احمد علی کیخا متخصص اقتصاد آب و معاون سازمان حفاظت محیطزیست :
باید واردات آب مجازی در دستور کارمان قرار گیرد
سینا قنبرپور یکسالی از آغاز به کار دولت یازدهم سپری شده است دولتی که نخستین مصوبهاش ایجاد کارگروهی برای نجات و احیای دریاچه ارومیه بود. در این یکسال سخن از آغاز دورهای ۳۰ ساله از خشکسالی هم به میان آمده است و اینکه سفرههای آب زیرزمینی ما به شدت به وسیله چاههایی که مجاز و غیرمجاز حفر شدهاند در معرض خطر قرار گرفته است. میگویند جنگهای بعدی دیگر متوجه منابع سوخت فسیلی نیست و این آب و منابع آب است که به کشورها قدرت میبخشد. در چنین شرایطی ایران ما ۹۲ درصد از منابع آب در دسترس خود را در بخش کشاورزی در شرایطی که راندمان و بهرهوری آن ۳۰ درصد است، مصرف میکند.
سینا قنبرپور یکسالی از آغاز به کار دولت یازدهم سپری شده است دولتی که نخستین مصوبهاش ایجاد کارگروهی برای نجات و احیای دریاچه ارومیه بود. در این یکسال سخن از آغاز دورهای ۳۰ ساله از خشکسالی هم به میان آمده است و اینکه سفرههای آب زیرزمینی ما به شدت به وسیله چاههایی که مجاز و غیرمجاز حفر شدهاند در معرض خطر قرار گرفته است. میگویند جنگهای بعدی دیگر متوجه منابع سوخت فسیلی نیست و این آب و منابع آب است که به کشورها قدرت میبخشد. در چنین شرایطی ایران ما ۹۲ درصد از منابع آب در دسترس خود را در بخش کشاورزی در شرایطی که راندمان و بهرهوری آن ۳۰ درصد است، مصرف میکند. دکتر «احمدعلی کیخا» که دکترای اقتصاد آب از دانشگاه نیوانگلند استرالیا دارد میگوید: «یکی از مشکلات ما در مدیریت منابع آب بالا بودن حجم تبخیر آب است. در صورتی که میتوانستیم با روشهایی که پیشینیان ما در دل کویر سالها از آن بهره بردهاند و نتیجه هم داده با کمترین هدر رفت آب و با کمک به منابع آب زیرزمینی به انتقال آب بپردازیم.» او که اینک معاون محیطزیست طبیعی سازمان حفاظت محیطزیست است خود زاده زابل و نماینده مردم سیستان در دوره هشتم مجلس شورای
اسلامی و عضو شورای عالی آب در سالهای ۸۷ تا ۹۰ بوده است. این متخصص ۴۶ ساله اقتصاد آب با اشاره به وضعیت مدیریت آب در دشت سیستان میافزاید: «در شرایطی که تالاب هامون خشک شده است در چاهنیمهها در اطراف زابل ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیون مترمکعب آب حاصل از رودخانه هیرمند تبخیر میشود. این به جز تبخیر آب در منابع آب دریاچه سدها است. پشت سدهای ما رقم قابل ملاحظهای آب تبخیر میشود.» با او در شرایطی که کشور در آستانه یک تغییر اقلیمی عمیق قرار گرفته و علاوه بر بحرانهایی چون خشکشدن دریاچه ارومیه، خشک شدن زاینده رود، خشک شدن تالابهای هامون، گاوخونی و پریشان و مشکلات آب کارون در خوزستان با خشکسالی ۳۰سالهای روبهرو هستیم درباره تغییر در شیوههای مدیریت آب به ویژه در بخش کشاورزی بحث کردیم که در ادامه میخوانید.
