای ملاحظات خاص خود است. شاید مهم‌ترین مثالی را که بتوان بدان اشاره کرد و برای عربستان حائز اهمیت است، موضوع حمایت از شیعیان از سوی ایران است. تاریخ روابط ایران و عربستان نشان می‌دهد که هر زمان روابط دو کشور به سردی گراییده و الگوهای رقابت و کشمکش جایگزین همکاری شده‌اند، موضوع هویتی بر روابط دو کشور سایه افکنده است.
مثال اول: می‌توان گفت که اکثر جمعیت شیعه در عربستان در استان شرقی این کشور زندگی می‌کنند. بخش اعظم ذخایر نفتی این کشور نیز در بستر همین منطقه واقع شده است. با وجود آنکه عربستان بیش از صد میدان نفتی و گازی دارد؛ اما بیش از نیمی از ذخایر نفت و گاز این کشور در ۸ میدان نفتی بزرگ واقع در استان‌‌های شرقی قرار دارد. میدان نفتی غوار با ذخایر باقیمانده ۷۰ میلیارد بشکه هنوز بزرگترین میدان نفتی جهان است.
قطیف یکی از استان‌‌های شیعه نشین واقع در شرق این کشور در نزدیکی اصلی ترین پایانه نفتی عربستان یعنی راس التنوره قرار دارد. الاحساء دیگر استان شیعه نشین عربستان نیز در نزدیکی میدان غوار با تولیدی معادل ۵ میلیون بشکه در روز قرار دارد. بسیاری از شیعیان این دو استان در شرکت نفتی آرامکو کار می‌کنند. امنیت این دو استان شیعه نشین نه تنها برای عربستان بلکه برای امنیت انرژی جهان حائز اهمیت است و هر گونه اختلال در فعالیت صنعت نفت عربستان به ویژه در این دو استان قیمت نفت را به شدت افزایش خواهد داد و در سناریوی دیگر می‌تواند امنیت اقتصادی رژیم را در معرض تهدید جدی قرار دهد؛ بنابراین روشن است که عربستان تمایل به تنش زدایی در روابط با ایران به‌خصوص در منطقه خلیج فارس دارد.
مثال دوم: موضوع دیگر خریدهای تسلیحاتی است. با توجه به حجم و رقم عظیم این قرارداد تسلیحاتی میان عربستان و آمریکا و همچنین توجه به اتحاد راهبردی- نهادینه دو کشور، چندان نمی‌تواند موجبات نگرانی سعودی‌‌ها را فراهم آورد و صرفا می‌تواند امری ذهنی- ادراکی باشد. چراکه عربستان در یک دهه اخیر بخش اعظمی از این خریدها را انجام داده و باقیمانده هم با توجه به نفوذ مجتمع‌‌های نظامی آمریکا در دولت این کشور، صورت خواهد گرفت. مساله دوم هم رویکرد عربستان در مواجهه با آمریکا است که برخلاف برخی دولت‌‌های عربی، همواره رویکرد مستقلانه خود را حفظ نموده است. بنابراین این دو مساله نشان از نگرانی نه چندان جدی عربستان از گشایش در روابط ایران و آمریکا است.
متغیر بندر بن سلطان در روابط ایران و عربستان
یکی از موضوعات مهمی که در خصوص رویکرد امنیتی عربستان به‌خصوص در سوریه و لبنان به عنوان حوزه‌‌های نفوذ ایران مطرح است، نقش پنهان بندر بن سلطان برادر زاده ملک عبدالله است که به زعم مقامات ایران با حمایت‌‌های مالی از گروه‌های تکفیری و تروریستی در سطح منطقه موجبات افراط‌گری را فراهم آورده است. موضوعی که به زعم تحلیلگران عرب، باعث شده تا حسن روحانی برای سفر به عربستان مردد باشد، چراکه مقامات ایران برای این سفر شرط و شروط گذاشته‌اند.