کشور ما منابع آب محدودی دارد که در مدیریت آن ضعفهای غیرقابل جبرانی دیده میشود. برای نمونه ما سالها برای سدسازی انرژی و سرمایه صرف کردهایم، اما آبی که پشت سدها انباشت کردهایم در معرض گرما تبخیر شده است. از طرف دیگر کانالهای روباز را برای انتقال آب به کار بستیم. در کشوری چون ایران که گرم و خشک محسوب میشود چنین روشهایی به هدررفت منابع آب منجر نمیشود؟
بله، یکی از مشکلات ما در مدیریت منابع آب بالا بودن حجم تبخیر آب است. در صورتی که میتوانستیم با روشهایی که پیشینیان ما در دل کویر سالها از آن بهره بردهاند و نتیجه هم داده با کمترین هدر رفت آب و با کمک به منابع آب زیرزمینی به انتقال آب بپردازیم. برای نمونه در شرایطی که تالاب هامون خشک شده است در چاهنیمهها در اطراف زابل ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیون مترمکعب آب حاصل از رودخانه هیرمند تبخیر میشود. این به جز تبخیر آب در منابع آب دریاچه سدها است. پشت سدهای ما رقم قابل ملاحظهای آب تبخیر میشود. همین موضوع نیازی را برجستهتر و ملموستر میکند که معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری به همراه دانشگاهها دست به کار شوند و پروژه دو، سه ساله تعریف کنند تا بتوانیم از چنین هدررفتی در آب تالابها، دریاچهها، مخازن سدها، جلوگیری کنیم. الان در کشورما با توجه به اقلیم و شرایطی که پیش رو است و با این ارزش افزوده در منابع آب اصلا عقلانی نیست که زین پس از کانالهای روباز برای انتقال آب استفاده شود. باید بتوانیم علاوه بر احیای روشهای قدیمی موثر به دنبال انتقال آب داخل سیستم بسته و کنترل شده باشیم تا حجمی مشخص و لازم را در زمانهای مشخص و معین تحویل زارعان بدهیم.
با این حساب آیا روشهای انتقال آب به شیوه قناتها همچنان میتواند در عصر کنونی موثر باشد و بهرهوری لازم را داشته باشد؟
قنات راهی است که سالها در دل کویرتوسط مردم ما و نیاکان ما به کار گرفته شده و از آن جواب گرفتهاند. حال ما آمدهایم و این روشها را کنار گذاشتهایم و از روشهایی چون کانالهای روباز استفاده کردهایم. شاید در کوتاهمدت از این شیوه آبیاری جواب گرفته باشیم، یعنی به وسیله انتقال آب از طریق کانالهای روباز سرعت عمل در انتقال آب را افزایش دادهایم اما در بلندمدت آسیبهای این روش به محیطزیست جدی بوده است.
یکی از مشکلات ما فقدان مدیریت واحد در منابع آب است. وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو گویی فاقد هماهنگی لازم هستند. کما اینکه الان شاهدیم بیشترین مصرف آب در بخش کشاورزی است اما بیشترین تاکید وزارت نیرو به مردم و شهرنشینان برای کنترل مصرف و صرفهجویی است. آیا فکر نمیکنید باید از اساس مدیریت منابع آب در کشور دگرگون شود؟
آنچه از نظر بنده در کشور در زمینه آب مساله است این است که ما تعادلی بین میزان منابع آب در دسترسمان و میزان مصرفمان وجود ندارد. منابع و مصارفمان با هم همخوانی ندارد. با توجه به موقعیتی که کشور در آن قرار دارد و تغییرات آب و هوایی و اقلیمی که درگیر آن هستیم فشار بر منابع ما بیشتر شده است. از طرف مقابل تقاضای مصرف بیشتر شده است، چه در بخش کشاورزی و چه در بخش صنعت و شرب. روز به روز بر میزان مصارف ما افزوده شده و تبدیل به چالش شده است. در این شرایط منطقا اگر بخواهیم کاری برای مدیریت آب کشور و منابع آن کنیم باید در بخش تولید منابع آب و دسترسی به منابع آب یا مصرف آن کاری کنیم.
در بخش تولید منابع آب خیلی امیدوار نیستیم که بتوانیم دسترسیهای بیشتری ایجاد کنیم. حتی با وجود تاکید بر استفاده از پساب فاضلاب یا شیرین کردن آب دریا باز هم نمیتوانیم به این مصرف رو به رشد پاسخی بدهیم. این منابع هم به اندازهای نیست که بتوانیم آن نیازها را با توجه به شرایط اقلیمی پاسخ دهیم. بنابراین باید بر مدیریت مصرف متمرکز شویم. در این بخش نیز همانطور که اشاره کردید بیشترین مصرف متوجه بخش کشاورزی است. بالای ۹۰ درصد از منابع آب در دسترس ما در بخش کشاورزی مصرف میشود. برای مدیریت این مصرف باید اقدام صورت بگیرد تا بتوانیم به وضعیت بهتری دست پیدا کنیم. باید دو دسته اقدامها صورت بگیرد. یکسری اقدامها رویکردی است. اقدامات استراتژیک مثل سیاستگذاریهای ملی و حکومتی. در سالهای گذشته رویکردمان بر خودکفایی متمرکز بوده است. با تاکید بر اینکه کشور باید در مقوله «امنیت غذایی» مسلط شود بر طبل خودکفایی کوبیدهاند. اما «امنیت غذایی» به معنای خودکفایی در تولیدات کشاورزی نیست. یعنی اگر بخواهیم به خودکفایی هرچه استفاده میکنیم چه در بخش زراعت و چه در بخش گوشت به آن نقطه برسیم که خودمان هم آن را تولید کنیم این اولا به «امنیت غذایی» منجر نمیشود و دیگر اینکه بخشی از خطای ما همین است. «امنیت غذایی» به معنای «خودکفایی» نیست و اگر دم از امنیت غذایی میزنیم به معنای آن نیست که باید خودکفا باشیم.
دولت باید قادر باشد نیاز غذایی شهروندان را از نظر کمی و کیفی در زمان مورد نیاز تامین کند و این به معنای آن نیست که خودش تولید کند. در سالهای گذشته و با این استراتژی با چنین نگاهی شروع به بسط و توسعه بخش کشاورزی و استفاده از همه منابع آب کردیم. برای نمونه تاکید در خودکفایی گندم در دستور کار قرار گرفت. در استان فارس از اعماق زمین، از ۳۰۰ تا ۴۰۰ متر آب را بیرون کشیدیم و گندم کاشتیم. ممکن است در تولیدگندم یا دیگر محصول کشاورزی خودکفا شده باشیم ولی وقتی با منابع پایه خودمان مثل آب این گونه برخورد کنیم، بعدا کل امنیت پایدار را دچار مشکل کردهایم. نتیجه هم وضعیت کنونی دشتهای استان فارس و تالابهای آن است.
شما همواره بر موضوعی تاکید کردهاید که از آن به عنوان «واردات آب مجازی» یاد میکنید. از طرفی الان نقدهای بسیاری بر الگوی کشت در کشاورزی ما مطرح است. برای مثال میگویند ما در آذربایجان غربی و شرقی زمینهای کشاورزی را به کشت محصولی دادیم که آببر بوده است. یا در زابل مردم به سنت سالهای سال خود، گندم میکارند و این در شرایط خشکسالی کنونی اصلا عقلانی و منتج به نتیجه نیست. آب مجازی در چه بخشی از بحث مدیریت منابع آب میگنجد؟
بسیاری از کشورها به صورت مجازی آب وارد میکنند؛ یعنی محصولاتی که آببر هستند و نیاز آبی زیادی دارند آنها را خودشان تولید نمیکنند و آنها را از خارج از کشور وارد میکنند. برای مثال کشت ذرت، گندم و حتی هندوانه. وقتی شما این محصولات را از خارج وارد میکنید؛ یعنی اینکه مجازا همراه آنها آب وارد کشور کردهاید؛ بنابراین یک تغییر رویکردی در منابع کشاورزی و توسعه آن باید صورت بگیرد. دولت و مجلس باید بپذیرند که شاید خودکفایی توان ما را در تولید افزایش داده است، اما آثار زیانبار این نوع توسعه بهویژه در ناپایداری محیطزیست بسیار موثر بوده است.
وقتی به این موضوع اشاره میکنید که مفهوم «امنیت غذایی» به معنای آن نیست که خودکفا شویم. بدیهی است که دیگر مثل سالهای دور که ایران کشوری کشاورزی بوده هم نباید به اقتصاد خود نگاه کنیم. ایران موقعیتی استراتژیک دارد که میتواند به جای فعالیتهایی که این همه به مصرف آب منجر میشود از آن موقعیت استراتژیک بهره ببرد. این موضوع در مدیریت آب و منابع آب چه نقشی میتواند داشته باشد؟
ما باید به یکسری فعالیت اشتغالزا توجه و تمرکز کنیم که توسعه و رفاه اجتماعی را در پی داشته باشد و متمرکز در بخش کشاورزی هم نباشد. موقعیت و پتانسیل گردشگری کشور باید افزایش یابد، ما در بخش خدمات میتوانیم به توسعه و گسترش مشاغل بپردازیم؛ اما سادهترین راه در طول سالهای گذشته برای تولید شغل کشاورزی بوده و ما آن را انتخاب کردیم و دچار چالش شدیم. ببینید تنها در حوزه پارک ملی دریاچه ارومیه نسبت به دهه ۵۰ و اوایل انقلاب اسلامی ۳ تا ۴ برابر سطح زیرکشت کشاورزی اضافه شده است و بالطبع عدهای مشغول شدهاند؛ اما آنقدر آسیب به محیطزیست و از جمله حوزه آبریز دریاچه ارومیه وارد شده که اگر همه درآمدهای حاصل از این افزایش تولید کشاورزی را اینک به کار بندیم از پس زیان وارده به دریاچه ارومیه برنمیآید. برای همین تاکید من این است که باید نگاه به بخش کشاورزی و وزنی که به آن در برنامههای میانمدت و بلندمدت خود میدهیم تغییر کند.