منابع آگاه عربی تاکید کرده‌اند ایران از عربستان خواسته است برای حسن نیت جهت پیشبرد امور، بندر بن سلطان را از سمت رییس سازمان اطلاعات این کشور بردارد، چراکه وی مسبب رویکردهای امنیتی و اطلاعاتی با سرویس‌‌های جاسوسی اسرائیل و اردن در منطقه است. از این رو لزوم برکناری بندر بن سلطان برای شروعی دوباره در روابط تهران ـ ریاض ضروری به نظر می‌رسد و این مساله برای ایران به عنوان ابرقدرت منطقه و کشوری که در تلاش برای ثبات در منطقه است، اهمیت دارد.
در خصوص بندر بن سلطان بن عبدالعزیز باید گفت که بندر شاهزاده ۶۳ ساله سعودی، سفیر سابق عربستان در ایالات‌متحده آمریکا و رییس شورای امنیت ملی عربستان از نوادگان بانفوذ عبدالعزیز و از مقامات کهنه کار عربستان به شمار می‌رود. بندر به دلیل اینکه نزدیک به ۲۳ سال سفیر عربستان در آمریکا بود، با بسیاری از مقامات آمریکایی و بحران‌‌ها و پرونده‌‌های خاورمیانه‌ای ارتباط پیدا کرد و به‌خصوص در دوران ریاست‌جمهوری بوش پسر ارتباطات بسیار خصوصی و محرمانه‌ای داشت و در ارتباط با پرونده حمله به عراق به حلقه مشاوران بوش نیز راه یافت. این تجربیات باعث گردیده تا از بندر چهره‌ای منطقه‌ای و بین‌المللی ساخته شود و در این ارتباط ملک عبدالله در نظر داشت تا از تجربیات و ایده‌‌های بندر در ارتباط با موضوعات منطقه‌ای، به‌خصوص بحران سوریه استفاده کند. انتخاب بندر در حالی رخ داد که پادشاه سعودی پیش از این با قدرت گرفتن بندر کاملا مخالف بود، چراکه در سال ۲۰۰۵ زمزمه‌‌هایی مبنی بر توطئه بندر برای کودتا علیه خاندان سعودی در رسانه‌‌ها و میان مقامات سعودی منتشر شد، خبری که هیچوقت صحت آن تایید نگردید، اما وقوع تحولات بهار عربی و تغییرات سریع در منطقه نیاز به چهره‌ای را به میان آورد که بتواند از موضوعات حساس پیرامون عربستان آگاهی کامل داشته باشد. یکی از دلایل انتخاب بندر، شکست مِقرِن بن عبدالعزیز برادر ملک عبدالله و رییس سابق سرویس اطلاعات در تعامل با مسائل منطقه‌ای حساس و مهم برای عربستان بود.
در بعد داخلی و در بحث جانشینی باید گفت که بندر همواره یکی از کسانی بود که سعی داشت با ایفای نقش‌‌های متعدد خود را به حلقه نزدیکان پادشاه درآورده و از این رهگذر بتواند مقام ولیعهدی پادشاهی عربستان را به دست آورد.
در بعد منطقه‌ای آنچه که موجب گردید تا بندر بن سلطان در این پست قرار بگیرد، ناکامی عربستان در پیشبرد سیاست‌‌هایش در عراق، لبنان، یمن و بحرین بود. بخصوص که در اکثر این موضوعات مقامات سعودی معتقدند که موازنه منطقه‌ای به نفع ایران و به ضرر عربستان تغییر پیدا کرده است.
عراق نخستین موضوعی بود که مقرن بن عبدالعزیز نتوانست در آن تغییر جدی ایجاد کند. در صحنه عراق تلاش سعودی‌‌ها برای ایجاد یک ائتلاف فراگیر العراقیه میان سکولارهای شیعه و سنی‌های طرفدار بعثی‌ها حول ایاد علاوی شکست خورد و عربستان نتوانست ایاد علاوی نامزد مورد نظر خود را به قدرت برساند و حتی عربستان طرح جدی برای رویارویی با نفوذ ایران در عراق نداشت. موضوع دوم در لبنان روی داد. در واقع سرمایه‌گذاری‌‌های عربستان در لبنان برای حفظ سعد حریری در مسند نخست‌وزیری نتیجه‌بخش نبود و چانه‌زنی‌های این کشور در پرونده ترور رفیق حریری هم تاکنون به سرانجامی نرسیده است.