شما از تغییر در این نگاه صحبت میکنید. به طور مشخص یکسال است که یک کمیته برای نجات و احیای دریاچه ارومیه در دولت شکل گرفته است. بحث درباره مدیریت منابع آب و خشکسالیهای پیش رو جدیتر شده است اما در عمل چه اتفاقی برای شیوه مدیریت ما افتاده است؟
یکی از مسائلی که میتواند برای ما بسیار مهم باشد توجه به تسهیلاتی است که به بخش کشاورزی میدهیم. در طول دهههای مختلف پروژههای منابع آب ، حفر و احداث چاه، تقویت موتورهای برق و ژنراتورهای مورد استفاده در بخش کشاورزی ارزیابی اقتصادی شده، ولی هیچ ارزیابی محیط زیستی بر آن نشده است. بسیاری از طرحهای توسعه کشاورزی که با تسهیلات بانکها راهاندازی شدهاند بعد از مدتی که خوب پیش رفتهاند دچار زوال شدهاند. بنابراین، یکسری اقدامهای حمایتی باید اصلاح شود. در حقیقت اقدامهای فنی است که باید صورت بگیرد. هنوز راندمان آب کشاورزی ۳۰ درصد است حتی کمتر. در چنین شرایطی هیچ توجیه ندارد که بخواهیم تسهیلات را به بخشی تخصیص دهیم که تا این اندازه راندمان پایینی دارد و از طرف دیگر منابع پایه ما مثل آب را هدر میدهد. مجموعه اقداماتی باید صورت بگیرد تا راندمان آبیاری در کشاورزی را افزایش بدهد. یکپارچهسازی زمینهای کشاورزی، به کارگیری سیستمهای آبیاری تحت فشار و آبیاری قطرهای و تغییر الگوهای کشت همه به مدیریت منابع آب و کنترل آن میزان هدررفت در بخش کشاورزی کمک میکند.
به تغییر الگوی کشت اشاره کردید. آیا ارزیابی جغرافیایی و بر پایه اقلیم انجام شده است تا ببینیم چه زراعتی و چه محصولی در چه منطقهای از کشور باید جایگزین شود؟
من نقدی بر این موضوع دارم که تغییر الگوی کشت باید توسط دولت انجام گیرد. در واقع این موضوع را که عدهای هنوز معتقدند که دولت باید شیوهای تدوین کند و مردم را اجبار کنند قبول ندارم. این موضوع چیزی نیست که در دستگاههای دولتی تدوین شود زیرا کشاورزی از آن بخشهایی است که شرایط رقابت آزاد و حاکمیت بخش خصوصی بر آن غالب است. زارعان نگاه میکنند چه محصولی در بازار با قیمت بهتری به فروش میرود و به سراغ تولید همان میروند.
بنابراین با ابزار حمایتی و تشویقی بایستی زارعان را به سمت محصولاتی برد که به نفع منافع ملی است. وقتی حمایت نسبی بیشتری نسبت به تولید گندم انجام میگیرد این محصول و تولید آن دارای مزیت نسبی بیشتری میشود و برای همین زارعان به سراغ کشت آن میروند. وقتی دولت گندم را مورد حمایت قرار میدهد و این محصول از سایر محصولات مزیت نسبی بیشتری پیدا میکند این دولت نیست که زارعان را مجبور کرده، بلکه تسهیلات آنها را به سوی تولید گندم سوق داده است. حالا اگر دولت در کلان کشور، در دشتهای مختلف به جمعبندی برسد که باید برخی محصولات و تولید آنها را جایگزین کرد باید آنها را مورد حمایت بیشتری قرار دهد. این حمایت با ارائه تسهیلات،
نهاده های شیمیایی، حوزه بازاررسانی و اقداماتی از این قبیل انجام میگیرد. همچنین میخواهم تاکید کنم در کنار آن اصلاح رویکردها و اقدامهای فنی باید از منابع موجود استفاده کند یعنی ارقام اصلاحشدهای که آب کمتری مصرف میکنند را با قیمت مناسب در اختیار زارعان قرار دهد. میبینیم که در بسیاری نقاطی که مردم خود بر سیستمهای یکپارچهسازی و آبیاری سیستماتیک وارد ومسلط شدهاند با کمترین هزینهها آن را انجام میدهند و منتظر شرکتهای مشاورهای هم نشدهاند.
آنچه از شرایط و تحلیل آن به دست میآید ما چارهای هم نداریم که با توجه به اینکه بیشترین آب در بخش کشاورزی مصرف میشود تمرکز مدیریت آب را در همین بخش به اجرا درآوریم. پس اگر قرار است به تغییر الگو و تغییر در شیوه زراعت برسیم که بتوانیم آب کمتری در بخش کشاورزی مصرف کنیم، بنابراین باید برای آن وقت بگذاریم. دولت باید وقت بگذارد. وقتی میشود با شیوهای که مصرف آب کشاورزی در بخش کشاورزی را به ۴۰ درصد میرساند چنین کرد نباید زمان را از دست داد. یا وقتی میشود به شیوه گلخانهای در یک هکتار ۳۰۰ تا ۳۵۰ تن گوجهفرنگی که در چندین هکتار تولید میشود را تولید کرد باید این شیوه مورد حمایت قرار گیرد. در چنین شرایطی باید به سمتی برویم که در قالب مدیریت منابع آب بستههایی ارائه کنیم که همه مسائل را در خود جای داده باشد. از بخشینگری چیزی نصیب کشور نشده است. پس باید به سمت مدیریت یکپارچه منابع آب گام برداریم.
کشور ما منابع آب محدودی دارد که در مدیریت آن ضعفهای غیرقابل جبرانی دیده میشود. برای نمونه ما سالها برای سدسازی انرژی و سرمایه صرف کردهایم، اما آبی که پشت سدها انباشت کردهایم در معرض گرما تبخیر شده است. از طرف دیگر کانالهای روباز را برای انتقال آب به کار بستیم. در کشوری چون ایران که گرم و خشک محسوب میشود چنین روشهایی به هدررفت منابع آب منجر نمیشود؟
بله، یکی از مشکلات ما در مدیریت منابع آب بالا بودن حجم تبخیر آب است. در صورتی که میتوانستیم با روشهایی که پیشینیان ما در دل کویر سالها از آن بهره بردهاند و نتیجه هم داده با کمترین هدر رفت آب و با کمک به منابع آب زیرزمینی به انتقال آب بپردازیم. برای نمونه در شرایطی که تالاب هامون خشک شده است در چاهنیمهها در اطراف زابل ۳۰۰ تا ۳۵۰ میلیون مترمکعب آب حاصل از رودخانه هیرمند تبخیر میشود. این به جز تبخیر آب در منابع آب دریاچه سدها است. پشت سدهای ما رقم قابل ملاحظهای آب تبخیر میشود. همین موضوع نیازی را برجستهتر و ملموستر میکند که معاونت علمی و فناوری ریاستجمهوری به همراه دانشگاهها دست به کار شوند و پروژه دو، سه ساله تعریف کنند تا بتوانیم از چنین هدررفتی در آب تالابها، دریاچهها، مخازن سدها، جلوگیری کنیم. الان در کشورما با توجه به اقلیم و شرایطی که پیش رو است و با این ارزش افزوده در منابع آب اصلا عقلانی نیست که زین پس از کانالهای روباز برای انتقال آب استفاده شود. باید بتوانیم علاوه بر احیای روشهای قدیمی موثر به دنبال انتقال آب داخل سیستم بسته و کنترل شده باشیم تا حجمی مشخص و لازم را در زمانهای مشخص و معین تحویل زارعان بدهیم.
با این حساب آیا روشهای انتقال آب به شیوه قناتها همچنان میتواند در عصر کنونی موثر باشد و بهرهوری لازم را داشته باشد؟
قنات راهی است که سالها در دل کویرتوسط مردم ما و نیاکان ما به کار گرفته شده و از آن جواب گرفتهاند. حال ما آمدهایم و این روشها را کنار گذاشتهایم و از روشهایی چون کانالهای روباز استفاده کردهایم. شاید در کوتاهمدت از این شیوه آبیاری جواب گرفته باشیم، یعنی به وسیله انتقال آب از طریق کانالهای روباز سرعت عمل در انتقال آب را افزایش دادهایم اما در بلندمدت آسیبهای این روش به محیطزیست جدی بوده است.