پرونده سوم که موجب عدم توفیق سیاست‌‌های امنیتی عربستان شد، به یمن بر می‌گردد. هر چند که عربستان توانست با ابتکار خود در شورای همکاری خلیج فارس بقایای قدرت رژیم عبدالله صالح را حفط نماید، اما چالش‌‌ها و درگیری‌‌هایی که عربستان قبلا در مقابله با حوثی‌‌ها و بعدا در حفظ عبدالله صالح با آنها مواجه شد، باعث خدشه‌دار شدن هژمونی عربستان در سطح شبه جزیره عربی شد. به‌خصوص که سعودی‌‌ها معتقدند که نفوذ ایران میان الحوثی‌‌ها موجب شده تا ایران در حوزه حیاتی عربستان برای خود صاحب نفوذ شود.
موضوع چهارم به بحرین بر می‌گردد. هر چند که عربستان توانست با مداخله نظامی اوضاع بحرین را آرام نماید و متحد خود را در قدرت حفظ نماید، اما نگرانی عربستان به دو موضوع بر می‌گردد. مساله اول تخریب چهره عربستان در منطقه و میان افکار عمومی مبنی بر سرکوب جنبش مردمی در بحرین و مساله دوم تاثیر پذیری شیعیان شرق عربستان از هم کیشان خود در بحرین که موجب گسترش اعتراضات شیعی در شرق عربستان شده است. در واقع این دو مساله به نوعی پیروزی ضمنی برای ایران به حساب می‌آید که عربستان را متوجه هزینه‌‌های مداخله در بحرین کرده است.
از این رو سوابق و تجربیات منطقه‌ای و بین‌المللی بندر به‌خصوص ارتباط با مقامات و نهادهای تصمیم‌گیرنده در آمریکا و اسرائیل، موجب فعال‌تر شدن سیاست‌‌های امنیتی و اطلاعاتی عربستان در منطقه به‌ویژه در ارتباط با پرونده سوریه خواهد شد و طبیعتا بر حوزه‌‌های نفوذ ایران اثرگذار است. از این رو گشایش در روابط ایران و آمریکا و همچنین ایران و عربستان می‌تواند بر نقش بندر و پرونده‌‌های محوله به او در آینده تاثیر جدی داشته باشد.
جمع‌بندی
با توجه به گشایش احتمالی در روابط ایران و آمریکا البته با رویکرد موضوع هسته‌ای، مساله نگرانی اعراب و در راس آنها عربستان سعودی از سوی کارشناسان سیاسی مطرح شده است. نگرانی‌ای که ضمن صحیح بودن، چندان ریشه در واقعیت سیاست خارجی عربستان و عملکرد این کشور در سطح منطقه خاورمیانه ندارد. در واقع باید گفت که با وجود بازیگران دولتی به دلیل تنوع و گستردگی موضوعات پیرامونی و همچنین در هم تنیدگی این موضوعات با حیطه عملکرد دولت‌‌ها، نمی‌توان به مرزبندی و خط کشی سیاسی پرداخت و گفت که اگر در روابط ایران و آمریکا تحولی صورت گیرد، این تحول به ضرر دیگر دولت‌‌ها است و موجبات نگرانی آن‌‌ها را فراهم می‌آورد. چراکه متغیرهای فراوانی در این میان نقش ایفا می‌کند که بایستی بدان‌‌ها توجه داشت و در تحلیل مورد سنجش قرار گیرد. از این رو باید گفت که گشایش در روابط ایران و آمریکا ضمن اینکه می‌تواند برخی موضوعات اختلافی در روابط دو کشور و همچنین با عربستان را از فهرست خارج سازد، الگوهای جدیدی را فراهم می‌آورد. حال تبدیل این الگوها به حوزه‌‌های همکاری و اعتماد زا یا کشمکش و اعتمادزدا به درک محیطی و ادراکی رهبران سیاسی ایران، عربستان و آمریکا بستگی دارد.