یکی از مشکلات ما فقدان مدیریت واحد در منابع آب است. وزارت جهاد کشاورزی و وزارت نیرو گویی فاقد هماهنگی لازم هستند. کما اینکه الان شاهدیم بیشترین مصرف آب در بخش کشاورزی است اما بیشترین تاکید وزارت نیرو به مردم و شهرنشینان برای کنترل مصرف و صرفهجویی است. آیا فکر نمیکنید باید از اساس مدیریت منابع آب در کشور دگرگون شود؟
آنچه از نظر بنده در کشور در زمینه آب مساله است این است که ما تعادلی بین میزان منابع آب در دسترسمان و میزان مصرفمان وجود ندارد. منابع و مصارفمان با هم همخوانی ندارد. با توجه به موقعیتی که کشور در آن قرار دارد و تغییرات آب و هوایی و اقلیمی که درگیر آن هستیم فشار بر منابع ما بیشتر شده است. از طرف مقابل تقاضای مصرف بیشتر شده است، چه در بخش کشاورزی و چه در بخش صنعت و شرب. روز به روز بر میزان مصارف ما افزوده شده و تبدیل به چالش شده است. در این شرایط منطقا اگر بخواهیم کاری برای مدیریت آب کشور و منابع آن کنیم باید در بخش تولید منابع آب و دسترسی به منابع آب یا مصرف آن کاری کنیم.
در بخش تولید منابع آب خیلی امیدوار نیستیم که بتوانیم دسترسیهای بیشتری ایجاد کنیم. حتی با وجود تاکید بر استفاده از پساب فاضلاب یا شیرین کردن آب دریا باز هم نمیتوانیم به این مصرف رو به رشد پاسخی بدهیم. این منابع هم به اندازهای نیست که بتوانیم آن نیازها را با توجه به شرایط اقلیمی پاسخ دهیم. بنابراین باید بر مدیریت مصرف متمرکز شویم. در این بخش نیز همانطور که اشاره کردید بیشترین مصرف متوجه بخش کشاورزی است. بالای ۹۰ درصد از منابع آب در دسترس ما در بخش کشاورزی مصرف میشود. برای مدیریت این مصرف باید اقدام صورت بگیرد تا بتوانیم به وضعیت بهتری دست پیدا کنیم. باید دو دسته اقدامها صورت بگیرد. یکسری اقدامها رویکردی است. اقدامات استراتژیک مثل سیاستگذاریهای ملی و حکومتی. در سالهای گذشته رویکردمان بر خودکفایی متمرکز بوده است. با تاکید بر اینکه کشور باید در مقوله «امنیت غذایی» مسلط شود بر طبل خودکفایی کوبیدهاند. اما «امنیت غذایی» به معنای خودکفایی در تولیدات کشاورزی نیست. یعنی اگر بخواهیم به خودکفایی هرچه استفاده میکنیم چه در بخش زراعت و چه در بخش گوشت به آن نقطه برسیم که خودمان هم آن را تولید کنیم این اولا به «امنیت غذایی» منجر نمیشود و دیگر اینکه بخشی از خطای ما همین است. «امنیت غذایی» به معنای «خودکفایی» نیست و اگر دم از امنیت غذایی میزنیم به معنای آن نیست که باید خودکفا باشیم.
دولت باید قادر باشد نیاز غذایی شهروندان را از نظر کمی و کیفی در زمان مورد نیاز تامین کند و این به معنای آن نیست که خودش تولید کند. در سالهای گذشته و با این استراتژی با چنین نگاهی شروع به بسط و توسعه بخش کشاورزی و استفاده از همه منابع آب کردیم. برای نمونه تاکید در خودکفایی گندم در دستور کار قرار گرفت. در استان فارس از اعماق زمین، از ۳۰۰ تا ۴۰۰ متر آب را بیرون کشیدیم و گندم کاشتیم. ممکن است در تولیدگندم یا دیگر محصول کشاورزی خودکفا شده باشیم ولی وقتی با منابع پایه خودمان مثل آب این گونه برخورد کنیم، بعدا کل امنیت پایدار را دچار مشکل کردهایم. نتیجه هم وضعیت کنونی دشتهای استان فارس و تالابهای آن است.
شما همواره بر موضوعی تاکید کردهاید که از آن به عنوان «واردات آب مجازی» یاد میکنید. از طرفی الان نقدهای بسیاری بر الگوی کشت در کشاورزی ما مطرح است. برای مثال میگویند ما در آذربایجان غربی و شرقی زمینهای کشاورزی را به کشت محصولی دادیم که آببر بوده است. یا در زابل مردم به سنت سالهای سال خود، گندم میکارند و این در شرایط خشکسالی کنونی اصلا عقلانی و منتج به نتیجه نیست. آب مجازی در چه بخشی از بحث مدیریت منابع آب میگنجد؟
بسیاری از کشورها به صورت مجازی آب وارد میکنند؛ یعنی محصولاتی که آببر هستند و نیاز آبی زیادی دارند آنها را خودشان تولید نمیکنند و آنها را از خارج از کشور وارد میکنند. برای مثال کشت ذرت، گندم و حتی هندوانه. وقتی شما این محصولات را از خارج وارد میکنید؛ یعنی اینکه مجازا همراه آنها آب وارد کشور کردهاید؛ بنابراین یک تغییر رویکردی در منابع کشاورزی و توسعه آن باید صورت بگیرد. دولت و مجلس باید بپذیرند که شاید خودکفایی توان ما را در تولید افزایش داده است، اما آثار زیانبار این نوع توسعه بهویژه در ناپایداری محیطزیست بسیار موثر بوده است.
وقتی به این موضوع اشاره میکنید که مفهوم «امنیت غذایی» به معنای آن نیست که خودکفا شویم. بدیهی است که دیگر مثل سالهای دور که ایران کشوری کشاورزی بوده هم نباید به اقتصاد خود نگاه کنیم. ایران موقعیتی استراتژیک دارد که میتواند به جای فعالیتهایی که این همه به مصرف آب منجر میشود از آن موقعیت استراتژیک بهره ببرد. این موضوع در مدیریت آب و منابع آب چه نقشی میتواند داشته باشد؟
ما باید به یکسری فعالیت اشتغالزا توجه و تمرکز کنیم که توسعه و رفاه اجتماعی را در پی داشته باشد و متمرکز در بخش کشاورزی هم نباشد. موقعیت و پتانسیل گردشگری کشور باید افزایش یابد، ما در بخش خدمات میتوانیم به توسعه و گسترش مشاغل بپردازیم؛ اما سادهترین راه در طول سالهای گذشته برای تولید شغل کشاورزی بوده و ما آن را انتخاب کردیم و دچار چالش شدیم. ببینید تنها در حوزه پارک ملی دریاچه ارومیه نسبت به دهه ۵۰ و اوایل انقلاب اسلامی ۳ تا ۴ برابر سطح زیرکشت کشاورزی اضافه شده است و بالطبع عدهای مشغول شدهاند؛ اما آنقدر آسیب به محیطزیست و از جمله حوزه آبریز دریاچه ارومیه وارد شده که اگر همه درآمدهای حاصل از این افزایش تولید کشاورزی را اینک به کار بندیم از پس زیان وارده به دریاچه ارومیه برنمیآید. برای همین تاکید من این است که باید نگاه به بخش کشاورزی و وزنی که به آن در برنامههای میانمدت و بلندمدت خود میدهیم تغییر کند.
شما از تغییر در این نگاه صحبت میکنید. به طور مشخص یکسال است که یک کمیته برای نجات و احیای دریاچه ارومیه در دولت شکل گرفته است. بحث درباره مدیریت منابع آب و خشکسالیهای پیش رو جدیتر شده است اما در عمل چه اتفاقی برای شیوه مدیریت ما افتاده است؟
یکی از مسائلی که میتواند برای ما بسیار مهم باشد توجه به تسهیلاتی است که به بخش کشاورزی میدهیم. در طول دهههای مختلف پروژههای منابع آب ، حفر و احداث چاه، تقویت موتورهای برق و ژنراتورهای مورد استفاده در بخش کشاورزی ارزیابی اقتصادی شده، ولی هیچ ارزیابی محیط زیستی بر آن نشده است. بسیاری از طرحهای توسعه کشاورزی که با تسهیلات بانکها راهاندازی شدهاند بعد از مدتی که خوب پیش رفتهاند دچار زوال شدهاند. بنابراین، یکسری اقدامهای حمایتی باید اصلاح شود. در حقیقت اقدامهای فنی است که باید صورت بگیرد. هنوز راندمان آب کشاورزی ۳۰ درصد است حتی کمتر. در چنین شرایطی هیچ توجیه ندارد که بخواهیم تسهیلات را به بخشی تخصیص دهیم که تا این اندازه راندمان پایینی دارد و از طرف دیگر منابع پایه ما مثل آب را هدر میدهد. مجموعه اقداماتی باید صورت بگیرد تا راندمان آبیاری در کشاورزی را افزایش بدهد. یکپارچهسازی زمینهای کشاورزی، به کارگیری سیستمهای آبیاری تحت فشار و آبیاری قطرهای و تغییر الگوهای کشت همه به مدیریت منابع آب و کنترل آن میزان هدررفت در بخش کشاورزی کمک میکند.
به تغییر الگوی کشت اشاره کردید. آیا ارزیابی جغرافیایی و بر پایه اقلیم انجام شده است تا ببینیم چه زراعتی و چه محصولی در چه منطقهای از کشور باید جایگزین شود؟
من نقدی بر این موضوع دارم که تغییر الگوی کشت باید توسط دولت انجام گیرد. در واقع این موضوع را که عدهای هنوز معتقدند که دولت باید شیوهای تدوین کند و مردم را اجبار کنند قبول ندارم. این موضوع چیزی نیست که در دستگاههای دولتی تدوین شود زیرا کشاورزی از آن بخشهایی است که شرایط رقابت آزاد و حاکمیت بخش خصوصی بر آن غالب است. زارعان نگاه میکنند چه محصولی در بازار با قیمت بهتری به فروش میرود و به سراغ تولید همان میروند.
بنابراین با ابزار حمایتی و تشویقی بایستی زارعان را به سمت محصولاتی برد که به نفع منافع ملی است. وقتی حمایت نسبی بیشتری نسبت به تولید گندم انجام میگیرد این محصول و تولید آن دارای مزیت نسبی بیشتری میشود و برای همین زارعان به سراغ کشت آن میروند. وقتی دولت گندم را مورد حمایت قرار میدهد و این محصول از سایر محصولات مزیت نسبی بیشتری پیدا میکند این دولت نیست که زارعان را مجبور کرده، بلکه تسهیلات آنها را به سوی تولید گندم سوق داده است. حالا اگر دولت در کلان کشور، در دشتهای مختلف به جمعبندی برسد که باید برخی محصولات و تولید آنها را جایگزین کرد باید آنها را مورد حمایت بیشتری قرار دهد. این حمایت با ارائه تسهیلات،
نهاده های شیمیایی، حوزه بازاررسانی و اقداماتی از این قبیل انجام میگیرد. همچنین میخواهم تاکید کنم در کنار آن اصلاح رویکردها و اقدامهای فنی باید از منابع موجود استفاده کند یعنی ارقام اصلاحشدهای که آب کمتری مصرف میکنند را با قیمت مناسب در اختیار زارعان قرار دهد. میبینیم که در بسیاری نقاطی که مردم خود بر سیستمهای یکپارچهسازی و آبیاری سیستماتیک وارد ومسلط شدهاند با کمترین هزینهها آن را انجام میدهند و منتظر شرکتهای مشاورهای هم نشدهاند.
آنچه از شرایط و تحلیل آن به دست میآید ما چارهای هم نداریم که با توجه به اینکه بیشترین آب در بخش کشاورزی مصرف میشود تمرکز مدیریت آب را در همین بخش به اجرا درآوریم. پس اگر قرار است به تغییر الگو و تغییر در شیوه زراعت برسیم که بتوانیم آب کمتری در بخش کشاورزی مصرف کنیم، بنابراین باید برای آن وقت بگذاریم. دولت باید وقت بگذارد. وقتی میشود با شیوهای که مصرف آب کشاورزی در بخش کشاورزی را به ۴۰ درصد میرساند چنین کرد نباید زمان را از دست داد. یا وقتی میشود به شیوه گلخانهای در یک هکتار ۳۰۰ تا ۳۵۰ تن گوجهفرنگی که در چندین هکتار تولید میشود را تولید کرد باید این شیوه مورد حمایت قرار گیرد. در چنین شرایطی باید به سمتی برویم که در قالب مدیریت منابع آب بستههایی ارائه کنیم که همه مسائل را در خود جای داده باشد. از بخشینگری چیزی نصیب کشور نشده است. پس باید به سمت مدیریت یکپارچه منابع آب گام برداریم.
ارسال نظر